«پائولو کوئلیو» میگه: 1
صوفی با مریدش در یکی از صحراهای آفریقا سفر میکردند. شب که شد، خیمهای برافراشتند و دراز کشیدند تا استراحت کنند. مرید گفت: «چه سکوتی!» مراد گفت:« هرگز نگو چه سکوتی! همیشه بگو: نمی توانم به صدای طبیعت گوش بدهم.»
از قصه هایی برای پدران ، فرزندان ، نوه ها
ارسال شده توسط : sailent | تاریخ ارسال: 1400/01/02 | بازدیدها: 496برچسبها:
لینک کوتاه: https://bkpr.ir/18223
کاربرانی که لایک کرده اند: