«پاتریک راتفوس» میگه: 4
ما عاشق چیزی هستیم که به آن عشق میورزیم. استدلال در این مکان نمیگنجد. در بسیاری موارد، عشق حقیقی آن است که با عقل درنیامیزد. هرکسی میتواند به خاطر «زیرا» عاشق شود. این به سادگی لغزاندن یک پنی به جیبتان میماند؛ اما شیداییای که با وجود عیوب و کاستی باشد، نادر، ناب و خالص است.
از ترس مرد فرزانه(جلد دوم شاهکش)
ارسال شده توسط : violet | تاریخ ارسال: 1398/05/08 ادامه«دیوید آلموند» میگه: 4
«پائولو کوئیلو» میگه: 4
«چارلز دیکنز» میگه: 4
«سیدنی شلدون» میگه: 4
«هاینریش بل» میگه: 4
یک زن قادر است خیلی چیزها را با دستهایش بیان کند یا اینکه با آنها تظاهر به انجام کاری کند، در حالیکه وقتی به دستهای یک مرد فکر میکنم، همچون کندهٔ درخت بیحرکت و خشک به نظرم میرسند. دستهای مردان فقط به درد دست دادن، کتک زدن، طبیعتاً تیراندازی و چکاندن ماشهٔ تفنگ و امضاء میخورند… اما میتوان به دستان زنان در مقایسه با دستهای مردان به گونهای دیگر نگاه کرد؛ چه موقعی که کره روی نان میمالند و چه موقعی که موها را از پیشانی کنار میزنند.
ارسال شده توسط : Fateme | تاریخ ارسال: 1398/06/23 ادامه«جرج آر. آر. مارتین» میگه: 4
هرج و مرج سیاهچاله نیست، هرج و مرج نردبانه.
از جلد ۳ نغمهای از یخ و آتش: یورش شمشیرها
ارسال شده توسط : z.p.a.s | تاریخ ارسال: 1399/05/07 ادامه