سلاااام!
با کمی تاخیر(زیر ٢۴ ساعته دیگهه) اومدیم بالاخره!
هر چند پدرمون در اومد…هر چند همه رو کچل کردیم…هر چند دویست بار ضبط گرفتیم و صد مدل فرمتشو عوض کردیمو آخرش بازم ضبط گرفتیم…
ولی بالاخره اومدیم!
با ویژه برنامهی هفت سینمون
سهتار
توی این کار جا داره تشکر فراوااااان بکنیم از اعظم و لیلا بابت همکاری فوق العاده اشون در ساعات جغدی از عماد بابت زحمتش توی آخر سالی برای آهنگ(آهنگمونم تولید پیشتازه یعنی در این حد خودکفا) از سعید بابت معرفی گرافیستش و از گرافیست محترم بابت کاور:)
عید همتون مبارک باشه:)
جزئیات پست
- تاریخ انتشار پست: 1397/06/21
- دسته بندی: رادیو
- دیدگاه ها: 0
- نویسنده پست: BookPioneer
- بازدیدها: 919
- برچسبها: آرشیو زندگی پیشتاز, رادیو نوروز
- لینک کوتاه: https://bkpr.ir/7176
دیدگاه ها
مطالب مشابه
گمشده
بازم یه داستان دیگه یه پارازیت دیگه : اصلا توضیح نمیخواد همه با قلم کوثر عزیز اشنا هستیم . با صدای گرم گوینده هامون و دوستای نازنینمون ….. تشکر که لازمه ی این همه تلاشه . اما اگه خوشتون اومد چهار تا کلیک کنید و احساسات خودتون رو شریک بشید.
تیزر صوتی چهارگانه میراث
سلام به شنونده های عزیز با یک برنامه ی دیگه خدمت شما رسیدیم. امروز در این ثانیه ها و دقیقا در همین دقایقی که دارن سپری میشن قراره از بزرگترین اثر هنری رادیو پیشتاز پرده برداری کنم. پس اجازه بدید برم سراغ مقدمه و اصل مطلب . مدت ها بود که راجب کتاب اراگون صحبت […]
شماره ششم مجله زرد: من پشیز تو
سیر تا پیاز عشق: فقط کسانی که قصد ادامه تحصیل ندارند، بخوانند! سخن سردبیر (M.Mahdi) موشکافی عشق (بدون جعل و تقلب، کاملا اورجینال!) کلاسیک زرد (momo jon) حکایتی از گوشه و کنار پیشتاز، به سبک شرک و فیونا! خاطرات محرمانه (Fateme) عشق میان خیابان! کارشناسی هفته (mixed-nut) انواع عشق، با مثالهای کاربردی سیانید (Perseus) ارشیا […]
شماره سوم مجله زرد: بعد از ظهر کتی کتی
به هر دین و مکتبی که ایمان دارید، این شماره از مجله رو با ذکر و دعا، شروع به خوندن کنید! باشد که در امان بمانید… شمارهی سوم مجلهی زرد پیشتاز، تقدیم میکند: سخن سردبیر (M.Mahdi) ایستاده در ویرانهها… اسناد محرمانه (Admiral) هرآنچه که برای حفظ امنیت پیشتازیون، باید مخفی میماند، اما نماند! اسناد قدیمی […]
شمارۀ آخر: وداع زرد
سخن سردبیر رمزنگاری کلاسیک زرد مطبخ خانه کارشناسی هفته کلام آخر سیانید زرد موضوع بسیار ساده بود! امیر برای نشریۀ اصلی به یک ساختمان نیاز داشت، بنابرین تصمیم گرفت تا نشریۀ زرد را تعطیل کند و ساختمان آن را به نشریۀ اصلی اختصاص دهد. اما موضوع برای من به این سادگی نبود، مجلۀ زرد تمام […]
یک روز
#داستان_صوتی : یک روز به قلم: سیده کوثر غفاری( @skghkhm ) باتشکر از فاطمه.خ ( @Fateme ) عزیز برای گویندگی عالی قسمتی از داستان: از روی شیطنت دمپایی پدر را پوشیده بود، برای همین یک قدم درمیان از پایش بیرون میآمد. سر کوچه که رسید چهار جفت چشم کنجکاو به او زل زده بودند…