Header Background day #28
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

حکایتی تکان دهنده....

4 ارسال‌
4 کاربران
2 Reactions
933 نمایش‌
ملکه سرخ
(@fateme)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 806
شروع کننده موضوع  

پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودک را در آغوش داشت

با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت:خواهش می کنم به داد این بچه برسید.

بچه ماشین بهش زد و فرار کرد.

پرستار : این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو پرداخت کنید.

پیرمرد: اما من پولی ندارم پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم.خواهش می کنم عملش کنید من پول و تا شب براتون میارم

پرستار : با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.

اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت:

این قانون بیمارستانه. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.

صبح روز بعد…

همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروزش می اندیشید............


   
SIR M.H.E و azam واکنش نشان دادند
نقل‌قول
mohammad002
(@mohammad002)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 919
 

خیلی خیلی قشنگ و تاثیرگذار بود((227)) خیلی مرسی.


   
پاسخنقل‌قول
Paneer
(@paneer)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1261
 

اخی من می خوام گریه بکنم بکنم بکنم تا سیل سایتو برداره

اما قول دادم دیگه از این کارا نکنم ((84))((84))((84))((84))((84))((84))((84))((84))((84))((84))((84))((84))((84))((84))((84))((84))((84))


   
پاسخنقل‌قول
AMINBASEREH
(@aminbasereh)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 85
 

خیلی زیبا((227))((227))((227))


   
پاسخنقل‌قول
اشتراک: