Header Background day #08
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

معرفی کتاب: تاریکی مطلق

5 ارسال‌
4 کاربران
28 Reactions
2,123 نمایش‌
R-MAMmad
(@r-mammad)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 551
شروع کننده موضوع  

تاریکی مطلق

تالارگفتمان 1


نام کتاب:تاریکی مطلق
نویسنده: استیون کینگ
انتشارات:افراز
مترجم: زهرا پناهی
زبان: فارسی
تعداد صفحات: 232 صفحه
سایت مرجع:بوک پیج

*توضیحات (+ متن پشت جلد)*

کتاب «تاریکی مطلق» که نسخه اصلی آن با عنوان «Full Dark, No Stars» در سال 2010 میلادی منتشر شده، شامل سه داستان با عناوین «معامله منصفانه»، «یک ازدواج موفق» و «گربه جهنمی» است.
در داستان تاریک و جذاب «معامله منصفانه»، کینگ خواننده را با استریتر - مردی مبتلا به سرطان- آشنا می‌سازد. او که برای افزایش طول عمرش حاضر است دست به هر کاری بزند، معامله‌ای عجیب با فروشنده دوره‌گردی انجام می‌دهد، فروشنده‌ای که کارش افزایش و تمدید چیزهاست. اما برای هر معامله، قیمتی گزاف باید پرداخت.
در داستان «یک ازدواج موفق»، خواننده با این سؤال روبه‌رو می‌شود: آیا امکان شناخت واقعی هر کسی وجود دارد، حتی آنان که بسیار دوست‌شان داریم؟ زمانی که شوهر دارسی به یکی از سفرهای کاری‌اش رفته، دارسی در پی یافتن باتری به گاراژ خانه می‌رود و پای‌اش به جعبه‌ای در زیر میز می‌خورد. این اتفاق کوچک، او را به کشف اسرار تاریک و وحشتناک شوهرش پس از بیست و پنج سال ازدواج سوق می‌دهد. چه کار می‌کردید اگر مردی که همیشه آراسته و مرتب است، همان مردی نباشد که شما فکر می‌کنید می‌شناسید؟ و حالا او در راه بازگشت به خانه است...

* قسمتی از متن کتاب *
استری تر فقط تابلو را دید چرا که مجبور شد کنار بزند و استفراغ کند. تازگی ها زیاد استفراغ میکرد آن هم تقریباً بدون هیچ نشانه ی قبلی- گاهی احساس دل پیچه، گاهی مزه ی فلز در پشت دهان و بعضی اوقات هیچی؛ فقط عُق و همه چیز بیرون می ریخت، مثل این که بپرسه حالت چطوره. این استفراغ کردن ها رانندگی را پرمخاطره کرده بود، با این وجود تازگی ها زیاد رانندگی می کرد، چرا که تا اواخر پاییز رانندگی دیگر برایش ممکن نبود و از جهتی هم باید به خیلی مسائل فکر می کرد و رانندگی بهترین زمان برای انجام این کار بود.
توى جاده هَریس اَوِنیو اِکستنشن بود، جاده ای پهن با تعداد زیادی مراکز ارائه خدمات به مردم و به طول دو مایل در امتداد فرودگاه دِری کاونتی. این مراکز بیشتر شامل مسافرخانه و مغازه های ابزار فروشی بودند. در طول روز اکستنشن شلوغ بود چرا که علاوه بر اتصال غرب و شرقِ دِری به یکدیگر، فرودگاه را هم سرویس می داد، اما عصرها نسبتاً خلوت بود. استری تر به طرف خط دوچرخه رو کنار کشید، کیسه ای را از بین توده ی کیسه های پلاستیکی که روس صندلی بغل دستش بود قاپید، روی صورتش گذاشت و بالا آورد. شامش را برای دومین بار بالا می اورد. اگر چشم هایش را باز گذاشته بود میتوانست آن را ببیند اما این کار را نکرد. یکبار استفراقِ یک شکم پرا را ببینی برای یک عمرت کافی است.
وقتی فاز دوم استفراق شروع شد، دردی وجود نداشت. دکتر هندرسون به او هشدار داد که این وضع خیلی تغییر خواهد کرد و در طول هفته گذشته هم این اتفاق افتاد. هنوز، نه درد خیلی شدید، فقط یک درد ناگهانی که از دل و روده شروع می شد و تا حلقش بالا می آمد، مثل اسید سوئ هاضمه. یک درد ناگهانی که محو میشد. اما این وضع بدتر خواهد شد. دکتر هندرسون این را هم به او گفته بود.
سرش را از کیسه بالا آورد، جعبه ی داشبورد را باز کرد، سیم نازکی را در آورد و قبل از انکه شامش فضای ماشین را پر کند در کیسه را بست. به سمت راستش نگاه کرد و چشمش به سطل آشغالی افتاد که نوشته ی آشغالا را سر جایش بذارین روی ان چاپ شده بود.
استری تر پیاده شد، به سمت سطل رفت و تازه ترین موادی که بدن رنجورش بیرون ریخته بود را داخل انداخت. خورشید تابان با رنگ قرمزی بالای محوطه ی صاف (و در آن زمان خلوت) فرودگاه در حال غروب کردن بود. سایه گسترده شده از پاهای استری تر بلند و به طرز عجیبی لاغر به نظر می رسید. سایه ای که بدن سرطان گرفته اش را در چهار ماه دیگر نشان می داد، چیزی که او را زنده زنده می بلعید.


   
miss tornadu, ilmah, ashvazd2 and 14 people reacted
نقل‌قول
Anahid
(@anahid)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 141
 

مطمئنا باید کتاب قشنگی باشه چون همه ی کارهای کینگ فوق العادست.حتما میرم کتابشو میخرم چون عاشق کتابای کینگم.مرسی از معرفیت خسته نباشی


   
پاسخنقل‌قول
suny
 suny
(@suny)
Active Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 10
 

مرسی از معرفیت
ازش خوشم اومد. شیراز کجا می تونم بخرمش؟


   
vania and R-MAMmad reacted
پاسخنقل‌قول
R-MAMmad
(@r-mammad)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 551
شروع کننده موضوع  

Anahid;19550:
مطمئنا باید کتاب قشنگی باشه چون همه ی کارهای کینگ فوق العادست.حتما میرم کتابشو میخرم چون عاشق کتابای کینگم.مرسی از معرفیت خسته نباشی

ممنون از نظرت
من این کتاب رو به خاطره اسم نویسنده خریدم، کارهاشو واقعا دوست دارم
یکی دیگه از داستان های این نویسنده، با نام تلفن همراه هم به زودی بر روی سایت معرفی میکنم
امیدوارم خوشتون بیاد

suny;19566:
مرسی از معرفیت
ازش خوشم اومد. شیراز کجا می تونم بخرمش؟

خوشحالم که پسندیدی
من این کتاب رو از شعب شهر کتاب تهیه کردم، شما میتونی از هر کتابفروشی معتبری این رو پیدا کنی
نهایتا با خرید اینترنی هم میتونی بدستش بیاری
ممنون بابت نظرت


   
suny, vania, Anahid and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
lord.1711712
(@lord-1711712)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1002
 

اسم این نویسنده یه تضمینی به کیفیت داستاناست :))


   
vania and R-MAMmad reacted
پاسخنقل‌قول
اشتراک: