Header Background day #18

«دانته آلیگوری» می‌گه: 11

پیش از من هیچ آفریده نشده بود که جاوید نباشد، و من خود عمر جاودان دارم. ای شمایی که داخل می‌شوید، دست از هر امیدی بشویید. (لوحه جهنم)

از برزخ ـ سه گانه کمدی الهی

ارسال شده توسط : z.p.a.s | تاریخ ارسال: 1398/04/19 ادامه

«دارن شان» می‌گه: 9

آدم هیچ‌وقت دوبار شانس نمیاره.

از جلد ۷٫۵ زام-بی: سیرک

ارسال شده توسط : erza | تاریخ ارسال: 1398/04/05 ادامه

«جورج اورول» می‌گه: 8

دوازده صدای خشمناک یکسان بلند بود. دیگر ای‌ که چه چیز در قیافهٔ خوک‌ها تغییر کرده، مطرح نبود. حیوانات خارج، از خوک به آدم از آدم به خوک و باز از خوک به آدم نگاه کردند، ولی دیگر امکان نداشت که یکی را از دیگری تمیز دهند.

از قلعه حیوانات

ارسال شده توسط : Mim.ich | تاریخ ارسال: 1398/12/26 ادامه

«جین آستن» می‌گه: 12

وقتی خانه‌ای برای خودم داشته باشم، رقت‌انگیز است که کتابخانه‌ی معرکه‌ای نداشته باشم.

ارسال شده توسط : BookPioneer | تاریخ ارسال: 1397/06/17 ادامه

«تونی موریسون» می‌گه: 8

اگر کتابی هست که می‌خواهی بخوانی اما هنوز نوشته نشده است، پس خودت باید آن را بنویسی.

ارسال شده توسط : BookPioneer | تاریخ ارسال: 1397/06/17 ادامه

«جین آستن» می‌گه: 9

تأکید می‌کنم که هیچ لذتی مانند خواندن نیست! هرکسی هرچه زودتر باید قبل از هرچیزی، کتاب خواندن را امتحان کند.

ارسال شده توسط : BookPioneer | تاریخ ارسال: 1397/06/17 ادامه

«شاه استفان» می‌گه: 24

کتاب‌های خوب تمام رازهایشان را یک­جا رو نمی‌کنند.

ارسال شده توسط : BookPioneer | تاریخ ارسال: 1397/06/17 ادامه

کتاب‌ها دوستان منند، همراهانم. باعث می‌شوند بخندم و گریه کنم و معنی زندگی را پیدا کنم.

از جلد اول وراثت: اراگون

ارسال شده توسط : madhatter | تاریخ ارسال: 1398/01/20 ادامه

و بدین سان در قایق نشسته، پارو بر خلاف جریان بر آب می‌کوبیم و بی امان به طرف گذشته رانده می‌شویم.

از گتسبی بزرگ

ارسال شده توسط : z.p.a.s | تاریخ ارسال: 1398/04/19 ادامه

«لوید الکساندر» می‌گه: 19

فانتزی، به ندرت فراری از واقعیت است. راهی است برای درک آن.

ارسال شده توسط : BookPioneer | تاریخ ارسال: 1397/06/17 ادامه

«اسکار وایلد» می‌گه: 19

اگر کسی نتواند از خواندن دوباره ‌و دوباره‌ی یک کتاب لذت ببرد، خواندن آن کتاب اصلاً فایده‌ای ندارد.

ارسال شده توسط : BookPioneer | تاریخ ارسال: 1397/06/17 ادامه

«ویلیام شکسپیر» می‌گه: 8

وقتی میتوانستم صحبت کنم ، گفتند: گوش کن ... وقتی میتوانستم بازی کنم ، مرا کار کردن اموختند ... وقتی کاری پیدا کردم ازدواج کردم ... وقتی ازدواج کردم بچه ها آمدند ... وقتی آنها را درک کردم ، من را ترک کردند ... وقتی یاد گرفتم چگونه زندگی کنم ، زندگی تمام شد

ارسال شده توسط : Helen | تاریخ ارسال: 1399/06/14 ادامه