Header Background day #27
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

طنز

213 ارسال‌
20 کاربران
5 Reactions
18.6 K نمایش‌
s.mt40
(@s-mt40)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 173
شروع کننده موضوع  

در این تاپیک می خواهم که هر چی طنز بلد هستید رو بگذارید البته به دور از مسایل حلاف عرف و شرع


   
نقل‌قول
mehdigharibi666
(@mehdigharibi666)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 349
 

تو اتوبان مشهد-باغچه داشتم ماشين رو با 180 تا گاز ميدادم...يه دفعه خوردم به کمين پليس... تابلو زد که بزن کنار و دلم ريخت تو شکمم..آخه شنيده بودم بيشتر از 140 ميبرن پارکينگ..از تو آينه ديدم افسره داره مياد.. به خانمم گفتم حالا چکار کنيم... گفت: يه جوري سر ته شو هم بيار..حالا بعد عمري اومديم مسافرت.به سرم زد اداي کرولال ها رو در بيارم... شيشه رو دادم پايين..افسر:آقا چه خبره؟؟کجا با اين عجله؟

من:اووممممم.مممم.. موم...اووممم

افسر:شما معلول هستين؟

من:با اشاره گفتم...اوممم... مي شنوم ولي نمي تونم حرف بزنم

افسره ديدم دلش سوخت...گفت مي دونيد الان جريمتون 100 هزار تومنه و بايد هم برين پارکينگ؟

من:اوووومممممم .مممو اوم.(يعني جون ما ببخشيد..به من رحم کنيد..حواسم نبود) افسر:خب براتون 14000 تومن مي نويسم...ولي خواهش ميکنم بيشتر دقت کنيد...

در تمام اين مدت خانمم از زور خنده شالشو انداخته بود رو صورتش و داشت به زور مي خنديد..در اين حين ..پسر 3 سالم هي داشت به اين پخش سي دي ور مي رفت و اعصابم رو خورد کرده بود..

افسره همينجور که داشت جريمه رو مي نوشت..يه دفعه زدم پشت دست بچم و گفتم: بشين ديگه پدر سگ ! ديگه روم نشد تو چشم افسره نگاه کنم.. گفت: عجب...لطفا تشريف بيارين پايين...

هرچي گفتم: سرکار ببخشيد... مي خواستم خستگي تون در بره...فکر نمي کردم باور کنيد.. فايده نداشت منو برد پيش سرهنگه داخل ماشين و اونم کلي خنديد... خلاصه بعد کلي التماس برام 100000 تومن جريمه نوشت ولي بخاطر اينکه خستگي شون رفع شده بود نذاشت برم پارکينگ..در هر حال فکر کنم آه دل پسرم منو گرفت..وگرنه منو اونقدر جريمه نمي کرد..

بقول اون لاک پشته: لعنت بر دهاني که بي موقع باز شود...


   
پاسخنقل‌قول
mehdigharibi666
(@mehdigharibi666)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 349
 

تو سالن امتحانات بودیم که یهو برق رفت سالن هم پنجره نداشت.

کلا سالنو تاریکی مطلق برداشت.

منم یکی از سوالارو بلد نبودم به نفر جلوییم گفتم:

سوال فلان چی میشه این هی میگفت من نمیفهمیدم.

گفتم: ولش کن بذار از بغلیم بپرسم.

هیچ جارو هم نمیدیدم.

گفتم :علی این سواله چی میشه.

جواب نداد.

گفتم: علی داداش این سواله جوابش چی میشه.

بازم سکوت.

چند بار صدا کردم دیدم جواب نمیده.

گفتم :علی مُردی؟؟؟؟

گفت نه زنده م فقط استاد بالای سرمه نمیتونم جواب بدم :))))


   
پاسخنقل‌قول
mehdigharibi666
(@mehdigharibi666)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 349
 

قیافه مربی وقتی میگه دنده رو اشتباه نگیری :))

602327.jpg


   
پاسخنقل‌قول
mehdigharibi666
(@mehdigharibi666)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 349
 

چرخاش سالمن 😮 در آینده باید طوری بسازیم چرخاشم له شه :)

481955.jpg


   
پاسخنقل‌قول
mehdigharibi666
(@mehdigharibi666)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 349
 

آدم فروشه بالای در دستشوییه :d

زمان ما تصاویر مستهجن اینقدر با کیفیت نبود، لامصب ما به عکس اون خانمه روی صابون لوکس راضی بودیم!!! :)))))))))

163


   
پاسخنقل‌قول
mehdigharibi666
(@mehdigharibi666)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 349
 

اسلحه سرد خانما :d

با اینا همه کار میکنن نوشابه باز میکنن چاقو :))))

خلاصه آچار فرانسه در خانه

164


   
پاسخنقل‌قول
mehdigharibi666
(@mehdigharibi666)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 349
 

بدون شرح

376386.jpg


   
پاسخنقل‌قول
mehdigharibi666
(@mehdigharibi666)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 349
 

مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت میکرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه شخم میزد.

یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با هر دو پای عقبی لگدی به پشت سر زن و در دم کشته شد.

در مراسم تشییع جنازه چند روز بعد، کشیش متوجه چیز عجیبی شد. هر وقت...

یک زن عزادار برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک میشد، مرد گوش میداد و بنشانه تصدیق سر خود را بالا و پایین میکرد، اما هنگامی که یک مرد عزادار به او نزدیک میشد، او بعد از یک دقیقه گوش کردن سر خود را بنشانه مخالفت تکان میداد.

پس از مراسم تدفین، کشیش از کشاورز قضیه را پرسید.

کشاورز گفت:

خوب، این زنان می آمدند چیز خوبی در مورد همسر من میگفتند، که چقدر خوب بود، یا چه قدر خوشگل یا خوش لباس بود، بنابراین من هم تصدیق میکردم.

کشیش پرسید، پس مردها چه میگفتند؟

کشاورز گفت:

آنها می خواستند بدانند که آیا قاطر را حاضرم بفروشم یا نه؟؟


   
پاسخنقل‌قول
mehdigharibi666
(@mehdigharibi666)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 349
 

مسئول تست کردن شراب های يک کارخانه شرابسازی می ميرد .

مدير کارخانه شرابسازی دنبال يک مسئول تست ديگر می گردد تا استخدام کند

يک فرد مست با لباس ژنده و پاره برای گرفتن شغل درخواست می دهد

مدير کارخانه فکر می کند چطور اورا رد کند....تصمیم میگیرد او را تست کند !

به او يک گيلاس شراب می دهند و می خواهند که آنرا تست کند .

مرد ژنده پوش آزمايش می کند و می گويد:

شراب قرمز، مسکات، سه ساله، و در بخش شمالی تپه رشد کرده و در ظرف فلزی عمل آمده است

مدير شرابسازی می گويد درست است !!!

گيلاس ديگری به او می دهند ، می گوید :

اين يکی شراب قرمز کابرنه ، هشت ساله و در بخش جنوبی تپه رشد کرده و در چليک چوبی عمل آمده است ... مدیر شرابسازی می گوید درست است.!!!

مدير موسسه که متعجب شده است با چشمکی به منشی پيشنهادی میکند. او يک گيلاس ادرار می آورد. فرد الکلی آنرا آزمايش می کند و می گويد

بلوند، 26 ساله ، سه ماهه حامله است و اگر کار را به من ندهيد نام پدرش را هم خواهم گفت !!!


   
پاسخنقل‌قول
mehdigharibi666
(@mehdigharibi666)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 349
 

کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. بابی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟

بابی گفت، آره. مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده.

نامه شماره یک

سلام خدای عزیز

اسم من بابی هست. من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی.

دوستار تو

بابی

بابی کمی فکر کرد و دید که این نامه چون دروغه کارساز نیست و دوچرخه ای گیرش نمی یاد. برا همین نامه رو پاره کرد.

نامه شماره دو

سلام خدا

اسم من بابیه و من همیشه سعی کردم که پسر خوبی باشم. لطفاً واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده..

بابی

اما بابی یه کمی فکر کرد و دید که این نامه هم جواب نمی ده واسه همین پارش کرد.

نامه شماره سه

سلام خدا

اسم من بابی هست. درسته که من بچه خوبی نبودم ولی اگه واسه تولدم یه دوچرخه بهم بدی قول می دم که بچه خوبی باشم.

بابی

بابی کمی فکر کرد و با خودش گفت که شاید این نامه هم جواب نده. واسه همین پارش کرد. تو فکر فرو رفت.. رفت به مامانش گفت که می خوام برم کلیسا. مامانش دید که کلکش کار ساز بوده، بهش گفت خوب برو ولی قبل از شام خونه باش.

بابی رفت کلیسا. یکمی نشست وقتی دید هیچ کسی اونجا نیست، پرید و مجسمه مادر مقدس رو کش رفت ( دزديد ) و از کلیسا فرار کرد.

بعدش مستقیم رفت تو اتاقش و نامه جدیدش رو نوشت.

نامه شماره چهار

سلام خدا

مامانت پیش منه. اگه می خواییش واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده


   
anabeth واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
mehdigharibi666
(@mehdigharibi666)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 349
 

سوتی های جواد خیابانی که خودم عاشق صداشم: بخندید و بزنید لایکو واسه سلامتیش

هر تیمی که ببازه یعنی اینکه بازی رو باخته!

- گگللللللللللل ... نه ... نه ... نهههههه! گل نبوووووووود! ... کریم عصبانی نشو... کریم نباید این کارا رو بکنی! .... داور می خواد کارت بده... نه داور کارت نده!/ «ابتدای بازی ایران و کره شمالی»

- همه چیز به بازی آخر می چسبه!

- تشنه اش شده داره آب می خوره، نوش جان!

- کاسیاس از توپی که داره بازی می شه انتقاد کرده بود!

- ساندویچی از بازیکن در اونجا به وجود میاد

- هنوز هم مزه مزه می کنن تا توپو بزنن!

- دومنک بازیگر آماتور و حرفه ای تئاتر!

- حالا یک فرصت تلخ برای چلسی!

- داور در سوت خودش می زنه!

- بذارید به صراحت بگم که دو دقیقه وقت به پایان مسابقه باقی مونده!

- شاید نزدیک ترین کشور به قطب جنوب، آفریقای جنوبی باشه!

- باران هم به شدت می وزه!

- وقتی یه بازیکن هوندوراس تنه می زنه، انگار یه درخت تنه می زنه!

- اسپانیا یه گل زده، داوید ویا هم زده، خیلی قشنگم زده، ۵ دقیقه پیشم زده!

- نود ثانیه، از الان بشمارید تا مسابقه تموم شه!

- با شماره ۲۰۱۳ تماس بگیرید و پیامک بدید!

- دقیقه ۱۵ بازی هستیم ... اگر تبریزی ها این بازی رو واگذار کنند چیزی از ارزش های این تیم کم نمی شه!

- داور هند پنالتی رو دیده و می گه نه!

- اسپانیایی ها «v» وسط رو «b» می خونن مثل والنسیا که بالنسیا خونده می شه.

- تورس می فرسته روی دروازه ... جای خود تورس اونجا خالی بود!

- خوب الان دو تیم باید هر کدوم ۵ تا پنالتی بزنن. باید بگم که هر تیمی که پنالتی ها رو ببره یعنی این که بازی رو برده و هر تیمی هم که ببازه یعنی اینکه بازی رو باخته!

- هلند تنها رقیب جدیش برزیله، البته اسلواکی هم تیم ناجدی نیست!

- واقعا عجیبه که در تهران ما الان هوا گرمه، ولی در آفریقا الان هوا سرده!

- کریم انصاری فرد هیچ نسبتی با برادران انصاری فر نداره! به خصوص با محمد حسن!

- آفرین علیرضا محمد، آفرین. واقعا یک بار دیگه با صراحت می گم: آفرین علیرضا محمد!

- یک سانتر بی هدف ... و گل!

- شما از روی قطر ۲ بازیکن می تونید بفهمید کدوم قوی تره!

- حالا بعد از این مسابقه کشتی اسپانیا از یک چهارم عبور می کنه و وارد نیمه نهایی می شه!

- حالا توپ رو سانتر می کنه ... در واقع پرتاب می کنه!

- فعلا با مداد اسم هلند رو در فینال بنویسید!

ن- اوه! عجب برگردونی زد تو صورتش، حالا چمن و عرق هی چی بود هم میاد تو صورتش!

- امان از دست این دیرک دروازه، یه موقع به نفع تیمه، یه موقع به ضرر تیم!

- این هم یه نمونه از صحنه های خطرناک بازی که متاسفانه داور عین خیالش هم نبود...

- بهترین دروازه بان دنیا اینجاس ولی مهاجمای خوب روسیه به گل می رسن

- قبل از اینکه توپ خطری ایجاد بکنه، اونو آرام می کنه

- داور کلاس داوری میزاره برای بازیکنان روسیه که اونجا چه کار بکن

- این می تونه شعار جدید روسیه باشه = همه توپ ها رو برسونید به آرشاوین

- روسیه باید مواظب ۳ امتیازش باشه چون خیلی ها با همین ۳ امتیاز صعود کردن، روسیه هم شاید با همین ۳ امتیاز صعود کنه

- چک اسلوواکی یک کشور بوده که دوپاره شده و چک و اسلوواکی شده!

- هر چه دقایق بیشتری از بازی سپری می شه به پایان بازی نزدیکتر می شیم

- تاکتیک تیم ازبکستان اینه که از جناح راست حمله کنه، و حتی همین کارو از جناح چپ هم انجام بده و بعضی وقت ها توپ رو از عمق خط دفاع ایران عبور بده/ «بازی ایران و ازبکستان»

- در نمایی زیبا توپ رو به میانه زمین می فرسته...!

- اگه از اون ۳ تا گل یکی شو گل می کرد الان تو زمین می موند

- البته این یه قانونه که اون تیمی برنده هست که گل های بیشتری بزنه...

- سید داره بچه هامونو راهنمایی می کنه که چطور دفاع کنن!!! (منظور از سید همون خلعتبری هستش)

- هوادارای ما دارن استراحت می کنن که هوادارای ازبک بیشتر و بهتر تشویق کنن!

- توپ در این ۳۷ دقیقه در اختیار چک، ولی بازی، گل و میدان در اختیار روسیه است!

- ساعت ۱ بامداد امروزه، نه، امروز نیس. دیگه رفتیم تو فردا پس الان فرداست، دیگه نمی تونیم بگیم امروز، الان ۱ بامداده فرداس...

- باز هم شاهدیم که صندلی های بی گناه ورزشگاه به زمین پرت می شه

- این داوره که پایان بازی رو اعلام می کنه / «بازی ایران و ازبکستان»

- توپ به نکونام می رسه ... ولی به جائی نمی رسه...

- کسی که لیزر انداخته قطعا توی استادیومه...!

استقلال ۱ ... چون یه گل زده ... پرسپولیس صفر چون یه گل نزده...!

ایگواین حمله می کنه... البته کاکا هستش چون ایگواین ۲۰ دقیقه پیش تعویض شد!

- مسی خیلی بهتر از کریس رونالدو هست، ولی انصافا رونالدو هم چیزی از مسی کمتر نداره

نقطه پنالتی رو می بینیم که در محوطه جریمه قرار گرفته!

- دوربین داره ساق پای بازیکن ها رو نشون میده، خستگی رو میشه از ساق پای بازیکنا دید

- (بازی ایران- ازبکستان/ تماشاگران فریاد می زنند five۵۵۵۵۵۵۵five۵۵۵۵۵۵۵ (تماشاگران به عدد ۸ اشاره می کنند حتما تماشاگران قطرو تو ورزشگاه دیدن!

- بواتنگ، نه ببخشید آلابا، شایدم گوستاوو بود که مرتکب پنالتی شد به هر حال یکی اونجا پنالتی کرد/ «بازی دورتمند – بایرن»

- بوفن راحت الحلقوم نیست

- اینجا توپ به دست بازیکن برخورد میکنه و جریمش یک ضربه پنالتیه که البته پنالتی هم خودش یه جریمس...

- سرزن های لیورپول کوشن؟ آها یکیشون رو دیدم!

- و این هم دوقلوهای داسیلوا که علاقه مندان منچستر رو قطعا یاده گری و فیل نویل میندازه که البته رافائل دو سال بزرگتره!

- بازیکن شماره ۹ دورتموند درخشش تو یورو ۲۰۱۲ رو از الان شروع می کنه/ «جام حذفی آلمان»

- گنارو گاتوسو مثل یک پلنگ زخمی که شکارش از دستش فرار کرده دنبال توپ می دوه و دل پیرو هم می دونه اگه تو چنگ این پلنگ زخمی بیفته کاری ازش برنمیاد/ «بازی میلان و یوونتوس چند سال پیش»

- (در مقدماتی جام جهانی ۹۸ خالد التیماوی بازیکن عربستان عصبانی شد و توپ رو محکم شوت کرد سمت تماشاچی ها ...) خالد التیماوی فکر کرده ما تو ورزشگاه آزادی فقط یه توپ داریم... اونی که اینجا زیاده توپه ... می خوای چندتا واست بفرستیم عربستان...؟

- حالا بازیکن شماره ۱۱ با بازیکنی که شماره پیراهنش کمی بیش از دو برابر شماره پیراهن اونه یعنی شماره ۲۳ درگیر میشه!

- اگه می خواین نتیجه رو بدونین هنوز مشخص نیست/ «لحظه قبل از پنالتی بازی استقلال سپاهان»

- وقتی یه دروازه بان اخراج می شه، معمولا مربی ها دروازه بان ذخیره شون رو به بازی میارن و یک بازیکن از تیمشون رو بیرون می کشن!/ «بازی سپاهان و النصر امارات»


   
پاسخنقل‌قول
mehdigharibi666
(@mehdigharibi666)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 349
 

سر گروهبان پادگان آموزشی رو کرد به گروهان تحت امرش و گفت :

همه شما به خاطر بی نظمی و سرپیچی از دستور باید تنبیه بشید ، زود نفری ده بار روی زمین شنا برید وشروع کرد به شمردن:

یک دو سه چهار پنج شش هفت هشت نه ، نه ، نه ، نه ، نه و همینطور به گفتن عدد نه ادامه داد

بعد از چند دقیقه در حالی که لبخند میزد گفت : میدونم الان دارین تو دلتون بهم فحش میدین ولی این یونیفرمی که تنمه ضد فحشه ...

یهو یه صدا از بین گروهان به گوشش خورد :

مگه مادرت هم یونیفرم میپوشه !!؟


   
پاسخنقل‌قول
mehdigharibi666
(@mehdigharibi666)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 349
 

در ایام قدیم یه کشتی باری بود که ناخدای شجاعی داشت.

یک روز دزدان دریایی به کشتی حمله کردند

ناخدا گفت : اون پیراهن قرمز منو بیارید، پیراهن رو پوشید و در کنار ملوانانش مردانه جنگید و دزدان را فراری داد.

از او فلسفه پیراهن قرمز را پرسیدند.

گفت: برای این است که اگر من زخمی شدم و خونریزی کردم، شما نفهمید و روحیه تان را از دست ندهید.

چند بار دیگر هم همین اتفاق افتاد و هر بار دزدان در مصاف با کاپیتان پیراهن قرمز شکست می خوردند.

یک روز دیده بان گفت : 10 تا کشتی دزدان همزمان به ما حمله کرده اند.

همه وحشت کردند یکی دوید تا پیراهن قرمز کاپیتان را بیاورد.

کاپیتان که این دفعه حسابی ترسیده بود گفت: پیراهن قرمز لازم نیست،

اون شلوار قهوه ای منو بیارید !!!! :))))))


   
پاسخنقل‌قول
mehdigharibi666
(@mehdigharibi666)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 349
 

چهار تا مهندس برق، مكانیك، شیمی و كامپیوتر با یه ماشین در حال مسافرت بودن كه یهو ماشین خراب میشه. خاموش میكنه و دیگه هر چی استارت میزنن روشن نمیشه.

میگن آخه یعنی چی شده؟

مهندس برقه میگه: احتمالاً مشكل از مدارها و اتصالاتو سیم كشی هاشه.

یكی از اینا یه ایرادی پیدا كرده.

مهندس مكانیكه میگه: نه بابا، مشكل از میل لنگ یا پیستوناشه كه بخاطر كار زیاد انحراف پیدا كرده.

مهندس شیمیه میگه: نه، ایراد از روغن موتوره. سر وقت عوض نشده، اون حالت روان كنندگیشو از دست داده.

در اینجا میبینن مهندس كامپیوتره ساكته و هیچ چی نمیگه. بهش میگن: تو چی میگی؟

مشكل از كجاست؟ چیكارش كنیم درست شه؟

مهندس كامپیوتره یه فكری می كنه و میگه: نمیدونم، ولی بنظرم پیاده شیم، سوار شیم شاید درست شده باشه!!!


   
پاسخنقل‌قول
mehdigharibi666
(@mehdigharibi666)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 349
 

یکی از دوستام با یه پسر خیلی پولدار دوست شده بود و تصمیم داشت هر طور شده باهاش عروسی کنه ،

تو یه مهمونی یه دفعه از دهنش پرید که 5 ساله دفتر خاطرات داره و همه چیزشو توش می نویسه ، این آقا هم گیر داد که دفتر خاطراتتو بده من بخونم!

از فردای اون روز مژگان و من نشستیم به نوشتنه یه دفتر خاطرات تقلبی واسش ، من وظیفه قدیمی جلوه دادنشو داشتم ، 10 جور خودکار واسش عوض کردم ، پوست پرتقال مالیدم به بعضی برگاش ...، چایی ریختم روش ...

مژی هم تا می تونست خودشو خوب نشون داد و همش نوشت از تنهایی و من با هیچ پسری دوست نیستمو خیلی پاکم و اصلا دنبال مادیات نیستم و فقط انســــانیت برام مهمه و ...

بعد از یک هفته کار مداوم ما و پیچوندن آقای دوست پسر ، دفتر خاطراتو بُرد تقدیم ایشون کرد ... آقای دوست پسر در ایکی ثانیه دفتر خاطرات رو بر فرق سر مژی کوبید و گفت :

منو چی فرض کردی؟

اینکه سالنامه 1390 هست! تو 5 ساله داری تو این خاطره می نویسی؟

و اینگونه بود که مژی هنوز مجرد است...


   
پاسخنقل‌قول
صفحه 2 / 15
اشتراک: