Header Background day #19

«پیرس براون» می‌گه: 9

جشنی داریم که در آن صورتک‌های شیاطین را به چهره می‌زنیم تا ارواح خبیثه را از مردگان خود در دره دور سازیم. صورتک‌هایی که از طلای مصنوعی میدرخشند. پ.ن: طلا در این کتاب نماد ثروت و قدرت هست

از جلد اول قیام سرخ

ارسال شده توسط : فسیل | تاریخ ارسال: 1398/01/08 ادامه

«جین آستن» می‌گه: 9

تأکید می‌کنم که هیچ لذتی مانند خواندن نیست! هرکسی هرچه زودتر باید قبل از هرچیزی، کتاب خواندن را امتحان کند.

ارسال شده توسط : BookPioneer | تاریخ ارسال: 1397/06/17 ادامه

«مارک تواین» می‌گه: 9

بیست سال بعد بیشتر به خاطر کارهای نکرده ناراحت می‌شوید تا کارهایی که انجام داده‌اید.

ارسال شده توسط : violet | تاریخ ارسال: 1398/05/08 ادامه

«اسکار وایلد» می‌گه: 9

کتاب­‌هایی که دنیا آن­‌ها را غیراخلاقی می­‌داند، همان کتاب­‌هایی هستند که روسیاهی دنیا را به خودش نشان می­‌دهند.

ارسال شده توسط : BookPioneer | تاریخ ارسال: 1397/06/17 ادامه

«دکتر سئوس» می‌گه: 9

هرچه بیشتر بخوانی، بیشتر خواهی دانست. هرچه بیشتر یاد بگیری، به مکان­‌های بیشتری خواهی رفت.

از میتوانم با چشمان بسته بخوانم!

ارسال شده توسط : BookPioneer | تاریخ ارسال: 1397/06/17 ادامه

«کاساندرا کلر» می‌گه: 9

همه داستان‌ها(افسانه‌ها) واقعی‌‌اند.

از City of Heavenly Fire

ارسال شده توسط : z.p.a.s | تاریخ ارسال: 1398/03/09 ادامه

«دارن شان» می‌گه: 9

آدم هیچ‌وقت دوبار شانس نمیاره.

از جلد ۷٫۵ زام-بی: سیرک

ارسال شده توسط : erza | تاریخ ارسال: 1398/04/05 ادامه

«ویلیام شکسپیر» می‌گه: 8

وقتی میتوانستم صحبت کنم ، گفتند: گوش کن ... وقتی میتوانستم بازی کنم ، مرا کار کردن اموختند ... وقتی کاری پیدا کردم ازدواج کردم ... وقتی ازدواج کردم بچه ها آمدند ... وقتی آنها را درک کردم ، من را ترک کردند ... وقتی یاد گرفتم چگونه زندگی کنم ، زندگی تمام شد

ارسال شده توسط : Helen | تاریخ ارسال: 1399/06/14 ادامه

سخت است همزیستی با کسانی که دغدغه‌هایت را نمی‌فهمند اما عزیزان تواند

ارسال شده توسط : artemis | تاریخ ارسال: 1399/09/25 ادامه

«تونی موریسون» می‌گه: 8

اگر کتابی هست که می‌خواهی بخوانی اما هنوز نوشته نشده است، پس خودت باید آن را بنویسی.

ارسال شده توسط : BookPioneer | تاریخ ارسال: 1397/06/17 ادامه

از زندگی لذت ببر زمان زیادی برای مردن هست

ارسال شده توسط : artemis | تاریخ ارسال: 1399/09/25 ادامه

«جورج اورول» می‌گه: 8

دوازده صدای خشمناک یکسان بلند بود. دیگر ای‌ که چه چیز در قیافهٔ خوک‌ها تغییر کرده، مطرح نبود. حیوانات خارج، از خوک به آدم از آدم به خوک و باز از خوک به آدم نگاه کردند، ولی دیگر امکان نداشت که یکی را از دیگری تمیز دهند.

از قلعه حیوانات

ارسال شده توسط : Mim.ich | تاریخ ارسال: 1398/12/26 ادامه