Header Background day #19

وقتی اراگون در حال یادگیری خواندن و نوشتن بود، کم‌کم کلمات عجیب و غریب و در هم رفته کتاب برایش قابل فهم شد و کم‌کم توانست کلمات را دست و پاشکسته بخواند و بعد ها با کمی تمرین، توانست یک جمله را بدون غلط بخواند و به زودی لذت کتاب خواندن برایش آشکار شد.

از جلد دوم وراثت: الدست

ارسال شده توسط : Kalaghe syah | تاریخ ارسال: 1399/08/13 ادامه

دوستانت در نخستین لحظه‌ی دیدار. تو را خواهند شناخت؛ بهتر از آشنایانت که تو را در طی هزار سال بشناسند.

ارسال شده توسط : violet | تاریخ ارسال: 1398/06/04 ادامه

«پاتریک راتفوس» می‌گه: 4

ما عاشق چیزی هستیم که به آن عشق می‌ورزیم. استدلال در این مکان نمی‌گنجد. در بسیاری موارد، عشق حقیقی آن است که با عقل درنیامیزد. هرکسی می‌تواند به خاطر «زیرا» عاشق شود. این به سادگی لغزاندن یک پنی به جیب‌تان می‌ماند؛ اما شیدایی‌ای که با وجود عیوب و کاستی باشد، نادر، ناب و خالص است.

از ترس مرد فرزانه(جلد دوم شاهکش)

ارسال شده توسط : violet | تاریخ ارسال: 1398/05/08 ادامه

«راندا برن» می‌گه: 4

سخن از قدرت و نیرویی است که امور هستی را به سمتمان و آن را به قله‌ی کمال می‌رساند.

از قدرت

ارسال شده توسط : nancy | تاریخ ارسال: 1398/06/14 ادامه

«جنیفر نیون» می‌گه: 4

تو اون‌قدر نگرانی که هرگز نمی‌تونی به کسی نزدیک بشی، ولی اینجا نباید کوری چهره رو سرزنش کرد، تو رو باید سرزنش کرد.

از Holding up the universe

ارسال شده توسط : سلینا | تاریخ ارسال: 1398/01/04 ادامه

«برندون مول» می‌گه: 7

تواضع دروغین از غرور واقعی توهین‌آمیزتر است.

از جلد۲ افسانه:طلوع ستاره‌ی مغرب

ارسال شده توسط : GõLDëÑ_üÑî'ÇøRÑ | تاریخ ارسال: 1399/03/08 ادامه

«جین وبستر» می‌گه: 2

بابالنگ‌دراز عزیز، خدارا شکر من هیچکس را نداشتم که از او خدایی به ارث ببرم، من آزادم که خدای خود را آن‌طور که دلم می‌خواهد مجسم و انتخاب کنم؛ خدای من مهربان، بخشنده، دلسوز، چیزفهم و اتفاقاً خیلی هم شوخ است.

از بابا لنگ‌دراز

ارسال شده توسط : شاهزاده ی تاریکی | تاریخ ارسال: 1401/04/08 ادامه

«سی بل هاگ» می‌گه: 3

زندگی ممکن است در یک ثانیه تغییر کند،ممکن است در یک لحظه متلاشی شود و درهم بریزد و آن‌وقت، برای انجام کارهایی که به تآخیر انداخته‌ایم، خیلی دیر است. دیگر خیلی دیر است که بخواهیم بر اساس رویاهایی که تمام این مدت در سر می‌پرورانده‌ایم ، زندگی کنیم .

از وقتی خاطرات دروغ میگویند

ارسال شده توسط : Helen | تاریخ ارسال: 1399/06/14 ادامه

«جین آستن» می‌گه: 4

افرادی که از یک رمان خوب احساس شادی نمی‌کنند، باید به طور تحمل ناپذیری احمق باشند.

از نورثنگر آبی

ارسال شده توسط : Mim.ich | تاریخ ارسال: 1399/02/13 ادامه

«جی.کی. رولینگ» می‌گه: 6

بزرگی‌، حسادت را متجلی می‌کند. حسادت‌، کینه می‌آفریند و کینه دروغ می‌زاید. - لرد وولدمورت

از هری پاتر

ارسال شده توسط : Sabrina | تاریخ ارسال: 1399/02/13 ادامه

«مارگارت آتوود» می‌گه: 2

می‌گویند: «به جای ما حرف بزن.» (با کی؟) برخی می‌گویند: «انتقام ما رو بگیر.» (از کی؟) برخی می‌گویند: «جای ما رو بگیر.» برخی می‌گویند: «شاهد.» دیگران می‌گویند (و این‌ها زن هستند): «به خاطر ما شاد باش.»

از غمگین ، آتش خواری

ارسال شده توسط : Sabrina | تاریخ ارسال: 1398/07/20 ادامه

«هاینریش هین» می‌گه: 5

ظالمان با نفس آخرشان لبخند می‌زنند. چون می‌دانند که با مرگشان ، ظلم تنها دست عوض می‌کند، رعیت و بردگی در سرزمین‌های‌شان ادامه دارد.

از شاه دیوید

ارسال شده توسط : Sabrina | تاریخ ارسال: 1398/07/20 ادامه