سلام
گاهی وقتها پیش میاد که میخواید موجودی رو در داستان بیارید که متفاوت باشه.
اثری از خودتون باشه
خب اینجا در #کارگاه_داستان_نویسی #فانتزی میایم این کارو انجام میدیم.
چگونه یک نژاد تخیلی بسازیم ؟
مراحل :
1-برای برای نژاد خود اسم انتخاب کنید.از تغییر دادن جزئی نژادهایی که اشخاص دیگر ساخته اند نترسید,فقط مطمئن شوید که از
خودتان باشد .(برای مثال بجای الف میتوانید الف های بیابانی و یا Low Elf استفاده کنید) .
2-تصمیم بگیرید که نژاد شما کجای دنیایتان قرار دارد.کشیدن نقشه برای منطقه تان میتواند به شما کمک کند.
3-شکل ظاهری شخصیتهایتان را بنویسید.آیا آنها اقلب پوستی سبز روشن و یا چشمانی به رنگ فندقی دارند ؟چرا ؟خلاق باشید!
و فراموش نکنید که به آنها دم و یا بازوهای اضافی بیافزایید.
4-نژادتان را نقاشی کنید (اختیاری ).
5-وبژگی های شخصیتی نژادتان را توصیف کنید(آیا آنها پلید اند و یا همیشه نقش مثبت حوادث اند ؟)
6-آیا نژاد شما هیچ گونه خویشاوندان نزدیکی دارد ؟
7-پیشینه ی نژادتان رو توضیح دهید.
ترفند ها :
-خلاق باشید!
-اگر شما گیر کرده اید در اینترنت و یا منابع دیگر جستجو کنید.
-از ان لذت ببرید !
حالا موجودات داستانی رو خلق کنید و اینجا بگذارید با تمام توصیفها و در #تمرین_نویسندگی شرکت کنید.
درنده ی شام
این موجود اغلب در ارتفاعات و غار های مرتفع درون کوه ها به صورت فردی زندگی می کند
دارای بال های چرمی و پاهای کوتاه و کلفت با پنج پنجه ی بسیار تیز که برای دریدن استفاده می شد
سه پنجه در جلو و دو پنجه در عقب قرار گرفته و باز بسته می شوند تا طعمه را به راحتی در بربگیرند
این موجود به جای دست بالهای چرمین و بزرگی دارد که باز و بسته می شوند و می توانند این موجود را تا ارتفاع بسیار زیادی بالا ببرند
سر و گردن این موجود قابل تفکیک نبوده و بسیار کشیده می باشد که این امکان را به ددبیواز می دهد که در هنگام فرود سر خود را پایین اورده شکار را به دندان گرفته و پرواز کند
همچنین دارای دندان های نیش بلندی است که قابلیت خم شدن به داخل دهان و عقب و جلو رفتن در فک این موجود را دارد
دارای چشمان بسیار تیز سیاه و سفید که مردمک آن شبیه مردمک تماسح است و از فاصله های بسیار دور می تواند کوچکترین جزئیات را ببیند اما از نزدیک کمبود بینایی دارد
نحوه ی شکار:
از بالا شکار را جست و جو می کند و زمانی که آن را بیابد از پشت سرش به سمت زمین شیرجه می رود و همزمان دندان های نیش خود را در فکش به عقب برده و دندان ها را به درون فک خم می کند زمانی که به نزدیکی سطح زمین یم رسد بالهایش را به نرمی باز می کند تا از سرعتش کم شود و گردنش را به سوی پایین خم کرده و قسمتی از بدن شکار را در دهان بزرگش فرو می برد(عموما سر شکار)
به محض اینکه قسمتی از بدن شکار در دهانش قرار گرفت دندان های نیشش جلو امده و در بدن شکار فرو می رود و به دلیل خمیده بودن دندان در فک شکار به هیچ صورتی نمی تواند خود را ازاد کند
درصورتی که شکار دارای بدنی بلند باشد این موجود برا حفظ تعادل و راحت تر پرواز کردن با پنجه های خود قسمت عقب بدن شکار را در بر می گیرد و به پرواز در می اید
این موجود به دلیل نبود مهارت در جنگیدن شکار را در صورت زنده بودن به بالای صخره ها برده و از بالا به ول می کند تا شکار ار ارتفاع زیاد به صخره ها برخورد کرده و کشته شود
سپس شکار را به درون لانه ی خود برده و از ان تغذیه می کند
این موجود تخم گذار است و هر سال دو تخم می گذارد که از دو موجود نر متفاوت می باشد و برای تولید مثل نیاز به دو موجود نر و یک ماده نیاز است
این موجود دارای شنوایی بسیار پایین بوده و از هر نوع گوشتی استفاده می کند
طول عمر این موجود بین 15 تا 20 سال بوده و قدش تا دو متر افزایش می یابد
دارای بدن خاکستری بوده که اورا به خوبی در بین صخره ها استتار می کند
این موجود هیچ جفت ثابتی ندارد و از 13 سالگی تا پایان عمر تولید مثل می کند
زمانی که فرزندان این موجود یکساله شوند با همدیگر به مبارزه پرداخته و یکی از آن ها دیگری را می خورد
فرزندان این موجود تا 5 سالگی با والدین خود زندگی کرده سپس به دنبال محل زندگی برای خود می گردند و به شکار می پردازند
خب چیزی کم و کسر داشت بهم بگید تا بهش اضافه کنم
راستی اسمش خیلی به دلم نمی شینه لطفا پیشنهاد بدید برای اسمش
قابل ذکره که این موجود به درد داستان های قدیمی یا داستان هایی می خوره که در دنیایی متفاوت هستن
این موجود کاملا خود ساخته می باشد
smhmma جان عجب جونوری ساختی... ابهت داره
خب اخرین اثر من یه چند تا موجود نسبتا جدید داره که بعضیاشو از اینور اونور الهام گرفتم
ساندین
ساندین ها بیشتر در بیابانها زندگی میکنن.این موجود ذاتا یک شکارگره. از انسان یک سرو گردن بلند تره بدنش قویه و خیلی چالاکه اما تمام بدنش از موهای تیره پوشیده شده. حالت چهره شان چیزی بین گربه سانان و چهارپایان است.چشمهای یک گربه ی بزرگ و پوزه و بینی یک چهارپا را در نظر بگیرید.
این موجود از خون تغذیه میکنه اما نه مثل خون آشام.
اگر یک ساندین خون شما رو بچشه هیچ وقت شما رو گم نخواهد کرد مگر اینکه شما اول اونو بکشید.
ساندین ها باهوشن حداقل در حد نیازشون.این موجود خیلی دیده نشده چون خیلی خودش رو نشون نمیده.هر روز میتونید در روزنامه ها اخباری از افراد گمشده را بخوانید.اما ساندین ها هر روز شکار نمیکنن.این موجودات بیشتر شب رو هستن. شکارشون رو زنده نگه میدارن .در تنها مخفیگاهی که از این موجود کشف شد چیزی شبیه یک قفس ابتدایی پیدا کردند که سه مرد و یک زن رو در اونها برای تغذیه نگهداری میکرد. این افراد برای سالها منبع تغذیه آن جانور بودند
برای زندگی غارهای عمیق و مکانهای مرطوب رو دوست دارند
گفته میشه نژاد این جانور سالها قبل در طی سقوط یک سنگ آسمانی تکامل یافته
این موجود به سادگی کشته نمیشه.نه گلوله نه مسلسل و نه شمشیر.... تنها خنجری از برنج و فولاد که یک موبد بر آن دعا خوانده باشد و بع زهر یک آگل شناور شده باشد میتواند آن را بکشد.
یک توصیه: از جاهای تاریک دور بمانید .ساندینها در تاریکی شکار میکنند
هاهاهاها
کلا خوشم میاد از این روش
به نظرم باحاله بچه ها بیاین تست کنین
شیریَل یا شیرآریا
از دسته گربه سانان که جنس ماده آن به رنگ سفید . جنس نر آن به رنگ سیاه کربی با یال های سفید و سیاه که مقدار یال ها در کنار صورت کم بوده و تجمع یال ها در پشت سر و سینه ها می باشد
بدنی بسیار بزرگتر و ورزیده تر شیرهای افریقایی به همراه دو شاخ که پیچش هایی زیبا به دور خود دارد و از سر شیر رو به جلو و بیرون امده است که دارای انحناهایی رو به عقب جلو نیز هست
طول این شاخ ها کمتر از نیم متر بوده
شیرآریا دارای زره استخوانی بسیار محکمی در امتداد ستون فقراتش است
این گونه تولید مثل کمی دارد اما در گله های شیرها به عنون شیرآلفا خواهد بود و تنها برای شکار موجودات بزرگ به شکارچیان گله می پیوندد
این گونه به دلیل جثه ی بسیار بزرگ و ورزیده اش می تواند به تنهایی یک فیل بالغ را از پا در بیاورد
هرگز حتی در بدترین شرایط به فرزندان دیگر حیوانات حمله نمی کند و لاشه خوری نمی کند
زمانی که گرسنه نباشد یا مورد خطر نباشد کاملا بی خطر است
این گونه بسیار بسیار باهوش است و به راحتی با موجودات ارتباط برقرار می کند
شیر ماده آن سفید و بسیار زیبا بوده و عموما از شاخ های کوتاه تر و تقریبا طلایی برخوردار است
هر جفت از این گونه تا پایان عمر در کنار یک دیگر میمانند
دیده شده است که تعدادی از جفت شیرآریاها که بزرگ تر از حد معمول هستند به تنهایی و جدای از گله زندگی می کنند
غرش این گونه به قدری قدرتمند است که باعث ناشنوایی انسان در فاصله های نزدیک می شود
طول بدن این موجود به سه تا چهار متر می رسد و ارتفاع سر این موجود از زمین در حالت ایستاده یک نیم تا دو متر می شود
نوع شاخش اینجوری هست که توی عکس اومده اما دارای برجستگی های بیشتری روی شاخ هست و شاخ ها رو به جلو قرار گرفته انگار که برای حمله طراحی شده همچنین مقداری کوتاه تر
قابل ذکره که این موجود به درد داستان های قدیمی یا داستان هایی می خوره که در دنیایی متفاوت هستن
این موجود کاملا خود ساخته می باشد
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
smhmma جان عجب جونوری ساختی... ابهت دارهخب اخرین اثر من یه چند تا موجود نسبتا جدید داره که بعضیاشو از اینور اونور الهام گرفتم
ساندین
ساندین ها بیشتر در بیابانها زندگی میکنن.این موجود ذاتا یک شکارگره. از انسان یک سرو گردن بلند تره بدنش قویه و خیلی چالاکه اما تمام بدنش از موهای تیره پوشیده شده. حالت چهره شان چیزی بین گربه سانان و چهارپایان است.چشمهای یک گربه ی بزرگ و پوزه و بینی یک چهارپا را در نظر بگیرید.
این موجود از خون تغذیه میکنه اما نه مثل خون آشام.
اگر یک ساندین خون شما رو بچشه هیچ وقت شما رو گم نخواهد کرد مگر اینکه شما اول اونو بکشید.
ساندین ها باهوشن حداقل در حد نیازشون.این موجود خیلی دیده نشده چون خیلی خودش رو نشون نمیده.هر روز میتونید در روزنامه ها اخباری از افراد گمشده را بخوانید.اما ساندین ها هر روز شکار نمیکنن.این موجودات بیشتر شب رو هستن. شکارشون رو زنده نگه میدارن .در تنها مخفیگاهی که از این موجود کشف شد چیزی شبیه یک قفس ابتدایی پیدا کردند که سه مرد و یک زن رو در اونها برای تغذیه نگهداری میکرد. این افراد برای سالها منبع تغذیه آن جانور بودند
برای زندگی غارهای عمیق و مکانهای مرطوب رو دوست دارند
گفته میشه نژاد این جانور سالها قبل در طی سقوط یک سنگ آسمانی تکامل یافته
این موجود به سادگی کشته نمیشه.نه گلوله نه مسلسل و نه شمشیر.... تنها خنجری از برنج و فولاد که یک موبد بر آن دعا خوانده باشد و بع زهر یک آگل شناور شده باشد میتواند آن را بکشد.یک توصیه: از جاهای تاریک دور بمانید .ساندینها در تاریکی شکار میکنند
هاهاهاها
کلا خوشم میاد از این روش
به نظرم باحاله بچه ها بیاین تست کنین
چاکرم
بابا زشته یعنی هنوز اسم منو نمی دونی سمیه بانو؟؟
خواهشمندم منو بابابزرگ یا فسیل یا محمدحسین صدا کنید
اووووم موجود جالبیه ولی یکمی بیشتر توضیحش میدی؟؟
خخخخخخخخ عجب چیز تخیلی
جالب بود
اممممم می گم بازم موجود خلق کنم؟؟
کس دیگه ای نبود؟؟
مردم خیلی باحاله ها
داشتم فکر میکردم تو اغلب داستان ها به شخصیتی به اسم مادر طبیعت اشاره میشه هرچند استفاده از واژه شخص اشتباه است بیشتر نیرو وقدرتی هست که در جهان وجود داره ولی به نظر من چرا نشه اونو به عنوان یک مقام یا یه ویژگی که افراد خاص دارند دید و اون فرد به عنوان مادر طبیعت شناخته بشه مسلما با توجه به کاربردی که در داستان ها داره این شخصیت باید فوق العاده قوی دلسوز و مهربان باشه و هدفش خدمت به تمام موجودات باشه.
همین دیگه این الان شخصیت پردازی من بود خخخ.
ممنون از همه شما ها که زحمت میکشید ! دوستان واقعاً ممنون
وقتی میگین آدم یاد زیست شناسا میوفته ! یکم روون تر کنین !
مثلا داریم به عنوان نویسنده نژاد میسازیم ، نه اینکه به عنوان زیست شناس نحوه ی زندگیشونو تشریح میکنیم !
همونطور که سمیه جان گفتم مثلا یه چیزایی مثل الف های جنگل یا این چیزا رو بزارین به نظرم بهتره. اسم در آوردن ، اونم برای چند نژاد توی یه داستان شاید خواننده رو گیج کنه.
کبوتر های سیاه ( حطرناک )
شما احتمالا کبوتر دیدید ، حالا فرض کنینی یکی از این کبوتر ها رنگش سیاه باشه ، و اندازش یکم کوچیکتر باشه ، احتمالا فکر میکنین خوشگلن ، شایدم اونو تو قفس میندازین که شاید براتون آهنگ بخونه ( که میخونه ، خیلی قشنگ هم میخونه تا شکار هاشو جذب کنه ).
اما من اگه جای شما بودم ، با دیدن یکشیون اینقدر سر جام وای می ایستادم که از ضعف خوابم ببره ، چون اون فقط به افرادی که خواب باشن ( خواب واقعی ، هوش بالایی داره متوجه میشه به خواب زدی خودتو ) و یا اینکه حرکت کنن حمله میکنه. گفتم چه شکلیه ، کوچیکتر از کبوتر و به رنگ سیاه ، اما تنها تفاوت ساختاریش چشماشه ، جای چشمی رو سرش وجود نداره. که اگه از نزدیک نگاهش کنین یکم ترسناک جلوه میکنه.
اگه نمیتونین جلوی خودتونو بگیرین و از ترس میلرزین. یا اینکه فکر نمیکنین بتونین اینقدر یه جا وایسین که بیهوش بشین ، از نظر من تنها راه حل خودکشیه ، چون مرگ بدست اون از هزار نوع شکنجه بدتره.
اون زمان تولدش ، یعنی از وقتی که به دنیا میاد یه درخت یا صخره و یا هر بلندی دیگه ای رو بوسیله ی موج های جادویی ای که از درونش خارج میشه پیدا میکنه و اونجا میشینه و هر روز یک درخت انتخاب میکنه. از جایی که نشسته ، تا شعاع 200 متری منطقه ی اونه ، که هیچ موجود زنده ای به اونجا وارد نمیشه. اگر وارد منطقه ای در شعاع 100 متریش بشین توجهشو جلب کردین. از اون زمان فقط 1 دقیقه وقت دارین که متوجهش بشین و ساکن بمونین تا فکر کنه مثلا شما یک سنگ غلتان بودین!
گفته بودم که مرگ به دست اون از هر شکنجه ای بدتره ، خوب راست هم گفتم ! اون بعد از یک دقیقه ، تبدیل به دود غلیظ سیاه میشه و از دهان ، گوش و بینی شنا وارد بدنتون میشه و بیش از نیمی از انرژی حیاتتون رو میبلعه ، بعد از اون 3 تخم در بدنتون میزاره و میره، یکیش وسط مغزه ، که هر یه مدت باعث میشه سردرد هایی بگیرین که برابری میکنه با حداکثر دردی که تمام دندونهای شما با هم میتونن درست کنن. دومیش رو تو قلبتون میزاره که هرموقع ضربان قلبتون به هر دلیلی بالا بره درد وحشتناکی کل بدنتون رو پر میکنه و شما شاید از درد بیهوش بشین ، آخریش رو هم دقیقا کنار حنجرتون میزاره که باعث تنگی نفس و عدم تکلم میشه. از این تخم ها در زمانی که انرژی زندگیتون تموم شد از تخم بیرون میان و با هم میجنگن و پرنده ی پیروز از بدن قربانی بیرون میاد.
گفته شده که این پرنده ها توسط مورگانا ساخته شدن و حیوونات مورد علاقه ی اون بودن، این موجودات در اون زمان چندین شهر رو به خاک و خون کشیدن و مرلین چند طلسم برای کشتنشون ساخت و خودش هم شخصا تعداد زیادی از اونها رو کشت. البته طلسم ها در طول زمان هم گم شدند.
جدیدا شنیدم که عده ای از اونها رو یه تعداد ماجراجوی احمق توی جنگل های سیاه شرقی سرزمین فراسوی ذهن مشاهده کردند.
بدلیل عمر کوتاهشون و تعداد کمی که ازشون باقی مونده بود تقریبا روی مرز انقراض دارن راه میرن. با اینحال همیشه احمقایی پیدا میشن که اونجا برن و نژاد کبوتر های سیاه رو نجات بدن.
وقتی میگین آدم یاد زیست شناسا میوفته ! یکم روون تر کنین !
مثلا داریم به عنوان نویسنده نژاد میسازیم ، نه اینکه به عنوان زیست شناس نحوه ی زندگیشونو تشریح میکنیم !
همونطور که سمیه جان گفتم مثلا یه چیزایی مثل الف های جنگل یا این چیزا رو بزارین به نظرم بهتره. اسم در آوردن ، اونم برای چند نژاد توی یه داستان شاید خواننده رو گیج کنه..
خوب برای این اونجوری به قول تو مثل زیست شناسا بررسی کردم که هرکسی خواست ازشون استفاده کنه همه زندگیشو بدونه که توی هر صحنه ای از داستان بتونه ازشون استفاده کنه
مثلا درحین جفتگیری یا تخم گذاری یا نحوه شکار یا...
هرچی کامل تر بشه راحت تر می شه ازش توی داستان استفاده کرد
چه کبوتر جالبی
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
بیوه ی سفید
عنکبوتی سفید رنگ و بسیار ریز که گفته می شه تنها موجودی که شکارش می کنه عنکوبت بیوه ی سیاه هست
علت نامگذاریش به عنوان بیوه ی سیاه به همنی دلیله
این موجود به سمت حیوانات خونگرم کشیده می شه
با ترشح ماده بی حسی منطقه ای از بدن موجود خونگرم رو بی حس می کنه و سپس با استفاده از پاهای دراز و نوک تیزش پوست رو می شکافه و به زیرش نفوذ می کنه
تا زمانی که موجود خونگرم به خواب بره صبر می کنه و سپس از پوستش بیرون میاد و از طرق دماغ یا دهان وارد مغز می شه
در اونجا از قمسمت خاصی از مغز تغذیه می کنه و سپس وسط مغز تخم ریزی می کنه
بعد هم در همون جا باقی می مونه و خشک می شه
این عنکبوت از قسمتی از مغز تغذیه می کنه که مربوط به بینای هست
برای همین قربانی بعد از بیدار شدن از خواب نمی تونه بینایشو از دست داده سپس تا 20 روز فرصت زندگی داره
تا زمانی که تخم های این عنکبوت سرباز کنن و هزارن عنکبوت بسیار ریز اول از جسد مادرشون بعد هم از تمام باقت های مغز قربانی تغذیه کنن
گفته می شه اگر مقدار مغز برای همه عنکبوت ها کافی نباشه همدیگرو می کشن و از هم تغذیه می کنن
عموما یک تا 10 تا از ان ها زنده از مغز خارج می شوند که در طبیعت از هر 10 تایی 3 تا از ان ها به وسیله بیوه ی سیاه شکار می شوند
گفته می شود این نوع عنکبوت غذای مورد علاقه بیوه ی سیاه بوده و در ردگیری ان تبحر خاصی دارد
پیله گردون
این موجود شب رو در جنگلها زندگی میکنه
دارای چهار پای بلند و سری پهنه. دوازده شبکه شبکه داره که در اطراف سرش قرار دارن.این موجود چالاک نیست بنابراین برای شکار از تله گذاری استفاده میکنه.
اون آهسته و بی صدا برفراز درختان جنگلی حرکت میکنه و یک مرتبه خودش رو روی شکارش میندازه.پاهای قدرتمندش در یک حرکت استخوانهای کمر یا پاهای شکار رو میشکنه. بعد اون رو به لونه ش میبره و برای روزهای متمادی از خونش تعذیه میکنه.
خیلی از افراد معتقدند که پیله گردون ها از خانواده عنکبوتها هستند. اما اون افراد شاید هرگز یک پیله گردون ندیدند.
فسیل عجب موجود باحالی ساختی! با اجازه کپی تو دانستانم :1: ( مال بقیه هم بعدا می خونم نظر می دم )
اینم اونیه که من ساختم:
کهایت ( مردید بخونیدش :دی )
موجودی با اندازه ای نصف فیل است. چهار پای پشمالو و پنجه هایی نوک تیز دارد و بسیار چالاک است. دارای دو چشم بسیار ریز است که در انها خبری از مردمک نیست و فقط نور زدی از آنها ساطع می شود. پشم های موجو، عملاً هیچ کاری نمی کنند. درواقع این موجود نابینا است. او با احساس بویایی اش می بیند!! بدنش، نسبت به پاهایش موهای کمتری دارد. او، دو دم بسیار بلند مانند سگ دارد. این موجود، برای شکار، به هیچ حقه ای نیاز ندارد. در صورتی که بخواهد، می تواند از پنجه هایش نیرویی ساطع کند که شکار را درجا خشک می کند. او به راحتی شکار را از هم می درد و از او تغذیه می کند. همچنین، گوش های بزرگ و کربه مانند این موجود، به او احساس شنوایی قوی ای بخشیده است. این موجود عجیب طول عمری ندارد. تا زمانی که یک نفر اورا بکشد، زندگی می کند. اغلب شکارچی های این موجود، از عینک هایی استفاده می کنند که طلسم پنجه هایش را منحرف می کند. اینگونه، موجود بیچاره خودش را خشک می کند و شکارچی به راحتی اورا شکار می کند. اما به همین راحتی نیست. ممکن است به راحتی، قبل ز آنکه فرصت انجام کاری را داشته باشید، با یک ضربه قوی جسدتان را به صدها متر دورتر پرتاب کند. افراد کمی توانایی رام کردن این موجود را دارند. شکارچی ها، اغلب از پنجه های، برای ساختن خنجر استفاده می کنند و از پوستش برای تولید لباس! قابل ذکر است که جادوی پنجه، حتی بعداز مرگ موجود کار می کند. و همین، این نوع خنجر ها را به گرانترین سلاح مبدل می کند. افرادی، که توسط پنجه های او طلسم شده اد و نجات یافته اند، تا آخر عمرشان، توانایی سخن گفتن خود را از دست می دهند و بعد از مدتی، به مرز جنون کشیده می شوند.
پایان:دی
واااااوووووووووووووووو
چه قدر وحشتناک.........تو خوابم نیان شانس اوردم............................بازم وااااااااوووووووووووووووووووووووو
یه موجودایی هم هستن به اسم آندرومدا...........کار اونا اومدن به زمینه و آدم کردن آدمایی که آدم نمیشن.................................
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
کلی فسفر سوزوندما.................................
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
گوراس
اینم یکی از خلق شده های خودمه
کپی رایتشو نگه دارید لازمش دارم تو کتابم:21:
من یه تیکه از متن داستان رو میذارم برای معرفی شون
حداقل یک سر و گردن بلندتر از یک انسان معمولی بودند با پوستی سیاه و موهای بلندی که تمام صورت و بدنشان را پوشانده بود. گوشهای کوچک خفاش مانند و چشمانی که شعله های دوزخ در آنها زبانه میکشید. پوست سیاهشان و چشمانی که انسانی نبودند تنها گوشه ای از تفاوت های اساسی آنها بود. درمیان چشمانشان شعله هایی میدرخشید شعله هایی دوزخی به شکلی رعب آور می سوختند.گوراس ها شکارگرانی بی همتایند.موجوداتی از درون سایه
گوراس رو فقط میشه با ارخی کشت که ...
خب بقیش داستان لو میره خب
:39:
الان يه موجود بسازم؟
خب اسمشو ميزارم شيتيله :71:
خب شكلش :39:
موجودي به اندازه خرس با و زرد رنگ و داراي دوبال بزرگ، بله پرنده است. به خاطر اينكه دور سرش يال داره بهش ميگن شيتيله! سرش شبيه ماهي هستش و دومش مثل عقرب ، دندان هاي گراز مانند داره .
در بيابان زنگي مي كنه و از افرادي كه در بيابان گم ميشن تغذيه مي كنه.
خون آشام ها موجوداتی ماورایی نیرومندی هستند که جاودانگی را با بهایی به دست می آورند، آنها از جمله نیرومندترین نامردگان هستند، و اغلب کنترل موجودات نامرده دیگر را به دست دارند. بیشتر خون آشام ها در برابر نور خورشید، جادو، و قدرت های مقدس که برخلاف سلاح های دنیایی قدرت کشتن آنها را دارد آسیب پذیرند. با این حال به نظر می رسد آب مقدس و سیر بر خلاف چیزی که عامه مردم می پندارند روی آنها تاثیری ندارد.
بیشتر خون آشام ها همانند شکل انسان هایی خوش قیافه با پوست رنگ پریده، دندان های دراز سگی و چشمان درخشان دارند. تا کنون این اتفاق نیفتاده که خون آشامی از نژادی جز انسان باشد، احتمالا به این دلیل که نژادهای دیگر در برابر جادویی که یک خون آشام را خلق می کند مقاومت می کنند، و شاید هم به این دلیل که نژادهای دیگر آن قدر عمر می کنند که همانند انسان ها تمایلی به جاودانگی ندارند. خون آشامان به تمایلشان برای نوشیدن خون موجودات زنده مشهور هستند، که اگر بخواهند از وجود نامرده خود نگهداری کنند باید منظم باشد. با این حال آنها باید بیاموزند که میان تمایلشان برای نوشیدن خون انسان و لذت بردن از آن یا خطر از دست دادن شخصیت و سلامت خود تعادل برقرار کنند. اگر خون آشامان کاملا تسلیم تمایلاتش باشد، تبدیل به یک بلعنده حریص می شود، یک ماشین کشتار وحشتناک که زنده است تا بخورد. بر خلاف باور مشترک، خون آشامان می توانند در معرض نور آفتاب قرار گیرند، اگرچه قدرت هایشان به طرز عمده ای کاهش می یابد. اگرچه علائم مقدس دیگری مانند صلیب یا پتک به هیچ وجه آسیبی به آنها نمی رساند، ایمان زیاد به یک معبود می تواند به عنوان معیاری برای حفاظت در مقابل خون آشام ها عمل کند. این امر به طور ویژه در مورد آنهایی که از ایزد مهر پیروی می کنند صحت دارد.