خاطره اي از دوران كودكي من و WIZARD
بچه كه بودم منو ترسوند منم عقبكي رفتم و رفتم ورفتم وخوردم به سماور و قوري ام قشنگ برگشت روي منو جزغاله ام كرد.
:5e6ec8974e3c2639115:12f1dcb03b9bb8e8cc7:0086::0144::1s1:
اونموقع حدودا 2 يا3 ساله بودم.وهنوزكه 19 سالمه ردش مونده.
:34::34::34::34::34:
:34::34::34::34::34:
اااااااااااااااااااااااااخخخخخخخخخخخخخخخخخطططططططططططططططططططططططططططططااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
:34::34::34::34::34:
:34::34::34::34::34:
اينو نوشتم كه مواظب خودتون باشين كه يه وقت نگين كه تو كه خواهرشي چرابه ماهشدارندادي..................
اینو گفتی منم یه خاطره یادم اومد.
کوچیک بودم،3-4 ساله، خونه مادربزرگم یک دیگ بزرگ شیر بود که از گاو دوشیده بودن. تازه گذاشته بودن رو آتیش گرم شه من هم بچه رفتم شیر بخورم از روی سکو چپه شدم تو شیر، نزدیک بود غرق شم.
نخندین تا حالا تو شیر غرق نشدین وضع من رو بفهمین ملت اومدن نجاتم دادن!:دی
دقیقا موضوع این تاپیک چیه؟
تاپیک به دلیل ارزشی بودن قفل میشه