سلام به همگی..من تصمیم گرفتم مکانی برای نوشتن شعر هایی که به نظرمون زیبا میاد رو ایجاد کنم.میتونیم از شعرای تمام کشور ها اینجا مطلب درج کنیم و اگه تونستیم،در آخر بیوگرافی کوتاهی از اون شاعر رو اضافه کنیم.
____________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
دست یاری به علف دادیم و
ذرت شد
دست یاری به آتش دادیم و
موشک شد
مردد و
محتاط
دست یاری می دهیم
به آدم ها
بعضی آدم ها.
((میروسلاو هولوب))
معرفی:میروسلاو هولوب در روز 13 سپتامبر1923 در پلزن در غرب منطقه ی بوهمیای چک به دنیا آمد.پدرش وکیل راه آهن دولتی بود و مادرش معلم زبان آلمانی و فرانسوی مدارس.میروسلاو پس از اتمام دبیرستان به دانشگاه نرفت چون تمامی دانشگاه های چک در دوران اشغال نازی ها بسته بود.اول در یک انبار و بعد در راه آهن مشغول کارگری شد.پس از جنگ جهانی دوم در دانشگاه شارل پراگ در رشته ی علوم طبیعی و سپس در رشته ی پزشکی تحصیل کرد.نوشتن شعر را پس از جنگ تحت تاثیر شاعر بزرگ چک ویتژلا و نزوال آغاز کرد.اولین اشعارش را در روزنامه "کلام آزاد"و درکشریه"گلچین ادبی"-که سردبیری آن بر عهده یاروسلاو سیرفت بود-به چاپ رساند.پس از کودتای کمونیستی فوریه1948 انتشار آثارش متوقف شد.در سال1953 به عنوان پاتولوژیست در بیمارستان پراگ مشغول به کار شد و سپس در سال1954 به موسسه بیولوژی آکادمی علوم چک پیوست.در دهه1950 از نو انتشار اشعارش را آغاز کرد.به نهضت شاعران"شعر یومیه"پیوست که به شدت تحت تاثیر شعر ژاک پره ور و سینمای نئورئالیست ایتالیا بود.از مجموعه ی اشعارش میتوان به"وظایف روزانه"،"آشیل و لاکپشت"،"بتون"،"فرشته پشت رل" اشاره کرد.هولوب شاعر بزرگ چک در روز 14 جولای 1998 درگذشت.
به دنبال یک شاعر و تکست سبک های پاپ و شیش و هشت و...
لطفا اگه هست کسی که بتونه تکست بنویسه اعلام کنه!
لطفا با اعلام همکاری نمونه کاری از شعر گذاشته شود....
باتشکر
آری،
باید از میان زن و شعر یکی را برگزینم.
به شعر گفتم:
ناچارم از برگزیدن آن زیباروی!
دیگر سراینده ات نیستم.
شعر رفت و زن نزدم ماند،
اما زمانی که زن زیبا
به دیدگانم قدم گذاشت،
مقابل روحم ایستاد
و بی آنکه خود بداند
به قصیده ای بدل شد
"شیرکو بی کس"
شیرکو بیکس (به کردی: Şêrko Bêkes یا شێرکۆ بێکهس) (زادهٔ دوم ماه میِ ۱۹۴۰ در سلیمانیهٔ عراق - درگذشته در چهارم اوت ۲۰۱۳ در سوئد)شاعر معاصر کرد عراقی بود که در سال ۱۹۸۸ ازسوی انجمن قلم سوئد، برندهٔ جایزه توخولسکی (Tucholsky-Preis) شد. سرودههای او به زبان کردی هستند.شیرکو در سال ۱۹۴۰ میلادی در شهر سلیمانیه عراق بهدنیا آمد. پدرش فایق بیکس از شاعران بنام روزگار خود و شاعر ملی کورد بود. بیکس بخاطر مشکلات سیاسی از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۲ در سوئد زندگی میکرد و پس از آن به عراق بازگشت.
در ۱۹۶۸ اولین مجموعه شعر شیرکو بهنام مهتاب شعر منتشر شد و از آن زمان تا کنون چندین مجموعه شعر، دو نمایشنامه منظوم و ترجمه پیرمرد و دریا نوشته ارنست همینگوی و عروسی خون اثر لورکا به زبان کردی از او به چاپ رسیدهاست.
از جمله دفترهای شعر این شاعر میتوان از دو سرو کوهی، عقاب، رود، سپیده دم، آفات، کرکس، عطشم را شعله فرو مینشاند، دره پروانهها، صلیب، مار و روز شمار یک شاعر، سایه و آزادی، این واژه بیآبرو نام برد که به زبانهای فرانسوی، ایتالیایی، سوئدی، عربی و غیره ترجمه و چاپ شدهاند. در ایران نیز در مجموعههایی از او همچون منظومه بلند دره پروانه (دهربهندی پهپووله) و آزادی، این واژه بیآبرو با همت محمد رئوف مرادی ترجمه و به چاپ رسیدهاست.
وصیت نامه شیرکو بیکس "نمیخواهم در هیچکدام از تپهها و گورستانهای مشهور شهر به خاک سپرده شوم. اول به خاطر اینکه جای خالی ندارند و دوم اینکه من جاهای شلوغ را دوست ندارم. من میخواهم اگر شهرداری شهرمان اجازه دهد پیکر مرا در جوار تندیس شهدای ۱۹۶۳ سلیمانی به خاک بسپارند زیرا فضای آنجا لذت بخش تر است و نفسم نمیگیرد." این شاعر بزرگ کرد در وصیت نامه اش افزوده است: "من دوست دارم پس از مرگم نیز همدم همشهریان و صدای موسیقی و رقص و زیباییهای این پارک باشم. کتابخانه و دیوانهای اشعار و عکسهایم را نیز به کنار مزارم ببرید. یک کافه تریا و باغچهای کوچک هم در نزدیکی مزارم درست شود تا شاعران، نویسندگان و دختران و پسران عاشق به بهانه آن مهمان من باشند. دوست دارم از حالا این صحنهها را مانند یک رویا ببینم." بیکه س همچنین عنوان کرده است: "میخواهم همزمان با صدای دلنواز آواز الاویسی ماموستا علی مردان و سرود ”خدایا وطن را آباد کن” و درحالیکه پیکرم در پرچم اقلیم کردستان پیچیده شده به خاک سپرده شوم. میخواهم در مراسم خاکسپاری موسیقی نواخته شود و تابلوی هنرمندان شهرم در داخل بنای مزارم نصب شود. میخواهم پس از مرگم جایزهای ادبی سالانهای به نام «بیکه س» به زیباترین دیوان شعر منتخب آن سال اهداء شود و هزینه آن نیز از آنچه به ارث میگذارم پرداخت شود.سید علی صالحی در گفتگویی که به مناسبت درگذشت شیرکو انجام گرفت و در روزنامه آرمان ایران چاپ شد گفت: جنس وجودی بیکس، کرانه ناپذیری بود. انگار بعضیها (انگشتشمار) هم از نخست «اقیانوس» به دنیا میآیند. شیرکو از این سلسله منحصر به فرد بود.هزار و یک دست برای نوشتن داشت، درست مثل ناظم حکمت، مثل یانیس ریتسوس. این سلسله یعنی «جوهرکار»! شیرکو میگفت: «در ایام تبعید به جنوب عراق پی دمپایی بودم بروم دنبال کاری، نفهمدیم کی با ذغال دیوار خانه را غرق شعر کردم، کارم یادم رفت». فوران بیوقفه واژهها.. ! این عطیه عظیمی است که قسمت هر کسی نمیشود. شیرکو بیکس از ۱۷ سالگی (چاپ اولین دفتر- مهتاب شعر) تا ۷۲ سالگی-موسم الوداع- یعنی طی ۵۵ سال کار نوشتن، در هیچ شرایطی تن به نومیدی، خنثی زدگی، رکود، تکرار و خستگی نداد. پایانناپذیر مینمود، ذهن جوشان مهار ناپذیر همین است. ستاره بیافول که ظلمت هیچ شبی چشمهایش را نبوسید. میدانید چه میراثی در پی گذاشته است؟! هفت هزار صفحه شعر، نمایشنامه، ترجمه و...(سوای مصاحبههای همه سویه او). چه درکمیت و چه در کیفیت، شیرکو یک پدیده بود، در بعضی مسائل ما هرگز نمیتوانستیم کنار یکدیگر بایستیم، اما با این وصف برادر بودیم. آدمیزادی اقیانوسوار که به شدت عاشق زحمتکشان بود، برادر مبارزان بود، همدل اهل تعهد و چنان عاطفی که تو گویی همان کودک هفت ساله در سلیمانیه فقیر است که پی نان برای مادر و خواهران خویش است. یکبار در دفتر خودش در سلیمانیه هم اشک در چشم داشت هم لبخندش محو نمیشد. تند تند زد روی میز: «مادرم هشتاد سال دارد، مثل شیر سوار هواپیما شد، تو آسمان است، میرود آمریکا پیش خواهرم. چقدر رنج کشید این زن... !» شیرکو میگفت: «هر وقت مادرم خواب میدید، میدانستم دارد از دلتنگی دق میکند!» و یک جمله، یک عبارت محشر داشت؛ اولین بار، در همین «دربند» تهران، سایه کوه گفت: «ماشاعران... سراسر این سیاره و سراسر تاریخ، از یک خانواده خاص هستیم. همه مثل هم!» کودکی و معصومیت خاصی داشت. از هر نوع خشونت بیزار بود، شاعر صلح بود؛ شاعر آزادی که عجیب... تو گویی به هر چیزی که نگاه میکرد، شعری در آن مییافت و هزار شکار و هزار کشف. مثل نرودا که از سنگهای لب دریا هم نمیگذشت. شاعران خلاق این جهانی که «سوبژه» را برای اهل آه و ناله باز گذاشتند. واقعیت در شعر این شاعر بزرگ خود «شعر» بود و شعر؛ عین «واقعیت». با آن که شعر شیرکو، اساساً شعر «شهری» و «تکنو» نیست اما در همین جهان پاستورال و شبانی وبیحصر و بیاستثنا «ابژه» نقش اصلی را به عهده دارد. در یک کلام او یکی از بزرگترین راویهای رؤیای انسان معاصر است. انسانی که زباناش در شهر به بند درآمده اما ذهناش همچنان درگیر دنیای روستا و شرایط شبانی است.
دکلمهٔ چهار شعر بیکس توسط احمد شاملو شاعر بزرگ ایرانی.
آه ای زندگی منم که هنوز
با همه پوچی از تو لبریزم
نه به فکرم که رشته پاره کنم
نه بر آنم که از تو بگریزم
«فروغ فرخ زاد»
فروغ الزمان فرخزاد (1313-1345)در طی 32 سال زندگی خود 5 دفترچه ی شعر نوشت که نمونه های قابل توجهی از اشعار معاصر فارسی محسوب میشن .وی در یک تصادف جان به جان افرین تسلیم کرد ):
ملیت او ایرانی است و در تهران زندگی میکرد.با پرویز شاپور زدواج کرد که به طلاق انجامید.ثمره ی این ازدواج کامیار شاپور بود.همچنین او یک فرزندخوانده به نام حسین منصوری دارد.
از دفترچه های اون میشه:
اسیر
دیوار
عصیان
تولدی دیگر
ایمان بیاوریم به اغاز فصل
سرد
را نام برد.
روحش شاد و یادش گرامی (: