Header Background day #19

مردی که حکم میکنه،خودش باید شمشیر رو تو دستش بگیره.اگه قراره تو جون کسی رو بگیری،باید تو چشم هاش نگاه کنی و آخرین حرف هاش رو بشنوی.و اگه طاقت انجام اینکار رو نداشته باشی،شاید اون مرد سزاوار مردن نیست.

از جلد اول: بازی تاج و تخت

ارسال شده توسط : Black | تاریخ ارسال: 1399/08/10 ادامه

«پیرس براون» می‌گه: 7

« اگر روباه هستی، نقش یک خرگوش رو بازی کن و اگر خرگوشی نقش یک روباه.»  

از جلد اول قیام سرخ

ارسال شده توسط : Pds | تاریخ ارسال: 1399/07/24 ادامه

«سی بل هاگ» می‌گه: 3

زندگی ممکن است در یک ثانیه تغییر کند،ممکن است در یک لحظه متلاشی شود و درهم بریزد و آن‌وقت، برای انجام کارهایی که به تآخیر انداخته‌ایم، خیلی دیر است. دیگر خیلی دیر است که بخواهیم بر اساس رویاهایی که تمام این مدت در سر می‌پرورانده‌ایم ، زندگی کنیم .

از وقتی خاطرات دروغ میگویند

ارسال شده توسط : Helen | تاریخ ارسال: 1399/06/14 ادامه

بهترین چیز برای آدم همین است... اعتقاد داشتن به حرفی که میزند و دوست داشتن کاری که میکند.

از گفتوگو در کاتدرال

ارسال شده توسط : Helen | تاریخ ارسال: 1399/06/14 ادامه

«ویلیام شکسپیر» می‌گه: 8

وقتی میتوانستم صحبت کنم ، گفتند: گوش کن ... وقتی میتوانستم بازی کنم ، مرا کار کردن اموختند ... وقتی کاری پیدا کردم ازدواج کردم ... وقتی ازدواج کردم بچه ها آمدند ... وقتی آنها را درک کردم ، من را ترک کردند ... وقتی یاد گرفتم چگونه زندگی کنم ، زندگی تمام شد

ارسال شده توسط : Helen | تاریخ ارسال: 1399/06/14 ادامه

اگر می‌دانستم که این آخرین دقایقی است که تو را می‌بینم، به تو می‌گفتم: «دوستت دارم» و نمی‌پنداشتم که تو خود این را می‌دانی.

ارسال شده توسط : Helen | تاریخ ارسال: 1399/06/12 ادامه

«هاروکی موراکامی» می‌گه: 1

حس میکردم یک باد شدید ممکن است بدنم را باخود به پایان دنیا ببرد،به سرزمینی که هیچگاه نه چیزی از آن دیده بودم و نه چیزی از آن شنیده بودم . جایی که ذهن و بدنم برای همیشه از هم جدا شوند. به خودم می گفتم : محکم بچسب! اما چیزی نبود که آن را بگیرم...

ارسال شده توسط : Helen | تاریخ ارسال: 1399/06/11 ادامه

«ویلیام اروین» می‌گه: 1

با فکر کردن به سرشت ناپایدار این جهان، ناگزیر درمی یابیم که هربار دست به کاری می زنیم، ممکن است آخرین بارمان باشد. پی بردن به این موضوع، اهمیت و شور و حرارتی به آن کار می دهد که در غیر این صورت هرگز حسش نمی کردیم. غذایی که برای آخرین بار در رستورانی می خوریم بهترین غذایی خواهد بود که تا به حال در آنجا خورده ایم و بوسه خداحافظی، یکی از عمیق ترین تجربه های تلخ و شیرین زندگی مان را رقم خواهد زد

از فلسفه ای برای زندگی

ارسال شده توسط : Helen | تاریخ ارسال: 1399/06/06 ادامه

«دارن شان» می‌گه: 8

گاهی وقت ها ادم از لحظات خوب زندگی بی خبر است تا اینکه... همه چیز بد می شود،وقتی به گذشته نگاه می کند،می بیند چقدر خوشبخت بوده است ! و چقدر بیخیال...!

از نبرد با شیاطین

ارسال شده توسط : Helen | تاریخ ارسال: 1399/06/06 ادامه

من دوستانم را با دقت انتحاب می کنم، دشمنانم را با دقت بیشتر "لرد واریس"

از جلد اول: بازی تاج و تخت

ارسال شده توسط : z.p.a.s | تاریخ ارسال: 1399/05/09 ادامه

طوفان ها میان و میرن، ماهی های بزرگ ماهی های کوچک رو می خورند، و من همچنان درحال پارو زدن هستم " لرد واریس"

از جلد ۳ نغمه‌ای از یخ و آتش: یورش شمشیرها

ارسال شده توسط : z.p.a.s | تاریخ ارسال: 1399/05/09 ادامه

هرج و مرج سیاهچاله نیست، هرج و مرج نردبانه.

از جلد ۳ نغمه‌ای از یخ و آتش: یورش شمشیرها

ارسال شده توسط : z.p.a.s | تاریخ ارسال: 1399/05/07 ادامه