Header Background day #02
اموزش داستان نویسی ...
 
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

اموزش داستان نویسی "شناخت شخصیت"

6 ارسال‌
5 کاربران
11 Reactions
1,199 نمایش‌
MIS_REIHANE
(@mis_reihane)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 431
شروع کننده موضوع  

درکنار داشتن یک خط داستانی خوب و جذاب، چه چیز دیگری برای نوشتن یک داستان خوب نیاز است؟

کاراکترها. شخصیت هایی که با نوشته شدن داستان شما زنده می شوند، واقعیت پیدا می کنند و داستان را به پیش می برند.به عنوان نویسنده چگونه می توانید به این چنین شخصیت هایی زندگی ببخشید؟ چطور می توانید آن ها را بشناسید، اینکه ظاهرشان چگونه است و چگونه عکس العمل نشان می دهند.

یکی از روش های مناسب مصاحبه با کاراکترتان است.یکی از راه های شروع مصاحبه، تصور کردن کاراکتر در ذهن است. تعداد بسیار زیادی از نویسنده ها را دیده ام که در مجلات به دنبال عکسی شبیه کاراکترشان می گردند و آن را می برند و کنار نوشته شان می چسبانند. تصور کردن ظاهر کاراکترتان کمک می کند که احساس کنید وجود دارند.

تمام آموزش های داستان نویسی صرفا پیشنهاد و روش هایی برای بهتر نوشتن هستند و خلاقیت و خواسته نویسنده میتونه کاملا اینا رو نادیده بگیره. و چه بسا داستان هایی که بعضی از این نکته ها رو نداشتن و داستان های خیلی خوبی بودند.

لازم نیست که یک عکس کامل از قهرمانتان داشته باشید، فقط کلیتی از ظاهر برای انجام مصاحبه کافیست

و حالا چه چیزی باید بپرسید؟ از سوالات پایه ای شروع کنید.

نویسنده ها بیاین همه تو این تاپیک خواننده هارو با ویژگی های کارکترامون اشنا کنیم (((: من خودم مقدم میشم

1.اسم تو چیست؟ دیوید.دیوید بلاک وود

2. ظاهر (سن، چهره، لباس).سن 40 دارم میرم تو 41 چشم ها قهوه ایی.موها بور و پوست سفید.تیپ اسپرت.

3. وضعیت تاهل(مجرد، متاهل، فرزندان).مجرد.فکر کنم بچه نداشته باشم.

4.خانواده(والدین، اعضای تاثیرگذار خانواده)خانواده... چیز خوبیه.چندین ساله پیش پدرمادرمو ترک کردم.خواهرمم کشته شده.

5. پیشینه(تحصیلات، شغل،...).تو دانشکده نظامی درس خوندم و فرمانده ی سازمان مبارزه با مواد مخدر هستم.

6.ویژگی ها( تکیه کلام ها، عادت ها، وسایلی که همراه دارد).تک خنده.خنده ایی ک بیشتر مواقع روی لبمه.و ضرب گرفتن با انگشت روی میز یا هرچیز دیگه.وقتی فهمیدید کاراکترتان کیست، زمان آن رسیده که او را بهتر بشناسید. بیست سوال زیر کمکتان خواهد کرد:

1. اگر یک روز آزاد داشتی و تنها وظیفه ات این بود که لذت ببری، جه کار می کردی؟اومــمم خوب ... میرم کلوپ.با رفیقام جمع میشیم یه جا و تاصب پاسور بازی میکنیم.

2. در زندگی ات به جه جیزی بیش از همه افتخار می کنی؟(جواب این سوال هم در مورد زندگی شخصی می تواند باشد هم زندگی حرفه ای).اینکه کارمو خوب بلدم.میدونم باید چ زمانی برم سراغ چ پروژه ایی .ثبات دارم و اینکه خوب قمار میکنم.بهتره مخ زدن خانوم های متشخص و خوشکل فراموش نشه.

3. صبح که از خواب بیدار می شوی اولین کاری که انجام می دهی چیست؟پیشونیمو میخارونم.بعدشم فیسبوکمو چک میکنم.

4. از چه چیزی در زندگی ات بیش از هر چیز شرمنده هستی؟اینکه ناچار بشم.یا اینکه ندونم چیکار کنم.

5. فکر می کنی به چیزی که والدین ات می خواستند تبدیل شده ای؟نه...خوب مامانم همیشه میگفت تو باید یه بازیگر بشی.بابام هم میگفت باید وکیل بشم.هیچکدومشون نشدم که هیچ نه خوبی تو زندگی بودم و نه وکیل درست حسابی.حداقل برا خودم

6. چه چیزی بوده که همیشه دوست داشتی انجام بدی و لی نتوانسته ای؟ چرا؟بچه که بودم نمایشی توی مهد کودکمون گذاشتن که فقط مخصوص دخترا بود.چرا اخه؟دوست داشتم ببینمش.یه بار هم بیشتر اجرا نمیکردن.هنوز که هنوزه افسوس میخورم

7. بدترین اتفاق زندگی ات چه بوده؟ چه چیزی از آن یاد گرفته ای؟بدترین اتفاق... همیشه دور بودن ازش برام بدترین اتفاق بوده.. و یاد گرفتم هیچ چیز تا ابد متعلق ب کسی نیست.

8. در مورد بهترین دوستت بگو، کجا آشنا شده اید؟ چه چیزی را در مورد او دوست داری؟ او از چه چیز تو خوشش می آید؟بهترین دوستم.توماس._تک خنده_ توی قمار.تو کلوپ برادران.پول هنگفتی رو باخت.ولی معرفتش.اون خیلی به فکر دوستاشه.این چیزیه ک باعث میشه اونو دوست داشته باشم.و اینکه امـمم اون صلابت منو دوست داره!تاحالا بت گفته بودم و مسابقات سال 2009 مشروب خوری من بودم ک جام طلایی رو گرفتم؟اخ اخ اخ ک چقدر روز باحالی بود.بین تمام کلوپ ها.تازه هنوزم جا داشتم.

9. بدترین کاری که در حق یکی انجام داده ای چیست؟چرا؟بدترین کار ترجیح میدم درموردش حرف نزنم.

10. دوست داری روی سنگ قبرت چه بنویسند؟ادم هایی عاشق نمیشوند مثل عروسک های مرده ایی هستند ک روحی وارد بدنشان نمی شود.

11. دوست ایده آل ت رو توصیف کن و بگو اگه پیدایش کنی با او ازدواج می کنی؟.متاسفانه دیگه پیدا نمیشه.میرم سراغ سوال بعد

12. بزرگ ترین ترست چیست؟اینکه ی روزی فراموشی بگیرم.و همه چیزهای مغزم ریست شه.و اینکه نتونم دیگه ببیینمش.حتی اگه بینمون ی سنگ سرد قرار گرفته باشه.

13. با اهمیت ترین چیز زندگی ات چیست؟ برای چه چیزی بیشترین ارزش را قائلی؟خاطراتم.من هر روز و همیشه تو اونا زندگی میکنم.

14. موقع رانندگی به چه آهنگی گوش می دهی؟ی اهنگ خوشکل هست از ریحانا و شکیرا.موزیک ویدیوشو خیلی دوسدارم.اسمش هست cant remember

15. چه چیزی را در مورد خودت بیشتر دوست داری؟ چه چیزی را کمتر؟ شم پلیسیمو دوسدارم (: احساسات بیش از حدم رو دوست ندارم

16. چه احساسی در مورد زندگی ات داری؟ چه چیزی را دوست داری تغییر دهی اگر چیزی برای تغییر وجود دارد؟زندگی من مثل یه مثلثه.کار خواب کار.(بستگی به خودت داره ک اون کارا رو چی ببینی)نه.چیزی برا تغیر وجود نداره.دیره

17. چه چیزی عصبانیت می کند؟اینکه دیگران بدون اینکه بدونن قضاوت کنند.

18. خشم خودت را چطور نشان می دهی؟ضرب گیرم رو میز.دستامو مشت میکنم.اگه خر بشم شاید ی گلوله خالی کنم تو سر گلدون روی تاقچه(نکنه فکر کردی اینقد دیونم ک ادم بکشم؟ها ها ها)(منظورم از گلوله تیله های شیشه ایی هستن که جیکوب دوست قدیمیم برام خریده)

19. صبحانه مورد علاقه ات چیست؟ی لیوان کاپوچینو و یه تیکه کیک شکلاتی

20. از چه چیزی پرهیز می کنی؟سیگارو یک نکته دیگر پیش از پایان، اگر واقعا می خواهید به ذهن کاراکترتان وارد شوید. فقط جواب های او را ننویسید، واکنش هایش به سوال ها و نحوه نشستن ، ژست هایش، تن صدا و حالت چهره اش را نیز بنویسید.

وقتی کارکترتان را به این شکل تصویر می کنید؛ او زنده می شود، برای خواننده واقعی تر می شود و زندگی را به داستان شما می آورد.

دوستان عزیز شاید این کار برای شما مشکل باشد . ولی شخصیت اول را درست روی یک صندلی جلو خود و آنطرف میز فرض کنید . حتی یک بشقاب مقابلش بگذارید و لیوان آب . اشکالی ندارد اگر سیگار هم تعارف کنید.


   
robin، ida7lee2، فسیل و 4 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
karman
(@karman)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 638
 

سوالات خوبیه البته یه مسئله ای هست که بنظر من الزاما نباید داستانی که نوشته میشه به تمام این سوالات خواننده پاسخ بده! مثلا یه رمان ایرانی مثال بزنم قدرت ذهن، سینا خیلی خانواده ی شخصیتشو بزرگ کرده بود خصوصا که واقعا به این مقدار شخصیت نبود اونم با دونستن اینکه تقریبا هیچکدوم تاثیر گذار نبودن تو داستان((200))

پس الزاما نباید اینا باشه بلکه اینارو تو ذهن داشته باشید ولی فقط چیزایی که واقعا به داستان مربوطه بنویسید((5))

باتشکر از تاپیکت و مطالب مفیدت((48))


   
Azi و mis_reihane واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
SIR M.H.E
(@sir-m-h-e)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1263
 

بهتره این نکته رو به این مطالبت اضافه کنی

تمام آموزش های داستان نویسی صرفا پیشنهاد و روش هایی برای بهتر نوشتن هستند و خلاقیت و خواسته نویسنده میتونه کاملا اینا رو نادیده بگیره. و چه بسا داستان هایی که بعضی از این نکته ها رو نداشتن و داستان های خیلی خوبی بودن

البته این آموزشا بیشتر به درد داستان بلند میخوره تا کوتاه


   
Azi واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
...Melisandre...
(@melisandre)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 124
 

خوب سلام

ابتدا مرسیییییییییییییییی عجب تاپیکای خوبی

خدایی دمت گرم... ماشالا

بعدم این ک یوهووو من الان جواب می دم این سوالارو

(آخه گفتی بیاین کاراکتراتونو بگین...)

.اسم تو چیست؟ راستین پیشتاز

2. ظاهر (سن، چهره، لباس).ظاهر؟ نمیدونم... این سوالیه ک از یکی دیگه ک منو میبینه باید بپرسی... اما خوب شاید از دور یک آدم خیلی ساده باشم با یه کت ک همیشه تنشه... خاکستری رنگ و رو رفته و بلند... چهره؟ خوب پوستم سفیده... و چشام تو آینه سورمه ای تیره ولی کی میدونه... نمیشه ب ی آینه اعتماد کرد میشه؟ موهای زیتونی تیره... مدلشم بگم؟؟؟ 14 سالمه...

3. وضعیت تاهل(مجرد، متاهل، فرزندان)من ک هنوز ی پسربچه 14 ساله ی متاهل ندیدم...

4.خانواده(والدین، اعضای تاثیرگذار خانواده) خانواده... مامان :) و خواهرم راشین... همین... اینا خانواده ی منن :)

5. پیشینه(تحصیلات، شغل،...). گواهی رده سوم کنترل کنندگی پیشرفته... پیام رسان انجمنم فعلا...

6.ویژگی ها( تکیه کلام ها، عادت ها، وسایلی که همراه دارد). خوب... تیکه کلام؟ مال آدما ی زیادی عامیه... عادت که خوب خیلی چیزا هست... ولی یه عادتی دارم ک اگه انجمن چیزی ازش متوجه بشه اخراج میشم :) بنابر این صلاح نیست بگم...

وقتی فهمیدید کاراکترتان کیست، زمان آن رسیده که او را بهتر بشناسید. بیست سوال زیر کمکتان خواهد کرد:

1. اگر یک روز آزاد داشتی و تنها وظیفه ات این بود که لذت ببری، جه کار می کردی؟ خوب راستش فکر می کردم...

2. در زندگی ات به جه جیزی بیش از همه افتخار می کنی؟(جواب این سوال هم در مورد زندگی شخصی می تواند باشد هم زندگی حرفه ای). در حال حاظر هیچی... شاید به خواهرم

3. صبح که از خواب بیدار می شوی اولین کاری که انجام می دهی چیست؟گوشیم رو چک میکنم...

4. از چه چیزی در زندگی ات بیش از هر چیز شرمنده هستی؟ آدم شرمندگی هاشو ب زبون نمیاره... حداقل من به زبون نمیارم...

5. فکر می کنی به چیزی که والدین ات می خواستند تبدیل شده ای؟والدین؟ نمیدونم... برام مهم نیست چی میخواستن... اصن چیزی می خواستن؟

6. چه چیزی بوده که همیشه دوست داشتی انجام بدی و لی نتوانسته ای؟ چرا؟ نمیدونم گفتنش درسته یا نه... اما اگه می تونستم دوست داشتم یه چند نفری رو خلاص کنم :) ولی نمیتونم... یعنی نمیدونم میتونم یا نه... آخه میدونین هیچی هیچ وقت اون چوری ک تو می خوای و تو براش برنامه میریزی نمیشه...

7. بدترین اتفاق زندگی ات چه بوده؟ چه چیزی از آن یاد گرفته ای؟ بد ترین اتفاق؟ خوب باشه بماند... یاد گرفتم هیچ وقت به هیچ آدمی با هیچ نسبتی و هیچ مرتبه ای دل نبندم...

8. در مورد بهترین دوستت بگو، کجا آشنا شده اید؟ چه چیزی را در مورد او دوست داری؟ او از چه چیز تو خوشش می آید؟ خوب بهترین دوستم... برای ادامه تحصیل مامانم مجبورم کرده بود بیام لندن که یکی یه نامه از طرف انجمن بم داد... منم که هیچکی رو نمیشناختم بنابر این وقتی رفتم انجمن یه حس نزدیکی به همونی ک نامه رو بهم داده بود پیدا کردم... جفری تامسون، اونم 14 سالش بود... چیز های دوست داشتنی جفری شاید شباهتش به منه... البته دیگران میگن هیچ شباهتی بهم نداریم اما دوتامون میدونیم خیلی شبیهیم... :|

9. بدترین کاری که در حق یکی انجام داده ای چیست؟چرا؟تا الان بد ترین کارا رو در حقم انجام دادن... هنوز نوبتش نرسیده که زندگی نامشونو پاره کنم... *_-

10. دوست داری روی سنگ قبرت چه بنویسند؟ بهش فکر نکردم... ولی الان به نظرم شاید اون که زخم خورد ولی باز واستاد... آره این یه تیکه ای از تکست یکی از آهنگای قشنگیه ک شنیدم...

11. دوست ایده آل ت رو توصیف کن و بگو اگه پیدایش کنی با او ازدواج می کنی؟ ازدواج؟ :| فعلن ولش کن... حال فکر کردن ندارم... ولی یه چیزی رو در مورد من بد نیست بدونین... هیچ وقت هیچ ایده آلی پیدا نمیشه... ایده آل ها رو باید ساخت نمیشه پیداشون کرد...

12. بزرگ ترین ترست چیست؟ترجیح میدم حرفی نزنم...

13. با اهمیت ترین چیز زندگی ات چیست؟ برای چه چیزی بیشترین ارزش را قائلی؟ خیلی مهمه؟ فکر نمیکنم خیلی مهم باشه با اهمیت ترین چیز زندگی من چیه.. خوب باشه... شاید انتقام... یا شایدم ببخشش... نمیدونم... مرز بین این دو تا برای من از مو هم باریک تره...

14. موقع رانندگی به چه آهنگی گوش می دهی؟ اولا که من رانندگی نمیکنم... یعنی ماها هیچ کدوم رانندگی نمیکنیم... نیازی نداریم... اما وقت های بی کاری آهنگ... آهنگ زیاد گوش نمیدم... وقتشو ندارم... ولی اگه وقت باشه ترجیح میدم تو ژانر های اجتماعی آهنگ گوش کنم...

15. چه چیزی را در مورد خودت بیشتر دوست داری؟ چه چیزی را کمتر؟ من هیچی در مورد خودم دوست ندارم...

16. چه احساسی در مورد زندگی ات داری؟ چه چیزی را دوست داری تغییر دهی اگر چیزی برای تغییر وجود دارد؟ خوب همه چی قراره تغییر کنه... اما همون طور ک گفتم هیچ چی اون جور ک براش برنامه ریختی نمیشه... احساساتم در مورد زندگیم به خودم مربوطه...

17. چه چیزی عصبانیت می کند؟ هر حرف الکیی... شوخی مزخرفی... لوده بازی... کند هوشی.... اه اصن آدم های عامی دیوونم میکنن...

18. خشم خودت را چطور نشان می دهی؟ با سوکوت :) خیلی کمن آدمایی ک بفهمن ...

19. صبحانه مورد علاقه ات چیست؟ مهم نیست چی باشه... باشه بخورم غنیمته...

20. از چه چیزی پرهیز می کنی؟ همم حماقت :)

و یک نکته دیگر پیش از پایان، اگر واقعا می خواهید به ذهن کاراکترتان وارد شوید. فقط جواب های او را ننویسید، واکنش هایش به سوال ها و نحوه نشستن ، ژست هایش، تن صدا و حالت چهره اش را نیز بنویسید.

حالت چهره؟؟؟؟ از زبون خودش بود... خودش باید حالت چهره اش رو بگه؟؟؟ تن صدا؟؟؟؟

ولی بازم ممنون بابت تاپیک خوبت... ادامه بده و موفق باشی

و به نظر منم خیلی همه ی این پرسش ها اهمیتی ندارن... ولی توی یه داستان بلند باید خیلی آروم آروم تمام این اطلاعات تزریق بشن...


   
mis_reihane واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
alietesamy
(@alietesamy)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 343
 

@admiral 99331 گفته:

سوالات خوبیه البته یه مسئله ای هست که بنظر من الزاما نباید داستانی که نوشته میشه به تمام این سوالات خواننده پاسخ بده! مثلا یه رمان ایرانی مثال بزنم قدرت ذهن، سینا خیلی خانواده ی شخصیتشو بزرگ کرده بود خصوصا که واقعا به این مقدار شخصیت نبود اونم با دونستن اینکه تقریبا هیچکدوم تاثیر گذار نبودن تو داستان((200))

پس الزاما نباید اینا باشه بلکه اینارو تو ذهن داشته باشید ولی فقط چیزایی که واقعا به داستان مربوطه بنویسید((5))

باتشکر از تاپیکت و مطالب مفیدت((48))

در جواب امیر باید بگم که بله حق با اونه،خواننده نباید تمام جزئیات زندگی کارکتر رو بدونه و خیلی از اطلاعات اضافست

اما نکته ای که لازمه اینه که من به عنوان یک نویسنده باید بدونم

بذار این طوری بگم،به عنوان نویسنده برای اینکه بهتر بتونی شخصیت داستانیت رو تجسم کنی،به طوری که موجودیت واقعی برات پیدا کنه،لازمه که هرچه بیشتر اون رو بشناسی و تصورش کنی

نکته ی دیگه اینکه میزان شناخت تو از هر کاراکتر به میزان اهمیت اون کاراکتر توی داستان برمیگرده،یعنی حتی عادت بردن موها پشت گوش شخصیت اصلی رو باید لحاظ کنی،ولی به عنوان مثال صرفا دونستن دختر بچه بودن فال فروش روی پل کافیه

اما مهم ترین چیز اینه که همه اینا برای خود نویسندست و اصلا لزومی نداره و حتی نباید که بخواد توی داستان اصلی اورده بشه

بیشتر نوعی راهنمای نویسنده.

(اگه یه مدت دست رسی به کامپیوتر داشته باشم یه تاپیک مفصل با این عنوان میزنم)(کنکوره دیگه!)


   
پاسخنقل‌قول
karman
(@karman)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 638
 

@س.ع.الف 99377 گفته:

در جواب امیر باید بگم که بله حق با اونه،خواننده نباید تمام جزئیات زندگی کارکتر رو بدونه و خیلی از اطلاعات اضافست

اما نکته ای که لازمه اینه که من به عنوان یک نویسنده باید بدونم

بذار این طوری بگم،به عنوان نویسنده برای اینکه بهتر بتونی شخصیت داستانیت رو تجسم کنی،به طوری که موجودیت واقعی برات پیدا کنه،لازمه که هرچه بیشتر اون رو بشناسی و تصورش کنی

نکته ی دیگه اینکه میزان شناخت تو از هر کاراکتر به میزان اهمیت اون کاراکتر توی داستان برمیگرده،یعنی حتی عادت بردن موها پشت گوش شخصیت اصلی رو باید لحاظ کنی،ولی به عنوان مثال صرفا دونستن دختر بچه بودن فال فروش روی پل کافیه

اما مهم ترین چیز اینه که همه اینا برای خود نویسندست و اصلا لزومی نداره و حتی نباید که بخواد توی داستان اصلی اورده بشه

بیشتر نوعی راهنمای نویسنده.

(اگه یه مدت دست رسی به کامپیوتر داشته باشم یه تاپیک مفصل با این عنوان میزنم)(کنکوره دیگه!)

خب دقیقا نکته اش همینجاست عزیز!

مثلا خود من توی داستانم درباره شخصیت ها نوشتم(داستان گروهی) ولی بعد از یه مدت بچه ها میومدن سوالاتی رو از من میپرسیدن که این چرا اینجوری شد؟ قضیه چیبود؟ و بعد من تازه اینجا میفهمیدم اون طرحی که تو ذهنم از شخصیت داشتم رو کامل انتقال ندادم...بنابراین بهتره خود نویسنده هم فقط چیزایی رو از شخصیتش در نظر بگیره که نیازه ذکر بشه نه چیزی بیشتر! برای اینکه ممکنه قاتی کنه و بجای ننوشتن چیزای بی اهمیت مثل من چیزای مهمی درباره شخصیت رو ننویسه!

در هرصورت این نظر من بودها نیایید بگید علمی نیست :دی

چون من خودم هم نوشتن رو علمی یاد نگرفتم و فقط بر اساس احساس و تجربه ام مینویسم (کما اینکه بسیاری از نویسنده های معروفی که میبینیم بصورت حرفه ای یاد گرفتن)


   
پاسخنقل‌قول
اشتراک: