«یک فرمانروا باید مردم خودش را بشناسه، چون یک انسان تنها بر آن چه که میشناسد حکومت می کند...»
از کار آموز آدمکشی، جلد یکم
ارسال شده توسط : ستاره سهیل | تاریخ ارسال: 1402/02/27 ادامه«جو ابرکرومبی» میگه: 1
عشق مثل یه بالش نرم میمونه که میشه روش راحت بود، ولی فقط نفرته که میتونه ازت آدم بهتری بسازه!
از طعم سرد انتقام (نخستین انتقام، جلد چهارم)
ارسال شده توسط : ستاره سهیل | تاریخ ارسال: 1402/02/27 ادامه«ویکتور هوگو» میگه: 1
⊱ - چرا بمن کمک میکنی؟ من سعی کردم بدزدمت، سعی کردم زیباییتو ازت بگیرم، سعی کردم تورو اونی که نیستی نشون بدم ... - هیسس مهم نیست! تو سعی کردی ولی این کار انجام نشد، وقتی انجام نشده من برای چی باید اذیتت کنم؟..
از گوژپشت
ارسال شده توسط : شاهزاده ی تاریکی | تاریخ ارسال: 1401/12/05 ادامه«پیرس براون» میگه: 2
«سی دابلیو گورتنر» میگه: 1
«پیرس براون» میگه: 2
«مارکوس زوساک» میگه: 2
گاهی میاندیشم... درختی که تنها بالای کوه زندگی میکند چرا از جنگل فرار کرده؟!
ارسال شده توسط : شاهزاده ی تاریکی | تاریخ ارسال: 1401/04/18 ادامه«یوهان ولفگانگ فون گوته» میگه: 3
هیچ چیز آنقدر از کوره به درم نمیبرد که ببینم دارم از حس قلبی و باطنیام حرف میزنم و جوابم را با جملاتی پوچ و قالبی میدهند.
از رنجهای ورتر جوان
ارسال شده توسط : شاهزاده ی تاریکی | تاریخ ارسال: 1401/04/18 ادامه«کریستین بوبن» میگه: 4
آن زمانى كه صرف مطالعه میشود، زمان محسوب نمیشود! من با گذشتن از صفحهاى به صفحهاى ديگر، از مرزها میگذرم و به كلبههاى افسانهاى وارد میشوم !
از دیوانهوار
ارسال شده توسط : شاهزاده ی تاریکی | تاریخ ارسال: 1401/04/18 ادامه