30 کتاب فانتزی برتر سال 2014 به انتخاب خواننده ها

آخرین قسمت از فانتزی سریع و بی رحمانه ریچارد مورگان.
رینگیل اِسکیاث، قهرمانی دودل توسط مردمی که از او کمک می خواهند فاسد دیده می شود. او راه درازی را در جستجوی جنگجو – جادوگری انسان و نامیرا که آلدرین خونخوار، حکمران سابق جهان، به پا خواسته است سفر می کند. جدا از همراهش او روحش را بر سر استاد جادوهای مرگبار میگذارد. در این میان آرچث و دراگنبن در مسیری از خون پیش می ورند که در نهایت به رازهایی که سالهاست دفن شده اند می رسد.

یک فانتزی تاریک اما پر آب و تاب با انعکاسی از رابین هاب، مروین پاک و جان کورتنی گریموود. دنیای خیالی ناب و زیبا همراه با شخصیت هایی فراموش نشدنی.
لوسین دی فانتین متفاوت بزرگ شده است. یکی از اُرفان های مرموز و بدشکل که در اطراف پادشاهی لندفال ظاهر شده. او یک مبارز با استعداد است که هنوزهم تنهاست و بدشکلیش عذابش می دهد و به خوبی می داند که او یک مهره سرباز در یک جدال سیاسی است. دنیایی که توسط یک پادشاه دیوانه و پیشکار ستمگرش حکمرانی می شود. دنیایی که فساد تباهی در آن عمیقا ریشه دوانده – اما برای مرتبه ی لوسین هیچ رویایی در دسترس نیست، اولین کشفش جای زن دیوانه ای است که در ساناتوریای فراموش نشدنی نگه داری می شود.
رمانی نوشته شده در یک روایت پیوسته آمیخته با فلش بک هایی که ما می بینیم لوسین زیر نظر مربیش بزرگ می شود. او را تماشا می کنیم که به اجبار از آزمون های سختی می گذرد، عاشق می شود، مقابل آرزوهایش می ایستد تا بفهمد از کجا آمده است و چگونه سرنوشتش به اُرفین های بد شکل قلمروی پادشاهی و به ساناتوریای ترسناک گرده می خورد.

بعضی افسانه های هرگز نمی میرند.
در گروه شوم لوک اسکال گروهی نیرومند و ممنوعه از ضدقهرمان هایی را نشان میدهد که علیه لردهای جادوگر و انسان های بی رحم مبارزه می کنند. ماجراجویی در پیکر یک گروه – که حالا از بین رفته – ادامه داد، آنها با خطرات جدید در غالب ماموریت های شخصی رو به رو می شوند....
هنگامی که داواروس کول و هم گروهی های سابقش به سرعت در حال جستجو هستند، نجات یافتگان دورمانیای فتوحات بانوی سفید آن نتیجه ای را که زمانی از آزادی تصور کردن بودند را به دست نیاورده بودند. هر کسی تهدیدی بود که دستگیر و به زندان افکنده – یا در مناطق ظالمانی تر اعدام - می شد. احکام بانوی سفید غیرقابل تغییر و مطلق بودند. اما بانوی سفید عاقل تر از این بود که حامیان سابقش را رد کند: ایرومالِ نیمه جادوگر از نژاد نامیراها که به نام فاده مشهور هستند و اگر او نتواند بانوی سفید را درباره موجودیتشان متقاعد کند تمام بشریت در خطر می افتد.
دورتر در شمال، بوردر کاین و جرک گرگ به سفر درازشان به های فانگز ادامه می دهند که خودش را در میان جنگی بین گروه های وحشی و دشمنان قدیمشان، شامان ها می یابند. و در شهر عجایب تلاسا، ساشا باید به شیاطین وجودش غلبه کند.

بنا بر افسانه ای پاکس لاه از مقام درباری و جنگاوریش، کسی که روزی بر هایلندز فرمان می راند و در جنگ با اسلحه جادویی می جنگید پایین کشیده شد. اما این پادشاهان و ملکه ها و قهرمان ها مدتها پیش از میان رفته اند و هیچ جادویی درباره شمشیر کهنی که در بالای شومینه ی خانه پاکس قرار دارد وجود ندارد. با گرداندن کسب و کار نسبتا کم رونق خانوادگی، پاکس زندگی آرامی را می گذراند – تا زمانی که شرایط خارق العاده ای دنیایش را زیر و رو می کند و باری دیگر سرنوشت را می نویسد.
زمانی که خواهر کوچکتر بی پروایش توسط غریبه ای شوم دزدیده می شود پاکس برای نجات او با تنها سلاحی که می تواند پیدا کند می شتابد و در یک دوئل دلخراش از کشف جادویی قدرمتند که در دورن خودش و تیغه ی باستانی اجداد رها می شود، حیرت زده می شود. اما توانایی جدید ترسانکش در دستان بی مهارت و آموزش ندیده ی او خطرناک است و او باید به سرعت آنها را ماهر کند چرا که این برخورد تقریبا مهلکش با جادوی سیاه آرکان آخرین برخورد نخواهد بود. با پشت سر گذاشتن خانه و کوره ی آهنگری، او برای اجرای دستوی کاهن بزرگ مبنی بر یادگیری رازهای جادو و به دست آوردن حقش برای تبدیل شدن به محافظ قسم خورده ی آنها به سفر می رود.
اما خیانت درپای عمیقی در صفوف کاهن ها دارد. و یکی از تاریک ترین جادوها درمانده ای بی گناه را به عامل قاتل شیطان پیوند می زند. برای توقف این نقشه ی توطئه آمیز که نه تنها کاهن ها بلکه چهار سرزمین را تهدید می کند، پاکس لاه باید جادو عمیقی را در خونش و فطرت افسانه ای اجدادش را احضار کند تا در جنگی که سرنوشت برای آن انتخابش کرده بجنگد.

زندگی پن سرشار از راز است:راز شهر ارواح، خدایان و هیولاهایی که دوست صمیمی اش بث کشف کرده، زندگی بدون توجه لندنی ها مدرن؛ راز چگونگی به دست آوردن آن زخم های درهم پیچیده که او را ظالمانه زشت کرده – و نزدیک ترین نگهبان همه ی رازها: پاروا، خواهر همسانش. قل همسانش تنها کسی است که او را درک می کند.
سپس ناگهان پاروا ربوده می شود و پن را برای ردیابی او به دردسر معامله هولناکی می افتد. در لندن زیر شیشه چهره ارزشمند است و زخم های پن او را نادر و کالایی با ارزش کرده اما بعضی ها در شهر بازتابند هر کار می کنند تا پن را از رازی که برای خواهرش کسی که چهره اش را با او شریک است افتاده دور نگه دارند.

الیزابت بر به حماسه سه گانه برگزیده اش پایان می دهد.
ری تمور وارث تبعید شده در نهایت پرچم بالا گرفت و اعلان جنگ خود را علیه عموی غاصبش اعلام کرد. او با همراهانش – سامارکار جادوگر، چو – تسه هراهیم و برادران راهب هایسنگ ساکت – باید راهشان را به سمت دریاچه اژدها برود تا پیروانش را دور خودش جمع کند.
تمور دشمنان زیادی دارد و آنها هم بی کار ننشسته اند. جادوگری که شوالیه های بی نام را رهبری می کند، کسی که کینته توزیش صلح را در تمامی امپراطوری های کلدن های¬وی نابود کرده است و در حال حاضر با عموی تمور هم پیمان شده است. در جنوب،در امپراطور راسان، جادو خشمگنانه زبان می کشد. در شهر، شهر بزرگ آسماراکاندا سوزانیده شده خلیفه عثمان سرنگون شده. در امپراطوری باستانی و پنهان ایمر، پسر تمور به دنیا آمده است وماه جدیدی در آسمان ایترنال بالا آمده.

پنجمین کتاب از مجموعه بی نظیر مه زاده.
این کتاب جامعه در حال تحول مه زاده با فن آوری مخلوط با جادو و اقتصادی در حال رشد و دموکراسی فاسد و مذهب هایی که تبدیل به نیروهای فرهنگی در حال رشد شدند با چهار دین که با هم در قابت هستند را نشان می دهد.

این مجموعه سه گانه ای هستش با کتاب های مستقل. یعنی در هر کتاب شخصیت ها مستقل و از هم منفک هستند.
اولین کتاب این مجموعه به نظر روح امپراطور میاد.

دومین کتاب مجموعه حسابرسان. ماجراهای این کتاب این بار در منهتن روی می دهند.

در گیمرال هیچ کلیسایی و هیچ اعتقادی در امان نیست. خادم کلیسای درمن اعلام بحران مذهبی کرده است و شوالیه های ساوَئن به سمت اولین جنگشان پس از بیست سال می تازند.در شمال جنگ سالار مجبور به انتخابی نا امیدانه شده است: یا از امپراطوری دفاع کند یا سعی کند مردم خودش را از سپاه هانت وحشیانه ای که در سرتاسر سرزمینش پخش شده اند نجات دهد.
به خاطر صلح طولانی مدت، حالا امپراطور برای مواجه شدن با جنگ در دو جناح مجهز نیست و اتحاد داخلیش هم در حال فروپاشیست. مردم کهن آستولار و برگورین در نهایت برای مقابله با خساراتی که بر سر ویل آمده برخواستند و نگهبانان تمام نیروی خود را جمع کردند تا دانه ی ستاره را پس بگیرند و از آن برای مقابله و عقب راندن هانت به سرزمین پنهان استفاده کنند.
در غیاب جنگ سالار گاریمیار سابق از دوران بازنشستگیش فراخوانده شده تا در نجات هر آن قسمتی که از امپراطوری می توانند نجات دهند کمک کند. این کار تاکتیک های جسورانه نیاز دارد و او را وادار می کند تا با یک اشتباه قدیمی مواجه شود.

ظهور اژدها و سقوط پادشاه.
جنگ لرد گدر پالیاکو ملتش و کشیشان خدایان عنکبوت را پشت سر هم به پیروزی می رساند. هیچ قدرتی جز قلب زنی که به او علاقه دارد جلویش را نمی گیرد. همانطور که خشونت می تازد، شکاف های درون قوانینش خودشان را آشکار می کنند، او هر کاری می کند تا یا عشق او را به دست آورد یا نابودیش را.
کلارا کالیام، خائنی وفادار ، باید بین زنی که زمانی بوده و زنی که شده است دو نیمه شود. خاندان او با پسرانش در همه ی نقاط جنگی نمی تواند پایداری بماند اما در زمان و چگونگی انتخاب سقوطشان قدرتی نهفته است.
در پورت اولیوا، کاپیتان مارک.و.س وستر و صراف کیثرین بل سارکور حقیقتی را کشف می کنند که جنگشان را به سقوط اژدهاها در میلیون ها سال پیش پیوند می دهد. برای اینکه دنیا نجات داده شود کیثرین باید آن را فتح کند.

دیواری فروریخته و سپری شکسته...مالیان و کالان در مسیرهای جاداگانه ای به دریا آلاینس برمی گردند اما خیلی دیر شده است. اسوارن به پا خواسته و دیوار شب به طرز خطرناکی در جنگ خائنین ضعیف است و در آستانه فرو ریختن. دارک اسوارن ها همه جا در حال حرکت هستند و در همین حال نخ های الگوهای قدیمی دور کالان بیشتر فشرده می شوند و مالیان دنبال افسانه ی سپر بهشت می گردد... در گری هاربون و رد کیپ زنان و کودکان در شکم جنگ گرفتار شدند و زمزمه های اطراف دید پس بیشتر می شود. دارک اسوارن ها شایعه کرده اند که مالیان در حال آوردن دشمن قدیمی را به سرزمین است.

قهرمانان باید به پا خیزند...
پادشاه مرده. دخترش تنها و بدون هیچ آزمونی، حالا تاج فولادین را به سر گذاشته.
اکنون دسته ای بزرگ در حال طی مسیر خونینشان به سمت جنوب هستند.
قبل از اینکه شهر با خطری که در حال نزدیک شدن است رو به رو شود باید قبل از آن خطری را که درون دیوارها رخنه کرده را نابود کند. اما آیا بهای پیروزی به ویرانگری شکست است؟

هری درسدن، تنها جادوگر حرفه ای شیکاگو،روز تقریبا بدی دارد...
به خاطر اینکه شوالیه زمستان رو به روی ملکه ی هوا و تاریکی قرار گرفته او هرگز نمی داند آن موب نقشه کش چه کاری از او می خواد تا انجام دهد، اما آن چیز همیشه افتضاح است.
او حتی نصف آن را هم نمی داند...
موب توانایی های هری را در ازای پرداخت یکی از بدهی هایش معامله کرده و حالا او باید به گروهی فوق العاده تبه کار کمک کند تا بتوانند به بالاترین گنبد با امنیت فوق بالا نفوذ کنند.
او همیشه حیله گر و زیرک بوده اما باید این بازی را برای نجات خودت انجام دهد – البته با فرض اینکه متحدانش قبل از اینکه دشمنانش فرصتی پیدا کنند او را نکشند....

کلاریل شانزده ساله نمی تواند خودش را با زندگی جدید در شهر بلیسار، پایتخت پادشاهی کهن، وفق دهد. او دلش برای آزادانه پرسه زدن در جنگل ایستوال تنگ شده و احساس می کند میان دیوارهای سنگی شهر به دام افتاده است. در این شهر او مجبور است از نقشه ها، طرح ها و توطئه های همه پیروی کند، از پدر و مادر و خدمتکارش گرفته تا گیلدمستر کلیپ فاسد. او می تواند ببیند که آزادیش درحال از بین رفتن است. به نظر می رسد که خود شهر هم به ورطه هرج و مرج افتاده چرا که قوانین کهن آبهورسن را بهم پیوند زده و حالا پادشاه و کلایر در حال فرو پاشی است.
با پیدا کردن موجود جادویی و خطرناک که در شهر رها شده به کلاریل شانسی داده شده که هم ارزشش را اثبات کند هم فرار کند. اما اتفاقات به سرعت از کنترل خارج می شوند و او خودش را در حالی می یابد که از همیشه بیشتر در دام افتاده تا زمانی که کمک از جای تقریبا ناشناسی سر می رسد. اما آمدن کمک هزینه وحشتناکی به دنبال دارد. او باید انگیزه ها و قلب های راز آلود اطرافیانش را کاوش کند و کسی که باید بیشتر از همه در او تردید کند خودش است.

جلد سوم این کتاب در تاپیک منتخب ناشران سال 2015 بررسی شده.
«سگ های افتاده به پای ما به زودی خواهند فهمید ما شیر هستیم.»
ت.ه.ا.ج.م تاماس به کز زمانی که بخش اعظم ارتشش او را در پشت خطه های دشمن با تنها کسری از نیروهایش، بدون تجهیزات و ناامید از پشتبانی رها کردند به یک فاجعه ختم شد. به شدت کاهش نیرو یافته و دنبال شده توسط بهترین دشمن روی زمین، او باید مردانش را با پیاده روی بی باکانه ار شمال کز به امنیت برساند و به کوه ها برگردد تا بتواند از کشورش را درمقابل خدایی عصبانی دفاع کند. در آدرو، بازرس آدامات تنها می خواهد همسرش را نجات دهد. برای این کار باید با لرد وتاس پلید رو به رو شود. با وجود تاماس و پودر دسیسه گرش که مرگ را دور می زند تانیل تو- شات خودش را کنار خدا میهالی در آخرین خط نبرد دفاع در مقابل ارتش پیشرفته کرسیمیر پیدا می کند. میان ژنرال های تاماس هرج و مرج افتاده اما گروه ها هر روزه زیر یورش کز نیرو از دست می دهند و کرسیمیر سر مردی را می خواهد که به چشمش شیلک کرده است.