در این تاپیک می خواهم که هر چی طنز بلد هستید رو بگذارید البته به دور از مسایل حلاف عرف و شرع
عکس خنده دار من از آمپول می ترسم!
گویند روزی سلطان محمود غزنوی برای گردش به باغی که خارج از شهر داشت رفت . در آنجا گفت : از شعرا چه کسی همراه ماست ؟ عده ای را نام بردند . آنان را احضار کرده گفت : می خواهم از پله های عمارت که در وسط باغ است بالا روم و میل دارم شاعری برای من شعری بسراید به نحوی که وقتی در پله اول پای می گذارم مصرعی بگوید که هجو و زننده باشد و مستوجب قتل و چون در پله دوم پای نهادم مصرع دیگری بگوید که مصرع اول را به مدح تبدیل کند و اگر در این کار عاجز بماند حکم به قتل وی خواهم داد.
هیچ یک از شعرا جرات این کار را نکردند مگر اسدی طوسی که قدم پیش نهاد و قبول کرد .
تا بالای عمارت هجده پله بود .
خواهم اندر تو کنم ای بت پاکیزه خصال نظر از منظر خوی شب و روز و مه و سال
خفته باشی تو و من می زده باشم همه شب بوسه ها بر کف پای تو ولیکن به خیال
عاشقانت همه کردند چرا من نکنم بر سرکوچه تماشای قد و قامت و خال
مادرت کان کرم بود بداد از پس و پیش به فقیران لب نان و به گدایان زر و مال
رفت تا انته القصه که نتوان بکشید تیر مژگان که زدی بر دل ریشم فی الحال
وه که بر پشت تو افتادن و جنبش چه خوشست کاکل مشک فشان از اثر باد شمال
از تو درآرم و با دامن خود پاک کنم چکمه از پای تو ای سرو خرامان اقبال
یاد داری که تو را تا به سحر می کردم صد دعا از دل مجروح پریشان احوال
ش
طوسی خسته اگر بر تو نهد منع مکن نام معشوقی و عاشق کشی و حسن و جمالش
فتحلی شاه روزی میان دو بانو نشسته بود به نامهای جهان و حیات
شاعری این چنین گفت :نشسته ام به میان دو دلبرو دو دلم
که را به مهر ببندم در این میان خجلم
جهان گفت : تو پادشاه جهانی جهان تو را باید
حیات گفت :اگر حیات نباشد جهان چه کار آید
در این میان زنی به نام بقا این شعر را خواند :
حیات و جهان هر دوشان بی وفاست بقا را طلب کن که آخر بقاست .
مملکت مارو باش
خواجه همام الدین تبریزی از غزل سرایان ولطیفه گویان قرن هشتم
آذربایجان است گویند شبی در دربار یکی از سلاطین حضور داشت کنیزی زیبا که نامش خورشید بود
خواست سر شمع را اصلاح کند تا روشنی بهتر دهد که ناگاه آتش شمع دستش را سوزاند .همام فی
البداهه خواند:
با روی تو شمع بر فروزد عجب است با چشم تو دیده بر فروزد عجب است
دیدم که زشمع سوخت دستت ناگاه خورشید که از شمع بسوزد عجب است
شاعرامون دیونه ای بودن برا خودشون
ازدواج آهو و الاغ
آهو خيلي خوشگل بود . يک روز يک پري سراغش اومد و بهش گفت: آهو جون!دوست داري شوهرت چه جور موجودي باشه؟
آهو گفت: يه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش.
پري آرزوي آهو رو برآورده کرد و آهو با يک الاغ ازدواج کرد.
شش ماه بعد آهو و الاغ براي طلاق سراغ حاکم جنگل رفتند.
حاکم پرسيد : علت طلاق؟
آهو گفت: توافق اخلاقي نداريم, اين خيلي خره.
حاکم پرسيد:ديگه چي؟
آهو گفت: شوخي سرش نميشه, تا براش عشوه ميام جفتک مي اندازه.
حاکم پرسيد:ديگه چي؟
آهو گفت: آبروم پيش همه رفته , همه ميگن شوهرم حماله.
حاکم پرسيد:ديگه چي؟
آهو گفت: مشکل مسکن دارم , خونه ام عين طويله است.
حاکم پرسيد:ديگه چي؟
آهو گفت: اعصابم را خورد کرده , هر چي ازش مي پرسم مثل خر بهم نگاه مي کنه.
حاکم پرسيد:ديگه چي؟
آهو گفت: تا بهش يه چيز مي گم صداش رو بلند مي کنه و عرعر مي کنه.
حاکم پرسيد:ديگه چي؟
آهو گفت: از من خوشش نمي آد, همه اش ميگه لاغر مردني , تو مثل مانکن ها مي موني.
حاکم رو به الاغ کرد و گفت: آيا همسرت راست ميگه؟
الاغ گفت: آره.
حاکم گفت: چرا اين کارها رو مي کني ؟
الاغ گفت: واسه اينکه من خرم.
حاکم فکري کرد و گفت: خب خره ديگه چي کارش ميشه کرد.
نتيجه گيري اخلاقي: در انتخاب همسر دقت کنيد.
نتيجه گيري عاشقانه : مواظب باشيد وقتي عاشق موجودي مي شويد عشق چشم هايتان را کور نکند.
بنده خدا خره چه گناهی داره ؟؟؟!!!! اون که انتخاب نکرده انتخاب شده . هیچ تصمیمی نداشته . نفهمیدنش هم که دست خودش نیست . پس با این قضایا منطقی نتیجه میگیریم که اهو خرتره!!!!!
یارو صب تا شب تو خیابون مخ میزنه، شب تا صب تو شبکه های اجتماعی؛
بعد میگه دنبال نیمه گمشده ام می گردم….
خـــُــــ لامصب پازل هزار تیکه هم بودی تا حالا تموم شده بودی ….
حکایت موسی به زبان لری
و چون موسی در گریز از فرعون به نیل رسید خداوند فرمود : موسا واسا . موسا نو سا !
خداوند فرمود : موسا هو نیله خیلی قیله (گوده) واسا ! موسا نواسا ! و چنین بود که فرمان آمد ای نیل تو واسا موسا لره وانیسه...........
حرکات دخترا در مواقع مختلف
وقتی که مهربونن مثل یه خرگوش ملوس دوست داشتنین
وقتی که اعصبانی میشن مثل دیونه ها میشن دیگه نمیشه رفت سمتشون وقتی غر میزنن مثل مگس میرن رو اعصابت وقتی که ناز میکنن مثل یه بچه نق نقو اعصابتو خورد میکننوقتی که دروغ میگن قیافشون شبیه سوسک میشه(نکته کنکوری) وقتی ناراحت میشن مثل یه گنجشک تیر خورده دلسوز میشن
وقتی خوشحال میشن مثل کانگورو اینور اونور میپرن
وقتی جیغ میزنن مثل یه سوزن که بهت میزنن از جا میپری
وقتی که بترسن مثل موش سریع یه جا قایم میشن
وقتی خجالت بکشن مثل لبو قرمز میشن
وقتی که حرف میزنن مثل رادیو خراب باید بزنی تو سرش تا قطع شه
وقتی که گریه میکنن مثل بچه های شیش ماهه حتما باید نازش کنی تا آروم شه
مامان ﻣﻦ ﺁﺧﺮ ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺳﯿﻪ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﻓﺤﺶ ﺑﺪﻩ ﻧﻈﺮ ﺧﻮﺩﻣﻢ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ
ﻣﺜﻼ ﻣﯿﮕﻪ:
ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ ﻧﻔﻬﻢ؟
ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮕﻢ ﺷﻌﻮﺭ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟؟؟
دختر:خوابی؟؟؟
پسر: آره بيدار شدم زنگ مي زنم بهت
دختر:من دوس پسر قبليم اين موقع روز خواب نبود
پسر:چه ربطي داره؟
دختر:من واسش مهم بودم
پسر:خوب بيا من بيدار شدم، خوب شد؟
دختر:دوس پسر قبليم اصلا” نمي گفت: من بيدار شدم بيا
پسر:اون يه آدمه ديگه بود من يه آدمه ديگه
دختر:من كه همون آدمم
پسر:من قانع شدم ، از اين به بعد هر روز 6 صب بيدارم
دختر:من 6 خوابم.!!
پسر:دوس دختر قبليم 6 بيدار بود..!
دختر:برو با همون ( گوشي را قطع مي كند)
( هنوز تحقيقات براي شناخت زنها ادامه دارد)
همه فکر می کنن دخترا آرزو دارن یه پسر پولدار و خوشتیپ پیدا کنن!!!
ولی نمی دونن بزرگترین آرزوی دخترا اینه که هر چقد می خوان غذا بخورن فقط چاق نشن!!!!!!!
ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺍﺳﻢ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ
ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ: ﻣﺜﻞ ﻋﺴﻞ
ﺳﺎﻋﺎﺕ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺭﻭﺯ : ﻣﺜﻞ ﭘﮕﺎﻩ، ﺳﭙﯿﺪﻩ، ﺳﺤﺮ
ﺍﺳﻢ ﺟﮏ ﻭ ﺟﻮﻧﻮﺭ ﺑﺎﺷﺪ : ﺍﻋﻢ ﺍﺯ ﭘﺮﻧﺪﻩ : ﻣﺜﻞ ﭘﺮﺳﺘﻮ، ﺩﺭﻧﺎ…
ﺣﺸﺮﻩ : ﻣﺜﻞ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ،
ﭼﻬﺎﺭﭘﺎ : ﻣﺜﻞ ﻏﺰﺍﻝ...
ﺍﺳﻢ ﻋﻠﻒ ﺑﺎﺷﺪ : ﻣﺜﻞ ﺭﯾﺤﺎﻧﻪ، ﭘﻮﻧﻪ ﻭ…
ﺍﺳﻢ ﻣﻜﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ : ﻣﺜﻞ ﺻﺤﺮﺍ، ﺩﺭﯾﺎ، ﺧﺎﻭﺭ، ﺍﯾﺮﺍﻥ
ﺧﯿﺲ ﺑﺎﺷﺪ : ﻣﺜﻞ ﺷﺒﻨﻢ، ﺩﺭﯾﺎ، ﺳﺎﺣﻞ، ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﻭ ﻛﻼ ﻫﺮ ﺍﺳﻤﯽ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﯾﻪ ﻫﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺳﻢ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﺩﺭ ﻏﯿﺮ ﺍﯾﻦﺻﻮﺭﺕ اگر اسم درست و حسابی بود ﺍﺳﻢ ﭘﺴﺮه
))
♫پسر خندون ♪♫
واسه ماهايي كه تنهاييم روز خاصي وجود نداره!؟
تنهاتايني!
اِلونتايني!
بدبختايني!
بيكستاين!
زِرتتايني!
واحدتايني!
خب يه روزيم واسه ما تثبيت كنن ديگه! ما آدم نيستيم؟!
اين چي وعضيه!
© دردهاي يك مرد ♪ ♫
در اين هواي باراني...
در ميان دلتنگي ها...
دلم يك چايي قند پهلو و يك دست گرم ميخواهد...
تلفيق اين دو با هم ناب ترين حس زندگيست...
آرزوهايم ساده ولي دست نيافتيست...
جايي براي مردها : © دردهاي يك مرد ♪ ♫
دیوار موسسه ی بیمه رو تازه رنگ کردهبودن
کنارش نوشتن “لطفا روی دیوار چیزی ننویسید”یکی اومده با اسپری روش نوشته :
“چشم داداش شما جون بخواه”…!
فیلی که ناله میکنه رو میگن فینال!
حالا اگه همین فیله که داره ناله میکنه،یه پاشو بزاره عقب چی میشه!؟
ارمیتا جان اون فیله سرکاریه ؟؟؟؟؟!!!
هر چی زور زدم چیزی به مغزم نرسید .
@Mr.Sohrab 3298 گفته:
ارمیتا جان اون فیله سرکاریه ؟؟؟؟؟!!!
هر چی زور زدم چیزی به مغزم نرسید .
((99))میشه پفیلا
- از نظر هندوانه تمام انسان ها چاقوکش هستن.
- به پشه مي گن: چرا زمستون پيداتون نيست؟ مي گه: نه اينکه تابستونا خيلي برخوردتون خوبه!!
- چراغعلي دندونش درد مي کرده ميره دکتر ميگه: همه رو بکش بجز اوني که درد مي کنه!!
دکتر مي پرسه چرا؟
مي گه: بذار مثل سگ تنها بمونه!!
- قديما يه کيلو سبزي مي گرفتي پاک کني دوتا کفش دوزدکي حلزوني از توش ميومد بيرون کلي سرگرم مي شديم، اما حالا چي؟ نه سرگرمي اي نه دلخوشي اي ... هيچي...!
- يعني فقط کافيه تو خونتون بفهمن که امتحان دارين، اونوقت بخواي دستشويي هم بري؛ ميگن کجا؟! مگه تو امتحان نداري؟؟؟
- صبر...
کره اي: هيچ چي مثل منتظر بودن واسه عشقت عذاب آور نيست
آمريکايي: هيچ چي مثل منتظر بودن واسه يه ساندويچ گرم عذاب آور نيست
يوناني: هيچ چي مثل منتظر بودن واسه يه دسته چک عذاب آور نيست
انگليسي: هيچ چي مثل منتظر بودن واسه يه مهموني بزرگ عذاب آورر نيست
برزيلي: هيچ چي مثل منتظر بودن واسه يه مسابقه فوتبال عذاب آور نيست
ايراني: انگار شما تا حالا با dialup کار نکرديد!!!
..................
باباهامون جلوي باباهاشون پاشونو دراز نکردن
ما پاهامونو دراز کرديم اما به احترامشون جلوشون سيگار نکشيديم
بچه هامون اگه تو جمع نزنن زير گوشمون شانس آورديم !
.
.
.
به سلامتي دزد دريايي …
که همه رو با يه چشم ميبينه !
.
.
.
هم عاشقتم , هم ازت متنفرم , ميانگين که بگيري ميبيني برام مهم نيستي !
.
.
.
به سلامتي مادرا که وقتي با جارو برقي ميان تو اتاق انگار چنگيز خان حمله کرده..!
.
.
.
پسر : عصباني ميشي خيلي خوشگل ميشي …
دختر : من که الان عصباني نيستم.!!
پسر : منم همينو ميگم، الان مثه بزي..!!!
دختر : چي ميگي آشغال؟
پسر : آها اينو ميگم، الان خيلي خوشگلي ….!!
.
.
.
جمعيت جهان = 7,000,000,000 نفر
اگه من بميرم = 6,999,999,999 نفر
همه ي اعداد عوض ميشه ، قدر منو بدونيد…
.
.
.
انگار 90% از خستگي آدم تو جورابشه !
اين جورابو که در مياري راحت ميشي
.
.
.
يه پسرخاله دارم به باباش ميگه پدر، به مامانشم مادر
ميريم خونشون انگار داريم فيلم هندي مي بينيم !
.
.
.
ديروز به استاد گفتم :
استاد دو دقيقه اومديم خودتون رو ببينيم همش که پا تخته اي
بيا بشين ديگه !
کل کلاس له شدن) منم انداخت بيرون !
.
.
.
حتي اگر از دوران مهد کودکتون چشاتون ضعيف باشه
از نظر پدر و مادرتون اين کاميوتر صاحاب مرده باعثشه !
.
.
.
تازه فهميدم ((موفق باشيد)) آخر برگه امتحان
در جواب تمام خسته نباشيد هايي هست که وسط کلاس به استاد مي گفتيم !
.
.
.
يارو اومده آدرس ميپرسه يه ساعت توضيح دادم “سمت راست فلان جا”
خدافظي کرد رفت سمت چپ
.
.
.
بعضي وقتها عقل آدم يه چيز ميگه و دلش يه چيز ديگه
اصلاً هر دو شون غلط کردن آدم بايد ببينه زنش چي ميگه !
.
.
.
ترسناک ترين سوال : آخرين نفر کي دستشويي رفته !؟
.
.
.
ساق پا چيست ؟
وسيله اي براي يافتن ميز در تاريکي !
.
.
.
ديشب داشتم با دوستم اس ام اس بازي مي کردم:
من: يادته يه روز تو آشپز خونه ي خوابگاه باهات دعوا کردم؟؟
هر وقت يادم مي افته عذاب وجدان مي گيرم
دوستم: آره يادم خاک بر سرت تو هميشه خيلي بي شعور بودي!
اينم از دوستاي ما
.
.
.
خيلي وقته اين سوال ذهن منو به خودش مشغول کرده
که چرا به جاي :دي از :بهمن استفاده نميکنن !
.
.
.
حتي اگه 8 تا يخچال فريزر سايد باي سايد هم تو خونه باشه
از نظر مادر 90 درصد قبض برق مال کامپيوتره!!!
.
.
.
و خداوند انسانهايي را آفريد که به اشتباه فکر مي کنن خوشمزه هستن
بدين سان اعصاب بشريت به فنا رهسپار گشت
.
.
.
با بابام تو تاکسي داشتيم ميرفتيم يهو بابام دستشو کرد تو جيبش
ما هم او مديم تريپ ور داريم گفتيم “بزار من حساب ميکنم”
بابام گفت:کي خواست پول بده موبايلم زنگ خورده…اخرشم خودم حساب کردم!
.
.
.
دقت کردين قبلاً هر چي موبايل کوچکتر بود با کلاس تر بود،الان هر چي بزرگتر باشه!!!
.
.
.
از خود آزاري هاي دوران بچگي ميشه به زبون زدن به دو سر باتري کتابي اشاره کرد
.
.
.
به داداش کوچيکم ميگم يکم ورزش کن مثل من هيکلت ورزشکاري بشه
برگشته بهم ميگه:
تو که هيکلت مثل آدم دست راستي ميمونه ، که با دست چپ نوشته باشه !
.
.
.
شما هم وقتي پول مول تو جيبتون نيست احساس نا امني ميکنين ؟
يا فقط من اينجوريم !؟
.
.
.
دقت کردين هروقت يه خواب خوب ميبيني صب پاشي يادت نمياد
اما کافيه يه خواب ناجور ببيني ، تا شيش ماه تو مخته !
.
.
.
دوستم تعريف ميکرد ميگفت :
با نامزدم رفتيم برا اهدا عضو ثبت نام کرديم و اين حرفا
آقا مارو جو گرفت هرچي بود تيک زديم
خدا نکرده اگه اتفاقي بيوفته برام ، فقط پوستم ميمونه
تو يه نايلون ميارن در خونه تحويل ميدن !
.
.
.
طرف ميگه برات ميميرم و اين تريپا مياد فِر و فِر
اما اگه دست به گوشيش بزني درجا ميخواد اعدامت کنه
.
.
.
دختري با ظاهري ساده از خيابان گذشت که پسري در پياده رو به او گفت:
چطوري سيبيلو؟
دختر خونسرد ، تبسمي کرد و جواب داد:
وقتي تو ابرو بر ميداري و مو رنگ ميکني و گوشواره ميندازي
من سيبيل ميزارم تا جامعه احساس کمبود مرد نداشته باشه !
@آرمیتا37 3140 گفته:
خواجه همام الدین تبریزی از غزل سرایان ولطیفه گویان قرن هشتم
آذربایجان است گویند شبی در دربار یکی از سلاطین حضور داشت کنیزی زیبا که نامش خورشید بود
خواست سر شمع را اصلاح کند تا روشنی بهتر دهد که ناگاه آتش شمع دستش را سوزاند .همام فی
البداهه خواند:
با روی تو شمع بر فروزد عجب است با چشم تو دیده بر فروزد عجب است
دیدم که زشمع سوخت دستت ناگاه خورشید که از شمع بسوزد عجب است
شاعرامون دیونه ای بودن برا خودشون
شاعرا دختر باز بودن همه ((102))
*به یه دونه شلوار لی می گن: "لیوان "
به دو تا شلوار لی می گن: "لی لی"
به 3 تا شلوار لی می گن: "تریلی"
به 4 تا می گن: "چارلی"
به 5 تا می گن: "لی لی تو تریلی"
به 6 تا می گن: "لی لی با چارلی"
به 7 تا شلوار لی میگن: "خیلی!!!"
برگرفته از وب دوست بسيار عزيزم:
سر بزنين ضرر نمى كنين
اون جوکه که در مورد امتحان بود واقعا معنا دار بود واسم و اون هایی که توش کامپیوتر بود . بابام هر موقع منو میبینه قبض برق را نشون میده و میگه بیا این هم از اون کامپیوتر لعنتی . چقدر بهت بگم خاموشش کن ((95))