Header Background day #27
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

[مهم] نکته‌هایی برای بهتر نوشتن

20 ارسال‌
16 کاربران
158 Reactions
10.3 K نمایش‌
ملکه سرخ
(@fateme)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 806
شروع کننده موضوع  

با سلام

آیا به نویسندگی علاقه دارید؟ آیا شما حس می‌کنید می‌توانید بهتر از بقيه بنویسید؟! خب پس این سوالات کلیشه‌ای را کنار می‌گذاریم تا بریم سر اصل مطلب (:

از ابتدای تاریخ تا به الآن، قشر نویسندگان؛ در مسائل و موضوعات زیادی تاثیر گذاشته‌اند و شاید انقلاب‌ها ایجاد نموده و آتش‌ها را به خاکستر تبدیل کرده‌اند! شاید اصطلاح قلم قدرتمند را شنیده‌اید اما این چه مفهومی دارد؟! خب کاملا مشخص است که همه‌ی ما می‌توانیم بنویسم؛ اما چه‌طور بعضی‌های ما بهتر می‌نویسم؟! من فکر می‌کنم که نه به موضوع استعداد برمی‌گردد و نه به موضوع تخیل و شوق نویسنده! بلکه فکر می‌کنم که همه‌ی آن برمی‌گردد به تجربه‌ی نویسنده و نکاتی که خود، در این راه آزموده و آموخته. و من هم معتقدم که گرانبهاتر از تجربه چیزی وجود نداره ولی خب؛ ما در قبال تاریخ مسئولیت داریم! شاید فکر کنید این یک جمله‌ی کلیشه‌ایه اما باید بدونید که آثار بزرگی می‌تواند به وجود بیاید تنها و تنها با به اشتراک گذاشتن این تجربه‌ها و نکات، شاید یک نویسنده‌ی آماتور؛ با استفاده از این‌ها بتواند اثری به نفیسی آثار نویسندگان بزرگی مانند شکسپیر خلق کند!

زندگی پیشتاز در نظر دارد برای اولین بار، پروژه‌ای را برای راهنمایی و هدایت نویسندگان آماتور و البته استفاده مفید و بهینه از تجربه‌ی نویسندگان حرفه‌ای کلید بزند.

هدف جمع‌آوری نکاتی برای بهتر نوشتن و بررسی و بازنویسی آنها توسط تیمی خبره است. هرکدام از شما دوستان می‌تونید در این پروژه تاثیر گذار باشید و هم می‌تونید از تجربه‌های دیگران استفاده کنید! فقط کافیه که نکاتی که خودتون فکر می‌کنید می‌تونه نوشته را زیباتر کند را در همین تایپک قید کنید (:

#هنجار ها:

1. هدف آموختن نویسندگی نیست و البته نوشتن آموختنی نیست؛ بلکه شما باید نکاتی را قید کنید تا به شیوایی نوشته کمک کند و بتواند کششی ایجاد کند تا خواننده را جذب کند تا نویسنده بتواند از آن در متن خود استفاده کند، برای مثال؛ «نویسنده برای ایجاد حس متقابل خواننده و کاراکتر، بجای آنکه مستقیما به سرد بودن هوا اشاره کند، می‌تواند بسیار ساده به سرخ شدن دماغ کاراکتر و... اشاره کند.»

2. حتما لازم نیست نکته شما به یه موضوع کلی اشاره کند و یا به شیوه‌ی مثال بالا نوشته شده باشد، در کل همه‌ی نکاتی که شما قید میکنید بازنویسی خواهد شد و ادبیات شما مهم نیست و فقط مضمون و اصل نکته‌ای که قید می‌کنید اهمیت دارد

3. اگر در سبک خاصی از نویسندگی تخصص دارید، مثلا در سبک رمانس و یا ترسناک؛ قید کنید که نکته‌ی شما مربوط به آن سبک از نویسندگی است، مثلا اگر نکته‌ی شما در مورد ایجاد هیجان در نوشته است در آخر آن قید کنید که مربوط به سبک ترسناک است

شاد زندگی کنید و پیشتاز باشید (:


   
aramanesh، toranj، ida7lee2 و 22 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
StormBringer
(@thunder)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 2246
 

خیلی وقته ک داستانی ننوشتم

اما هنوز هم یه چیزایی یادمه

به هر حال تو نوشتن نکاتی بوده ک برای خودم صدق می کردن

داستان بلند(از هر نوع و ژانری)

نویسنده هایی که به صورت فصل به فصل پیش می رن و نمی دونن می خوان چیکار کنن همون فصول اولیه جا می زنن

گاهی اوقات ایده به شدت جذابه اما فقط ریشه س

نه رشد کرده نه شاخ و برگ داره

اولین کاری ک من نوئی باید انجام بدم مشخص کردن ابتدا انتها هدف و سبک نوشتنم هستش

زاویه دید بسیار مهمه

کسی اول شخص می نویسه ک توانایی روایت داستان از دید یک نفر رو داشته باشه

البته لازم ب ذکره ک دیده شده زوایای دید رو در داستان نویسی مدرن ترکیب کنن

بستگی به خلاقیت نویسنده داره که چطور جذابیت غیر قابل وصفی رو به داستانش اضافه کنه

خیلی از نویسنده های جوان توی توصیفات مشکل فراوان دارن

اول نداشتن تجربه س

دوم اینکه نویسنده باید در مورد المان هایی ک می خواد استفاده کنه توی داستان اطلاعات حداقل رو داشته باشه

و کسب این موارد بدون اینکه نویسنده بدونه از دل داستان چی می خواد بکشه بیرون ممکن نیست

سوال هایی رو از خودتون بپرسید

داستان من قراره به کجا برسه؟ چه شخصیت های اصلس چه کاراکترهای فرعی داره؟ مضمون داستان من چیه؟ چطور حس رو به داستان تزریق کنم؟ داستان قراره پایانی شاد داشته باشه غم انگیز یا در نهایت خاکستری؟

و تا جایی ک ممکنه اگه هنوز به استعدادهای خودتون اطمینان ندارین سعی کنید ایده هایی ک پتانسیل کمی دارن رو محدود به یه جلد کتاب کنید

گفتم اینا تجربه س

وقتی کسی چیزی رو انجام نداده باشه براش تجربه نمی شه

پس ا ! خودم اینا رو رعایت نکردم:)

امیدوارم اگه قبولش داشتید حداقل شماها رعایتش کنید

قلم هاتون سبز


   
toranj، ida7lee2، big-cat و 12 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
سلینا
(@celaena_sardothien)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 111
 

خوب ، به نظر من باید یاد بگیرید و بفهمید که موقع نوشتن فقط روی یه موضوع فوکوس نکنید ! مثلا موقعی که قراره یه اتفاقی در یک مکان خاصی بیفته ، حتما به جزئیات مکان و فضاش دقت کنید بو هایی که میاد صدا هایی که شنیده میشه دمای هوا و ...

این چیز ها نه تنها کمک میکنن که خواننده بیشتر داستان رو درک کنه و یا به عبارتی بهتر توی داستان غرق شه ، کمک هم میکنن که داستانتون بلند تر بشه . بنابراین اون عزیزایی که نمیدونن چرا داستانی به اون بلندی در ذهنشون شده ده صفحه کاغذ روی برگه این نکات رو رعایت کنن .

نوشتن خوش بگذره !!!!((3))


   
ida7lee2، faezeh، Reen magystic و 5 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
فسیل
(@smhmma)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 3077
 

در خیلی از داستان ها شخصیت ها تکه کلام های مشابه یا شباهت های فکری زیادی دارن که باعث افت شدید شخصیت پردازی و داستان میشه. همچنین این نکته هم مهمه که تفاوت رفتاری شخصیت ها نشان دهنده ی تفاوت فکری شخصیت ها نیست و چیزی که بیشتر مهمه، تفاوت فکری شخصیت ها هست.

مثلا خیلی دیدم که چه شخصیت های خوب چه بد، بارها در طی اتفاقات متفاوت جمله ی "همون طور که توقعش رو داشتم" رو بکار می برن.

به ویژه در جنگ های بین چند نفر در داستان های فانتزی خیلی دیدم که این جمله بکار بره.

در کتابها و داستان های دیگه هم تک کلام های دیگه ای از دهن افراد مختلف در میاد.

اگر فقط یک شخصیت در داستان تکه کلام داشته باشه خیلی هم جالبه ولی چند شخصیت که یک تکه کلام دارن خیلی داستان رو مصنوعی می کنن.

همچنین خیلی وقتا در داستان ها شخصیت خوب و بد داستان دقیقا نقطه ی مقابل هم قرار گرفتن. یه جوری که انگار نویسنده این دو شخصیت با مقایسه با هم ساخته که شخصیت پردازی داستان رو خیلی ضعیف می کنه.

یا مثلا در داستان دو گروه با دو تفکر منحصر به فرد وجود دارن و شخصیت اعضای هرگروه با هم دیگه مشابه هست. همه یک نوع عقیده دارن و تفاوت بینشون خیلی جزئیه. این هم یک ضعف شخصیت پردازیه چون شما هیچ جامعه ای رو پیدا نمی کنید که فقط از دو گروه فکری تشکیل شده باشه و هیچ گروه فکری پیدا نمی کنید که همه اعضا فکر مشابه هم داشته باشن.

مگر گروه های بسیار کوچیک.

حتی در بین یک خانواده هم افراد تفاوت های شخصیتی و فکری خیلی زیادی دارن چه برسه به یک گروه از افراد متفاوت.

پس هیچوقت نباید داستان تشکیل شده از تنها دو گروه فکری باشه و هیچوقت نباید افراد هر گروه، مشابهت فکری زیادی داشته باشن. وقتی می گم عدم مشابهت منظورم اینه عدم مشابهت های ظاهری نیست. مثلا یه کسی که بدنبال انتقام خانوادشه و کسی که نمی خواد بجنگه تا خانوادش در خطر قرار نگیرن، کاملا می تونن یه شخصیت باشن. صرفا چون یکیشون نمی جنگه و فرار می کنه و دیگری برای بدست اوردن امنیت و اسایش می جنگه به این معنی نیست که دو شخصیت متفاوتن. این دو کاملا مشابه هم هستن چون هردو فرد خیلی بیشتر از امنیت و اسایش خودشون به امنیت و اسایش خانوادشون اهمیت میدن و براشون مهم نیست دست به چکار بزنن تا وقتی که برای خانوادشون باشه. هردو ازادی خواه هستن جوری که یکی برای ازادی میجنگه دیگری برای ازادی فرار می کنه. هردو هر وقت نیاز باشه تغییر می کنن. یکی همه زندگی قبلیشو پشت سر میزاره و فرار می کنه و دیگری زندگی قبلیشو دور میندازه تا بجنگه.

به فکر پشت رفتارهای شخصیت ها توجه کنید نه به رفتار شخصیت ها. دو شخصیت می تونن رفتار مشابه با فکر متفاوت داشته باشن و دو شخصیت می تونن رفتار متفاوت با فکر مشابه داشته باشه. بنابراین همه شخصیت های داستانیتون رو در یک دسته فکری قرار ندید هرچند وقتی تعداد شخصیت های منحصر به فرد به اندازه کافی زیاد باشه هیچ مشکلی نداره که دو نفر مشابهت شخصیتی داشته باشن ولی بهتره از ظاهری سازی برای پنهان کردن این مشابهت های شخصیتی پرهیز کرد.

از مثال های چنین اشتباهاتی در شخصیت پردازی می تونم به کمیک جنگ داخلی اشاره کنم که درش فقط دو دسته از ابرقهرمان ها به جون هم میوفتن و هیچ حد وسطی وجود نداره. دقیقا فقط دو نوع شخصیت در داستان وجود داره که هرکدوم به دسته بزرگی از ابرقهرمان ها تعلق گرفتن.

خیلی حرف زدم ولی امیدوارم پیشنهاداتم بدردتون بخوره :)


   
mina3pid، toranj، ida7lee2 و 9 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Morgana.winchester
(@morgana-winchester)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 5
 

بايد بگم که من خيلى تجربه نويسندگى ندارم. به غير از يه مورد که نصفه ولش کردم!اما بنظرم ايده ى اوليه خيلى مهمه.اينکه سعى کنيد در مورده چيزى بنويسيد و دنيا و ماجراهايى رو خلق کنيد که متفاوت با داستان هاى ديگه باشه. قرار نيست خيلى به خودتون فشار بيارين. براى اولين تجربه، بهتره به اعماق خودتون بريد و خواسته هاى خودتون رو جست و جو کنيد.شما وقتى بچه بوديد دوست داشتين تو ابرا زندگى کنيد؟ خيله خوب گسترشش بدين، به عجيب ترين چيزا فکر کنيد و به تخيلتون اضافه کنيد( البته اين صرفا يه مثاله)وقتى ذهن به جريان بيفته نتيجه فوق العاده اى ميگيريد! نکته بعدى که خيلى مهمه مطالعه هستش که واقعا تأثير داره.اول اينکه دايره لغات و گسترش ميده و خوندن آثار موفق از نويسنده هاى خوب کم و بيش بهتون ميگه که بايد چيکار کنيد و اگر قبلا داستانى نوشته باشيد که خيلى موفق نبوده ضعفاتون رو بهتون نشون ميده. و دوميش اينکه شما بايد اطلاعات کافى از چيزى که قراره درموردش بنويسيد داشته باشيد. براى مثال، اگر داستانى ميخوايد بنويسيد که در مورده جادو و جن و پريه بايد از انواع مختلف جنا آگاهى داشته باشيد تا نوشتن آسون تر بشه. توصيف، چيزه خيلى مهميه که هم باعث ميشه خواننده تو فضاى داستان قرار بگيره و هم باعث طولانى شدن داستان ميشه.اما توصيف بيش از اندازه و توضيح دادن بيش از حد باعث کسالت ميشه و شايد خواننده کلا بيخيال ادامه داستان بشه!

و نکته بعد که بنظرم يکى از مهم تريناس قاپيدنه ايده هاى يهوييه! مثلا شما ميدونيد که در مورده چى ميخواين بنويسين و پايانم تا حدودى مشخص کردين، تو اين زمان که مبداء و مقصد مشخصه بهتره هميشه يه دفترچه و خودکار پيشتون باشه چون ممکنه ايده اى به ذهنتون بياد که داستانو خيلى جذاب ميکنه اما اگر همون لحظه ننويسينش مثل بخار تو هوا محو ميشه ( براى من اتفاق افتاده احساس خيلى بديه /= ) اصلا مهم نيست که ايده براى اول داستانه يا وسط يا حتى آخر! اگر ميخوايد مجموعه بنويسيد هم به همين صورته. اصلا مهم نيست قاطى باشن. فقط ذهنتون رو آزاد کنيد و بزاريد هر جا دوست داره بره.اگر نکته جالبى پيدا کرديد يادداشت کنيد و بعدا مرتبشون کنيد.

من فقط همينارو داشتم بگم و اميدوارم که کمکتون کنه (:

با آرزوى موفقيت براى تمام نويسنده هاى جوان ~_^


   
mina3pid، toranj، ida7lee2 و 9 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Leyla
(@leyla)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 2523
 

من به عنوان عبرت اومدم دو کلوم بگم برم :دی

خیلی حرفای جالبی زدن بچه ها فقط...

@Moon Jacob 98292 گفته:

خوب ، به نظر من باید یاد بگیرید و بفهمید که موقع نوشتن فقط روی یه موضوع فوکوس نکنید ! مثلا موقعی که قراره یه اتفاقی در یک مکان خاصی بیفته ، حتما به جزئیات مکان و فضاش دقت کنید بو هایی که میاد صدا هایی که شنیده میشه دمای هوا و ...

موافقم منتها هشدار میدم زیادم روی توصیفات تمرکز نشه. توصیفات بیش از اندازه هم نویسنده رو خسته میکنه هم کیفیت کار نوشته رو پایین میاره و حوصله خواننده رو سر میبره. مثلا زیاد مهم نیست که فلان شخصیت ابروشو نیم سانت بالا برده یا یه سانت، یا تلویزیون دقیقا تو چه فاصله ای از مبلا قرار داره :|

@Morgana.winchester 98327 گفته:

براى مثال، اگر داستانى ميخوايد بنويسيد که در مورده جادو و جن و پريه بايد از انواع مختلف جنا آگاهى داشته باشيد تا نوشتن آسون تر بشه.

یا حتی بهتر، انواع جن رو خود نویسنده تعیین کنه. مرزهای داستان های فانتزی خیلی خیلی بازتره :)

دو پیشنهاد برای نویسندگان عزیزی که میخوان کتابشون رو تو نت منتشر کنن:

اول اینکه الان نویسنده ای که کتابشو نصفه و نیمه ول نکنه کمیاب رو به نایابه ( :|)، و یه خواننده با تجربه دیگه از یهمچین کارایی استقبال نمیکنه.

پیشنهاد من اینه که اگر واقعا مصمم هستین، کتابتون رو به طور کامل بنویسین و برای نظر سنجی فقط برای تعداد معدودی از افراد قابل اطمینان بفرستین، و بعد موقع بازنویسی روی نت منتشر کنید. اینطوری هم اعتماد خواننده ها رو جلب میکنید هم با بازنویسی و توجه به انتقادهایی که موقع انتشار عمومی دریافت میکنید کیفیت کارتون به شدت بالا میره. برای این کار چه بهتر که از حجم های کم شروع کنید. جمع کردن یه ایده ی عالی تو حجم کم خودش یه هنره!

دوم اینکه میتونید یه دنیای فانتزی برای خودتون خلق کنید و چند داستان کوتاه درمورد شخصیت های این دنیا بنویسید. مثلا زندگی افراد مختلفی رو بنویسید که متوجه میشن دنیاشون داره نابود میشه و یه ابرقهرمان به شهرشون سر میزنه و روشون تاثیر بسزایی میذاره، یا یک زندگی نامه کوتاه و ابر جالب از چند نفری که لیاقت حمل یک شمشیر مقدس رو پیدا کردن و...

موفق باشین :)


   
mina3pid، toranj، ida7lee2 و 8 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
saba_
(@saba_)
New Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 3
 

بنظر من یکی از چیزایی که از جذابیت داستان به شدت کاهش میده، خوب بودن یا بد بودن بیش از حد شخصیت هاست. این حتی توی داستان های نویسنده های خیلی بزرگ هم دیده میشه. به طور مثال یک نمونه بارزش، توی کتاب خاطرات خون آشامه. شخصیت اصلی داستان یعنی النا همیشه ی همیشه خوب بود و تمام ویژگی های مثبت مثل خوشگلی و خوش اخلاقی و محبوب بودن رو توی خودش داشت. این چیزیه که باعث میشه خواننده نتونه با شخصیت اصلی داستان ارتباط برقرار بکنه.

همه ی آدم ها هم ویژگی خوب دارند و هم ویژگی بد. برای این که داستان خوبی داشته باشیم، بهتره موقع شخصیت پردازی هم به ویژگی خوب شخصیتمون فکر کنیم هم به بدش. این که یک شخص صرفا خوب باشه یا صرفا بد، فقط داستانو کسل کننده میکنه و اون شخصیت بسیار خوب هم خیلی میره رو اعصاب!


   
ida7lee2، mohammadzamanishirazy، Reen magystic و 4 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
فسیل
(@smhmma)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 3077
 

@saba_ 98362 گفته:

بنظر من یکی از چیزایی که از جذابیت داستان به شدت کاهش میده، خوب بودن یا بد بودن بیش از حد شخصیت هاست. این حتی توی داستان های نویسنده های خیلی بزرگ هم دیده میشه. به طور مثال یک نمونه بارزش، توی کتاب خاطرات خون آشامه. شخصیت اصلی داستان یعنی النا همیشه ی همیشه خوب بود و تمام ویژگی های مثبت مثل خوشگلی و خوش اخلاقی و محبوب بودن رو توی خودش داشت. این چیزیه که باعث میشه خواننده نتونه با شخصیت اصلی داستان ارتباط برقرار بکنه.

همه ی آدم ها هم ویژگی خوب دارند و هم ویژگی بد. برای این که داستان خوبی داشته باشیم، بهتره موقع شخصیت پردازی هم به ویژگی خوب شخصیتمون فکر کنیم هم به بدش. این که یک شخص صرفا خوب باشه یا صرفا بد، فقط داستانو کسل کننده میکنه و اون شخصیت بسیار خوب هم خیلی میره رو اعصاب!

موافقم فقط یه نکته ای اون وسط بود که خیلی ذهنمو به خودش درگیر کرده اونم اینه که نویسنده ی کتاب خاطرات خوناشام یه نویسنده ی بزرگ حساب میشه آیا؟؟منظورم اینه که شما گفتید این حتی توی داستان نویسنده های بزرگ هم پیدا میشه و براش خاطرات خوناشام رو مثال زدید.

یعنی خاطرات خوناشام رو داستان یه نویسنده ی بزرگ می دونید؟؟؟؟؟جدی؟؟؟؟؟

پ.ن: البته بهتره اینم اضافه کنم که فک می کنم خوبه که از کاملا سفید یا سیاه بودن شخصیت ها جلوگیری کرد ولی به این معنی نیست که الزاما اگر کسی این کارو بکنه سطح داستان پایین میاد. بعضی شخصیت های خوب چنان ویژگی های منحصر به فرد و خاصی دارن که شخصیت کاملا سفید و خوبشون هیچ صدمه ای به داستان نمیزنه هیچ بلکه داستان رو بهترم میکنه. مثلا توی مانگای وان پیس هم مانکی دی لوفی چنین شخصیتی داره هم چوپر. هردو خیلی افراد خوب و بی گناهی هستن ولی چنان سرشار از ویژگی های شخصیتی منحصر به فرد خودشون هستن که اصلا مهم نیست خوب باشن یا بد. پس فکر می کنم بیشتر قضیه اینه که شخصیت ما کلیشه ای نباشه. شخصیت کلیشه ای یه قهرمان نباشه. البته نظر شخصیه و چیزی از درست بودن پست شما کم نمی کنه.


   
ida7lee2، Reen magystic، tajik-mahsa و 6 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Araa
 Araa
(@araa_mc)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 548
 

از نظر من میتونه یه پروژه خوب باشه و حتی بعدا بهتر هم بشه

نکته ای که میخواستم بگم در مورد خوب بودن و بد بودن مطلق کاراکتر هاس. البته که این مثل سمه برای داستان های فانتزی، داستان هایی در این زمینه موفق هستند که بیشتر کاراکتر هاشون شخصیت خاکستری باشن. مثل نغمه. و تعادل یک تعادل بین کاراکتر ها برقرار بشه که خواننده کتاب کسل کننده نباشه براش داستان.


   
ida7lee2، faezeh، Reen magystic و 6 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Morgana.winchester
(@morgana-winchester)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 5
 

یا حتی بهتر، انواع جن رو خود نویسنده تعیین کنه. مرزهای داستان های فانتزی خیلی خیلی بازتره :)

دقيقا! نکته خيلى خوبى بود ~_^

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

مثلا خواستم با نقل قول جواب بدم! -_- فکر کنم بايد دوباره راهنما رو بخونم


   
ida7lee2، Reen magystic، tajik-mahsa و 4 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
MIS_REIHANE
(@mis_reihane)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 431
 

خوب من که اصن نویسنده نیستم.ولی از اونجایی که تازه دست به قلم بردم امیدوارم حرفام بدرد بخوره

نویسندگان عزیز سعی کنین داستاناتونو روی حیطهی یخط طرح بنا کنید.خط طرح چیه؟ینی یه ایده ی اولیه که شما بالای برگه مینویسید و داستانتونو با فکر کردن به زیر موضوعات اون خط طرح شروع به نوشتن میکنین.بخش بندی هایی ک میتونین انجام بدین خیلی موثر واقع میشه.

از نظر شیوه ی نگارش واحد باشین.ینی اگه میخواین ماضی بنویسید همونجوری ماضی ادامه بدین و افعال مناسب به کار ببرین.علائم نگارشی خیلی موثر هستن و توصیفات به جا و دقیق و فضا سازی های منحصر به فرد داستان خودتون خیلی به کیفیت داستان کمک میکنن.

برای اینکه داستانتون کسل کننده نشه نژاد خودتونو بسازید.از کارکتر های شر و خیر کلیشه ایی پرهیز کنید و خلاقیت داشته باشی.

همیشه پیچش هایی ک توی داستان به وجود میاد باعث میشه که خواننده مجذوب بشه.ایجاد گره توی داستان خواننده رو ضربه فنی میکنه.

در اخر داستان رو بازنویسی کنید.ممکنه دیگه حالتون از نگا کرده به جملات به هم بخوره اما در اخر کیفیت داستان خیلی خوبه.ویرایش یادتون نره.


   
ida7lee2، fatan، Reen magystic و 4 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Araa
 Araa
(@araa_mc)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 548
 

یه مسئله دیگه که فکر کردم لازمه ذکر بشه مسئله روایت گری داستانه

مفصلا در این باره توی ایــن تایپک بحث شده (نگاه بندازید) ولی فک میکنم بهتره توی همین تایپک جز به جز پرداخته بشه

پ.ن: بچها بیاین بگین از بین کتاب هایی که خوندید و با توجه به انواع زوایا که توی تایپک ذکر شد متداول ترین نوع روایت گری که دیدید و بهترینش رو ذکر کنید و نظرتون رو بگید که چرا بنظرتون بهترینه (:


   
ida7lee2، fatan، Reen magystic و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
فسیل
(@smhmma)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 3077
 

قبلا یه پست درمورد شخصیت پردازی دادم اینم ادامش:

در خیلی از داستان ها افراد خفنی که مهارت ها یا توانایی های خاص دارن (شخصیت های مثبت) دارای دو نوع شخصیت ثابتن هستن. اولین نوع شخصیت اینه که فرد یا افراد مورد نظر رفتارهای ضد اجتماعی، وسواس و رفتار خیلی عجیب دیگه ای دارن که در کنار نیت خوب و شخصیت مثبتشون قرار گرفته.

دومین نوع افرادی هستن شخصیت بسیار مثبت، خوب، مهربون و معصومی دارن و دشمنانشون رو به راحتی میبخشن و حتی اگر برای انتقام هم تلاش کنن در اخر از گرفتن انتقام منصرف میشن و دشمنشون رو میبخشن و... یعنی یک شخصیت کاملا سفید

به عبارتی اون شخصیت نوع اولی که گفتم برای از بین بردن شخصیت کلیشه ایه نوع دوم بوجود اومد.

درحالی که نیاز نیست الزاما قهرمان داستان یا شخصیت مکمل خوب داستان برای متفاوت بودن رفتارهای وسواسی یا ضد اجتماعی و عجیب داشته باشه.

میشه با ویژگی های خیلی کوچیک و ساده و جالبی شخصیت های داستان رو منحصر به فرد و دلنشین کرد.

مثلا شخصیت مانکی دی لوفی در مانگای بسیار مشهور و محبوب وان پیس:

یه شخصیت شنگول و شاد و خیلی خنگ که بشششششدت عاشق گوشته و فقط با گوشت خوردن میتونه تجدید قوا کنه.

نویسنده ی داستان با ایجاد ویژگی های خاص خیلی ساده ای، یک شخصیت واقعا جالب و منحصر به فرد ساخته.

ویژگی عشق گوشت بودن، ویژگی خنگول بودن و ویژگی خجسته بودن اصلا چیزهای خاصی نیستن و بوجود آوردنشون در داستان اصلا سخت نیست ولی واقعا شخصیتو خاص می کنن. برای همینه که مانکی دی لوفی و درنتیجه مانگای وان پیس سومین داستان پرفروش جهان در طول تاریخه. اونم با حدود 360/000/000 نسخه فروش (اگر درست یادم باشه).

این مانگا بعد از هشتصد و خرده ای چپتر هنوزم هم بیشترین سطح محبوبیت رو داره و یکی از دلایلش همین شخصیت پردازی های عالیشه.


   
ida7lee2، toka، fatan و 3 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
zsn
 zsn
(@zsn)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 8
 

سلام

من و دوستم در حال نوشتن یک رمان هستیم وفکر می کنم دیگه برا خودم صاحب نظر به حساب بیام!(از امضام هم معلومه چه قدر خودمو قبول دارم!!)

یکی از نکات مهمی که داستان رو جذاب می کنه و یا برعکس اگه توش زیاده روی بشه داستانو خسته کننده می کنه توصیف هستش((73))

خیلی از نویسنده های تازه کار ، یا اصن توصیف نمی کنن چیزیو یا فقط اشخاص( مخصوصا لباساشونو!) توصیف میکنن و هی چپ و راست می گن که طرف خیییلی جذابو خوشکله!( که اینم خیلی مسخرس)

ولی به نظر من توصیف مکان از توصیف اشخاص مهم تره

چون اگه توصیف نشه خواننده برای تصور داستان دچار مشکل می شه

و نکته ی دیگه اینه که سعی کنن همه ی اتفاقات درطول داستان و به ترتیب اتفاق بیفتند نه این که شخصیت داستان هی یاد اتفاقات گذشته بیفتن

مخصوصا اگه اون خاطرات بر اتفاقات اصلی داستان تاثیر میذارن

امیدوارم کمکی کرده باشم! ^_^


   
ida7lee2، fatan، Azi و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Reen magystic
(@reen-magystic)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 421
 

منم چنتا نکته بگم ^_^ بیشتر به عنوان یه خواننده.

یک، به نظر من بو و صدا چیزایین که توصیف رو قوی و تا حدودی کوتاه میکنن. چیزایی که اکثرن فراموش میشن.

دو، خسیس بودن واسه یه نویسنده خیلی صفت خوبیه، تا میشه باید توی اطلاعات دادن خست به خرج دادن به خصوص توی گذشته شحصیتها منتها نباید زیاده روی کرد تا یه شخصیت از اسمون افتاده به وجود بیاری. باید اروم اروم اطلاعات نشت پیدا کنه.

سه، باید فرا تر از چیزی که میخوای بنویسی بدونی، یه خط زندگی برای شخصیتا بسازید، شاید چیزی وجود داشته باشه که شخصیت بخواد پنهان کنه، اما حتی اگه در تمام داستان اشاره ای هم بهش نشه نویسنده مطمئنن باید بدونتش.

چهار، به نظرم چه وقتی مینویسی چه وقتی کتاب رو میخونی باید با شخصیتا مثه ادمای واقعی رفتار کرد، حتی خشک ترین ها هم بعضی وقتا واکنشایی نشون میدن که کسی توقعشو نداره، بذارید شخصیتها حتی خودتونم شوکه کنن پس میتونید مطمئن باشید حداقل نصف خواننده ها شوکه میشن.

امیدوارم کمک کرده باشم^_^


   
fatan، Azi، Paneer و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
صفحه 1 / 2
اشتراک: