Header Background day #23
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

وقتی آژیرها به صدا در آیند

10 ارسال‌
7 کاربران
36 Reactions
1,913 نمایش‌
Lady Joker
(@lady-joker)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 553
شروع کننده موضوع  

تالارگفتمان 1

وقتی آژیرها به صدا در آیند

نه زنده. نه مرده. از تاریکی و سایه، از سیاهی و از نکبت متولد شده است. نوکِ پولادین و کندِ شمشیرش بر زمین سایید می شود. صدای گوش خراش آن در دالان ها می پیچد و از آمدن مرگ خبر می دهد.

سر تا پایِ هیکل ورزیده و قد بلندش، چرکین است و آلوده به خونِ دلمه بسته. خونِ خودش نیست. خونِ قضاوت شدگان است... محکوم شدگانِ به اعدام... گناهکاران.
چهره اش زیر نقابِ آهنین و زنگ زده ای پنهان است. نقابی که مخصوصاً به سرخی رنگ آمیزی شده. کسی نمی داند پشت آن کیست؟ چیست ؟ انسان است ؟ حیوان است ؟ شیطان است؟ جلاد است.

بی هیچ رحم و شفقتی... گردن ها می زند و گوشش ناشنواست به صدای شیون ها و فریادهایی که التماس می کنند. که تمنا می کنند برای...

فرصتی دوباره.

مگر نه آنکه هر کس برای هدفی، برای پذیرش مسئولیتی، وظیفه ای، متولد می شد. جلاد... وظیفه اش، اجرای حکم اعدام است. وظیفه اش گرفتن جان است و تبعید ارواح به دنیای دیگر.

زمانی که آژیرها به صدا در می آیند... فرار کن. آژیرها، ناقوس بیداریِ جلادند. در حقیقتی تاریک که گمان می کنی رویاست، در رویایی روشن که باور داری، حقیقت است... او آرمیده.

هیس.

صدایت در نیاید. آنگاه که ناله هایش را می شنوی، نامت را فرا می خواند. صدای " قیژ قیژ" ساییدن فلز بر سنگ که به گوش رسید، دهان ببند. نفس نکش. جلاد، در راه است. تا جان آنان را که محکومند به نابودی و نیستی، بستاند. بدنشان را هزاران قطعه کند و روحشان را در آتش بیندازد.

یک تن را که برید، جلاد با آرامی و در سکوت در دالان های شب گرفته ی خون آلود، قدم می زند. به دنبال صدایی، آوایی و نشانه ای... که قربانیِ بعدی را به او نشان دهد.
بر شب حکمرانی می کند هرچند... روشنایی روز وجودش را نمی زداید. انگشتان پینه بسته اش دور دسته ی شمشیر حلقه زده است. شمشیری که به کندی می برد. شمشیری که با زجر می کشد. شمشیری که تنها یک جلاد اجازه دارد، حملش کند.

وقتی آژیر ها به صدا در می آیند. در سایه ها پنهان شو. نفس نکش. نترس... پشت نقاب آهنین، او کورکورانه طعمه اش را می یابد. بویش را حس می کند. بوی ترس را... از مرگ.
شغلش کشتار است. هدفش نابودی. زندگیش سراسر، نیستی. جلاد از همان ابتدا جلاد متولد شده.

پایان.

==========================

تصویر هم از بازی Silent hill هست. این داستان هم تفکرات من در مورد کاراکتر Pyramid Head یا همون جلاده


   
sossoheil82، Anobis، carlian20112 و 6 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
*HoSsEiN*
(@hossein-2)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 907
 

اين داستان بلنده؟
باقيش كجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


   
ida7lee2، Lady Joker و Lady Joker واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Lady Joker
(@lady-joker)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 553
شروع کننده موضوع  

*HoSsEiN*;11789:
اين داستان بلنده؟
باقيش كجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نه کوتاهه! نوشتم که


   
ida7lee2 و ehsanihani302 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AMIR-E
(@amir-e)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 185
 

بسی عالی بود آتوسا خانوم .
توصیف خیلی خوبی بود .
موفق باشید


   
ida7lee2، Lady Joker و ehsanihani302 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
ali7r
(@ali7r)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 128
 

توصیف خیلی زیبایی به کار برده بودی،یه لحظه حس کردم الان که جلاد،از مانیتورم بیاد بیرون سرم رو قطع کنه:12f1dcb03b9bb8e8cc7،ولی اگه نمی گفتی داستان کوتاه،فکر می کردم مقدمه ی یک کتاب جدیده،اگه با این مقدمه یه کتاب بنویسی خیلی جذاب می شه.


   
sossoheil82، ida7lee2، reza379 و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
reza379
(@reza379)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1063
 

اصلا شما نویسنده به دنیا اومدی. واقعا احساس اینکه در مقابل یک جلاد ایستاده باشی توی آدم نسبتا به وجود میاد. انگار که تو همون محکوم شده ای ، یا در حال محکوم شدنی و یا قراره که محکوم بشی. قضاوت شدگان! واقعا عالی بود. بازم میگم توصیف انقدر عالی بود که احساس جلاد، محکوم شده و شمشیر و خون و همه چی رو با وجودت حس می کردی


   
ehsanihani302، ida7lee2، Lady Joker و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
carlian20112
(@carlian20112)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 705
 

واقعا توصیف زیبایی بود .
ولی بیشتر بهش می خورد یه مقدمه از داستان یا حتی یه معرفی باشه . به داستان کوتاه شباهتی نداشت درواقع می تونم بگم داستان کوتاه نبود .


   
ehsanihani302، ida7lee2 و Lady Joker واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
sossoheil82
(@sossoheil82)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 369
 

منم با بقیه موافقم
شبیه مقدمه یه داستان بود
خیلی قشنگ بود فقط فکر کنم بهتر باشه بجای "قیژقیژ" بنویسی "قِژ قِژ" یا "خِر خِر" چون وقتی داشتم میخوندم قیژ قیژ به نظرم یه خورده بچه گانه اومد


   
ehsanihani302 و Lady Joker واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Lady Joker
(@lady-joker)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 553
شروع کننده موضوع  

سهیل;11875:
منم با بقیه موافقم
شبیه مقدمه یه داستان بود
خیلی قشنگ بود فقط فکر کنم بهتر باشه بجای "قیژقیژ" بنویسی "قِژ قِژ" یا "خِر خِر" چون وقتی داشتم میخوندم قیژ قیژ به نظرم یه خورده بچه گانه اومد

تو نام آواهایی که گوگل کردم، قیژ قیژ بود! خر خر ندیدم مگر اینکه قژ قژ بوده باشه

باری ممنونم از نظر و لطفت دوست عزیز


   
ehsanihani302 و sossoheil82 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
sossoheil82
(@sossoheil82)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 369
 

Lady Rain;11877:
تو نام آواهایی که گوگل کردم، قیژ قیژ بود! خر خر ندیدم مگر اینکه قژ قژ بوده باشه

بله درسته ولی منظور من این بود که لحن نوشته عوض شده مثلا "قو ی سفید" درسته یا " قو ی سپید"؟
خب درستش سپیده ولی بین مردم سفید رایج شده برای همین سفید یه لغت عامیانه هست و سپید در برابر اون رسمی به نظر میاد. تو داستان شما هم یه متن جدی ( خشن یا پر قدرت) داریم که ناگهان یه لغت ساده (به نظر من بچه گانه) بعدش میاد و در کل به داستان لطمه ای نمیزنه ولی من موقع خوندنش یه لحظه احساس کردم که نباید اینجوری باشه همین :دی
البته این نظر منه شاید من اشتباه میکنم :دی


   
Lady Joker، ehsanihani302 و ehsanihani302 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
اشتراک: