Header Background day #27
آشنایی با سلسله های...
 
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

آشنایی با سلسله های ایرانی ( هخامنشیان)

58 ارسال‌
1 کاربران
0 Reactions
5,202 نمایش‌
mr.sohrab
(@mr-sohrab)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 999
شروع کننده موضوع  

پیش از مهاجرت آریائیان به فلات ایران، اقوامی با تمدن*های متفاوت در ایران می*زیستند. سرزمین کنونی ایران بخشی بزرگی از یک واحد جغرافیایی بنام فلات ایران است، این واحد طبیعی با تنوع اقلیمی و زیستی خود دارای ویژگیهای بارزی است که در نتیجه آن وحدت فرهنگی ایران را سبب شده*است، بی شک تمدن بشری مرهون نبوغ و خلاقیت مردمانی بوده*است که سالیان دراز در این سرزمین زندگی کرده*اند و در تعامل با جغرافیا و نظام طبیعی حاکم بر آن و در جریان روزگار، تاریخ فرهنگی وتمدن خود را آفریده*اند.

پیش از تاریخ

اولین رفتارهای فرهنگی انسان در ایران با ساخت ابزارهای سنگی گوناگون در دوران پارینه سنگی آغاز شد، دوران پارینه سنگی شامل سه دوره کهن، میانی و نوین می*شود، آثار بدست آمده از این دوران در ایران بیش*تر از دورهٔ پارینه سنگی نوین است که از کاوشگاه*هایی چون کشف رود خراسان، لدیز سیستان، هومیان کوهدشت و دره هلیلان در لرستان، غار شکارچیان و غار دو اشکف در کرمانشاه و... بدست آمده*اند. در این دوران آدمی افزون بر گردآوری خوراک و شکار بخشی از خوراک خود را ذخیره می*کند، با گذر از دوران پارینه سنگی و فرا پارینه سنگی از حدود دوازده هزار سال پیش ساکنان خاور نزدیک از جمله ایران دوره فرهنگی و تمدنی نوسنگی، را آغاز می*کنند. دوران نوسنگی با اهلی کردن گیاهان و حیوانات و شکل گیری نهایی روستاها همراه بود و تا هزاره پنجم قبل از میلاد ادامه یافت. در دوران نوسنگی بشر با ساخت سفال، ایجاد فضاهای معماری و ارتقاء سطح صنعت خود گامی دیگر در ترقی خود برداشت. یادگارهای دوره نوسنگی در ایران از محوطه*هایی چون تپه سیلک در کاشان، چشمه علی تهران، تپه حصار دامغان، تپه گیان نهاوند، تپه باکون فارس، شهرستان سراب، گودین تپه و گوران و گنج دره در کرمانشاه و شوش در خوزستان و... بدست آمده*است. با گذر از دوران نوسنگی ایران همچون سرزمینهای اطراف خود در آسیای غربی وارد دورانی شد که تولید انبوه فلز، گذر از روستانشینی به شهرنشینی، استفاده از خط و نگارش و به کار بردن نشانه*ها، گسترش بازرگانی، معماری، بهره*مندی از تاریخ، ادبیات و هنر از ویژگی*های آن دوران است.

بدست آمدن شهرک ویژهٔ ذوب و دستاورد فلز در اریسمان، ساخت سفالینه*های برنگاریده و منقوش و چیزهای دینی و... گویای نقش ایران در گردونه رشد و گسترش دانشوارانه، صنعتی و معنوی بشر است. روندی که در آینده با آغاز دوران آهن و ورود گروه*های آریایی به پشته و فلات ایران ادامه پیدا کرد. در دوران آهن اوجی دیگر از نیرو و نوآوری و سازماندهی شهرنشینی ایرانی نقش می*بندد و یادگارهای باشکوهی همچون زیگورات چغازنبیل، (۱۲۵۰ قبل از میلاد) معبد باباجان و... شکل می*گیرند.

در آغاز هزاره یکم دولت*هایی همچون مادها، ایلامی*ها(ایلام نوین) و... در جاهای گوناگون ایران ساخته می*شوند و به رودررویی با فرمانروایی دستدراز و متجاوز آشوری در میانرودان(بین النهرین) می*پردازند و کم کم برای رودررویی بهتر در برابر فرمانروایی آشوری و دستدرازی*های آنان به ایران بایکدیگر در قالب فرمانروایی ماد یکی می*شوند.

ره*نامه و نقشه*ای از سرزمین ایلام باستان (قرمز) و نواحی همسایه آن. کُنداب پارس (خلیج فارس) در دوران برنز گسترش بیشتری رو به شمال*خاوری(شمال غربی) داشته*است.

ایلامیان

ظهور دولت ایلام (۶۴۰ –۳۲۰۰) قبل از میلاد به عنوان اولین قدرت متمرکز در عرصه فلات ایران (جنوب غربی سرزمین کنونی ایران) آغازی بود برای تأثیر فکر، هنر و تمدن مردم فلات ایران بر سایر تمدن*های اطراف همچون تمدن بین النهرین و مصر، ارتباطی که همیشه با کش و قوس*های فراوانی همراه بود و گاهی باعث تسلط تمدنی بر تمدن دیگر می*شد. بطوریکه امروزه می*توان آثار تبادل فرهنگی دولت ایلام و سایر اقوام ساکن در کوهستان*های فلات ایران همچون کاسی*ها، لولوبیان، و اورارتو و... را در میان نقوش برجسته سومری*ها، اکدی*ها، آشوری*ها، بابلی*ها و... در بین النهرین و یا در میان آثار مکشوفه از شهرهای کهن شوش، انشان، دورانتیاش، نینوا، بابل و... مشاهده کرد هرچند در این دوران تمدنهای قدرتمند دیگری همچون تمدن جیرفت و یا تمدن سرزمین*های جنوب شرقی ایران در شهر سوخته وجود داشته*اند و به طور حتم بسیار قدرتمند بوده*اند اما به دلیل نبود شناخت کافی از ارتباط آنها با سایر تمدن*های همجوار صحبت هنوز زود است.

ایلامیان یا عیلامی*ها اقوامی بودند که از هزاره چهارم پ. م. تا هزاره نخست پ. م.، بر بخش بزرگی از مناطق جنوب و غرب ایران فرمانروایی داشتند. بر حسب تقسیمات جغرافیای سیاسی امروز، ایلام باستان سرزمین*های خوزستان، فارس، ایلام و بخش*هایی از استان*های بوشهر، کرمان، لرستان و کردستان را شامل می*شد.

آثار کشف شده تمدن ایلامیان، در شوش نمایانگر تمدن شهری قابل توجهی است. تمدن ایلامیان از راه دریایی و شهر سوخته در سیستان، با تمدن پیرامون رود سند هند و از راه شوش با تمدن سومر مربوط می*شده*است. ایلامیان نخستین مخترعان خط در ایران هستند.

به قدرت رسیدن حکومت ایلامیان و قدرت یافتن سلسله عیلامی پادشاهی اوان در شمال دشت خوزستان مهم*ترین رویداد سیاسی ایران در هزاره سوم پ. م. است. پادشاهی اَوان یکی از دودمان*های ایلامی باستان در جنوب غربی ایران بود. پادشاهی آوان پس از شکوه و قدرت کوتیک - این شوشینک همچون امپراتوری اکد، ناگهان فرو پاشید؛ این فروپاشی و هرج و مرج در منطقه در پی تاخت و تاز گوتیان زاگرس نشین رخ داد. تا پیش از ورود مادها و پارسها حدود یک هزار سال تاریخ سرزمین ایران منحصر به تاریخ عیلام است.

سرزمین اصلی عیلام در شمال دشت خوزستان بوده. فرهنگ و تمدن عیلامی از شرق رودخانه دجله تا شهر سوخته زابل و از ارتفاعات زاگرس مرکزی تا بوشهر اثر گذار بوده*است. عیلامیان نه سامی نژادند و نه آریایی آنان ساکنان اولیه دشت خوزستان هستند.

آریائیان، مردمانی از نژاد هند و اروپایی بودند که در شمال فلات ایران می*زیستند. دلیل اصلی مهاجرت آنها مشخص نیست اما به نظر می*رسد دشوار شدن شرایط آب و هوایی و کمبود چراگاه*ها، از دلایل آن باشد. مهاجرت آریائیان به فلات ایران یک مهاجرت تدریجی بوده*است که در پایان دوران نوسنگی (۷۰۰۰ سال پیش از میلاد) آغاز شد و تا ۴۰۰۰ پیش از میلاد ادامه داشته*است.

نخستین آریایی*هایی که به ایران آمدند شامل کاسی*ها (کانتوها - کاشی*ها)، لولوبیان و گوتیان بودند. کاسی*ها تمدنی را پایه گذاری کردند که امروزه ما آن را بنام تمدن تپه سیلک می*شناسیم. لولوبیان و گوتیان نیز در زاگرس مرکزی اقامت گزیدند که بعدها با آمدن مادها بخشی از آنها شدند. در حدود ۵۰۰۰ سال پیش از میلاد، مهاجرت بزرگ آریائیان به ایران آغاز شد و سه گروه بزرگ آریایی به ایران آمدند و هر یک در قسمتی از ایران سکنی گزیدند: مادها در شمال غربی ایران، پارس*ها در قسمت جنوبی و پارت*ها در حدود خراسان امروزی.

شاخه*های قومِ ایرانی در نیمه*های هزارهٔ اول قبل از مسیح عبارت بوده*اند از: باختریان در باختریه (تاجیکستان و شمالشرق افغانستانِ کنونی)، سکاهای هوم*کار در سگائیه (شرقِ ازبکستانِ کنونی)، سُغدیان در سغدیه (جنوب ازبکستان کنونی)، خوارزمیان در خوارزمیه (شمال ازبکستان و شمالشرق ترکمنستانِ کنونی)، مرغزیان در مرغوه یا مرو (جنوبغرب ازبکستان و شرق ترکمستان کنونی)، داهه در مرکز ترکمستان کنونی، هَرَیویان در هَرَیوَه یا هرات (غرب افغانستان کنونی)، دِرَنگِیان در درنگیانه یا سیستان (غرب افغانستان کنونی و شرق ایران کنونی)، مکائیان در مکائیه یا مَک*کُران (بلوچستانِ ایران و پاکستان کنونی)، هیرکانیان در هیرکانیا یا گرگان (جنوبغربِ ترکمنستان کنونی و شمال ایرانِ کنونی)، پَرتُوَه*ئیان در پارتیه (شمالشرق ایران کنونی)، تپوریان در تپوریه یا تپورستان (گیلان و مازندران کنونی)، آریازَنتا در اسپدانه در مرکزِ ایرانِ کنونی، سکاهای تیزخود در الانیه یا اران (آذربایجان مستقل کنونی)، آترپاتیگان در آذربایجان ایرانِ کنونی، مادایَه در ماد (غرب ایرانِ کنونی)، کُردوخ در کردستانِ (چهارپاره*شده*ی) کنونی، پارسَی در پارس و کرمانِ کنونی، انشان در لرستان و شمال خوزستان کنونی. قبایلی که در تاریخ با نامهای مانناها، لولوبیان*ها، گوتیان*ها، و کاسی*ها شناسانده شده*اند و در مناطق غربی ایران ساکن بوده*اند تیره*هائی از شاخه*های قوم ایرانی بوده*اند که زمانی برای خودشان اتحادیه*های قبایلی و امیرنشین داشته*اند، و سپس در پادشاهی ماد ادغام شده*اند.

مادها در ایران نزدیک ۱۵۰ سال (۷۰۸- ۵۵۰ ق.م) هخامنشی*ها کمی بیش از دویست سال (۵۵۰-۳۳۰ ق.م) اسکندر و سلوکی*ها در حدود صد سال (۳۳۰ -۲۵۰ ق.م) اشکانیان قریب پانصد سال (۲۵۰ ق.م – ۲۲۶ م) و ساسانیان قریب چهار صد و سی سال (۲۲۶-۶۵۱ م) فرمانروایی داشتند.

مادها

ماد در ۶۷۵ پیش از میلاد

ماد در ۶۰۰ پیش از میلاد

مادها قومی ایرانی بودند از تبار آریایی که در بخش غربی فلات ایران ساکن شدند. سرزمین مادها دربرگیرنده بخش غربی فلات ایران بود. سرزمین آذربایجان در شمال غربی فلات ایران را با نام ماد کوچک و بقیهٔ ناحیه زاگرس را با نام ماد بزرگ می*شناختند. پایتخت ماد هگمتانه است آنها توانستند در اوایل قرن هفتم قبل از میلاد اولین دولت ایرانی را تأسیس کنند

پس از حملات شدید و خونین آشوریان به مناطق مادنشین، گروهی از بزرگان ماد گرد رهبری به نام دیاکو جمع شدند.

از پادشاهان بزرگ این دودمان هووخشتره بود که با دولت بابل متحد شد و سرانجام امپراتوری آشور را منقرض کرد و پایه*های نخستین شاهنشاهی آریایی*تباران در ایران را بنیاد نهاد.

دولت ماد در ۵۵۰ پیش از میلاد به دست کوروش منقرض شد و سلطنت ایران به پارسی*ها منتقل گشت. در زمان داریوش بزرگ، امپراتوری هخامنشی به منتهای بزرگی خود رسید: از هند تا دریای آدریاتیک و از دریای عمان تا کوه*های قفقاز.

هخامنشیان


   
نقل‌قول
mr.sohrab
(@mr-sohrab)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 999
شروع کننده موضوع  

شورش در استان*ها

پس از پادشاهی داریوش، کلیه استان*ها سر به شورش برداشتند که داریوش و یارانش طی ۱۹ نبرد، ۹ پادشاه را که با وی به منازعه برخاستند، سرکوب کرد. اولین طغیان در عیلام روی داد. در ماد هم یک مدعی که خود را از اخلاف هووخشتره می*خواند، مدعی سلطنت ماد بود. در پارس یک مدعی دیگر خود را بردیا پسر کوروش خواند. این نکته که شورشیان همواره در یک زمان سربرنمی*داشتند و هدف مشترک یا پیوند اتحادی هم با یکدیگر نداشتند، عامل عمده*ای بود که داریوش را در دفع شورش*ها یاری کرد. طغیان بابل نیز کمتر از دیگر طغیان*ها، موجب دغدغهٔ خاطر داریوش نبود. تمام این اغتشاش*ها که در ارمنستان، ماد، کردستان، رخج، و مرو روی داد، با خشونت سرکوب شد و داریوش خشونت را در این مواقع همچون وسیله*ای تلقی می*کرد که می*توانست از توسعه و تکرار نظایر این حوادث، جلوگیری کند. در بند شانزدهم کتیبه بیستون درباره شورش پارت (خراسان) و گرگان چنین آمده*است

پارت و گرگان بر من شوریدند و ویشتاسپ پدر من در پارت بود. پس از آن سپاه پارسی را از ری نزد ویشتاسپ فرستادم. وقتی که این سپاه به ویشتاسپ رسید، عازم جنگ دشمن شد. در محلی موسوم به ویش پااوزت در پارت با آنان جنگید. اهورامزدا مرا یاری کرد و به ارادهٔ او ویشتاسپ شورشیان را شکست داد. پس از آن مملکت مطیع من شد.

کتیبه بیستون که گزارش این جنگ*های تمام نشدنی است، نشان می*دهد که او نظم و امنیت شاهنشاهی را به بهای چه اندازه رنج و سعی مستمر و بی*انقطاع توانسته*است، تأمین کند. ساتراپ*هایی که کوروش بعد از فتح و ضبط ولایات در هر قلمرو تازه*ای گماشته بود، اکثراً درین ایام، خود رأی شده بودند و سپاه و تجهیزات هم در اختیار داشتند. با مرگ کمبوجیه و قتل کسی که بسیاری از مردم ولایات او را پسر کوروش، شناخته بودند، تعدی این حکام استقلال*جوی، به ناخرسندی مردم انجامیده*بود و مردم استان*ها، بهانه برای شورش بدست می*آوردند. داریوش مردی جهاندیده بود و با ازدواج با دختر کوروش و با تعدادی از دختران خانواده*های بزرگ پارسی او را در موقعیتی قرار داده*بود که نجبای پارسی و مادی هر یک بخاطر خویشاندی نسبی و یا سببی خویش، نسبت به این پادشاه نوخاسته که در حمایت و تبعیت از وی، هم*پیمان هم شده بودند، وفادار و حتی علاقمند بمانند.

تشکیلات داریوش

بازگرداندن امنیت در تمام این نواحی شورش زده، طبعاً هم ضرورت ایجاد یک سازمان سامانمند اداری را به داریوش الهام کرد و هم وسایل و تجارب لازم را در اختیارش گذاشت. داریوش اهتمام فراوانی از خود برای ساماندهی تشکیلات داخلی کشور به خرج داد به طوریکه نظام تشکیلاتی که وی بنیان نهاد، مدتها بعد با اندک تغییری، توسط سایر حکومتها از جمله سلوکیه، ساسانیان و حتی اعراب دنبال گردید. داریوش فوق*العاده مراقب بود که از طرف مأمورین دولتی تعدی به مردم نشود و با این مقصود همواره در ممالک ایران حرکت و از نزدیک به امور سرکشی می*کرد. نجبا که از این مراقبت شاه دلخوش نبودند او را دوره گرد نامیدند ولیکن مورخین این سخریه را برای او بهترین تمجید می*دانند. در زمان او یک دستگاه منظم اداری در کشور بوجود آمد که تمرکز امور را ممکن می*ساخت و ظاهراً تا حدی نیز از نظام رایج در مصر که داریوش در جوانی و در ضمن اقامت سه سالهٔ خود در آنجا با آن آشنا شده بود، الهام می*گرفت چون نجبا و اعیان پارسی و مادی که غالباً روحیهٔ نظامی داشتند، به کارهای دبیری تن در نمی*دادند، این کار به دست اقوام تابع افتاد و اقوام آرامی*ها که درین امور سررشته را به دست گرفتند، زبان آرامی را در قلمرو هخامنشی*ها زبان دیوانی و اداری کشور کردند. داریوش در طول ۳۶ سال پادشاهی خود، اقداماتی به شرح ذیل انجام داد.


   
پاسخنقل‌قول
mr.sohrab
(@mr-sohrab)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 999
شروع کننده موضوع  

تقسیم قلمرو شاهنشاهی به چندین ساتراپ

داریوش سرزمین*های ایران را به چند قسمت تقسیم نموده، برای هر کدام یک والی معین نمود. به زبان آن*روزی (خشترپاون) می*گفتند یعنی حامی یا نگهبان مملکت. یونانی*ها، ساتراپ، به معنی استاندار و ساتراپی عموما یعنی استان نوشته*اند و تعداد بخش*ها را بین بیست الی بیست و شش بخش ذکر کرده*اند ولیکن تعداد ولایات در کتیبهٔ نقش رستم به سی ولایت می*رسد. برای اینکه کارها همه در دست یک نفر نباشد، دو نفر از مرکز مأمور می*شدند که یکی به فرماندهی قشون محلی منصوب بود و دیگری به اسم سردبیر که کارهای کشوری را اداره می*کرد. سردبیر در واقع مفتش مرکز در ایالات بود و مقصود از تأسیس این شغل این بود که مرکز بداند احکامی که به ساتراپ صادر می*شود اجرا می*گردد یا نه. مفتشینی که از مرکز برای دیدن اوضاع ایالات مأمور می*شدند، لقب چشم و گوش دولت را داشتند. درست است که این ساتراپ*ها در حوزهٔ حکومت خویش مثل یک پادشاه دست نشانده، قدرت و حیثیت بلامنازع داشتند اما در واقع تمام احوالشان تحت نظارت دقیق و بلاواسطهٔ شاه و «چشم» و «گوش» او بود و این نکته کمتر به آنها مجال می*داد که داعیهٔ استقلال یا فکر تجاوز از قانون پادشاه را در خاطر بگذرانند. این نظارت*ها در عین حال هم رعیت را از استثمار و تعدی ساتراپ*ها در امان نگه میداشت و هم به ساتراپ*ها اجازه نمی*داد تا با جمع آوری عوارض و مالیات*های بیجا خزانهٔ خود را تقویت کنند و لاجرم به فکر توسعهٔ قدرت بیفتند.


   
پاسخنقل‌قول
mr.sohrab
(@mr-sohrab)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 999
شروع کننده موضوع  

راه شاهی.

از جمله اقدامات داریوش در این زمینه می*توان به ایجاد راه شاهی که سارد پایتخت سابق لیدی، را به شوش پایتخت هخامنشیان وصل می*کرد. یک راه دیگر نیز بابل را به مصر مربوط می*کرد.

ایجاد لشکر جاویدان

برای اینکه نیروی نظامی بقدر کفایت و با سرعت به جاهای لازم برسد، داریوش لشگری ترتیب داده بود که موسوم به لشکر جاویدان بود، زیرا هیچگاه از تعداد آنها نمیکاست و فوراً جاهای خالی را پر می*کرد. تعداد این لشکر ده هزار نفر بود.

تنظیم مالیات*ها

مورخین یونانی نوشته*اند داریوش برای هر ایالتی مالیات نقدی و جنسی معین کرد. پلوتارک مورخ یونانی می*نویسد «داریوش در صدد تحقیق برآمد تا معلوم نماید که مالیات تعیین شده، بر مردم گران است یا نه و چون جواب آمد که گران نیست و مردم می*توانند بپردازند، باز مالیات*ها را کم کرد تا تحمیلی بر مردم نشود.»

در پادشاهی کوروش و کمبوجیه مالیات ثابت رسم نبود. درآمد عمومی فقط از راه هدایا و تقدیمی فراهم می*گشت. به مناسبت برقراری مالیات این شایعه در میان پارسیان رواج یافته بود که داریوش تاجر است و از هرجا که میتواند عایدات فراهم می*کند. کمبوجیه جبار و به منافع اتباع خود بی*اعتنا و کوروش پدر و حامی اقوام و ملل که با قلبی مهربان و رئوف، پیوسته در اندیشهٔ آسایش رعایای خویش بود.

همچنین آمده*است که در زمان داریوش مصر رفاهیت داشته ولیکن در سال*های آخر سلطنت داریوش، در مصر بواسطهٔ مالیات*های گزاف، زارعین مصری شورش کردند


   
پاسخنقل‌قول
mr.sohrab
(@mr-sohrab)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 999
شروع کننده موضوع  

ارتباط دادن دریای مدیترانه و دریای سرخ

کانال سوئز

وقتی داریوش در هند بود مشاهده کرد که بازرگانی مصر و شامات با هند از راه خشکی مشکل است و حمل و نقل گران تمام می*شود این بود که امر کرد، که کانالی که امروزه به نام کانال سوئز معروف است و نخستین بار در سال ۶۰۹ پیش از میلاد ایجاد شده و در زمان داریوش پر شده بود، را پاک کرده و سیر کشتی*ها را در این کانال، برقرار نمودند. گویا داریوش در سر راه خود به مصر این آبراه ناتمام را دیده بود و دربارهٔ آن از مردم پرسشهایی کرده بود. در سنگ نوشته*هایی که به خط هیروگلیف مصری به یادبود ساختن این کانال، در دست است، اشاراتی به این پرسش*ها وجود دارد. سه سنگ*نوشته از داریوش در کانال سوئز کشف شده که مفصل*ترین و مهم*ترین آنها ۱۲ سطر دارد و مشتمل است بر مدح اهورامزدا و معرفی داریوش و دستور حفر ترعهٔ سوئز. دو کتیبهٔ دیگر کوچک*ترند و مشتمل بر معرفی داریوش هستند.


   
پاسخنقل‌قول
mr.sohrab
(@mr-sohrab)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 999
شروع کننده موضوع  

یکسان کردن واحد پول و واحد اندازه*گیری

ارتباط اقتصادی دایم، بین تمام ولایات، یک دستگاه واحد پول و یک نظام اوزان و مقادیر قابل تبدیل را، در سراسر کشور الزامی می*نمود. سکه*های طلایی که در این دوران، در تمام ایران رواج پیدا کرد، به سکه دریک موسوم بود. در تاریخ جهان، لیدیه نخستین مملکتی بود که سکه در آنجا زده شد ولی در تاریخ ایران، در زمان داریوش بود که نخستین سکهٔ متعلق به ایران بوجود آمد.

بازسازی نیایشگاه*ها

داریوش در سنگ*نوشته بیستون از بازسازی نیایشگاه*هایی که گئومات مغ ویران کرده بود، سخن می*گوید. همچنین برای دلجویی از مصری*ها که در زمان کمبوجیه نیایشگاه*هایشان ویران شده بود، به معابد آنها رفته و ادای احترام کرد و نیایشگاه تازه*ای در آمون، برای مصریان ساخت که خرابه*های آن، هنوز از مملکت*داری داریوش حکایت می*کند. کاهن بزرگ مصر را که به شوش تبعید شده بود، به مصر بازگرداند و او را بسیار احترام کرد. بواسطهٔ این اقدامات مصری*ها از داریوش راضی شده و او را یکی از قانون*گذاران بزرگ خود دانستند.

داریوش یکم در کتاب مقدس

داریوش همچنین در بازسازی معابد یهودیان که توسط بخت النصر ویران شده بود، به یهودیان یاری کرد. نام داریوش بزرگ در کتاب مقدس عهد عتیق، در ۲۵ آیه، ذکر شده*است. در کتاب مقدس دربارهٔ ثبات و تزلزل ناپذیری قوانین ماد و پارس در کتاب دانیال و استر سخن رفته *است. به رغم اشکالی که در صحت و قدمت اصل آن کتاب*ها هست، باز روی هم رفته، اهمیتی که قانون در حفظ وحدت امپراتوری داریوش و اخلاف او داشته *است، بیان می*کند حتی افلاطون نیز نقش قانون*های داریوش را در حفظ و ادارهٔ کشور وی نشان گوشزد کرده *است.


   
پاسخنقل‌قول
mr.sohrab
(@mr-sohrab)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 999
شروع کننده موضوع  

لشکرکشی*های داریوش یکم

علاقه*ای که داریوش به نظم و انظباط اداری و تأمین امنیت، در سراسر قلمرو خویش داشت، طبعاً از وی مطالبه می*کرد تا برای توسعهٔ روابط اقتصادی و تسریع در نقل و انتقال*های محتمل نظامی، غیر از راه*های زمینی، از راه*های دریایی هم استفاده کند و همین اندیشه، سرانجام وی را در مدیترانه با اقوام یونانی درگیر کرد.

ضمیمه کردن سند و پنجاب

در سال ۵۱۲ پیش از میلاد، داریوش پس از برقرار کردن امنیت در ممالک تابعه، چند ولایت نیز به ایران ضمیمه کرد، یکی از آنها پنجاب و دیگری سند است که هر دو در هند واقع هستند. نام هند البته در کتیبهٔ بیستون در شمار ایالت*های تابعه نیست و اینکه در کتیبهٔ پرسپولیس هست نشان می*دهد که این ولایات جنوب شرقی بعد از جنگهای مربوط به دفع شورش*ها می*بایست به قلمرو داریوش درآمده باشد.

لشکرکشی به سرزمین سکاها

اقدام داریوش در لشکر کشی به سرزمین سکا*های اروپا، در این سال*های توسعه و آرامش تا حدی غریب به نظر می*آید. چندین نظریهٔ مختلف، دربارهٔ هدف و محرک داریوش از این لشکر*کشی وجود دارد. شاید وی می*خواسته*است، آنها را بخاطر حمله*های مخربی که بارها به سرزمین ایران کرده بودند، تنبیه کند و برای همیشه خیال آنها را از اقدام به آنگونه حمله*ها منصرف نماید، این احتمالی است که از قول هرودوت نیز بر می*آید.

در سرزمین سکاها داریوش بجای آنکه با مقاومت این طوایف مواجه شود با عقب*نشینی آنها روبرو شد. طی مدت دو ماه سپاه ایران در طول دشت*های خلوت و بی*پایان به دنبال دشمن سرگردان بودند و نتیجه*ای که مطلوب داریوش از این لشکر کشی بود، بلافاصله حاصل نیامد. این لشکرکشی، هر چند خسارت*های گران برای داریوش به بار آورد ولی هدف این لشکر کشی چندی بعد تحقق یافت، چرا که هم سکاها تا مدت*ها اندیشهٔ تجاوز به مرزهای ایران را در خاطر راه ندادند و هم مراکز تجارت گندم و چوب یونان تحت نظارت ایران درآمد.

جنگ با یونان

نخستین جنگ بین ایران و یونان در سال ۴۹۲ پیش از میلاد و محل نبرد ماراتن در سال ۴۹۰ پیش از میلاد. برای بهتر دیدن تصویر، بر روی آن کلیک کنید.

یونانی*ها با آنکه با خطر اجتناب ناپذیر مواجه بودند، هنوز از تفرقه به اتحاد نمی*گراییدند. در حقیقت رقابت دیرینه*ای بین آتن و اسپارت وجود داشت. درین ایام آتن برخلاف اسپارت نسبت به ایران اظهار انقیاد یا وفاداری کرده بود، معهذا هنگامی که شورش*هایی در شهرهای یونانی نشین آسیای صغیر (غرب ترکیهٔ کنونی) درگرفت، اسپارتها، حاضر به حمایت از شورشگران نشدند و این آتنی*ها بودند که حاضر شدند، به شورشیان کمک کنند.

در سال ۴۹۸ قبل از میلاد شورشیان به همراهی آتنی*ها شهر سارد (پایتخت سابق لیدیه) را که پنجاه سال قبل به تصرف ایران درآمده بود، آتش زدند اما تسخیر بر ارگ ممکن نشد و شورشگران از سارد عقب نشینی کردند و گرفتار تعقیب و انتقام ایرانیان شدند.

مداخلهٔ آتنی*ها در ماجرای شورش شاه را به سختی عصبانی کرده بود و خطر یونانی*ها در آنسوی دریا را به داریوش یادآور شد. سال بعد فرستادگان شاه به شهرهای یونان رفتند و همه جا از یونانیان خواستند تا نسبت به وی انقیاد خود را اعلام کنند و خاک و آب بفرستند. در آتن و اسپارت برخلاف آنچه رسم بین*المللی بود، فرستادگان داریوش را کشتند و برای داریوش اعزام سپاهی جهت تنبیه آنها اجتناب ناپذیر شد.

وحشت و خشم بی*سابقه*ای که در یونان پدید آمده بود، باعث شد که آتن و اسپارت منازعات دیرین خود را فراموش کنند و برای دفاع از یونان با هم متحد شوند. اسپارت که با بی*میلی خود را آماده همکاری با آتن کرده بود، بسیج خود را آنقدر به تأخیر انداخت که وقتی نیروی او به کمک آتن رسید، نبرد ماراتون، به پایان رسیده بود.

رودرویی دو سپاه ایران و یونان در جلگهٔ ماراتون اتفاق افتاد و دو لشکر چند روز روی در روی هم بودند و هنوز سرداران آتن بین اعلام جنگ و اظهار انقیاد تردید داشتند. در یک شورای جنگی، در نهایت تصمیم به حملهٔ ناگهانی گرفته شد و تیراندازان ایران از انجام هر اقدامی بازماندند و یونانیان با شور و هیجان خود را فاتح یافتند.


   
پاسخنقل‌قول
mr.sohrab
(@mr-sohrab)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 999
شروع کننده موضوع  

کتیبه بیستون در نزدیکی کرمانشاه.

من داریوش، شاه بزرگ، شاه، شاه پارس، شاه سرزمین*ها (کشورها)، پسر ویشتاسپ، نوه ارشام هخامنشی هستم. پدر من ویشتاسپ، پدر ویشتاسپ، ارشام، پدرارشام، اریارمن، پدر اریارمن، چیش پیش و پدر چیش پیش، هخامنش بود. ما بدلیل این که از دیرگاهان از خاندانی اصیل و شاهانه بودیم، هخامنشی خوانده شدیم. ۸ نفر از خاندان ما پیش از این شاه بوده*اند و من نهمین هستم. ما ۹ نفر پشت سر هم شاه بوده و هستیم. به خواست اهورامزدا، من شاه هستم و او شاهی را به من، هدیه داد.

ای که این نوشته*ها و این نقش*ها را که من تهیه کرده*ام، می*بینی از آنها حفاظت و مراقبت کن.

اگر تا زمانی که توانایی داری از این نوشته*ها و نقش*ها مراقبت کنی، اهورامزدا یارت باد و دودمان و زندگیت بسیار باشد و همه کارهایت مورد قبول اهورامزدا باشد.

امیدوارم اگر این نوشته*ها و نقش*ها را در هنگام توانایی مراقبت و حفاظت نکنی، اهورامزدا یارت نباشد و دودمانت تباه باشد و آنچه می*کنی، اهورامزدا ضایع کند.

مقبرهٔ داریوش

داریوش در سال ۴۸۶ پیش از میلاد، وفات یافت. مقبرهٔ او در دل کوه رحمت در مکانی به نام نقش رستم در مرودشت فارس، نزدیک شیراز است. وصیت جالبی از زبان داریوش که آخرین آرزویش هم فقط آن بود، بر کتیبهٔ مزار او حک شده*است.

اهورامزدا این کشور را از لشکر دشمن، از خشکسالی و از دروغ پاس دارد.

سلف:

گئومات (بردیای دروغین)

داریوش یکم

شاهنشاه هخامنشی

زمان حکمرانی

۵۲۲ تا ۴۸۶ پیش از میلاد. جانشین:

خشایارشا


   
پاسخنقل‌قول
mr.sohrab
(@mr-sohrab)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 999
شروع کننده موضوع  

خَشایارشا پسر داریوش بزرگ و آتوسا دختر کوروش بزرگ بود. خشایارشا چهارمین پادشاه هخامنشی بود.

نام خشایارشا از دو جزء خشای (شاه) و آرشا (مرد) تشکیل شده و به معنی «شاه مردان» است. معنای دیگر این نام می تواند « کسی که در میان شاهان پهلوان است» باشد. خشایارشا در سن سی و چهار سالگی به پادشاهی رسید.

این کنده کاری در تخت جمشید، خشایارشا را نشان می*دهد.

دوران ۴۸۵ - ۴۶۵ پیش از میلاد (۲۰ سال)

تاجگذاری ۴۸۵ پیش از میلاد

زادروز ۵۱۹ پیش از میلاد

زادگاه ایران

مرگ ۴۶۵ پیش از میلاد

محل درگذشت احتمالا ایران

آرامگاه کوه رحمت، نقش رستم

پیش از اردشیر یکم

پس از داریوش یکم

دودمان هخامنشیان

پدر داریوش یکم

مادر آتوسا

فرزندان اردشیر یکم


   
پاسخنقل‌قول
mr.sohrab
(@mr-sohrab)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 999
شروع کننده موضوع  

فرونشاندن شورش مصر و بابل

بعد از جلوس اولین کارش آن شد که شورشی را که در مصر برپا شده بود فرونشاند و در این کار نیز شدت عمل بی سابقه ای نشان داد. چنانکه هرودوت می گوید مصر ناچار شد، یوغ سنگین تری را برگردن گیرد و خشایارشا برادر کوچک خویش هخامنش را در آنجا ساتراپ کرد و فرصت پیدا کرد تا به حل مسئلهٔ بابل بپردازد.

بابل نیز درین ایام چند دفعه کسانی سر به طغیان برداشته بودند و یکبار حتی زوپیر ساتراپ پیر و فاتح معروف بابل را نیز کشته بودند. خشایارشا، در بابل نیز در دفع شورش خشونت و قساوت سخت نشان داد، حتی می*گویند بعد از تسخیر مجدد بابل هم معبد مردوک مورد اهانت و بیحرمتی گردید و هم شهر به غارت رفت. خشایارشا از شورش بابل بقدری آزرده شده بود که از آن پس عنوان شاه بابل را از القاب خود حذف کرد و خود را فقط شاه پارسی*ها و مادی*ها خواند


   
پاسخنقل‌قول
mr.sohrab
(@mr-sohrab)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 999
شروع کننده موضوع  

حمله به یونان

قلمرو ایران در سال ۴۹۰ پیش از میلاد. برای بهتر دیدن تصویر بر روی آن کلیک کنید.

داریوش یکم در آخرین سالهای عمر میخواست که برای جبران شکست خوردن سپاه ایران، در اولین دورهٔ جنگهای ایران و یونان و نبرد ماراتون به یونان قشون بکشد اما عمرش وفا نکرد و و زندگی را بدرود گفت. بعد از او خشایارشا در صدد بر آمد که اقدام پدر را به نتیجه برساند. شاید به غیر از این آنچه وی را به این اندیشه انداخت، اصرار مردونیوس (داماد داریوش بزرگ و پسر گبریاس) و مخصوصاً تبعیدیان آتنی مقیم دربار بود. در خود آتن هم البته انتظار این انتقام*جویی می رفت و تمیستوکلس سردار آتن بعد از ماجرای ماراتون، قسمت عمده*ای از ثروت آتن را در راه تقویت نیروی دریایی صرف کرد.

بالاخره خشایارشا تصمیم به جنگ با یونان گرفت و بدون شک نیروی بی*سابقه*ای را تجهیز کرد اما البته این نیرو آنقدر هم که هرودوت ادعا می کند، نمی توانست به یک ارتش میلیونی بالغ بوده باشد، چرا که چنین تعدادی سپاه و وسایل اگر هم تجهیزش برای خشایارشا ممکن می*شد، تهیهٔ وسایل و آذوقهٔ آن در سرزمینهای تراکیه و مقدونیه میسر نبود. معهذا اینکه هرودوت می*گوید چهل و هشت گونه اقوام مختلف درین سپاه وجود داشته*اند، ممکن است، درست باشد. بنا به گفتهٔ هرودوت خشایارشا در بهار سال ۴۸۰ پیش از میلاد از لیدی به راه افتاد تا خود را به یونان برساند.

تنگهٔ داردانل

به ابتکار خشایارشا پلی از قایق بر روی داردانل (هلس پونت)، توسط مهندسان مصری و فنیقی (لبنانی) ساخته شد که نیروی زمینی ایران توانست از روی آن عبور کرده و وارد خاک یونان شود. یونانی*ها که در مقابل این سیل سپاه، ستیزه جویی را بیهوده یافتند در مقدونیه و تسالی (واقع در مرکز یونان) هیچ مقاومتی نشان ندادند و حتی در خود آتن هم در باب جنگ تردید و تزلزل در بین بود ولیکن شخصی از آتن به نام تمیستوکل قدم پیش نهاده مردم را به جنگ و تهیهٔ لوازم آن تحریک کرد، بالاخره طرفداران جنگ تفوق یافتند و شهرهای دیگر یونانی هم که اسپارت و سی شهر دیگر از آنجمله بود، بر ضد ایران در یک اتحادیهٔ یونانی وارد شدند


   
پاسخنقل‌قول
mr.sohrab
(@mr-sohrab)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 999
شروع کننده موضوع  

جنگ ترموپیل

زمان و مکان جنگ بین سپاه خشایارشاو یونانیان. برای بهتر دیدن تصویر بر روی آن کلیک کنید.

اولین جنگ از دومین دورهٔ جنگهای ایران و یونان جنگ ترموپیل بود. چون یونانیان می*دانستند که در دشت وسیع از عهدهٔ سواره نظام ایران برنخواهند آمد، قشون یونانی در تنگهٔ ترموپیل باریکه*ای بین کوه و دریا در انتظار دشمن نشستند. در جنگ ترموپیل فرماندهی قشون زمینی یونان با لئونیداس پادشاه اسپارت بود و فرماندهی نیروی دریایی را اوری بیاد برعهده داشت.

در ابتدا جنگ در دریا درگرفت که بخاطر بادهای تندی که وزید نقشه*های جنگی ایران به ثمر نرسید و جنگ دریایی بدون اینکه نتیجهٔ قطعی حاصل شده باشد، خاتمه پیدا کرد.

در این هنگام قشون ایران که از راه خشکی پیش می آمد به تنگهٔ ترموپیل رسید و به سپاه لئونیداس برخوردند. عبور از تنگه برای سپاه عظیم خشایارشا ممکن نشد اما فرماندهٔ سپاه ایران از یک کوره*راه، خود را به پشت سر سپاه یونانی رساند و سپاه یونانی پراکنده شد و فقط لئونیداس سردار اسپارتی و یک دستهٔ سیصد نفری از اسپارت که او شخصاً انتخاب کرده بود، در آنجا مقاومت تهور آمیزی از خود نشان دادند و خود را به کشتن دادند، تا عقب نشینی قوم را تأمین کنند.


   
پاسخنقل‌قول
mr.sohrab
(@mr-sohrab)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 999
شروع کننده موضوع  

تسخیر آتن

بعد از تسخیر ترموپیل آتن در معرض تهدید قطعی واقع شد و آتنی*ها ناچار شدند با زنان و اطفال خویش، به جانب جزیرهٔ سالامیس در جنوب آتن حرکت کنند.

قشون ایران بطرف آتن حرکت کرده آن را تصرف کردند و به تلافی ماجرای آتش زدن سارد توسط یونانی*ها در سال ۴۹۸ پیش از میلاد، ارگ آتن را به آتش کشیدند.

جنگ سالامیس

پس از تسخیر آتن اگر ایرانیان خودشان دست به جنگ نمی زدند، قضیه خاتمه یافته بود و یونانی*ها جز تسلیم چاره*ای نداشتند. جنگ دیگری در حقیقت هیچ ضرورت نداشت، چرا که بحریهٔ ایران در آن هنگام بر دریاها مسلط بود. معهذا در دریا حیلهٔ تمیستوکلس بحریهٔ ایران را در تنگنای گذرگاه سالامیس به یک اقدام جنگی دور از احتیاط واداشت و تنگی جا و محدودیت میدان عمل به این جهازات عظیم خسارات و تلفات بسیار وارد آورد.

پس از اشغال آتن، یونانیان اقدام به مشورت نمودند. یکی از بزرگان آتن به نام تمیستوکلس معتقد بود که در جزیره سالامیس به دفاع بپردازند و نامه*ای به شاه ایران نوشت و خود را از طرفداران ایران نشان داده گفت که چون سپاهیان یونان قصد فرار دارند. وقت آن است که سپاه پارس آنان را یکسره نابود کند. خشایارشا پیغام را راست انگاشته، ناوگان مصری تحت فرماندهی ایران، جزیره پنسیلوانیا را تسخیر کرد. یونانیان در جزیره سالامیس گیر افتادند و بنابراین گفتند یا باید در همین جا مقاومت کنیم یا نابود شویم و این همان چیزی بود که تمیستوکلس میخواست.

هرودوت دربارهٔ کسانی که در فرماندهی نیروی دریایی ایران را بعهده داشتند، چنین نوشته است، از میان فرماندهان یک فرماندهٔ برجسته و ممتاز بنام بانو آرتمیس هست که از ذکر نامش نتوان خودداری کرد. به نظر من بسیار بعید و حیرت انگیز می نماید که این بانو ضد یونان برخاست. بعد از وفات شوهرش زمام حکومت کاریا به دست او افتاد و خود با اینکه پسر رشیدی داشت و لزومی به شرکت او در جنگ نبود، شخصاً در نیروی دریایی خشایارشا شرکت و فداکاری کرد. هیچ کدام از فرماندهان تابع ایران به اندازهٔ او به خشایار رأی صائب نداده و راهنمایی گرانبها نکرد. پیش از جنگ سالامیس تمام فرماندهان ایران، نظرشان تأیید درگیری با بحریهٔ یونان بود مگر نظر یک نفر و آن رأی مخالف را آرتمیس داد.

نیروی دریایی ایران در جنگ سالامیس برخلاف کشتی*های یونانی که آرایش صف را اختیار کرده بودند به دلیل تنگی جا بطور ستونی اقدام به حمله کرد و ناگهان زیر آتش نیروهای دشمن قرار گرفت. جنگ تا شب ادامه داشت و در این جنگ بیش از نیمی از کشتیهای ایران نابود شد و بنابراین سپاه ایران اقدام به عقب نشینی کرد. یونانیان که ابتدا متوجه پیروزی خود نشده بودند، در صبح روز بعد با شگفتی دیدند که از کشتیهای ایرانی خبری نیست.

در همین زمان خشایارشا اخبار بدی از ایران دریافت کرد و بنابراین اقدام به مشاوره با سرداران خود نمود. نظر مردونیه این بود که خود وی با سیصد هزار سپاهی برای تسخیر کامل یونان در این سرزمین باقی بمانند و خود خشایارشا به ایران بازگردد. شاه بعد از مشورت با آرتمیس این نظر را پذیرفت و با اکثریت سپاه خویش به ایران بازگشت.


   
پاسخنقل‌قول
mr.sohrab
(@mr-sohrab)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 999
شروع کننده موضوع  

نبرد پلاته

شهر باستانی پلاته در یونان. برای بهتر دیدن تصویر بر روی آن کلیک کنید.

مردونیوس به یونانیان پیشنهاد داد که تبعیت ایران را بپذیرند و گفت که در این صورت در امور داخلی خویش آزادند. اما آنان این پیشنهاد را رد کرده جنگ دوباره در گرفت. مردونیه آتن را باز هم به تسخیر درآورد و باز صدمه وخرابی بسیار به آن وارد آمد. در محل پلاته در سال ۴۷۹ پیش از میلاد، در نزدیکی پلاته، صدهزار یونانی در مقابل وی صف آرایی کردند و زد و خورد خونینی بین مردونیوس و ژنرالپوزانیاس (پائوزانیاس) روی داد. در ابتدا تصور می*شد که ایرانیان پیروز هستند چرا که نهایت دلاوری را نشان دادند اما این گونه نشد. مردونیه در آغاز جنگ، در اثر تیری که به وی اصابت کرد کشته شد و سپاه بی سردار ایرانی نبرد بی حاصلی را آغاز کرد که تنها سه هزار ایرانی از آن جان سالم بدر بردند.

آخرین جنگ از دومین دورهٔ جنگهای ایران و یونان نبرد می کیل بود. قسمتی از بحریهٔ ایران هم که در حدود دماغهٔ می کیل (در جنوب غربی آسیای صغیر) موضع داشت در همین اوقات بوسیلهٔ یونانی*ها نابود شد و از آن پس تفوق در دریای اژه که داریوش رسیدن بدان را برای حفظ درهٔ نیل (مصر) لازم می شمرد، به دست یونانیان افتاد.


   
پاسخنقل‌قول
صفحه 4 / 4
اشتراک: