.:: lycanthrope ::.
همگام با پيشرفت ذهن بشر و اتکاي بي سابقه او به علم، به نظر ميرسيد که نقاط کور و موجودات ناشناخته جهان رو به کاستي ست.
انگار که بشر يک چراغ بزرگ را در سرتاسر جهان هستي روشن کرده است که با آن همه چيز را ميبيند و ميشناسد، اما خيلي هم نميتوان مطمئن بود، هنوز هم موجوداتي هستند که علم از شناخت آنها عاجز است، هنوز هم اسراري وجود دارند ک هيچ علم و آزمايشي نتوانسته پرده از راز شان بردارد، يکي از همين موجودات موضوع اين نوشتار است.
آیا گرگینه ها وجود دارند؟
گرگینه و یا lycanthrope انسان هایی افسانه ای هستند که در هنگام ماه کامل ( ماه شب چهارده ) به صورت گرگ در می آیند و تمام خصوصیات یک گرگ را نیز دارا می باشند. در این حالت گرگ نما یا گرگینه از حالات انسانی خارج شده است و تمایل زیادی به کشتن انسان ها دارد. در همه افسانه ها گرگینه ها در مقابل خون آشام ها ( ومپایرها) قرار دارند. در افسانه ها اگر گرگینه ای انسانی را گاز بگیرد و بزاق دهانش وارد جریان خون شود فرد گاز گرفته شده نیز تبدیل به گرگینه می شود و در چهادرم ماه به گرگینه تبدیل خواهد شد. درافسانه ها اکثر اوقات گرگینه ها تحت یک طلسم ،نفرین و یا افسون به این موجودات تبدیل شده اند . با توجه به این موارد می توان گفت که گرگینه بودن چیز بسیار ناخوشآیندی است. شاید دلیل آن را بتوان در تغییر شکل از انسان به گرگ دید. چون در این تغییر شکل باید ماهیت تمام استخوان ها تغییر پیدا کند و بدن از حالت ایستاده به چهار دست و پا در آید. نکته ای که لازم به ذکر است این است که در اکثر موارد گرگینه ها از گرگ های معمولی بزرگتر هستند. در برخی از افسانهها قدرت شوم و افسانهای گرگ برخی را وسوسه کرده است که خود را به گرگینه تبدیل کنند. در افسانه ها یکی از راحتترین این روشها این بوده است که فرد لباس های خود را در میاورده و کمربندی از جنس پوست یک گرگ را به کمر می بسته است. این موضوع روشی است که در شرق هم به شکل دیگری به آن اشاره شده است. محمد بن محمود بن احمد توسی در کتاب «عجایبالمخلوقات و غرایبالموجودات» به این داستان اشاره میکند و می نویسد: « اگر از پوست گرگ کمری بسازند، هرکه بر میان بندد، دلیر شود». در برخی از افسانهها این راه حل ساده دشوارتر میشود و شخص باید پوست کامل یک گرگ را به تن کند و خود را زیر آن بپوشاند تا تبدیل به گرگینه شود. در نواحیای از ایتالیا، فرانسه و آلمان نیز باور بر این است که اگر در شب چهارشنبه یا جمعه مشخصی در سال و در فصل تابستان شخص بیرون از خانه و به گونهای بخوابد که نور ماه کاملا بر صورتش بیفتد تا آخر شب به گرگینه تبدیل خواهد شد.
مسئله ای که در مورد گرگینه ها آزاد دهنده می باشد غالبا مقایسه آن ها با خون آشام ها می باشد . خون آشام ها در اکثر موارد افرادی اشرافی و از طبقه بالا هستند (مانند کنت دراکولا که یک کنت است ) ولی گرگینه ها اکثرا هیولاهایی ترسناک هستند.مطابق افسانه ها برای تغییر شکل فرد هیچ گونه اختیاری ندارد و بالاجبار و توسط نور ماه به گرگ تغییر شکل میدهد و درد زیادی که در این تغییر شکل وجود دارد آن را به یک نفرین بدل ساخته است .
منشا افسانه گرگینه را می توان در فولکلور ها و افسانه های اروپایی دانست. عده ای آن را نشات گرفته از تفسیرهای کلیسایی قرون وسطی می دانند.
روش نابود کردن و از بین بردن گرگینه ها شلیک گلوله ای از جنس نقره ، یا فرو کردن شمشیری از جنس نقره در قلب و یا جدا کردن سر می باشد که بدین وسیله به زندگی این موجودات می توان خاتمه داد.
یکی از فرضیه هایی که برای پدید آیی این مفهوم (گرگینه ) در میان مردم مطرح شده است ترس مردم از گرگ بوده است که برای آشنایی بهتر با این موجود توضیحاتی در ادامه برای شما خوانندگان عزیز آورده میشود:
گرگ:
گرگ از خانواده سگ سانان می باشد و در گله های بین 2 الی 25 قلاده ای زندگی میکنند. موجوداتی جمع گرا هستند و همیشه به صورت دسته جمعی اقدام به شکار و یا حرکت میکنند.موجوداتی شب گرد هستند و قوی ترین و بزرگترین گرگ همیشه به عنوان رهبر گله (گرگ آلفا) انتخاب می شود و وظیفه رهبری گله اعم از دستور برای حمله ،توقف حمله، حرکت از جایی به جای دیگر و ... بر عهده آن می باشد.از گوشت حیواناتی مانند آهو،مرال، گوسفند و ... استفاده میکنند.
با توجه به توضیحاتی که در مورد گرگ ها داده شد شاید زندگی در مناطق بکر و همنشینی با طبیعت به ویژه زمانی که انسان نخستین دورههای دامپروری را پشت سر میگذاشت و دامهایش برایش حکم زندگی را داشتند، گرگ را به موجودی هراسناک تبدیل کرده است. شکار گروهی و هماهنگ آنها به کابوس تلخی برای انسانهای ساکن در نواحی طبیعی تبدیل شده بود و وهمآلود بودن فضایی تاریک و شبی مهتابی که در آن سایه گرگی از دور دیده میشود که در حال سر دادن زوزه ترسناک خویش است، میتواند منشا بسیاری از افسانهها باشد.
اگر بخواهیم در مورد گرگینه ها بررسی دقیق تری دشاته باشیم باید دو نوع بیماری را مورد بررسی قرار دهیم.
سندروم گرگینه و یا Hypertrichosis
این بیماری که بسیار نادر می باشد در اثر یک اختلال ژنتیکی پدید می آید.در این بیماری قسمت هایی از بدن که به صورت طبیعی فاقد مو هستند مانند صورت به یکباره پر از مو می شوند . این رویش مو ممکن است به نقاط دیگر بدن نیز سرایت کند . همراه با افزایش رشد مو ممکن است اعضا بدن نیز دفرمه شوند. حال تصور چنین فردی آن هم در گذشته های دور که مردم کوچکترین شناختی از این بیماری نداشتند و هر چیزی را به ماورالطبیعه ربط میدادند بسیار وهم انگیز بوده است. شباهت این گونه افراد به گرگ نیز شاید علت نامگذاری ان باشد.
Cyclothymia
اینبیماری که از شاخه بیماری های روانی و اختلالات دو قطبی می باشد به اختلال خلق ادواری معروف است .این بیماری که به صورت دوره ای در فرد ظاهر می شود منجر به تغییر شدید خلق و خوی فرد می شود.این اختلال ممکن است با برخی پدیده های آسمانی منند ماه شب چهارده همزمان شود . در این حالت اطرافیان چون شناختی از این بیماری ندارند و به یک باره چنین تغییری در رفتار فرد بیمار می بینند این تغییر را به ماه کامل نسبت می دهند.
با توجه به توضیحاتی که در مورد این بیماری ها داده شد شاید بتوان اینگونه تصور کرد که افراد مبتلا به این بیماری ها چون غیر عادی بوده اند از جمع رانده میشدند و همین امر منجر به ایجاد حس خشونت و انتقام گیری در آن ها می شده است.از طرف دیگر ذات غیر طبیعی بودن این افراد هم دلیل دیگری برای کناره گیری این افراد از جمع می باشد. شاید بتوان این افراد را گرگینه هایی ساخته شده توسط مردم دانست . ولی هیچ گاه فراموش نکنید که شاید گرگینه ها وجود دارند و به زودی شما با یکی از آن ها ملاقات خواهید کرد .
ممنونم حسين جان كه در مورد ما هم يه توضيحات مختصري دادي.......
البته من از نسل جادويي گرگينه هام......
خخخ.....
مرسی از توضیحات کاملت
افسانه های زیادی درباره گرگینه ها وجود داره
عده ای میگن که اولین گرگینه درواقع کودکی بوده که توسط یک گرگ بهش شیر داده شده و بزرگ شده
در نتیجه بخشی از خصوصیات مادر خوندش رو در ماه کامل پیدا میکنه
مرسی از توضیحات کاملتافسانه های زیادی درباره گرگینه ها وجود داره
عده ای میگن که اولین گرگینه درواقع کودکی بوده که توسط یک گرگ بهش شیر داده شده و بزرگ شده
در نتیجه بخشی از خصوصیات مادر خوندش رو در ماه کامل پیدا میکنه
حرف سمیه زیاد دو از باور نیست.:53:
یادمه چند سال پیش اخبار صدا و سیما اعلام کرد که یه بچه کوچیک (حدود 10 ساله بود) رو داخل جنگل پیدا کردن ، این بچه وقتی کوچیک بوده گم شده بوده ، این پسر بچه به جای حرف زدن ، صدایی مثل صدای خرس از خودش تولید میکرد.
پس امکانش هست که بچه آدمیزاد به وسیله دیگر حیوانات برزگ بشه.
حرف سمیه زیاد دو از باور نیست.:53:
یادمه چند سال پیش اخبار صدا و سیما اعلام کرد که یه بچه کوچیک (حدود 10 ساله بود) رو داخل جنگل پیدا کردن ، این بچه وقتی کوچیک بوده گم شده بوده ، این پسر بچه به جای حرف زدن ، صدایی مثل صدای خرس از خودش تولید میکرد.
پس امکانش هست که بچه آدمیزاد به وسیله دیگر حیوانات برزگ بشه.
یه همچین چیزی هم در افسانه های یونان و هم در افسانه های ایران هستش
مثل ماجرای کودکی گودرز پهلوان ایرانی
حرف سمیه زیاد دو از باور نیست.:53:
یادمه چند سال پیش اخبار صدا و سیما اعلام کرد که یه بچه کوچیک (حدود 10 ساله بود) رو داخل جنگل پیدا کردن ، این بچه وقتی کوچیک بوده گم شده بوده ، این پسر بچه به جای حرف زدن ، صدایی مثل صدای خرس از خودش تولید میکرد.
پس امکانش هست که بچه آدمیزاد به وسیله دیگر حیوانات برزگ بشه.
خب آره، درست، ممکنه که اینطور بشه. و در این حالت عوامل محیطی هستن که باعث تاخیر انسان میشن. اما در آخر ماهیتشون انسان باقی میمونه. مثلا شما میگین، یه چیزی مثل صدای خرس در میاره. اما هرگز حتی، اگر هزاران سال هم اونجا بمونه وتوسط بزرگ بشه، شکل ظاهریش، استخون بندیش و اندام هاش شکل یه خرس نمیشن.
نمیدونم دارم یه چیز چرت و پرت میگم یا نه، اصلا امکان داره که همچین اتفاقی بیفته یا نه، اصلا شدنی هست یا نه، ولی ، مگه این که مثلا ارتباط یک انسان با یک حیوان بررسی بشه، و واقعا نمیدونم، اصلا امکان ترکیب وجود داره، اصلا همخوانی میتونن داشته باشن با همدیگه، کروموزوم ها اصصصصلا به همدیگه منطبق میشن؟!!!!!!!!! خب این ها یه سری سوالن. و از نظر خودم بیشتر چرت و پرت های مجنونی به نام رضا
اما خب بحث بیشتر افسانه ای هستش. و یه جورایی از لحاظ داستانی و افسانه ای و اسطوره ای این چیزا دست هیچ کسی برای هیچ کاری بسته نیست.