Last seen: 1402/09/17 09:11
آفرين امير.....خوب بود ولي حس ترس رو زياد به خواننده القا نميكرد....يه چي مثل بعضي از كار هاي استاين بود.
سهیل;12342:داستان خیلی قشنگی بود آرمان جان دستت درد نکنه کم کم داری جای نویسنده های بزرگ سایت رو میگیری فکر کنم باید منتظر یه داستان بلند از طرف آرمان...
حسين جان داستانت عاليه ......به فكر يه ناشر باش تا وقتي كه كتاب تكميل شد بديش براي چاپ......ب هر حال نميدونم هر كاري كه دوست داري بكن
sina.m;12243:یکم داستان بره جلو اگه کسی پیدا شد میگم کاور درست کنه من از این بهتر بلد نیستمشما به عنوان کاور موقت حسابش کنینفصل دوم احتمالا زیاد امشب ...
سينا جان به نظر من بهتره يكم رو كاور كار كني.....انگار يه چيزي نداره.....اگه اشتباه نكنم يكي از دوستان هم به اين موضوع اشاره اي داشتن....راستي يكم سري...
يه نقد كوچيك در مورد كل كتاب كه اميد وارم سينا جان تو كار بعديش بهش توجه كنهبعضي مواقع بعضي چيزا رو خيلي تو صيف كرده بودي كه اصلا نيازي به اين كار نبو...
حسين عال بود.....سبك نوشتنتو واقعا دوست دارم......از اين كه يه بخش تلخي از تاريخ ملتمون رو در قالب رمنس آورده بودي خوشم اومد......
amirezat;12215::38: آرمــــــان :45:چيه امير....مشكلي هست؟
روز دختر رو به همه ي خواهر هاي گلم كه تو ي سايت فعاليت دارن تبريك ميگم........اميدوارم هميشه خوش حال و سلا مت باشيد- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت...
ممد جان من هم هول هولي نوشتم......ببخشيد واقعا.....انشاء الله تو كارهاي بعدي جبران كنم......
آيدا جان به نوشتن ادامه بده من هم با حرف بانو مهرنوش موافقم......اگه بنويسي دستت به كار ميوفته و در كار هاي بعديت و اصلا چرا راه دور بريم در فصل هاي ب...
milad.m;12186:به نوشته ها جلوی چشمم نگاه می کردم خیلی بیشتر از یک نامه عاشقانه ! عکس هایش را روی تختم گذاشتم و به آنها نگاه می کردم آیا واقعا آنها وا...
Matin.m;12183:گذشته :من به همراه دوستم به مهمانی رفتیم . یک مهمانی شبانه ! خیلی برایم تازگی داشت رفتار کسانی که در آنجا بودند همه ماسک هایی ترسناک بر ...
sina.m;12173:ولله من منتقد نیستم و هر نظری میدم به عنوان خوانندستالبته امروز حس کردم دیگه داری ازم ناراحت میشی :دینظر من اینه که سعی کن زیاد توی یه رو...