The Old Man and the Sea
خلاصه و توضیحات
خلاصه کتاب پیرمرد و دریا:
پیرمردِ ماهیگیر سانتیاگو نام داشت و چهلوهشت روز میشد که حتی یک ماهی در تورش نیافتاده بود. او این مدت را با پسرکی به نام مانولین سر کرده بود، اما عاقبت پدرومادر پسرک او را به قایق ماهیگیری خوشاقبالتری فرستادند و سانتیاگو را سالائو خواندند؛ که به معنای نهایت شومبختی است.
پیرمرد پوستی تیره و چروکیده داشت که جابهجا رد زخم و خراش تورهای سنگین ماهیگیری بر آن به چشم میخورد، با این حال چشمهایاش به رنگ دریا بود و شادابی و صلابت در نگاهش موج میزد.
سانتیاگو و پسرک، گهگداری به کافههای لنگرگاه سر میزدند تا لبی تر کنند و از سالهایی که کنار هم به ماهیگیری گذرانده بودند یاد کنند، اما پیرمرد همیشه در جمع ماهیگیران مورد تمسخر قرار میگرفت و بداقبالیاش نقل محفل بود. روزی در یکی از کافههای بارانداز، مانولین که خونش از تمسخر ماهیگیران به جوش آمده بود، از سانتیاگو خواست که اجازه دهد کمی طعمهی تازه برای قایق فراهم کند. سانتیاگو خجالتزده هدیهی پسرک را پذیرفت و اعلام کرد که قصد دارد مسیری تازه پیش گیرد و قایقش را بیش از همیشه به دل دریا براند…
Summary and description [From GoodReads]
Combat de l’homme et de la nature, roman du courage et de l’espoir, Le vieil homme et la mer est un des plus grands livres de la littérature américaine.
Cette nouvelle traduction s’attache à restituer la prose lente, solennelle, presque dépouillée et subtilement ouvragée dans laquelle Hemingway chante l’aventure du vieil homme, lui redonnant ainsi toute sa dimension héroïque et tragique.
درباره نویسنده
ارنست همینگوی
پدرش کلارنس یک پزشک و مادرش گریس معلم پیانو و آواز بود. برای گذران زندگی از سهم ارث پدری استفاده میکرد و به کار داستاننویسی نیز میپرداخت. از مهمترین رمانهای همینگوی پیرمرد و دریا است که جایزه نوبل را برایش به ارمغان آورد. ارنست همینگوی در تاریخ ۲ ژوئیه ۱۹۶۱ میلادی با یکی از تفنگهای […]
مشاهده بیوگرافیِ ارنست همینگوی
فایلهای این کتاب
خلاصه داستان:
داستان دربارهی پیرمردی به نام سانتیاگو است که یک ماهیگیر بسیار باتجربه است، ولی مدت ۸۴ روز است که هیچ ماهیای صید نکرده است؛ به همین خاطر شاگرد او که پسری به نام مانولین است از سوی والدینش از همراهی پیرمرد در ماهیگیری منع شده است؛ با این حال پسرک پیرمرد را بسیار دوست دارد و با اینکه او را در صید ماهیگیری همراهی نمیکند، ولی همواره به وضع پیرمرد رسیدگی میکند و نیازهای او را برطرف میکند. پیرمرد و پسرک به بازی بیسبال علاقه زیادی دارند و در طول داستان دربارهی آن گفتگو میکنند. علاوه بر بیسبال پیرمرد شیرهایی که در سفر به آفریقا دیده را بسیار دوست دارد و شبهای زیادی خواب شیرهای آفریقا را میبیند. پیرمرد باور دارد که عدد ۸۵ عدد شانس است و او میتواند در روز هشتاد و پنجم یک صید بزرگ داشته باشد.
پسرک طعمه و وسایل صید را برای پیرمرد تهیه میکند و پیرمرد در صبح روز هشتاد و پنجم قایقاش را در آب انداخته و به تنهایی راهی صید ماهی میشود. در طی یک روز، پیرمرد از ساحل بسیار دور میشود به آبهای عمیق خلیج میرسد؛ ظهر روز بعد و پس از انتظارهای فراوان سرانجام یک نیزه ماهی بزرگ طعمه را میبلعد و پیرمرد که قادر به بالا کشیدن این ماهی بزرگ نیست سعی میکند که طناب ماهیگیری را نگه دارد تا نیزه ماهی خسته شده و سرانجام بتواند آن را صید کند. دو روز و دو شب به همین منوال میگذرد و فشار طناب ماهیگیری پیرمرد را خسته و زخمی میکند. در روز سوم نیزه ماهی خسته شده و شروع به چرخیدن به دور قایق میکند، پیرمرد متوجه خسته شدن نیزه ماهی شده و و با این که بسیار خسته و بیرمق است، با تلاشهای فراوان نیزه ماهی را به کنار قایق کشانده و با فروکردن نیزهای در بدنش آن را میکشد.
پیرمرد نیزه ماهی را به کنار قایق میبندد و پاروزنان بهطرف ساحل حرکت میکند و در راه به این فکر میکند که در بازار چنین ماهی بزرگی را از او به چه مبلغی خواهند خرید؛ اما پیش خود بر این باور است که هیچکس لیاقت خوردن این ماهی باوقار و بزرگ منش را ندارد. در راه بازگشت، کوسهها که از بوی خون پی به وجود نیزه ماهی بردهاند برای خوردنش هجوم میآورند و در چند نوبت مقدار زیادی از گوشت نیزه ماهی را میخورند؛ پیرمرد چندتا از کوسهها را از پا درمیآورد، ولی در نهایت شب که فرامیرسد کوسهها تمام ماهی را میخورند و فقط اسکلتی از او باقی میگذارند و پیرمرد به خاطر قربانی کردن ماهی خود را سرزنش میکند. در روز بعد پیرمرد پیش از طلوع آفتاب به ساحل میرسد و راهی کلبهاش شده و از شدت خستگی به خوابی عمیق فرومیرود.
در صبح آن روز، عدهای از ماهیگیران برای تماشا به دور قایق او و اسکلت نیزهماهی جمع میشوند و از بزرگی آن تعجب میکنند. اما شاگرد پیرمرد، مانولین، فقط سلامت پیرمرد برایش مهم است و برای او در کلبهاش روزنامه و قهوه میبرد. وقتی پیرمرد از خواب بیدار میشود به پسرک قول میدهد که بار دیگر همراه هم برای صید ماهی به دریا بروند. پیرمرد از فرط خستگی زیاد دوباره به خواب میرود و خواب شیرهای سواحل آفریقا را میبیند.
متاسفانه دسترسی شما محدود است.
برای دانلود این فایل باید وارد سایت شوید.
- زبان فایل: پارسی
- فرمت فایل: pdf
- تعداد صفحات: 224
- منتشرکننده: ایران میت
- تعداد دانلود: 8 کاربر
- حجم فایل: 3.51 MB
- نام فایل: pyrmrd_v_drya.pdf
- تاریخ انتشار: 1397/08/06
دیدگاهها