Header Background day #19

«رضا براهنی» می‌گه: 1

- حرف‌هایت را نمی‌فهمم. - حرف‌های من برای فهمیدن نیست. این دستور نیست، قانون نیست، قرارداد نیست که بفهمی. این حس است و حس را فقط باید حس کرد .

از آزاده خانم و نویسنده‌اش

ارسال شده توسط : شاهزاده ی تاریکی | تاریخ ارسال: 1401/04/04 ادامه

«جیمز نوربری» می‌گه: 2

اژدهای کوچک گفت: «امروز ساکتی» پاندای بزرگ لبخندی زد و گفت: «فکر نکنم صدام از صدای بارون قشنگ‌تر باشه.»

از پاندای بزرگ و اژدهای کوچک

ارسال شده توسط : شاهزاده ی تاریکی | تاریخ ارسال: 1401/04/03 ادامه

«جی.کی. رولینگ» می‌گه: 6

« دلت به حال مرده‌ها نسوزه. نگرانِ زنده‌ها باش مخصوصا اونایی که بی عشق زندگی می‌کنن» (آلبوس دامبلدور)

از هری پاتر و مقدسات مرگ (هری پاتر #7)

ارسال شده توسط : Sabrina | تاریخ ارسال: 1401/03/01 ادامه

«جی.کی. رولینگ» می‌گه: 2

«برادرم آلبوس دنبال خیلی چیزها بود و معمولاً موقع عملی کردن نقشه‌های بزرگش، آدم‌ها صدمه می‌دیدن.» (ابرفورث دامبلدور)

از هری پاتر و مقدسات مرگ (هری پاتر #7)

ارسال شده توسط : Sabrina | تاریخ ارسال: 1401/03/01 ادامه

«جی.کی. رولینگ» می‌گه: 5

«زمان چیز مرموزیه. قدرتمنده و وقتی دست‌کاری بشه، خطرناکه.» (آلبوس دامبلدور، فیلم زندانی آزکابان)

از هری پاتر و زندانی آزکابان (هری پاتر #3)

ارسال شده توسط : Sabrina | تاریخ ارسال: 1401/03/01 ادامه

«چرا وقتی یه مرد دیواری می‌سازه، مرد بعدی باید فورأ بفهمه که پشتش چیه؟» - تیریون لنیستر(فصل ۱۹ بازی تاج و تخت)

از جلد اول: بازی تاج و تخت

ارسال شده توسط : grag | تاریخ ارسال: 1400/11/29 ادامه

تیریون لنیستر: «شاه‌کشی کار خشکیه. مردا رو تشنه می‌کنه.»

از رقص با اژدهایان

ارسال شده توسط : grag | تاریخ ارسال: 1400/09/11 ادامه

«ج.ج.مارتین» می‌گه: 4

تیریون لنیستر: «زبونت رو بپا قبل از اینکه سرت رو بِکَنه.»

از یورش شمشیرها فصل 63

ارسال شده توسط : grag | تاریخ ارسال: 1400/09/11 ادامه

تیریون لنیستر: «من خیلی چیزها نامیده شدم ولی غول به ندرت یکی از اونا بوده»

از جلد اول: بازی تاج و تخت

ارسال شده توسط : grag | تاریخ ارسال: 1400/09/11 ادامه

«برندون سندرسون» می‌گه: 2

آن جا، روی صفحۀ بزرگ نمایشگر، تصویری از آدمیرال ارشد بود. لرد واریون کرستمر یال نقره‌ای، بزرگترین نابغۀ نظامی دوران، پشت میزش در ویدهاویک نشسته بود، در انگشتان بی‌جانش اسلحه‌ای را نگه داشته بود و از سوراخی روی پیشانیش دود بلند می‌شد. دنیسون زمزمه کرد: «هیچ‌وقت یاد نگرفته بود باختن چطوریه.»

از فرزند ارشد

ارسال شده توسط : grag | تاریخ ارسال: 1400/09/11 ادامه

«خواهرزاده‌ام یاد نداره چطوری روی مستراح بشینه، چه برسه تخت آهنین.» تیریون لنیستر

از جلد دوم: نزاع شاهان

ارسال شده توسط : grag | تاریخ ارسال: 1400/09/11 ادامه

وقتی زبون کسی رو می‌بری ثابت نمی‌کنی اون دروغ می‌گه، تنها چیزی که ثابت می‌کنی اینه که از حرف‌هایی که می‌خواسته بزنه می‌ترسیدی. - تیریون لنستر

از نغمه آتش و یخ نبرد شاهان

ارسال شده توسط : Amir | تاریخ ارسال: 1400/05/08 ادامه