کاراکترها. شخصیت هایی که با نوشته شدن داستان شما زنده می شوند، واقعیت پیدا می کنند و داستان را به پیش می برند.به عنوان نویسنده چگونه می توانید به این چنین شخصیت هایی زندگی ببخشید؟ چطور می توانید آن ها را بشناسید، اینکه ظاهرشان چگونه است و چگونه عکس العمل نشان می دهند.
یکی از روش های مناسب مصاحبه با کاراکترتان است.یکی از راه های شروع مصاحبه، تصور کردن کاراکتر در ذهن است. تعداد بسیار زیادی از نویسنده ها را دیده ام که در مجلات به دنبال عکسی شبیه کاراکترشان می گردند و آن را می برند و کنار نوشته شان می چسبانند. تصور کردن ظاهر کاراکترتان کمک می کند که احساس کنید وجود دارند.
لازم نیست که یک عکس کامل از قهرمانتان داشته باشید، فقط کلیتی از ظاهر برای انجام مصاحبه کافیست
و حالا چه چیزی باید بپرسید؟ از سوالات پایه ای شروع کنید.
1.اسم تو چیست؟
2. ظاهر (سن، چهره، لباس).
3. وضعیت تاهل(مجرد، متاهل، فرزندان)
4.خانواده(والدین، اعضای تاثیرگذار خانواده)
5. پیشینه(تحصیلات، شغل،...).
6.ویژگی ها( تکیه کلام ها، عادت ها، وسایلی که همراه دارد).
1. اگر یک روز آزاد داشتی و تنها وظیفه ات این بود که لذت ببری، جه کار می کردی؟
2. در زندگی ات به جه جیزی بیش از همه افتخار می کنی؟(جواب این سوال هم در مورد زندگی شخصی می تواند باشد هم زندگی حرفه ای).
3. صبح که از خواب بیدار می شوی اولین کاری که انجام می دهی چیست؟
4. از چه چیزی در زندگی ات بیش از هر چیز شرمنده هستی؟
5. فکر می کنی به چیزی که والدین ات می خواستند تبدیل شده ای؟
6. چه چیزی بوده که همیشه دوست داشتی انجام بدی و لی نتوانسته ای؟ چرا؟
7. بدترین اتفاق زندگی ات چه بوده؟ چه چیزی از آن یاد گرفته ای؟
8. در مورد بهترین دوستت بگو، کجا آشنا شده اید؟ چه چیزی را در مورد او دوست داری؟ او از چه چیز تو خوشش می آید؟
9. بدترین کاری که در حق یکی انجام داده ای چیست؟چرا؟
10. دوست داری روی سنگ قبرت چه بنویسند؟
11. دوست ایده آل ت رو توصیف کن و بگو اگه پیدایش کنی با او ازدواج می کنی؟.
12. بزرگ ترین ترست چیست؟
13. با اهمیت ترین چیز زندگی ات چیست؟ برای چه چیزی بیشترین ارزش را قائلی؟
14. موقع رانندگی به چه آهنگی گوش می دهی؟
15. چه چیزی را در مورد خودت بیشتر دوست داری؟ چه چیزی را کمتر؟
16. چه احساسی در مورد زندگی ات داری؟ چه چیزی را دوست داری تغییر دهی اگر چیزی برای تغییر وجود دارد؟
17. چه چیزی عصبانیت می کند؟
18. خشم خودت را چطور نشان می دهی؟
19. صبحانه مورد علاقه ات چیست؟
20. از چه چیزی پرهیز می کنی؟
و یک نکته دیگر پیش از پایان، اگر واقعا می خواهید به ذهن کاراکترتان وارد شوید. فقط جواب های او را ننویسید، واکنش هایش به سوال ها و نحوه نشستن ، ژست هایش، تن صدا و حالت چهره اش را نیز بنویسید.
وقتی کارکترتان را به این شکل تصویر می کنید؛ او زنده می شود، برای خواننده واقعی تر می شود و زندگی را به داستان شما می آورد.
دوستان عزیز شاید این کار برای شما مشکل باشد . ولی شخصیت اول را درست روی یک صندلی جلو خود و آنطرف میز فرض کنید . حتی یک بشقاب مقابلش بگذارید و لیوان آب . اشکالی ندارد اگر سیگار هم تعارف کنید.
1.اسم تو چیست؟
1.5. در چه دوره ای زندگی میکنی؟
دوره ی شمشیر. نزدیک قرون وسطی.
2. ظاهر (سن، چهره، لباس).
لباس های بسیار گران قیمت و زیبا وقتی در نقش تاجر هستم. وقتی که نه یه لباس ساده کتان به رنگ تیره.
3. وضعیت تاهل(مجرد، متاهل، فرزندان)
4.خانواده(والدین، اعضای تاثیرگذار خانواده)
5. پیشینه(تحصیلات، شغل،...).
من بزرگ ترین تاجر تیمان(اسم کشور) هستم حداقل نصف ثروت کشور در اختیار منه
6.ویژگی ها( تکیه کلام ها، عادت ها، وسایلی که همراه دارد).
1. اگر یک روز آزاد داشتی و تنها وظیفه ات این بود که لذت ببری، جه کار می کردی؟
2. در زندگی ات به جه جیزی بیش از همه افتخار می کنی؟(جواب این سوال هم در مورد زندگی شخصی می تواند باشد هم زندگی حرفه ای).
به دخترم. و به مبارز هایی که آموزش دادم
3. صبح که از خواب بیدار می شوی اولین کاری که انجام می دهی چیست؟
اگه حمام در دسترس نباشه حداقل سرم رو توی آب فرو میکنم.
4. از چه چیزی در زندگی ات بیش از هر چیز شرمنده هستی؟
5. فکر می کنی به چیزی که والدین ات می خواستند تبدیل شده ای؟
6. چه چیزی بوده که همیشه دوست داشتی انجام بدی و لی نتوانسته ای؟ چرا؟
7. بدترین اتفاق زندگی ات چه بوده؟ چه چیزی از آن یاد گرفته ای؟
(خنده تلخ) هیچ چیزی بدون تاوان به دست نمیاد. هرچی چیز بزرگ تری بخوای باید تاوان سنگین تری بدی.
8. در مورد بهترین دوستت بگو، کجا آشنا شده اید؟ چه چیزی را در مورد او دوست داری؟ او از چه چیز تو خوشش می آید؟
9. بدترین کاری که در حق یکی انجام داده ای چیست؟چرا؟
10. دوست داری روی سنگ قبرت چه بنویسند؟
11. دوست ایده آل ت رو توصیف کن و بگو اگه پیدایش کنی با او ازدواج می کنی؟.
12. بزرگ ترین ترست چیست؟
شکست و اشتباه. چیزی که میتونه خیلی هارو نابود کنه
13. با اهمیت ترین چیز زندگی ات چیست؟ برای چه چیزی بیشترین ارزش را قائلی؟
14. موقع رانندگی به چه آهنگی گوش می دهی؟
15. چه چیزی را در مورد خودت بیشتر دوست داری؟ چه چیزی را کمتر؟
16. چه احساسی در مورد زندگی ات داری؟ چه چیزی را دوست داری تغییر دهی اگر چیزی برای تغییر وجود دارد؟
17. چه چیزی عصبانیت می کند؟
18. خشم خودت را چطور نشان می دهی؟
19. صبحانه مورد علاقه ات چیست؟
20. از چه چیزی پرهیز می کنی؟
2. ظاهر (سن، چهره، لباس).
7. اگر یک روز آزاد داشتی و تنها وظیفه ات این بود که لذت ببری، جه کار می کردی؟
8. در زندگی ات به جه جیزی بیش از همه افتخار می کنی؟(جواب این سوال هم در مورد زندگی شخصی می تواند باشد هم زندگی حرفه ای).
9. صبح که از خواب بیدار می شوی اولین کاری که انجام می دهی چیست؟
10. از چه چیزی در زندگی ات بیش از هر چیز شرمنده هستی؟
11. فکر می کنی به چیزی که والدین ات می خواستند تبدیل شده ای؟
14. در مورد بهترین دوستت بگو، کجا آشنا شده اید؟ چه چیزی را در مورد او دوست داری؟ او از چه چیز تو خوشش می آید؟
16. دوست داری روی سنگ قبرت چه بنویسند؟
21. چه چیزی را در مورد خودت بیشتر دوست داری؟ چه چیزی را کمتر؟
25. صبحانه مورد علاقه ات چیست؟
خخخ عجب ایده باحالی من این روش رو البته قبلا به صورت ناخواسته اجرا میکردم همیشه شخصیت هام رو کنار هم میزاشتم و فکر میکردم از چی خوششون میاد از چی بدشون میاد ،حتی برای تک تک شخصیت هام تصویر تصور میکردم مثلا رمان حماسه پایونیر توی این داستان دقیقا 74 نفر از شخصیت های سایت پایونیر حضور دارن که در جلد اول به خاطر زیادی شخصیت ها 30 نفر رو استفاده کردم و در پایان جلد اول وقتی داستان به جلد دو میرسه تنها هفت نفر از این 30 نفر زنده میمونن و به جلد دو میرسه و این هفت نفر بعلاوه اون 34 شخصیت باقی مانده ادامه داستان رو در پیش میگیرن توی جلد سوم بزارید یه لینک بدم ببینین چطور تصور کردم:
لینک پست
من برای هر شخصیتم تک به تک ویژگی نویسی میکنم مثلا کی خشنه کی مهربونه کی کلک بازه کی مرموزه کی ساده لوحه همه اینا مهمه :
خب زیادی روده درازی کردم منم برم پی مصاحبه (ولی ای کاش سوالاش کمتر بود )
1.اسم تو چیست؟
2. ظاهر (سن، چهره، لباس).
3. وضعیت تاهل(مجرد، متاهل، فرزندان)
4.خانواده(والدین، اعضای تاثیرگذار خانواده)
5. پیشینه(تحصیلات، شغل،...) و در کجا زندگی میکنی.
6.ویژگی ها( تکیه کلام ها، عادت ها، وسایلی که همراه دارد).
1. اگر یک روز آزاد داشتی و تنها وظیفه ات این بود که لذت ببری، جه کار می کردی؟
2. در زندگی ات به جه جیزی بیش از همه افتخار می کنی؟(جواب این سوال هم در مورد زندگی شخصی می تواند باشد هم زندگی حرفه ای).
3. صبح که از خواب بیدار می شوی اولین کاری که انجام می دهی چیست؟
4. از چه چیزی در زندگی ات بیش از هر چیز شرمنده هستی؟
5. فکر می کنی به چیزی که والدین ات می خواستند تبدیل شده ای؟
6. چه چیزی بوده که همیشه دوست داشتی انجام بدی و لی نتوانسته ای؟ چرا؟
7. بدترین اتفاق زندگی ات چه بوده؟ چه چیزی از آن یاد گرفته ای؟
8. در مورد بهترین دوستت بگو، کجا آشنا شده اید؟ چه چیزی را در مورد او دوست داری؟ او از چه چیز تو خوشش می آید؟
9. بدترین کاری که در حق یکی انجام داده ای چیست؟چرا؟
10. دوست داری روی سنگ قبرت چه بنویسند؟
11. دوست ایده آل ت رو توصیف کن و بگو اگه پیدایش کنی با او ازدواج می کنی؟.
12. بزرگ ترین ترست چیست؟
13. با اهمیت ترین چیز زندگی ات چیست؟ برای چه چیزی بیشترین ارزش را قائلی؟
راستش اگه بخوام بگم بیشتر برای خودم با اینکه سعی میکنم همیشه به اطرافیانم کمک کنم و تا اخر باهاشون برم ولی اگر یه موقعیت 50/50 پیش بیاد من از خودم نمیگذرم!
14. موقع رانندگی به چه آهنگی گوش می دهی؟
رانندگی چیست نوعی غذا می باشد و یا حیوان؟ توی جیب جا میشه؟
15. چه چیزی را در مورد خودت بیشتر دوست داری؟ چه چیزی را کمتر؟
مهارت در تیر اندازی خودم رو دوس دارم و همین تنهایی رو ازش متنفرم کلا دوس دارم بین دیگران باشم ولی نمیدونم چرا وقتی میرم توی جمع همه روی من زوم میکنن و این من رو ناراحت میکنه
16. چه احساسی در مورد زندگی ات داری؟ چه چیزی را دوست داری تغییر دهی اگر چیزی برای تغییر وجود دارد؟
راضی ام دوس دارم فقط بدونم چرا نویسنده نمیزاره من زودتر مزدوج بشم و هعییییی منو میدونه اینور اونور
17. چه چیزی عصبانیت می کند؟
کمتر چیزی هست که عصبانیم کنه.
18. خشم خودت را چطور نشان می دهی؟
19. صبحانه مورد علاقه ات چیست؟
هر صبحانه ای که مادرم برام درست کنه
20. از چه چیزی پرهیز می کنی؟
شاید از کسانی که خیلی دوستشون دارم چون میترسم به واسطه کنار من بودن اسیب ببینن.
و در اخر خدا وکیلی اگر این سوالا توی امتحان نهایی سال اخرمون این تعداد بود من از خیر این امتحان میگذشتم!
به به چه تاپیک خوبی:دی
خب خب... بیاین با یکی از شخصیت های من هم آشنا بشین...
چشمام سبزن.تقریبا زیتونی. یخورده کوتاهم ولی فقط یخورده:دی و البته موهام نارنجیه. ولی دوتشون دارم. آممممم... سن هم جزء ظاهر حساب میشه؟ خیلی خب 18 سالمه و معمولا پیراهن های کوتاه می پوشم.
هیچ چیز خاصی درباره من وجود نداره. فقطعلاقه زیادی دارم که حرفای مزخرف دیگرانو بهشون برگردونم. جدیدا هم خیلی از ای بابا استفاده میکنم. از هم اتاقیم لارا دزدیدمش. بهش نگید اینو گفتم...
1. اگر یک روز آزاد داشتی و تنها وظیفه ات این بود که لذت ببری، جه کار می کردی؟
اسم کاملمو
14. موقع رانندگی به چه آهنگی گوش می دهی؟
19. صبحانه مورد علاقه ات چیست؟
اسم تو چیست؟
اورسینه رندان. دختر دوک رندان از سرزمین شمالی.
2. ظاهر (سن، چهره، لباس).
15 سالمه. موهای شرابی و بلند(ازاینکه میاد توی صورتم متنفرم. اما موی کوتاه تو سرزمین شمال رسمه و من از هر چیزی که به اونجا ربط داشته باشه بدم میاد.) چشم هام مدام تغییر رنگ میده. لباسمم لباس سفید و قرمز جنگمه. راحت و آزاد با دامن کوتاه و شلوار سیاه رنگ. از شنل خوشم نمیاد. مدام میاد توی دست وپا.
3. وضعیت تاهل(مجرد، متاهل، فرزندان) فرد خاصی مورد نظرته؟
.مجردم. مویرای بزرگ. من فقط 15 سالمه. نه خیر. قیافت یه جوریه. آدریان و من هیچ ارتباطی با هم نداریم.
4.خانواده(والدین، اعضای تاثیرگذار خانواده)
حتی یادم نمیاد چه شکلی بودن. خواهرم، با اون موهای همیشه فر زده اش. و برادرم با دختری که شکار کرده بود توی مغزمه. پدرم دوک رندان بود. زیاد با هم صحبت نداشتیم. مادرم رو حتی یادم نمیاد. خیلیم می دیدمش. معمولا تو مهمونی بود. الان خانواده من دوستامن.
5. پیشینه(تحصیلات، شغل،...).
تو سرمین شمالی درس برای دختر ها ممنوعه. اما من پیش استاد پرایم یواشکی تاریخ، الفبا و مبارزه رو یاد می گرفتم. در ضمن، توی عمارت رندان ودر سرزمین شمالی زندگی می کردم.
6.ویژگی ها( تکیه کلام ها، عادت ها، وسایلی که همراه دارد).
لمس کردن ششیرم تاناتوس بهم آرامش میده. در ضمن، از اینکه حسبی با آدریان کلکل کنم خوشم میاد. قبلا هم گفتم که، رواعصابمه.
وقتی فهمیدید کاراکترتان کیست، زمان آن رسیده که او را بهتر بشناسید. بیست سوال زیر کمکتان خواهد کرد:
1. اگر یک روز آزاد داشتی و تنها وظیفه ات این بود که لذت ببری، جه کار می کردی؟
می رفتم شکار. راستش... هر کاری رو می کردم که از آدم ها دور باشم و با خودم خلوت کنم.
2. در زندگی ات به جه جیزی بیش از همه افتخار می کنی؟(جواب این سوال هم در مورد زندگی شخصی می تواند باشد هم زندگی حرفه ای).
به سختی احساساتی می شم. فقط یه دلیل منطقی میتونه منو از هدفم دور کنه. در ضمن، اینکه هیچکس به جز استاد پرایم توی شمشیرزنی شکستم نداده. وخب. اونم استاده.
3. صبح که از خواب بیدار می شوی اولین کاری که انجام می دهی چیست؟
تفکر. هدفی که اونروز دارم رو بررسی می کنم. بعد می رم تاناتوس رو تیز می کنم.
4. از چه چیزی در زندگی ات بیش از هر چیز شرمنده هستی؟
اینکه یه کسایی توی زندگیم هستن که می تونن نقطه ضعفم باشن. مثه دوستام تو اون خونه لعنتی.(تو هم زوم کردی رو آدریان ها!)
5. فکر می کنی به چیزی که والدین ات می خواستند تبدیل شده ای؟
البته که نه. می تونستم به یه دخترک زیبا و تجملاتی و متاهل تبدیل بشم که زندگیش فقط مهمونی رفتن بود. اما حالا دارم توی یه کلبه مخروبه با تو حرف می زنم. تفاوتش زیاد هم نیست مگه نه؟(پوزخند می زند.)
6. چه چیزی بوده که همیشه دوست داشتی انجام بدی و لی نتوانسته ای؟ چرا؟
بفهمم توی مغز آدریان چی می گذره. فکر نمی کنم هیچکس به جز خودش بدونه چی تو تون مغز پوکشه.
7. بدترین اتفاق زندگی ات چه بوده؟ چه چیزی از آن یاد گرفته ای؟
وقتی استاد پرایم خبر ازدواجمو بهم داد. اون لحظه تقریبا هیچی احساس نمی کردم. اینکه بخوام واسه یه عمر دست کسی اسیر باشم. هی نخند. منظورم همون ازدواجه. به هر حال، وحشتناک بود. ولی اگه نمی افتاد، خوب مسلما می ریم سراغ همون بحث مهمونی و کلبه مخروبه. با این حال، من کلبه مخروبه رو ترجیح میدم.
8. در مورد بهترین دوستت بگو، کجا آشنا شده اید؟ چه چیزی را در مورد او دوست داری؟ او از چه چیز تو خوشش می آید؟
بهترین دوستم؟ خوب. اوها از خاندان را. اونم اهل سرزمین شمالی بود. قلدر محلشون بود. همین باعث شد یکم باهم بحث و جدل داشته باشم. اما خب، وقتی باهم دوست شدیم فهمیدم خیلی آدم باحالیه. درواقع، اون رو دوست داشتم چون می تونستم بدون نگرانی بگم توی سرم چی میگذره. باور کن این برای یه خون سرخ مزیت خیلی خوبیه. مخصوصا خون سرخی که دختر دوک رندان باشه.
اون؟ خب من باورش داشتم. می دونستم می تونه از پس هر کاری بر بیاد. آخر سر که از هم جدا شدیم، دلیل اصلی جدایی همین بود. من بالاخره به این نتیجه رسیدم که نمی تونه یه کاری رو انجام بده و اون کار هم فرار بود. مطمینم اگه بهش قوت قلب می دادم باهام میومد. ولی نداددم وخب همه چی عوض شد.
9. بدترین کاری که در حق یکی انجام داده ای چیست؟چرا؟
بدترین کار؟ شاید . نمی دونم. اونقدررکارهای بد زیادی دار که نمی تونم بگم.
10. دوست داری روی سنگ قبرت چه بنویسند؟
منو گرفتی؟ من اهل سرزمین شمالم. ما توی این سرزمین مرده ها رو می سوزونیم..
11. دوست ایده آل ت رو توصیف کن و بگو اگه پیدایش کنی با او ازدواج می کنی؟.
دوست ایده آل؟ آدریان رو با چشم های عادی و بدون پوزخند تصور کن. حالا یه کاری کن انقدر با من کل کل نکنه. همون. فکرشم نکن. قبلا هم گفتم. آدریان بدون چشم یا با چشم فرقی نداره. آدریان آدرین(هوفی می کشد.)
12. بزرگ ترین ترست چیست؟
اینکه اشتباهی کنم. الان تقریبا دنیا تو دست منه اگه بقیه رفقا رو به حساب نیاری. و اگه اشتباهی کنم که همه چی رو خراب کنه؟ واگه من منتخب توی پیشگویی باشم؟ اینا چیزیاییند که ازش می ترسم..
13. با اهمیت ترین چیز زندگی ات چیست؟ برای چه چیزی بیشترین ارزش را قائلی؟
تاناتوس. بدون اون انگار چلاغم. البته اگه لوپا و آدریان رو به حساب نیاریم.(نه نظرم عوض شد. روی آدریان رو خط بزن.)
.
14. موقع رانندگی به چه آهنگی گوش می دهی؟
رانندگی؟
15. چه چیزی را در مورد خودت بیشتر دوست داری؟ چه چیزی را کمتر؟
هیچ چیز و هیچ کس نمی تونه جلومو بگیره. چه چیزی رو کمتر؟ این که هیچ چیز و هیچ کس نمی تونه جلومو بگیره که کار احمقانه ای نکنم. به جز خودم.
16. چه احساسی در مورد زندگی ات داری؟ چه چیزی را دوست داری تغییر دهی اگر چیزی برای تغییر وجود دارد؟
زندگیم پیچ در پیچه. پره از کوره راه که هر لحظه ممکنه توش گم بشم. دوسدارم تغییر بدم، خوب بعضیوقت ها دوست داشتم فرار نمی کردم. وقتایی که همه چیز بهم فشار میراه و می خواد قورتم بده.
17. چه چیزی عصبانیت می کند؟
آدریان، آدریان، چشم های آدریان، حرف های آدریان و دروغ.
18. خشم خودت را چطور نشان می دهی؟
بزنم سر یکی رو بندازم؟) نه بابا. نه تا اون حد. فقط خنجری چیزی توی هر چیزی که روبه روم باشه فرو می کنم. چه آدم باشه چه میز. یا کلمو می کوبونم رو بالش. آخه معمولا وقتی عصبانیم که رو بسر بیماری گیر افتاده باشم. )
19. صبحانه مورد علاقه ات چیست؟
نوشیدنی آئل با نان های سرزمین میانی
20. از چه چیزی پرهیز می کنی؟
کشتن.
سلام.
طی حفاری هام به اعماق سایت این تاپیک باحال رو پیدا کردم.
گفتم بیارمش بالا فیض ببرین:دی
به به خوشم اومد تاپیک خوبیه. اینم نیک
اسم تو چیست؟
نیک سایلر
2. ظاهر (سن، چهره، لباس).
12 سالمه، موهای قهوهای سوخته (البته هنوز تغییر نکرده)، چشمایی به رنگ شب، قد متوسط، معمولا لباسای تیره میپوشم و از رنگ سفید زیاد خوشم نمیاد ولی اگه مجبور بشم میپوشم.
3. وضعیت تاهل(مجرد، متاهل، فرزندان) فرد خاصی مورد نظرته؟
.مجردم. خیر
4.خانواده(والدین، اعضای تاثیرگذار خانواده)
خانوادم بهترین خانواده تو دنیا بود(البته از نظر من)، پدرم خیلی جدی بود و همیشه بهم کمک میکرد، خواهرم امیلی همیشه با بازی گوشیاش منو شاد میکرد، پیتر، برادرم تو کارام بهم کمک میکود و مادرم هم خمیشه با مهربونیاش منو شرمنده میکرد.
5. پیشینه(تحصیلات، شغل،...).
پیش پدرم تو کارگاه نجاری کار میکردم و اون بهم خوندن نوشتن یاد داده بود، اما با حمله ارواح شیطانی همه چیز بهم ریخت.
6.ویژگی ها( تکیه کلام ها، عادت ها، وسایلی که همراه دارد).
از وقتی کریستال طلسم ضد احساسم رو شکسته، همیشه احتیاط میکنم، عصای سیاه رنگم همیشه پیشمه و قراره شمشیرم هم پیدا کنم.
وقتی فهمیدید کاراکترتان کیست، زمان آن رسیده که او را بهتر بشناسید. بیست سوال زیر کمکتان خواهد کرد:
1. اگر یک روز آزاد داشتی و تنها وظیفه ات این بود که لذت ببری، جه کار می کردی؟
اونقدر کتاب میخوندم تا بمیرم.
2. در زندگی ات به جه جیزی بیش از همه افتخار می کنی؟(جواب این سوال هم در مورد زندگی شخصی می تواند باشد هم زندگی حرفه ای).
به دورگه بودنم افتخار میکنم.
3. صبح که از خواب بیدار می شوی اولین کاری که انجام می دهی چیست؟
ورزش و تمرین طلسم
4. از چه چیزی در زندگی ات بیش از هر چیز شرمنده هستی؟
اینکه موقع حمله ارواح نتونستم کاری برای خانوادم بکنم.
5. فکر می کنی به چیزی که والدین ات می خواستند تبدیل شده ای؟
هنوز نمیشه گفت چون هنوز زیادی جوونم.
6. چه چیزی بوده که همیشه دوست داشتی انجام بدی و لی نتوانسته ای؟ چرا؟
اینکه یه بار هم که شده وارد ذهن آلفرد بشم.
7. بدترین اتفاق زندگی ات چه بوده؟ چه چیزی از آن یاد گرفته ای؟
از دست دادن خانوادم، اینکه دیگه تسلیم نشم و قویتر بشم.
8. در مورد بهترین دوستت بگو، کجا آشنا شده اید؟ چه چیزی را در مورد او دوست داری؟ او از چه چیز تو خوشش می آید؟
متاسفانه هنوز هیچ دوستی ندارم.
9. بدترین کاری که در حق یکی انجام داده ای چیست؟چرا؟
کاری نکردن موقع حمله ارواح، چون ضعیف بودم.
10. دوست داری روی سنگ قبرت چه بنویسند؟
سرزمین من که از بین رفته و تو کشور جدیدم هم نمیدونم چطور مرده هارو دفن میکنن یا میسوزونن.
11. دوست ایده آل ت رو توصیف کن و بگو اگه پیدایش کنی با او ازدواج می کنی؟.
یه دوست که قوی باشه، به دورگه بودنم گیر نده، از من نترسه.
12. بزرگ ترین ترست چیست؟
این که یکی دیگه از عزیزانم رو از دست بدم.
13. با اهمیت ترین چیز زندگی ات چیست؟ برای چه چیزی بیشترین ارزش را قائلی؟
آلفرد، بهترین استادی که میتونی بشناسی.
.
14. موقع رانندگی به چه آهنگی گوش می دهی؟
رانندگی؟
15. چه چیزی را در مورد خودت بیشتر دوست داری؟ چه چیزی را کمتر؟
قلب مهربونم. بخشندگیم.
16. چه احساسی در مورد زندگی ات داری؟ چه چیزی را دوست داری تغییر دهی اگر چیزی برای تغییر وجود دارد؟
زندگیم خوبه. میخوام مثل الفرد قدرتمند بشم.
17. چه چیزی عصبانیت می کند؟
دیدن ارواح شیطانی
18. خشم خودت را چطور نشان می دهی؟
اونقدر سرد میشم و قدرتم رو تو حرفم میرزم که زیر پام یخ میزنه.
19. صبحانه مورد علاقه ات چیست؟
هر چیزی باشه میخورم.
20. از چه چیزی پرهیز می کنی؟
نشان دادن نقطه ضعفم به دیگران.
آریانا
2. ظاهر (سن، چهره، لباس).
موهام طلاییه، مثل چشم هام. بیشتر از هزار سال سنمه، البته هنوز جوون موندم.(تبسمی میکند) فکر نمیکنی نباید سن یه زن اونم ملکه رو بپرسی؟
_ بله متاسفم.
اشکالی نداره، شوخی کردم زیاد مهم نیست برام.
اما در مورد لباس(هنوز تبسم ظریفش بر روی لب هایش از بین نرفته) مثل یه ملکه یه لباس بلند طلایی، حالا با طرح های مختلف اما رنگ اصلی طلایی یا سفیده. و یه شنل به همون رنگ.
3. وضعیت تاهل(مجرد، متاهل، فرزندان)
(تبسمش از بین میرود و کمی جدیت به صدایش اضافه میکند) میتونیم بریم سراغ سوال بعدی؟
_ بله حتماً.
4.خانواده(والدین، اعضای تاثیرگذار خانواده)
من دختر پادشاه هستم. مادر پارلا و (کمی مکث میکند و نگاهش را به مرکز میزی که در بینمان قرار دارد میدوزد) خواهر الیانا.
5. پیشینه(تحصیلات، شغل،...).
هزار سال پیش شهر داسولیوم رو به کمک نیروهای ازادی که از خود مردم بودن از دست سه گروه که قصد تسلط به شهر رو داشتن، آزاد کردیم. البته اصلان کمک زیادی کرد.
بعد از اون اتفاق مردم من رو به عنوان ملکۀ سرمزنی انتخاب کردن.
6.ویژگی ها( تکیه کلام ها، عادت ها، وسایلی که همراه دارد).
تکیه کلام خاصی ندارم، زمان زیادیه که ملکه هستم و تو این مدت که فرصت زیادی بوده سعی کردم روی خودم کار کنم.
تنها وسیله ای که همیشه همراهم دارم گوهر مادر نوره. جدیدا گوهر مادر تاریکی هم بهش اضافه شده.
1. اگر یک روز آزاد داشتی و تنها وظیفه ات این بود که لذت ببری، جه کار می کردی؟
در کل این اتفاق میافته، یعنی روزهایی هست که میتونم وقتمو رو کارهایی که دوست دارم بگذرونم به جز این چند مدت اخیر که یه سری مشکلات باعث شده ذهنم درگیر بشه.
اما اگه یه روز هرکاری که دوست داشتم رو انجام بدم دلم میخواست بهشت رو به پارلا نشون بدم، جای خیلی زیباییه، هیچوقت زمانی رو که برای اولین بار با اصلان به اونجا رفتم یادم نمیره.
خب خوشحالم که تونستم این شهر رو از دست خلافکارها در بیارم. راستش رو بخواید بهای زیادی رو در برابر این اتفاق پرداخت کردم که هنوز هم گاهی وقت ها با خودم فکر میکنم که آیا ارزشش رو داشت؟
فک میکنم این مهم ترین کاریه که تو زندگیم انجام دادم.
3. صبح که از خواب بیدار می شوی اولین کاری که انجام می دهی چیست؟
کار خاصی انجام نمیدم، یه حمام، یه صبحانه و بعد از اون میرم سراغ کارهایی که تو اونروز دارم.
4. از چه چیزی در زندگی ات بیش از هر چیز شرمنده هستی؟
(باز نگاهش را به میز میدهد) اینکه خواهرمو از خودم روندم.
5. فکر می کنی به چیزی که والدین ات می خواستند تبدیل شده ای؟
تا حدودی، چیزی که پدرم میخواست این بود که به مردم این سرزمین کمک کنم و از اونا محافظت کنم ولی فکر نکنم پدرم از اینکه بین دخترهاش چنین فاصله ای افتاده خوشش بیاد.
6. چه چیزی بوده که همیشه دوست داشتی انجام بدی و لی نتوانسته ای؟ چرا؟
اینکه دوباره رابطم با الیانا مثل گذشته بشه، من هر کاری تونستم انجام دادم، اما اصلاً درکش نمیکنم چرا اون اینهمه کینه به دل گرفته!
7. بدترین اتفاق زندگی ات چه بوده؟ چه چیزی از آن یاد گرفته ای؟
فک کنم تا الان باید مشخص شده باشه، اینکه خواهرم با من دشمن شده. و هیچی ازش یاد نگرفتم.
8. در مورد بهترین دوستت بگو، کجا آشنا شده اید؟ چه چیزی را در مورد او دوست داری؟ او از چه چیز تو خوشش می آید؟
بهترین دوست من، من بخاطر جایگاهی که دارم زیاد نتونستم به کسی نزدیک بشم، ولی اصلان و اتابک(فرمانده و وزیر اعظم) نزدیک ترین افراد به من هستن، با اونا رسمی برخورد نمیکنم.
9. بدترین کاری که در حق یکی انجام داده ای چیست؟چرا؟
کار بذی انجام ندادم تا جایی که میدونم. ولی خودمو بخاطر الیانا سرزنش میکنم.
10. دوست داری روی سنگ قبرت چه بنویسند؟
( لبخند پهنی میزند و چشمانش کمی بازتر میشوند و به من نگاه می اندازد) سوال جالبه، تا حالا بهش فکر نکردم، شاید بخاطر اینه که گوهر نور بهم جاودانگی میده هیچوقت به فکر مرگ نیافتادم. نمیدونم. 11. دوست ایده آل ت رو توصیف کن و بگو اگه پیدایش کنی با او ازدواج می کنی؟.
اهل دوستی نیستم، دیگه نیستم. تو جوونیم یه مدتی عاشق شدم ولی نشد، نمیشد من برم جلو که، و اونم نیومد. اینطوری شد که نشد.(لبخندی میزند که بیشتر از روی ناراحتی است)
12. بزرگ ترین ترست چیست؟
اینکه دوباره داسولیوم به دوران تاریکی برگرده.
13. با اهمیت ترین چیز زندگی ات چیست؟ برای چه چیزی بیشترین ارزش را قائلی؟
پسرم پارلا. پارلا حاصل زندگی منه.
14. موقع رانندگی به چه آهنگی گوش می دهی؟
رانندگی؟ آهنگ؟ 15. چه چیزی را در مورد خودت بیشتر دوست داری؟ چه چیزی را کمتر؟
اینکه دلرحم هستم. و از همین هم بدم میاد چون نمیزاره گاهی تصمیم محکمی بگیری.
16. چه احساسی در مورد زندگی ات داری؟ چه چیزی را دوست داری تغییر دهی اگر چیزی برای تغییر وجود دارد؟
رابطمو با خواهرم درست میکنم.
17. چه چیزی عصبانیت می کند؟
اینکه ببینم دارن به کسی ظلم میکنن.
18. خشم خودت را چطور نشان می دهی؟
در گذشته با پرخاش. الان کنترلش میکنم. البته زیاد عصبانی نمیشم.
19. صبحانه مورد علاقه ات چیست؟
به عسل علاقۀ زیادی دارم. گرم و شیرینه.
20. از چه چیزی پرهیز می کنی؟
از درگیری.
اسمت چیسه؟
آرتام
خونت کجاست؟
تو باغچه
خانواده:
یه خواهر، شوهرش که مثل دوستم بود، بچشون، همه مردن.
وضعیت تاهل:
البته که مجرد! من هنوز میخوام زندگی کنم.
پیشینه:
قبلا سرباز و فرمانده جوخه دژسپاه بودم. به عنوان یک گورکن اسم مستعاری داشتم که فقط اعضای جوخه خودم از اون استفاده میکردن. "سوی شب"
الان بلا تکلیف و سرگردونم.
ویژگی ها:
فکر نکنم داشته باشم. آدم ساده ای هستم.
1. اگر یک روز آزاد داشتی و تنها وظیفه ات این بود که لذت ببری، چه کار می کردی؟
می خوابیدم، می نوشیدم. برای بقیش ایده ای ندارم.
2. در زندگی ات به جه جیزی بیش از همه افتخار می کنی؟(جواب این سوال هم در مورد زندگی شخصی می تواند باشد هم زندگی حرفه ای).
تا حالا کار مفیدی انجام ندادم. کشتن، کشتن و کشتن. اما شاید... محافظت از خواهرم تنها کار مفید زندگیم بوده. حداقل تا یک مدتی، چون در نهایت نتونستم اونطور که باید ازش محافظت کنم.
3. صبح که از خواب بیدار می شوی اولین کاری که انجام می دهی چیست؟
چشمام رو باز میکنم. سوال بعد
4. از چه چیزی در زندگی ات بیش از هر چیز شرمنده هستی؟
هیچ چیز، واقعا. همیشه تلاش خودم رو کردم. تا آخرین نفس
5. فکر می کنی به چیزی که والدین ات می خواستند تبدیل شده ای؟
شاید عجیب باشه اما حتی سایه ای از والدینم به یاد ندارم. نمیدونم میخواستن چه چیزی بشم.
6. چه چیزی بوده که همیشه دوست داشتی انجام بدی و لی نتوانسته ای؟ چرا؟
کم کم دارم میترسم، حالا که فکر میکنم میبینم کاری ندارم که بخوام انجام بدم. همیشه... بی هدف بودم. همیشه جریان من رو با خودش برده.
7. بدترین اتفاق زندگی ات چه بوده؟ چه چیزی از آن یاد گرفته ای؟
وقتی آرام مرد حسابی ناراحت شدم، اما بعدش... بعد از مدتی که خون آرام خشک شد، حتی ذره ای احساس ناراحتی نداشتم. انگار که اصلا خواهر من نبوده. این بدترین اتفاق زندگیمه.
8. در مورد بهترین دوستت بگو، کجا آشنا شده اید؟ چه چیزی را در مورد او دوست داری؟ او از چه چیز تو خوشش می آید؟
جالبه. من دوست نداشتم، برادر داشتم. زیردست های من در دژسپاه به قدری قدرتمند بودند که خودشون فرمانده جوخه بشن. اما به دلایلی سمت من اومدن... اونها بهترین دوست هامن به نظرم با همدیگه کاملا برابرند.
البته، بودند.
9. بدترین کاری که در حق یکی انجام داده ای چیست؟چرا؟
هیچ کار بدی انجام ندادم. نه به نظر خودم.
10. دوست داری روی سنگ قبرت چه بنویسند؟
بنویسند "خودش گفت چیزی ننویسید"
11. دوست ایده آل ت رو توصیف کن و بگو اگه پیدایش کنی با او ازدواج می کنی؟.
هیچوقت بهش فکر نکردم و نمیخوام هم بکنم. فکر نکنم کلا سمت ازدواج برم.
12. بزرگ ترین ترست چیست؟
نمیدونم. جدیدا چیزی نمیتونه من رو بترسونه، نه چیزی که توی ذهنم دائمی بشه. فقط... یک نفر هست که من رو میترسونه. اون لعنتی... حتی فکر کردن به اینکه بهش فکر کنم هم من رو میترسونه.
13. با اهمیت ترین چیز زندگی ات چیست؟ برای چه چیزی بیشترین ارزش را قائلی؟
واسه من خیلی تکراری شده که بگم نمیدونم. چون واقعا هدفی ندارم. بیشتر اوقات احساس میکنم از همه چیز تهی هستم، و این خلا رو با افکارم پر میکنم. زمانی که خواهرم مرد اینطوری شدم. قبل از اون تمام اهدافم به آرام ختم میشدن. حتی عضو شدنم توی دژسپاه!
14. موقع رانندگی به چه آهنگی گوش می دهی؟
اصلا نفهمیدم چی گفتی. آها منظورت خرسواریه. خب دلم میخواد توی سکوت خر برونم.
15. چه چیزی را در مورد خودت بیشتر دوست داری؟ چه چیزی را کمتر؟
از حالت گیج و بی هدف بودنم بدم میاد. دنبال چیزی میگردم که هدفم بشه، فعلا ورود به کوهدال مد نظرمه اما باز هم ته دلم... خالیه. من کاملا از خودم خوشم میاد.
16. چه احساسی در مورد زندگی ات داری؟ چه چیزی را دوست داری تغییر دهی اگر چیزی برای تغییر وجود دارد؟
احساس پوچی، در بعضی اوقات. دلم میخواد این وضعیت معلقم رو تغییر بدم و هدف بزرگ خودم رو پیدا کنم. میخوام وابسته بشم.
17. چه چیزی عصبانیت می کند؟
معمولا عصبانی نمیشم اما بی مورد (شاید هم با مورد) از بعضی چیزها یا فردها بدم میاد. مثل دانا... حرومزاده لعنتی
18. خشم خودت را چطور نشان می دهی؟
سعی میکنم نشونش ندم. و عامل اعصاب خردکن رو نابود میکنم در اولین فرصت
19. صبحانه مورد علاقه ات چیست؟
هرچیزی که سیرم کنه.
20. از چه چیزی پرهیز می کنی؟
هیچ چیز؟