Header Background day #06
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

امید

13 ارسال‌
11 کاربران
31 Reactions
1,362 نمایش‌
HetiA
(@hetia)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 480
شروع کننده موضوع  

دختری آن جا می نشست

روی همان نیمکت چوبی و سفت آخر کلاس

درسش ضعیف بود و همیشه به سوالات جواب های غلط یا ناقصی می داد

رنگ صورتش همیشه چون دیوار سفید بود و کک و مک های روی صورتش نمایان می شدند

زیر چشمانش گود افتاده بود و ولباس فرم مدرسه به تنش زار میزد

گه گاه سرفه می کرد و این حاکی از بدحالی اش بود

هیچ کدام از بچه های کلاس به او توجهی نداشت

تنها بود

زنگ های تفریح با ماسک روی صورت سیبش را در دست می گرفت

ولی به طرف بچه ها که می رفت چشمانشان را گرد می کردند و او را با دست نشان می دادند و داد می زدند:هی بچه ها فرار کنید او واگیر دارد

و بقیه با خنده به سرعت آن جا را ترک می کردند و او همان جا روی چمن های خیس حیاط تنها می ایستاد

تلاش می کرد تا گریه نکند ولی قطره های اشک بی رحمانه می شکستند و از روی گونه هایش جاری می شدند

روزی که بیماری بر او غلبه کرد و زندگی را از او ربود

او روی تخت بیمارستان زیر ملحفه های سفید در حالی که لبخندآرامی بر لب داشت با برگه ی امتحانی در دست

در آغوش زندگی ابدی فرو رفته بود

بله او بالاخره توانسته بود بهترین نمره را بگیرد

او امید داشت و امیدش او را تا لحظه ای که نمره ی a

را روی برگه ی امتحان ندیده بود او را زنده نگاه داشته بود با این که بیمار بود و هیچ کس به او اهمیتی نمی داد

حالا او رفته بود و دانش آموزان کلاس با چشمانی پر اشک به او می اندیشیدند


   
nicolas-brown، nightsky، unity و 16 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
lord of darkness
(@lord-of-darkness)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 65
 

خیلی داستان زیبایی یود...

گریم گرفت ........

عالیییییییییییییییییییییییییییییییی

تالارگفتمان 1

((84))((84))((84))((84))((84))((84))((84))((84))((227))((227))((227))


   
فسیل و hetia واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
ariana21
(@ariana21)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 126
 

خیلی داستان قشنگی بود

((121))((121))

مرسی


   
فسیل و hetia واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
sea-ax
(@sea-ax)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 116
 

داستان بسیار زیبایی بود حیف که من گریم نمیاد


   
hetia و فسیل واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
فسیل
(@smhmma)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 3077
 

داستان خیلی قشنگی بود

مال خودت بود هستی؟؟

به این می گن داستانا


   
hetia واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
HetiA
(@hetia)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 480
شروع کننده موضوع  

@smhmma 74470 گفته:

داستان خیلی قشنگی بود

مال خودت بود هستی؟؟

به این می گن داستانا

اره مال خودمه.....با الهام از خودم به نحوی

بعدش اگه مال خودم نبود که تو نویسندگان جوان نمیذاشتمش باهوششششش((10))((10))((10))


   
nightsky و فسیل واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
فسیل
(@smhmma)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 3077
 

@Raloga 74477 گفته:

اره مال خودمه.....با الهام از خودم به نحوی

بعدش اگه مال خودم نبود که تو نویسندگان جوان نمیذاشتمش باهوششششش((10))((10))((10))

افرین بسیارخوب بود

الهام از خودت؟؟یعنی برای یکی از دوستات یا اشنایان همچین چیزی اتفاق افتاده؟؟چجوری؟؟

خخخخ راست می گی لی من نخوندم انجمنش کجاست


   
hetia واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
shiny
(@shiny)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1588
 

بعله زیبا بود!

هعععی


   
hetia واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
StormBringer
(@thunder)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 2246
 

بسیار قشنگ بود!

منتهی همونطور که قبلا گفتم بنده اهل گریه نیستم:)

دستت درد نکنه هستی! تچکرتالارگفتمان 2


   
hetia واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
mohammad002
(@mohammad002)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 919
 

آفرین، خیلی قشنگ بود...


   
پاسخنقل‌قول
shery
(@shery)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 514
 
تالارگفتمان 3

خیلی جالب بود واقعا ممنونم

تالارگفتمان 4

تالارگفتمان 5


   
پاسخنقل‌قول
رضا
(@avenjer)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1242
 

جالب بود

ممنون


   
پاسخنقل‌قول
Hermion
(@hermion)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 3125
 

هستی جون جالب بومد مچکر :)


   
پاسخنقل‌قول
اشتراک: