Header Background day #20

نقد کتاب تن تن و سند باد

تن تن و سندباد (محمد میرکیانی) 1

خلاصه کتاب:

ماجرای کتاب درباره هجوم گروه تن تن به سرزمین افسانه های شرقی است. یعنی تن تن و یاران در مقابل سند باد و علی بابا و نخودی و پهلوان پنبه

نقد و بررسی:

در اولین نگاه با دیدن کتاب فکر میکنید که سرانجام کتابی پیدا شده که برای نسل جدید یادآور بخشی از داستانهای قدیمی و ادبیات روایی ایران باشد. البته چاپ این کتاب به دهه هفتاد برمیگردد اما در زمان نگارش این نقد تبلیغات وسیع تلویزیونی و مسابقه ای که منجر به فروش یازده هزار جلد از این اثر مثلا ادبی!!!!!! شد و اینکه این کتاب تصادفا در هتل به دستم رسید باعث شد که تصمیم به خواندنش بگیرم. این نقد در آن زمان در بوک پیج نگارش شد و امروز با کمی تصحیح در سایت پیشتازان قرار میگیره.کتابی که یازده بار تجدید چاپ شده و در سری آخر یازده هزار جلد به دلیل تبلیغات تلویزیونی از میان خوانندگان بزرگسال و کودک و نوجوان به خرید آن اقدام کرده اند.

اگر شما هم از آن افرادی باشید که گاهی در میان کتابهای وطنی به دنبال فانتزی میگردید احتمالا اسم این کتاب را شنیده اید. البته نه به عنوان یک اثر ادبی، یک فانتزی خوب یا یک کتاب  سرگرم کننده. چیزی که باعث شد این کتاب را در این بخش نقد جا دهیم نه سطح بالای کیفیت و نه قدرت و خلاقیت نویسنده بود بلکه سطح بالای بی اطلاعی، توهم و توهین به مخاطب است که در این کتاب موج میزند و پس از خواندن این نقد تصدیق میکنید که این اصلا پیش داوری نیست.

بررسی کتاب:

  • عدم وجود کوچکترین توصیف….تقریبا هیچ توصیفی از فضا و افراد در این متن وجود ندارد نویسنده توقع دارد که بچه های این دوره هم مانند بچه های نسل قبلی شناخت کاملی از شخصیتهایی مانند پهلوان پنبه و نخودی داشته باشند…اما هیچ نکته یا سرگذشتی از این شخصیتها در کتاب دیده نمی شود و اگه محبت تصویرگر کتاب نبود احتمالا چیزی به ذهن کسی نمی آمد و صدالبته که این تصاویر نیز بی اشتباه نیست.
  • قلم ضعیف: یک متن ضعیف و پر اشکال با صفحه آرایی افتضاح که در طی بیست سال چاپ کتاب هنوز ویرایشی در آن دیده نمی شود.
  • تغییر کلی شخصیتها….نویسنده با استفاده از شخصیتهای مختلف از داستانها و فضاهای متفاوت تلاش کرده است که آنها را در یک کتاب جمع کند اما در حقیقت او به هیچ وجه امانت دار نویسندگان حقیقی آثار نبوده و می توان گفت درباره شخصیتهای داستانی کوچکترین مطالعه ای نداشته است. کتابی با این سبک که از مجموع چند اثر نگارش می شود در حقیقت یک نوع فن فیکشن ترکیبی را به ذهن متبادر می کند . در سبک فن فیکشن نویسنده تلاش می کند به اصل شخصیت خلق شده وفادار بماند و تنها شخصیت را در فضای ساختۀ خودش به کار گیرد. اما در این کتاب شما می بینید که نویسنده از شخصیتهای داستانی تنها اسم آنها را برداشته است و ذره ای اطلاعات دربارۀ اخلاق و خصوصیات شخصیتهای فوق ندارد. در حقیقت زمانی که در این کتاب از تن تن صحبت می شود منظور پسر بی خاصیتی است که دور دنیا راه افتاده و تنها هدفش از شرکت در داستان تکرار مکرر دیالوگ “من رئیس این گروهم” می باشد اما در حقیقت هیچ کار مفیدی انجام نمیدهد. در حالی که هرکس ذره ای دربارۀ تن تن مطالعه داشته باشد میداند که شهرت این شخصیت به شجاعت و هوش و زکاوت اوست و جملۀ مشهور تن تن “بزن بریم میلو” است نه من رئیسم. تن تن در حقیقت رئیس کسی نبود و با دوستانش ماجراجویی میکرد.یا در میان قهرمانهای شرقی هیچ اثری از هوش سندباد و زیرکی علی بابا نمیبینیم.
  • غرب زدگی یا عرب زدگی: از جمله تلاشهای نویسنده در این داستان که ما در دو صفحه اخر کتاب میفهمیم دورکردن کودکان از فرهنگ غربی و طبیعتا آشنا کردن کودکان با فرهنگ ایرانی و هشدار در باره نفوذ شخصیتهای داستانی از طریق فیلم و سریالهای ماهواره ای است که نویسنده آن را هم نتوانسته در قالب داستان بیان کند و مجبور شده مستقیما آن را به خواننده بگوید. اما قهرمانان ایرانی در این کتاب هیچ هویتی ندارند و بیشتر تبلیغی برای سندباد و علی بابای غیر ایرانی است . در حقیقت شاید این کتاب برپایه جلوگیری از غرب زده شدن کودکان نوشته شده باشد اما نویسنده کتاب خودش در آخر بیشتر به شخصیتهای غیر ایرانی بها داده که در این مورد خاص باید سپاسگذار بود که بیشتر از این به داستانها و شخصیتهای ایرانی ضربه نزده است .شخصیت پهلوان پنبه که با هوشش شهرت دارد موجود بی خاصیتی است که مدام در حال غش کردن است. رستم بزرگترین قهرمان ایران به جز شکار گور خر کاری ندارد. نخودی شاید وضعیت بهتری از بقیه داشته باشد.

 

  • توصیف های نویسنده: در این کتاب اثری از توصیف شخصیتها یا فضا دیده نمیشود و در بیشتر موارد شما شخصیتها را با تصاویر تصویرگر کتاب شناسایی میکنید. اما همان چند موردی که نویسنده به خودش زحمت توصیف شخصیتها را داده افتضاح به بار آورده است. به عنوان مثال شخصیت سوپرمن در این کتاب مردی است با لباس سرخ و شنل سیاه رنگ که روی سینۀ لباسش عکس یک خفاش!!! درست دیدید خفاش وجود دارد و نقاب سیاهی زده است. هرکس که ذره ای از کمیک یا سینما سررشته داشته باشد می داند که خفاش نماد جناب بتمن است و اصولا سوپرمن نقاب ندارد و البته لباس بتمن قرمز نیست و پرواز هم نمیکند و سوپرمن نیازی به اسلحه نیز ندارد. در زمان مطالعه کتاب مجبور شدم به تک تک شخصیتهای کمیکی فکر کنم تا کشف کنم نویسنده چنین موجودی را از کجا خلق کرده است. این اوج بی اطلاعی نویسنده از شخصیتهایی که به نوعی از کتابهایشان سرقت شده اند کار را خرابتر میکند. ای کاش زمانی که صدا و سیما تصمیم میگیرد مسابقه کتابخوانی به راه بیندازد ابتدا خودشان کتاب را بخوانند تا در حالی که آثار قوی ادبی به چاپ دویست و سیصد جلد رسیده اند چنین فاجعه ای یازده هزار جلد فروش نکند.
  • سایر قهرمانان: همین طور که در کتاب جلوتر میریم چشممان به جمال تارزان و کینگ کنگ هم روشن میشود. کینگ کنگی که وسط دریا کشتی ایرانیان را بلند می کند و بالای سر میبرد اما خودش غرق نمیشود. جلوتر که میرویم چشممان به جمال جهان پهلوان رستم هم روشن می شود که در این کتاب کاری به جز شکار گوره خر ندارد. بزرگترین قهرمان ایران را درحد یک فرد لاابالی پایین اورده اند که زیر دست سندباد و علی بابا باشد . در حالیکه در تمام داستانهای شاهنامه رستم مظهر قدرت هوش و سیاستمداری است و سیاستمداری او بارها ایران را نجات داده است. رستم نه با زور بدنی که با هوش و تفکرش پیروز جنگهای بسیاری شده است که از آن جمله می توان به نجات بیژن از توران اشاره کرد یا هفت خان رستم و ماجرای دیو سفید اما در اینجا رستم یک شخصیت جانبی است که تحت فرمان سندباد و علی بابای غیرایرانی است که همانها هم کوچکترین شباهتی به شخصیت واقعی خود ندارند به عنوان مثال سندباد کلا دستور میدهد و اصلا اهل عمل نیست.شاید اگر در این کتاب به جای سندباد، رستم نقش رهبری را داشت میتوانست قابل قبول تر باشد چون در هرحال رستم ایرانی به رهبری قهرمان ایران و شرق شایسته تر از سندباد است اما سه قهرمان ایرانی کتاب نخودی، رستم و پهلوان پنبه کاملا بی خاصیت هستند. اوج ضعف نویسنده انجاست که نخودی پای سوپرمن را گاز میگیرد و سوپرمن فریاد درد سر میدهد. البته این سوپرمن زمانی که دومزی در دنیای کمیک لهش میکرد هم آخ نمیگفت و احتمالا باید در دندانهای نخودی خلق شده توسط نویسنده دنبال کریپتونایت بگردیم که اگر نویسنده در همین حد درباره این شخصیت خبر داشت میتوانست از این نقطه ضعف سوپرمن استفاده قابل قبول تری بکند که دست کم در ذهن طرفداران این شخصیت بگنجد.یا اگر از نقاط ضعف هرکدام از این شخصیتها مطلع بود میتوانست دست کم رویارویی درستی را در داستان شکل دهد.  اما این مسئله برای نویسنده اهمیت ندارد. هدف صرفا استفاده از نام شخصیتها برای خلق یک اثری شعاری و بی محتواست.

روی هم رفته من امیدوار بودم کتابی بخوانم که بچه های نسل جدید را به سمت داستانهای قدیمی ایرانی هدایت کند. کودکان را نسبت به پهلوان پنبه و رستم کنجکاو کند. چرا به پهلوان پنبه پهلوان میگویند و چرا پهلوان پنبه . جذاب تر بود اگر این کتاب مبارزه ای بین ذهن باهوش و مکار تن تن و دوستانش و شجاعت و زیرکی قهرمانان شرقی می بود اما اما متاسفانه نویسنده حتی به خودش زحمت نداده  است که شخصیت ها را بشناسد. ایشان فراموش کرده کسی که در اثرش از شخصیت کتابهای دیگران استفاده می کند باید به شخصیت، لحن، اخلاق و روحیات شخصیت وفادار باشد. این کتاب هیچ ربطی به ایران و ایرانی ندارد و با وجود نثر ضعیفش نسل جدید و نسلهای قبل از آن که نگارنده نیز شامل آن است کوچکترین ارتباطی برقرار نمیکند و هیچ هدف و انگیزه ای در داستان وجود ندارد تا دو صفحه آخر

در این قسمت نویسنده  که تا اینجا هیچ پیامی به خواننده منتقل نکرده، شخصا به اطلاع ما میرساند که در زمان حال داستان های غربی از ماهواره به سمت ما هجوم آورده اند و ایشان در حقیقت هدفشان از این کتاب جذب بچه ها به فرهنگ شرق ! بوده که البته کاری به جز کتاب زده کردن آنها انجام نداده است. فاجعه آنجایی تکمیل میشود که یکی از بزرگان مملکت مقدمه برای این کتاب مینویسند و جوانان رو تشویق به مطالعه این متن میکنند که بدون شک اگر ایشان کتاب را خوانده بودند متن دیگری برای آن نگارش میکردند.

هدف از نقد کتاب نقدی بی غرض و بدون جبهه گیری است اما این نقد خاص دقیقا با غرض و جبهه گیری نوشته شده است. هدف از این نقد آشنایی بیشتر دوستان نویسنده سایت به نکات و ظرافت های یک اثر ادبی بد نگارش شده است. ای کاش این کتاب با شناخت دقیق از شخصیتها و مطالعه درباره آنها نوشته میشد، یک خط سیر داستانی قوی داشت و هدف و سازماندهی درستی داشت تا بتوان از تقابل قهرمانان شرق و غرب لذت برد و اثری با ارزش را دید. اثری که خواننده نوجوان را به سمت کشف گذشته و تاریخ و فرهنگ خودش سوق دهد تا آنکه آنها را فراری دهد.

در پایان امیدوارم دیگه چنین کتابهایی رو نبینیم چرا که در میان کتابهای خوب نشر قدیانی این کتاب یک فاجعه است.یازده بار تجدید چاپ این کتاب در سالهای اخیر چیزی است که از درک من خارج است.

به هرحال  شاید این امتیازات از نظر دوستان سخت گیرانه به نظر برسه اما باید این فاجعه رو بخونید تا به عمقش پی ببرید.

قلم نویسنده
خیلی بد
شخصیت سازی
وحشتناک
فضاسازی
افتضاح
خلاقیت
وحشتناک
سیر داستان
خیلی بد
نقاط قوت:
  • ایده ای که اگر درست اجرا میشد میتوانست جذاب باشد
نقاط ضعف:
  • عدم وجود توصیف یا توصیف های اشتباه
  • نوشتن یک اثر شبه فن فیکشن بدون وفاداری به شخصیتهای داستان
  • عدم آشنایی نویسنده با شخصیتهایی که درباره آنها نوشته است.
  • قلم ضعیف و عدم صفحه آرایی مناسب و ویرایش
  • تغییر کلی در هویت شخصیتها
  • عدم وفاداری به هویت شخصیتهای ایرانی
  • اثر غرب زده نیست اما قطعا شرق زده محسوب میشه
  • کتابی بدون مطالعه نوشته شده که در آخر نویسنده مجبور است هدف از نگارش را در دو صفحه پایانی کتاب شخصا بیان کند
کاربرانی که لایک کرده اند:

H20 reza379 hollow

جزئیات پست

دیدگاه ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

3 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Paradox0003
عضو
3 سال قبل

سلام عليكم
بنده این رو خوندم اما راستش هر از چند صفحه می انداختمش یک گوشه، باز میگفتم کتابی رو که شروع کردم باید تموم کنم، دوباره و دوباره…
یک داستان افتضاح بچه گانه که نه داستان درستی داشت نه فضای درست نه شخصیت درست و کلا!!!
خدا خیرشون بده فقط یک نکته آموزنده اخلاقی داشت آخر داستان. البته ما با دید بزرگسال این کتاب مورد بررسی قرار می‌دهیم و به نتیجه ای نمیرسیم اما بنده این کتاب رو به یک بچه کوچک دادم خوند و بهم گفت کتاب خوبی بود. بعد فهمیدم که ایراد از من بوده نه کتاب!! من کتابی که مناسب سنم نبوده رو برداشتم!!
در مجموع برای بچه ها کتاب خوب و قابل توصیه هست.

Hermion
عضو
3 سال قبل

واااوو. یعنی حتی یه نکته ی مثبت هم تو این کتاب پیدا نمیشد!؟