Header Background day #18

«کاساندرا کلر» می‌گه: 9

همه داستان‌ها(افسانه‌ها) واقعی‌‌اند.

از City of Heavenly Fire

ارسال شده توسط : z.p.a.s | تاریخ ارسال: 1398/03/09 ادامه

«ریک ریوردن» می‌گه: 11

رینا فریاد زد: «لژیون، آرایش مثلثی! به پیش!» یک فریاد شادی دیگر در سمت راست جیسون درحالیکه پرسی و آنابث با نیروهای کمپ دورگه بازگشتند بالا رفت. پرسی فریاد زد: «یونانی‌ها! بیاید، اممم، بجنگیم و اینا!» آن‌ها مثل بانشی‌ها فریاد زدند و حمله کردند. جیسون نیشخند زد. او عاشق یونانی‌ها بود. آن‌ها هیچ گونه سازمان‌بندی یا هرچیز دیگری نداشتند، اما آن را با اشتیاق جبران می‌کردند.

از جلد پنجم قهرمانان المپ: خون المپی

ارسال شده توسط : JuPiTeR | تاریخ ارسال: 1398/02/02 ادامه

«الیسون گودمن» می‌گه: 8

من قدرت رو در پذیرفتن حقیقت وجودیم پیدا کردم. ممکنه حقیقتی باشه که بقیه نپسندن، اما من نمی‌تونم طور دیگه‌ای زندگی کنم. وقتی که هر دقیقه از زندگیت با دروغ سپری شه، اسمش رو می‌شه گذاشت زندگی؟

از جلد اول ائون: قیام چشم اژدها

ارسال شده توسط : JuPiTeR | تاریخ ارسال: 1398/02/02 ادامه

«نیل گیمن» می‌گه: 38

داستان‌های پریان بهتر از واقعیت هستند: نه به خاطر این که به ما می‌گویند اژدهایان وجود دارند، بلکه چون به ما می‌گویند که می‌توان اژدهایان را شکست داد.

از Coraline

ارسال شده توسط : madhatter | تاریخ ارسال: 1398/01/20 ادامه

کتاب‌ها آیینه‌اند: در آن‌ها تنها چیزی را می‌بینی که درون خودت داری.

از  The Shadow of the Wind

ارسال شده توسط : madhatter | تاریخ ارسال: 1398/01/20 ادامه

کتاب‌ها دوستان منند، همراهانم. باعث می‌شوند بخندم و گریه کنم و معنی زندگی را پیدا کنم.

از جلد اول وراثت: اراگون

ارسال شده توسط : madhatter | تاریخ ارسال: 1398/01/20 ادامه

«استفن کینگ» می‌گه: 22

کتاب‌ها یک جادوی خاصِ قابل حمل‌اند.

از  On Writing: A Memoir of the Craft

ارسال شده توسط : madhatter | تاریخ ارسال: 1398/01/20 ادامه

«عباس معروف» می‌گه: 7

وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیش‌تر تنهاست. چون نمی‌تواند به هیچ‌کس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد؛ و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق می‌کند. تنهایی تو کامل می‌شود.

از سمفونی مردگان

ارسال شده توسط : Sorna | تاریخ ارسال: 1398/01/14 ادامه

«عباس معروف» می‌گه: 1

به یاد داشته باش که روزها و لحظه‌ها هیچ‌گاه باز نمی‌گردند. به زمان بیندیش. و شبیخون ظالمانه‌ی زمان: زمستانی طولانی و سخت در پیش خواهیم داشت زمستانی که از یاد نخواهد رفت دیگر چه می‌توانم بگویم جز اینکه لباس‌های زمستانی‌ات را فراموش مکن

از سمفونی مردگان

ارسال شده توسط : Sorna | تاریخ ارسال: 1398/01/14 ادامه

«عباس معروف» می‌گه: 8

با دو دسته نمی‌شود بحث کرد یکی با سواد، یکی بی‌سواد.

از سمفونی مردگان

ارسال شده توسط : Sorna | تاریخ ارسال: 1398/01/14 ادامه

«عباس معروف» می‌گه: 2

اخوی! دیگر باید بار و بنه را بست. خرابی از حد گذشته.

از سمفونی مردگان

ارسال شده توسط : Sorna | تاریخ ارسال: 1398/01/14 ادامه

«عباس معروف» می‌گه: 5

تنهایی را فقط در شلوغی می‌توان حس کرد.

از سمفونی مردگان

ارسال شده توسط : Sorna | تاریخ ارسال: 1398/01/14 ادامه