رمان های فانتزی سال 2015 که از آنها انتظار زیادی می رود: منتخب ناشران بخش اول

Uprooted
Naomi Novik

«دراگن ما دخترانی که می گیرد را نمی خورد، مهم نیست چه داستان هایی در خارج از دره ما تعریف می شود. بعضی اوقات آنها را از مسافران می شنویم. آنها طوری حرف می زنند که انگار ما داریم انسان قربانی می کنیم و او یک اژدهای واقعی است. البته که این حقیقت ندارد: شاید او یک جادوگر یا نامیرا باشد اما هنوز هم یک انسان است. و اگر بخواهد ما را بخورد پدرانمان با هم یکی شده و او را خواهند کشت. او از ما در مقابل جنگل محافظت می کند و ما سپاسگذاریم اما نه خیلی سپاسگذار.»
اگنیسکا خانه اش، روستای آرامش ،جنگل و رودخانه درخشان و روشنشان را دوست دارد. مردم او مجبور هستند به جادوگری نامهربان و مصمم تکیه کنند، جادوگری به دراگن مشهور است و قدرتش را در خلیج حفظ کرده. اما تقاضای کمک از او قیمت گزافی را در بر دارد، قیمتش یک زن جوان است که باید به مدت ده سال به او خدمت کند.
انتخاب بعدی به سرعت نزدیک می شود و اگنیسکا از آن می ترسد. او و همه می دانند که دراگن کاسیا را می برد: کاسیای زیبا، شجاع و میلح را، تمام آن صفاتی که اگنیسکا ندارد و او عزیزترین دوستش در کل دنیاست.
اما ترس او اشتباه است. زمانی که دراگن می آید کاسیا کسی نیست که او انتخاب خواهد کرد.

پایتخت سقوط کرده است....
فیلد مارشال تاماس به کشور عزیزش برمی گردد و برای اولین بار در طول تاریخ پایتخت آدرو را در دستان مهاجم های خارجی می بیند. پسرش گم شده و متحدانش در میان دشمنان قابل تشخصیش نیستند و نیروی پشتیبانی هفته ها از آنجا دورند.
ارتش تقسیم شده....
با کِزی که هنوز بالای سرشان می سوزد و بدون هیچ فرمانده واضحی، ارتش آدران علیه خودش شده است. بازرس آدامات با قول پیدا کردن پسر گمشده اش در قلب هر ارتشی نفوذ می کند.
همه ی امیدها به یک امید پایدار مانده اند.....
و تانیل تو- شات توسط مردی که زمانی فکر می کرد دوستش است شکار می شود، تنها شانس آدرو گذشتن از جنگ بدون نابود شدن است.

من ژکس هستم.
این اسمی است که صاحبان انسانم به من بخشیده اند.
من یک ماشینم. یک انسان مکانیکی که با کیمیاگری قدرت گرفته. ارتش هم نوعان من جهان را فتح کرده اند – و تخت براسوُرک را تنها ابرقدرت کرده اند.
من یک خدمتگذار وفادار هستم. آخرین ماشین جنگی. به من قدرت عظیمی و استقامت بی حد و مرزی داده شده است.
اما من مدیون آرزوهای صاحبانم انسانم هستم.
من یک برده ام. اما آزاد خواهم شد.

A Crown for Cold Silver

Alex Marshall

فانتزی حماسی و برجسته که با زنی جنگجو با ویژگی هایی فراموش نشدنی شروع می شود.

پنج شرور. یک ژنرال افسانه ای. آخرین تلاش برای انتقام.
بیست سال پیش، ژنرال کوبالت زوزیای وحشت زده پنج فرمانده شرور و ارتش مزدورش را به جنگی هدایت کرد، که به جنگ هیولاها و سرنگونی امپراطور منجر شد. زمانی که دیگر عنوانی برای بردن و دنیایی برای تسخیر وجود نداشت، آن زن کنارکشید و افسانه اش را به تاریخ سپرد.
حالا صلحی که برای خودش تراشیده بود با قتل عام روستایش به لرزه افتاده بود. زوزیا به دنبال یک انتقام خونین، یک باز دیگر ریاست نبرد را بر عهده گرفت اما برای جستجوی عدالت او باید با دشنمان کینه ای ، متحدان سابقا وفادارش، و ارتشی ناشناخته که در زیر پرچمی آشنا قدم برمی دارند روبه رو شود.

Half the World

Joe Abercrombie

گاهی دختری توسط مادر جنگ انتخاب می شود.
تورن چنین دختری است. از جانش برای گرفتن انتقام پدر کشته شده اش گذشته و برای جنگیدن زندگی می کند. او توسط مردانی که تلاش کرده اند او را بکشند او را قاتل نامیده اند.
گاهی زنی جنگجو می شود.
او در نقشه ها و طرح های پدر یاروی، وزیر به شدت حیله گر گتلند، گیرافتاده است، نصف دنیا را طی کرده تا متحدانی علیه پادشاه ظالم پیدا کند و درس سختی از خون و فریب آموخته است.
گاهی جنگجویی سلاح می شود.
در سفر کنار او برند، جنگجوی جوانی که از کشتن متنفر است، هم هست. شکست چشمان هر دونفرشان موج می زند اما هیچ کدامشان شانسی با رستگاری ندارند.
آیا تورن برای میشه سلاحی در دست قدرمتندان می ماند یا اینکه می تواند راه خودش را در پیش گیرد؟

نکته: کتاب دوم مجموعه ی Shattered Sea

The Fire Sermon

Francesca Haig

چهارصد سال در آینده، زمین در ادامه آتش هسته که تمدن و طبیعیت را ویران کرده، تبدیل به یک سیاره بدوی شده. اگرچه تشعشعات تمام شدند اما به دلیل برخی دلایل ناشناخته هر فردی با قلوش به دنیا می آید. از هر دو نفر یکی آلفا – جسما از همه لحاظ عالی – و دیگر اُمگا نافص الخلقه است.
با حکم شورای حکام که بر جامعه آپارتاید شکل حکمرانی می کنند، امگاها باری بر دوش و مطرود هستند درحالی که آلفا ها منابع پراکنده و محدود زمین را برای خودشان جمع آوری می کنند. اگرچه با علام برتری، آلفاها هرچه قدر هم که تلاش کنند نمی توانند از یک واقعیت وحشتناک فرار کنند: زمانی که یک قل بمیرد، آن یکی هم می میرد. کاس یک امگای نادر است، عجیب الخلقه ای با پیش بینی های معنوی. در حالی که قلش، زک، در شورای حکام قدرت می گیرد او جرات می کند خواب خطرناک ترین رویای دنیا را ببیند: برابری. به خاطر جرات او برای رویای دنیایی که آلفاها و امگاها برابر در کنار هم زندگی کنند شورای حکام و مقاومت او را در جناح خود می خواهند.