خوب خیلی وقت پیش بود که یه کتاب در مورد فن نویسندگی گرفتم.:0138:
توش کلی جمله ی قشنگ و چیزایی در مورد نویسندگی بود.:ye:
منم گفتم که چه بهتر که اینا رو به اشراک بزارم.:vv1:
شما هم اگه جملات زیبایی از نویسندگان که بدرد نویسندگان جوان بخوره پیدا کردین ما رو از اون محروم نکنین. :129fs4252631:
میلتن لوماسک (Milton Lomask) : یادتان باشد نویسندگی شیوه ی مشخصی ندارد. هرچه هست شیوه ی شماست و بس.
روزمری دانیل ( Rosemary Daniel ) : هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن ؛ مگر اینکه بخواهی چیزی از آنها یاد بگیری. سعی کن همیشه با خودت در رقابت باشی، تا همواره کارهایت در عالیترین درجه ی قوت و قدرت باشد.
جکی کالینز ( Jackie Collins ) : باید زیاد نوشت. خیلی ها فقط حرف نوشتن را میزنند ، اما رمز موفقیت در نوشتن است ، نه در حرف زدن.
گرگوری مک دونالد ( Gregory Mcdonald ) : از وجب به وجب جسم ، اندیشه ، عاطفه و تجربیاتت استفاده کن. جرءت داشته باش.
جودیت گست ( Judith Guest ) : نویسندگی برای من وسیله ی گذران زندگی است. در ضمن آنقدر سخت و عذاب دهنده است که دلیلی غیر از عشق و علاقه نمیتوانم برای ادامه ی کار بیاورم.
کم طاقت نباش ، اگر میخواهی در کارت پیشرفت کنی، باید توانایی پذیرش انتقاد ها را داشته باشی. اما اگر مطمءنی که حق با توست ، انتقاد ها را رد کن و ثابت قدم باش.
جو گورز ( Joe Gores ) : بخوان ، بنویس ، دوباره نویسی کن. و این سه کار را تا حد انزجار انجام بده. و بعد ، باز کمی بیشتر.
لاری ل. کینگ ( Larry L. King) : هربار ، بیشتر از یک روز از چیزی راضی نباش.
پاتریک اسمیت ( Patrick Smith ) : من درباره ی قربانیان بی عدالتی و درباره ی طبیعت و زمین مینویسم. اولین رمانم به نام «« رودخانه، خانه ی من است «« راجع به این قربانیان و تقلایشان برای زنده ماندن بود. بعد از آن بود که دریافتم من برای این نوع ادبیات ساخته شده ام. اگر این راه را ادامه نمیدادم، نویسنده ی موفقی نمیشدم. اول ببین میخواهی چه نوع داستانی بیافرینی، بعد همان را جدی بگیر و ادامه بده. از موضوعات بحث برانگیزی که برایت دردسر ایجاد میکنند نترس. اگر میخواهی راجع به بی عدالتی بنویسی دل دل نکن. اولین گام در محو بی عدالتی نشان دادن آن است.
ویلیام ورتن ( William Wharton ) : بنویس تا دیگران لذت ببرند. بنویس تا در افکار دیگران سهیم باشی. بنویس تا در احساسات دیگران شریک باشی.
کارلین کوءن ( KarleenKoen) : به خودت ، فن نویسندگی و خوانندگانت احترام بگذار.
مارتا رندل ( Marta Randall ) : همیشه ، در همه چیز دقت کن. بدون دقت در اعمال و رفتار اشخاص واقعی ، زنده و غیر داستانی ، نمیتوانی اشخاص واقعی ، زنده و داستانی خلق کنی. ببین مردم چگونه راه میروند، حرف میزنند، آواز میخوانند، چیز میخورند، میرقصند، میخوابند، اخم میکنند. ببین چه میخواهند و برای بدست آوردنش چه میکنند. در درون خودت هم دقیق شو. چون افکار ، عواطف و انگیزه ی نویسنده کمک میکند تا بتواند افکار ، عواطف و انگیزه های اشخاصش را بدرستی بنویسد.
مایکل کرایتن ( Michael Crichton ) : رمز موفقیت من ، مثل رمز موفقیت دیگران است: همیشه بنویسم ، منتظر الهام نباش. خود نوشتن، الهام بخش است. اگر موفق شدی ، داءم بنویس. اگر ناکام ماندی داءم بنویس ، اگر سر شوقی بنویس و اگر کسلی هم بنویس.
راجرز زلانزی ( Roger Zelanzy ) : سعی کن هر روز چیزی بنویسی.
دكتر شریعتی : حرفهايی است برای گفتن، كه اگر گوشی نبود، نمیگوييم. و حرفهايی است برای نگفتن، حرفهايی كه هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمیآورند. حرفهای شگفت, زيبا و اهورايی همينهايند، و سرمايه ماورايی هركس به اندازه حرفهايی است كه براي نگفتن دارد، حرفهای بيتاب و طاقتفرسا كه همچون زبانههای بيقرار آتشاند و كلماتاش, هر يك، انفجاری را به بند كشيدهاند، كلماتی كه پارههای بودن آدماند.
آرتور شوپنهاور (Arthur Schopenhauer) : مادام كه نويسنده با هدف سياه كردن و پر كردن كاغذ به نوشتن مي پردازد، در حقيقت بر سر خواننده كلاه مي گذارد، آن را تا روي چشمش پايين مي كشد و فريبش مي دهد، زيرا وانمود مي كند كه چيزي براي عرضه دارد.
آرتور شوپنهاور (Arthur Schopenhauer) : در نويسندگي هرچه مفهومي خيالي تر و مجردتر باشد كمتر ادا كننده مقصود است.
آرتور شوپنهاور (Arthur Schopenhauer) : در نويسندگي هر كلمه زائد مانعي بر سر راه رسيدن به مقصود است.
آرتور شوپنهاور (Arthur Schopenhauer) :در نويسندگي ، انتخاب لغات همواره موجب كوتاه كردن و تراكم معنا است و به انديشه رخصت مي دهد تا بيان موافق و مفهوم خود را بيابد و به سلامت به مقصد برسد
آرتور شوپنهاور (Arthur Schopenhauer) : كتابهاي مزخرف بيشمار همان علفهاي هرز مزرعه ادبيات اند كه غذا را از غله مي گيرند و نابودش مي سازند. اين كتابها وقت و پول و دقتي را كه به كتابهاي سازنده و اهداف درخشانشان تعلق دارند، وابسته و منحصر به خود مي سازند.
آرتور شوپنهاور (Arthur Schopenhauer) :فضيلت حقيقي، مهم نيست در چه زمينه اي، تنها آنجا به دست مي آيد كه اثر به خاطر خودش خلق شده باشد و نه به عنوان وسيله اي براي نيل به اهداف برتر.
دكتر علي شریعتی : من روحم را قطره قطره ميکنم و هر قطره را در خودنویس زرینم که همچون خدا به آن سوگند ميخورم مينهم و او که خود روحالقدس من است و من خدای اویم آن قطرهها را هر یک کلمهای ميکند و جمله ميسازد و نامه مينگارد به تو که فردا بخوانی و بدانی که در این ساعتهای خالی از تو من تا کجا پر از تو بودهام و با تو بودهام و محتاج تو بودهام و بيتاب تو و چشم انتظار تو و سراپا تو!
دكتر علي شریعتی : روح کتاب، مثل روح معبد است، چشمانتظار خوانندهاي است کتابخوان، کتاب فهم، که براي خودش بخواند، نه براي ديکته، براي فضل فروشي، براي کتابخانه و ويترين و توي کيف که گنده بنمايد
دکتر علی شریعتی:کلمات جز معنی روح هم دارند،جز مفهوم،احساس هم دارند.
آنتوان چخوف:به من نگو ماه می درخشد ؛ درخشش نور را در شیشه ای شکسته نشانم بده.