اوقات فراغت انسان‌های عادی ساعات کار یک دلقک است.

از عقاید یک دلقک

من فهرستی از آنچه در مدرسه به ما یاد نمیدهند را تهیه کرده ام آنها به ما یاد نمیدهند که چگونه کسی را دوست بداریم که چگونه در شهرت به درستی زندگی کنیم که چگونه در گمنامی. از زندگی لذت ببریم که چگونه از کسی که دیگر دوستش نداریم جدا شویم که به آنچه در ذهن دیگری میگذرد فکر کنیم که به کسی که در حال مرگ است چه بگوییم آنها به ما هیچ چیزی را که ارزش یاد گرفتن داشته باشد یاد نمیدهند.

ما هرگز نباید به خاطر اشک‌هایمان شرمسار باشیم

اگر زمان برای خواندن نداشته باشی، زمان یا ابزار برای نوشتن نخواهی داشت.

هدف حقیقی کتاب‌ها آن است که ذهن را به دام فکرکردن بیندازند.

یکی از راهبان صومعه اسکاتا به پدر روحانی ماتئوس گفت: - زبانم برایم دردسرآفرین است. نمی‌توانم در میان جمع، جلوی زبانم را بگیرم و همیشه کارهای غلطشان را محکوم می کنم. کشیش پیر به برادر روحانی گفت: - اگر نمی‌توانی زبانت را مهار کنی، درس را رها کن و به صحرا برگرد. اما خودت را فریب نده: انتخاب نهایی برای گریز از یک مشکل همیشه دلیل ضعف است. - چه‌کار کنم؟ - اجازه بده چند خطا از تو سر بزند، این‌گونه از احساس کشنده‌ی برتری نسبت به دیگران رها می‌شوی. و هرچه را که دیگران هم می‌توانند درست انجام دهند درست انجام بده.

از قصه هایی برای پدران ، فرزندان ، نوه ها

قبل از صبحت‌کردن فکر کنید؛ قبل از فکرکردن مطالعه کنید.

آیا تابه‌حال به عمق توانایی خواندن، فقط خواندن، توجه کرده‌اید؟ به اینکه خواندن کلید ورود ما به کل دنیای تفکر، تخیل و تجسم خواهد بود؟ به مصاحبت قدیس و شیخ از خردمندانه‌ترین و ظریف‌ترین نکات در خردمندانه‌ترین و شوخ‌طبع‌ترین لحظات؟ به اینکه خواندن اجازه می‌دهد با چشم‌های عمیق‌تری ببینیم؟ با گوش‌های شنواتری بشنویم؟ و به شیرین ترین آواهای زمان گوش دهیم؟

سخت است همزیستی با کسانی که دغدغه‌هایت را نمی‌فهمند اما عزیزان تواند

ذهن شما یک کارخانه تفکر است. آن‌چه کارخانه‌ی شلوغی است که هر روز در آن فکر تولید می‌شود.

از جادوی فکر بزرگ

وقتی می‌خوان دارِت بزنن، ازشون بخواه یه لیوان آب واست بیارن، هیچ‌وقت نمی‌دونی قبل از اینکه اونو بیارن ممکنه چه اتفاقی بیفته! - وزمیر در بانوی دریاچه

از حماسه ویچر _بانوی دریاچه

مثل امواج که به سوی ماسه ­های ساحل شتابانند لحظات ماست که برای رسیدن به پایان بی­ قرارند