Header Background day #18

«سیمین دانشور» می‌گه: 2

مک ماهون رو به زَری ادامه داد: خوب که فکرش را می‌کنم می‌بینم همۀ ما در تمام عمرمان بچه‌هایی هستیم که به اسباب‌بازی‌هایمان دل خوش کرده‌ایم. وای به روزی که دلخوشی‌هایمان را از ما می‌گیرند، یا نمی‌گذارند به دلخوشی‌هایمان برسیم. بچه‌هایمان، مادرهایمان، فلسفه‌هایمان... مذهبمان...

از سووشون

ارسال شده توسط : شاهزاده ی تاریکی | تاریخ ارسال: 1401/04/13 ادامه

«لیزا گراف» می‌گه: 2

اگه آدم اون جایی که هست نباشه، به جایی که می‌خواد بره نمی‌رسه.

از مطلقا تقریبا

ارسال شده توسط : @niloo | تاریخ ارسال: 1402/01/31 ادامه

«جیمز راسل» می‌گه: 2

آیا تابه‌حال به عمق توانایی خواندن، فقط خواندن، توجه کرده‌اید؟ به اینکه خواندن کلید ورود ما به کل دنیای تفکر، تخیل و تجسم خواهد بود؟ به مصاحبت قدیس و شیخ از خردمندانه‌ترین و ظریف‌ترین نکات در خردمندانه‌ترین و شوخ‌طبع‌ترین لحظات؟ به اینکه خواندن اجازه می‌دهد با چشم‌های عمیق‌تری ببینیم؟ با گوش‌های شنواتری بشنویم؟ و به شیرین ترین آواهای زمان گوش دهیم؟

ارسال شده توسط : sailent | تاریخ ارسال: 1400/01/29 ادامه

«سارا جی. ماس» می‌گه: 2

من پری نبودم، اما جزئی از آن زمین بودم و زمین جزئی از من بود و من راضی بودم باقی عمرم را روی آن برقصم

از قلمرو خار و رز

ارسال شده توسط : شاهزاده ی تاریکی | تاریخ ارسال: 1402/06/24 ادامه

«مارگارت آتوود» می‌گه: 2

می‌گویند: «به جای ما حرف بزن.» (با کی؟) برخی می‌گویند: «انتقام ما رو بگیر.» (از کی؟) برخی می‌گویند: «جای ما رو بگیر.» برخی می‌گویند: «شاهد.» دیگران می‌گویند (و این‌ها زن هستند): «به خاطر ما شاد باش.»

از غمگین ، آتش خواری

ارسال شده توسط : Sabrina | تاریخ ارسال: 1398/07/20 ادامه

«جو ابرکرومبی» می‌گه: 2

عشق مثل یه بالش نرم می‌مونه که می‌شه روش راحت بود، ولی فقط نفرته که می‌تونه ازت آدم بهتری بسازه!

از طعم سرد انتقام (نخستین انتقام، جلد چهارم)

ارسال شده توسط : ستاره سهیل | تاریخ ارسال: 1402/02/27 ادامه

«آندژی ساپکوفسکی» می‌گه: 2

متفاوت و احساساتی نبودن، لازمه‌ی بی‌طرف بودن نیست. برای بی‌طرف بودن مجبور نیستی احساساتِ خودتو بکُشی، بلکه کافیه نفرت رو از وجودت پاک کنی. — گرالت از ریویا

از حماسه ویچر

ارسال شده توسط : Sabrina | تاریخ ارسال: 1400/01/29 ادامه

«چارلز بوکفسکی» می‌گه: 2

بهترین چیزِ اتاق، تختخوابم بود. دوست داشتم ساعت‌ها در تختم بمانم، حتی در طول روز، با لحافی که تا چانه بالا کشیده‌ام. تختخواب جای خوبی بود، نه اتفاقی می‌افتاد، نه کسی آنجا بود، و نه هیچ‌چیز دیگر.

از ساندویچ ژامبون

ارسال شده توسط : شاهزاده ی تاریکی | تاریخ ارسال: 1401/04/05 ادامه

«نیل گیمن» می‌گه: 2

هیچ چیز بیشتر از مطالعه فهرست پرفروش ترین های سال های گذشته. به یک نویسنده فروتنی یاد نمی دهد. به طور معمول خبر فیلم شدن بعضی از آنها به گوشت می خورد. اکثر اوقات متوجه می شوی که کتاب های پرفروش امروز. فراموش شده های فردا هستند.

ارسال شده توسط : violet | تاریخ ارسال: 1399/04/24 ادامه

«اروین د یالوم» می‌گه: 1

«تنهایی من در شور و شوق ما حل شده بود.» بارها این جمله را شنیده‌ام! این جمله وجه مشترک همه‌ی اَشکال سعادت -عاطفی، جنسی، سیاسی، مذهبی و عارفانه- بود. همه به این ادغام سعادتمند علاقه دارند و از آن استقبال می‌کنند.

از دژخیم عشق

ارسال شده توسط : فسیل | تاریخ ارسال: 1398/06/04 ادامه

«ویلیام اروین» می‌گه: 1

با فکر کردن به سرشت ناپایدار این جهان، ناگزیر درمی یابیم که هربار دست به کاری می زنیم، ممکن است آخرین بارمان باشد. پی بردن به این موضوع، اهمیت و شور و حرارتی به آن کار می دهد که در غیر این صورت هرگز حسش نمی کردیم. غذایی که برای آخرین بار در رستورانی می خوریم بهترین غذایی خواهد بود که تا به حال در آنجا خورده ایم و بوسه خداحافظی، یکی از عمیق ترین تجربه های تلخ و شیرین زندگی مان را رقم خواهد زد

از فلسفه ای برای زندگی

ارسال شده توسط : Helen | تاریخ ارسال: 1399/06/06 ادامه

«الیف شافاک» می‌گه: 1

زندگی به وامی کوتاه‌مدت می‌ماند و این جهان هیچ نیست مگر تصویری معوج از واقعیت. تنها بچه‌ها هستند که اسباب بازی را با وسیله واقعی یکی می‌انگارند ولی انسان بالغ یا شیفته و واله این اسباب بازی می‌شود یا بی هیچ ملاحظه‌ای آن را در هم می‌شکند و کنار می‌گذارد. در این زندگی از افراط و تفریط دوری کن، چون تعادل درونی تو را بر هم خواهد زد. صوفی افراط و تفریط نمی‌کند، صوفی همیشه آرام می‌ماند و راه میانه را پیش می‌گیرد.

از چهل قانون عشق

ارسال شده توسط : sailent | تاریخ ارسال: 1400/01/09 ادامه