با سلام خدمت همه عزیزان ((98))
خیلی وقت بود تصمیم داشتیم که مجموعه ای را برای ترجمه آغاز کنیم .با توجه به بررسی هایی که داشتیم مجموعه بلگرید نوشته دیوید ادینگز را برای ترجمه در نظر گرفتیم .
این مجمعه 7 فانتزی محبوب جهان در 2011 بوده و دارای 5 جلد می باشد .((209))
خوشبختانه با توجه به عزیزانی که تصمیم به یاری ما در این ترجمه دارند امیدواریم فصل ها را سریع ارائه بدیم .
مترجمین این مجموعه :
ارمیتا
طراح ، گرافیست و ويرايشگر :
با توجه به این مسایل ما نیاز به همکاری شما عزیزان داریم تا ترچمه ای با کیفیت در اختبار شما عزیزان قرار بدیم .
همکاران مورد نیاز :
یک ویرایشگر
فصل هفتم
چهار روز طول کشید تا به دارنیا در ساحل شمالی برسند. روز اول حرکتشان اتفاق خاصی نیافتاد ، اما بعد ، اوضاع جاده خوب و هموار بود ، ولی هوا خشک و ابری بود و در تمام مدت هم بادمی وزید.آنها از مزارع آرامی گذشتند که تک و توک کشاورزی خم شده بر روی زمین و در حال کار بود. در حین رد شدن گاه گداری هم یکی سرش را بلند کرده به این رهگذران غریبه نگاهی می انداخت. یا اینکه دستی تکان می داد و یا اصلا محل نمی گذاشت.
تا اینکه دهکده را در وسط دره دیدند ، خانه های بلند به آسودگی در کنار هم ردیف شده بودند. همانطوریکه از وسط دهکده می گذشتند بچه ها از خانه ها بیرون آمده و با شادی ، داد وفریادکنان، دنبال ارابه می دویدند .مردم دهکده هم که انگار اصلا حوصله نداشتند فقط بی تفاوت نگاه مسافران می کردند ، تا اینکه فهمیدن که ارابه اصلا قصد ایستادن ندارد ، پس پا پس کشیدند و پی کار خودشان رفتند.
بعد از ظهر اولین روز که داشت به غروب نزدیک می شد ، سیلک کاروان را به طرف بیشه زاری ازدرختان کنار جاده هدایت کرد ، تا برای اطراقشان در طول شب آماده شوند. همان شب آنها گوش خوک و پنیری را که گرگ طبق معمول از مزرعه فالدور کش رفته بود را تمام کردند و در کنار ارابه هایشان پتوهایشان را روی زمین پهن کردند . زمین سرد و سفت بود ، اما هیجان و کنجکاوی پنهانی گاروین برای این سفر تمام احساسات دیگرش را در برابر این سختیها و ناراحتی های قابل تحمل می کرد.
هرچند، آغاز اول صبح روز بعد سفرشان ،بارانی و با هوایی مه آلود که گاهی بادی هم می وزید، شروع کردند ،ولی قابل تحمل و خوب بود . در این بین تنها بدبختی گاروین گیر کردن و توقفشان در هوای مه گرفته و زیر نم نم باران بود که بوی شلغمهای خیس شده داخل گونی ها را تشدید می کرد،برای همین هم گاروین شنلش را محکمتر از قبل دورش پیچید تا بلکه کمی از این خفقان کم کند.با این اوضاع و احوال هیجان سیر وسیاحتشان فروکش کرده بود . جاده گلی شده و بود سیلک ، هم اسبها را به آرامی می راند و بعد از هر تپه استراحتی به حیوانها می داد. روز اول 8 فرسنگ راه رفته بودند ولی امروز ؛ اگر شانس می آوردند شاید 5 فرسنگ از راه را طی می کردند. عمه پل که در ظهر روز سوم اخلاقش مگسی شده بود ، به گرگ گفت: حماقت محضه ،
گرگ فیلسوفانه جواب داد : راستش رو بخوای ، درکل همه چیز حماقته، مگر اینکه بخوای نظرتو عوض کنی و واسه سرگرمی هم که شده به آینده یه نگاهی بندازی .
عمه براق شد : منظورت چیه ارابه چی ؟
گرگ بی حوصله گفت : اههههههه ٬ راه های خیلی سریعتری هم هست اما واسه خانوادهای اشرافی با کالسکهای شیکشون ٬ یا پیک های شاهنشاهی با اسبهای تیزپاشون تو جاده های عالی که مارو هم به دارین میرسونه . در جا ومردمیکه خیلی قبل بریل گزارش قیافه و تیپ ماروبه رئیسش و زیردستاشرسونده تا تو این راه های سریع السیر ماها رو بشناسند ٬میدونی٬ حتی یه احمق تول هم قادره تا تعقیبمون بکنه ٬ به جون خودم تموم مورگوسها دربه در دنبالمون هستن.
((71))
فصل هفتم ..هشتم .نهم هم بزودی بعد از ویرایش
@ДɱÏR 27534 گفته:
فصل اول و دوم رو چرا نمیشه دان کرد
ی پیام میده
فعلا برو دانلود کن تا اصلش برسه ((72))
تصحیح لینکها فصلهای پیوسته به زودی در یک لینک قرار خواهد گرفت
یا حق
ای ول اگه این کار رو انجام بدی به نظر من 1000 امتیاز جایزه داری((86))((86))((86))((86))((86))((86))((86))((86))((86))
@mj.lak 28220 گفته:
ممنون. ((25))
میشه بگی مجموعه چند جلد داره؟ و جلد اول چند فصل است؟((25))
شش جلد و جلد اول بیست ویک فصل هست که هر فصل حدودا بیست صفحه ای میشه
ممنون و تشکر((123))
میشه لصفا یه لینک جدید از این فصلا بزارین؟
من نمیتونم اینا رو دانلود کنم
در ضمن برای ترجمه ی این اثر ازتون تشکر میکنم
خوب دوستان کمر کتاب تا نصف شکست اینم فصل ده ولی پیش پیش بگم بهتون بدون ترجمه جلدهای بعدی کلا از جلد اول هم سر در نمی ارید کاملا سریالی برای خودش پس دنبال مترجم کمکی برام باشید اگه مایلید که ترجمه 5 جلد ادامه پیدا کنه((204))