«مارک لارنس» میگه: 4
چند ماه پیش وقتی گیتاری به منظور تصنیف و تنظیم سرودهایی که میخواستم بخوانم، خریدم، ماری وحشتزده این اقدام مرا «کسر شأن» دانست و من به او گفتم پایینتر از سطح جویبار فقط فاضلاب قرار دارد. اما ماری متوجه مقصود من از این قیاس نشد و من هم از تشریح و توضیح چنین تصویرهایی نفرت دارم. مردم یا متوجه منظور من میشوند یا نمیشوند. من یک مفسر نیستم.
ارسال شده توسط : Shakiba | تاریخ ارسال: 1398/05/12 ادامه«آنتوان دوسنت اگزوپری» میگه: 5
آدمبزرگها ارقام را دوست دارند. وقتی با ایشان از دوست تازهای صحبت میکنید هیچوقت از شما راجع به آنچه اصل است نمیپرسند. هیچوقت به شما نمیگویند که مثلا آهنگ صدای او چطور است؟ چه بازیهایی را بیشتر دوست دارد؟ آیا پروانه جمع میکند؟ بلکه از شما میپرسند: «چند سال دارد؟ چند برادر دارد؟ وزنش چقدر است؟ پدرش چقدر درآمد دارد؟» و تنها در آن وقت است که خیال میکنند او را میشناسند. اگر شما به آدمبزرگها بگویید: «من خانه زیبایی دیدم پشتبامش کبوتران…»، نمیتوانند آن خانه را در نظر مجسم کنند. باید به ایشان گفت: «یک خانه صدهزار فرانکی دیدم!» آن وقت به بانگ بلند خواهند گفت: «به به! چه خانه قشنگی!»
از شازده کوچولو
ارسال شده توسط : Shakiba | تاریخ ارسال: 1398/05/12 ادامه«مارک تواین» میگه: 9
«جی.کی. رولینگ» میگه: 10
«پاتریک راتفوس» میگه: 4
ما عاشق چیزی هستیم که به آن عشق میورزیم. استدلال در این مکان نمیگنجد. در بسیاری موارد، عشق حقیقی آن است که با عقل درنیامیزد. هرکسی میتواند به خاطر «زیرا» عاشق شود. این به سادگی لغزاندن یک پنی به جیبتان میماند؛ اما شیداییای که با وجود عیوب و کاستی باشد، نادر، ناب و خالص است.
از ترس مرد فرزانه(جلد دوم شاهکش)
ارسال شده توسط : violet | تاریخ ارسال: 1398/05/08 ادامه