سلام
یه مشکلی که اکثر ما داریم اینه که چون درایران کتاب فانتزی تا همین چند سال اخیر عملا وجود نداشته عادت نداریم تو فضای ایران کار کنیم یا این کار یه جورایی برامون سخته
خب من فکر میکنم حق داریم یه جورایی
مثلا نمیتونیم مجسم کنیم که تو تهران خودمون یه اتفاق عجیبی بیوفته برامون سخته که بگیم مثلا تو زمان حال داخل یه شهری مثل تهران...مثلا فلان موجودات رفت و امد میکنن.در حالی که فانتزی ها و افسانه های غنی داریم
شایدم این باشه که کلا عادت کردیم بریم سراغ الف و دورف و جادوگرا... و فضای اروپایی اصلا قلممون نمیگرده که یه داستان تخیلی رو تو ایران بنویسیم
خب قراره این مشکل رو رفع کنیم
یعنی یه کم روش کار کنیم
و ذهنمون رو برای فانتزی وطنی آماده کنیم
هرچیزی که به فانتزی وطنی مرتبط میشه رو و میدونید یا پیدا میکنید اینجا بگذارید و بیاید روش حرف بزنیم.
خب میخوام یکم سخنرانی کنم :78:
در باره فانتزی وطنی در زمان حال !
در صحبت هایی که در گذشته با دوستان داشتیم به این نتیجه رسیدیم که باید یک الگوی خوب برای این موضوع داشته باشیم . بعد گفتیم که چرا خودمون خلق نکنیم و اولین نفر توی خلق یک موضوع جدید و یک دنیای جدید باشیم با تم وطن ؟ بعد هم بعضی از دوستان گفتن که توی گذشته و سیاسی و اینا میشه نوشت . بعضی از دوستان هم از جمله خودم بخاطر کمبود اطلاعات از اساطیر زیاد ایران زمین صحبت میکردن . که با یکمی مطالعه و جست و جو حل میشه (خودم حلش کردم ) (هرکی خواست لینک میدم )
حالا من میخوام یچیزی بگم . از اونجایی که بیشتر ما میخوایم که فانتزیمون توی زمان حال باشه . خب باید به یک سری نکات توجه داشت
مشکلاتی که خودم و دوستان باهاش مواجه شدن :
-خیلی سخت میشه فضای فانتزی رو و اون اصل های فانتزی رو به قول دوستان روابط جنس مخالف و حضور هر دو جنس مخالف در بعضی مکان ها (مدرسه ) در ایران جا داد . اما همانطور که گفتم غیر ممکن نیست . فقط سخته . خوب برای این راه حل درست و حسابی سراغ ندارم . بهرتین چیزی که سراغ دارم همون قبلیه هستش یعنی اینکه مکان هارو عوض کنیم و زمان ها رو کم و زیاد . این مشکل خوب خیلی ها رو در همون ابتدای کار منصرف مکینه و باعث میشه که نویسنده داستانش رو در فضای غربی با شخصیت های غربی بنویسه
-مشکل شماره دو اینه که بعضی هامون اصلا نمیتونیم تصور کنیم که داخل تهران مثلا محفل های مخفیانه وجود داره و یا مثلا یک اردوگاه واسه نیمه خدا ها داخل جنگل های شماله . برامون سخته که همچین چیز هایی رو داخل شهر و کشور خودمون تصور کنیم اما مثلا تصور همین ها داخل نیویورک خیلی اسونه . چرا ؟ چون ما داستان های زیادی خوندیم در اون رابطه مثلا در نیویوک و همین باعث شده ذهنمون به عجیب بودن نیویورک عادت کنه . احتمالا هممون اوایلی که شروع کردیم به داستان فانتزی خوندن همون نیویوک هم برامون سخت بوده و هزارتا دلیل واسه خودمون میاوردیم که این نمیشه و اینجوریه و اینجوریه ....درست نمیگم ؟ ( اگه درست نمیگم بزن تو گوش خودت دی) پس باید به ذهنمون عادت بدیم که فضای ایران رو هم به عنوان جایی عجیب و مرموز بپذیره یکی از روش هاش اینه که بریم درباره مکان ها و شهر ها و روستاهای عجیب غریب ایران تحقیق کنیم افسانه های محلی رو بخونیم و داستان های بومی دوستان (مثلا بیا داستان من و بخون ) رو بخونیم تا ذهنمون عادت کنه و بتونیم ایده خودمون رو داخل فضای ایران پرورش بدیم و به قلم بیاریم
-مشکل شماره سه : خود درگیری مضمن در رابطه با اینکه به کسی برنخوره . منظورم اینه که مثلا ایده ای داری که خون اشام ها توسط یکی از کشیش های مسیحی درست شده اند و نگران اینی که به اونا بر بخوره ! چون به هرحال داری بومی مینویسی و ممکنه به هموطنان مسیحی بربخوره . یا مثلا سازمانی رو زیر سوال ببری مثلا بگی دولت داره یک ازمایشات مخفی رو انجام میده که اخرش زامبی ها بوجود میان و کلی چیز دیگه . و نگران اینی که بهشون بربخوره و اینا . خب من راه حلی ندارم به جز اینکه داخل پرانتز بگی من منظوری ندارم و به کسی برنخوره و اینا همش تخیله لطفا حساس نشوید .
-مشکل شماره چهار : ادرس ها و مکان ها . مثلا خودم دارم توی تهران مینویسم داستانم رو ولی هیچ ادرسی از تهران بلد نیستم به جز چند تایی ولی خب اسم خیابون ها و چی و چی و چی رو که نمیدونم چون اونجا زندگی نمیکنم که . اما همین ادرس ها ارزش های داستان رو میبره بالا و داستان جذاب تر میشه و تصویر بهتری در ذهن خوانننده بوجود میاد . اما خب در یک کشور خارجی بخوای بنویسی داستان رو خیلی لازم نیست که ادرس و اینا بیاری چون بیشتر خواننده ها هم نیویورک نرفتن (رفتی ؟) در این مورد بهتر است تحقیق کنید و یک نقشه از شهر تهیه کنید .
-مشکل شماره پنج : هیچی دیگه یادم نمیاد چیزی
تو فضای اینترنت شاید نباشه. ولی کتاب های منظوم حماسی زیادی تو بازار هست. حتما که نباید مجانی باشه. خود شاهنامه رو هم می شه تغییر داد.
همین دیگه، اکثر نویسنده های داستانای فانتزی ما جوونن، اونایی که می خوان داستانشون چاپ بشه جدا خب براش کار می کنن خرج می کنن و اینا! ولی یکی مثل من که هنوز در حد یه مبتدیه و 90 درصد نویسندها مونم همین جورن، نمیره کتاب بخره، اونایی کتابابیی که قیمتشون خداتومنه که یه داستان بنویسه! پس نتیجه میشه همینه که هست داستانای بومی کم میشن!
آقا چرا زور می زنین؟ اکشن محور بنویسید خب. چیزی که کم نیست تو کشور ما انواع و اقسام ورزش هاست. کتاب سمیه نمونه ی خوبی بود.
می تونیم بگیم مثلا یه کسی تو باشگاه یه ورزش خاصی رو می رفته و بعد از یه مدت مجبور می شه برای یه شرکت زیرزمینی کار کنه. که حالا با چیزایی مبارزه می کردن که از چشم مردم مخفی بودن.
حالا کافیه یه موجود ماوراالطبیعه خلق کنید. بن تن که دیدید حتما؟ با این که بچگونه ست ایده های جالبی داره. arrow هم ایده های خیلی جذابی داره.
مسئله اینه که می ترسیم موجود ماوراالطبیعه خلق کنیم چون بقیه فکر می کنن چرت و پرت می نویسیم.
آقا هزار تا چیز هست. مثلا عنصرهای نور و آب رو با هم ترکیب کنید یه فلز هم بذارید بغلش یه اسم عجق وجق درست کنید نصف قضیه حله. :دی
برای ادامه فقط کافیه که نثر خوبی داشته باشین، قدرت پیوند دادن چند اتفاق رو به هم داشته باشین و بعد شروع کنید به نوشتن. کار سختی نیست. حتما که نباید از رسم و رسوم خاصی پیروی کنیم.
حتی اگه به مشکل برخوردید و نیازمند ایده بودید فقط کشور خودمون و آمریکا و انگلستان نیست، خاورمیانه هست، کشورهای شرقی هست. اونا هم آداب و رسوم جالبی دارن.
آقا چرا زور می زنین؟ اکشن محور بنویسید خب. چیزی که کم نیست تو کشور ما انواع و اقسام ورزش هاست. کتاب سمیه نمونه ی خوبی بود.
می تونیم بگیم مثلا یه کسی تو باشگاه یه ورزش خاصی رو می رفته و بعد از یه مدت مجبور می شه برای یه شرکت زیرزمینی کار کنه. که حالا با چیزایی مبارزه می کردن که از چشم مردم مخفی بودن.
حالا کافیه یه موجود ماوراالطبیعه خلق کنید. بن تن که دیدید حتما؟ با این که بچگونه ست ایده های جالبی داره. arrow هم ایده های خیلی جذابی داره.
مسئله اینه که می ترسیم موجود ماوراالطبیعه خلق کنیم چون بقیه فکر می کنن چرت و پرت می نویسیم.
آقا هزار تا چیز هست. مثلا عنصرهای نور و آب رو با هم ترکیب کنید یه فلز هم بذارید بغلش یه اسم عجق وجق درست کنید نصف قضیه حله. :دی
برای ادامه فقط کافیه که نثر خوبی داشته باشین، قدرت پیوند دادن چند اتفاق رو به هم داشته باشین و بعد شروع کنید به نوشتن. کار سختی نیست. حتما که نباید از رسم و رسوم خاصی پیروی کنیم.
حتی اگه به مشکل برخوردید و نیازمند ایده بودید فقط کشور خودمون و آمریکا و انگلستان نیست، خاورمیانه هست، کشورهای شرقی هست. اونا هم آداب و رسوم جالبی دارن.
تو هم ارو نگاه میکنی ؟ افرین
با حرفات کاملا موافقم ترس از مسخره کردن واسه خلق موجود من خودم اینطوری نیستم ولی خیلی ها هستند
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
آقا چرا زور می زنین؟ اکشن محور بنویسید خب. چیزی که کم نیست تو کشور ما انواع و اقسام ورزش هاست. کتاب سمیه نمونه ی خوبی بود.
می تونیم بگیم مثلا یه کسی تو باشگاه یه ورزش خاصی رو می رفته و بعد از یه مدت مجبور می شه برای یه شرکت زیرزمینی کار کنه. که حالا با چیزایی مبارزه می کردن که از چشم مردم مخفی بودن.
حالا کافیه یه موجود ماوراالطبیعه خلق کنید. بن تن که دیدید حتما؟ با این که بچگونه ست ایده های جالبی داره. arrow هم ایده های خیلی جذابی داره.
مسئله اینه که می ترسیم موجود ماوراالطبیعه خلق کنیم چون بقیه فکر می کنن چرت و پرت می نویسیم.
آقا هزار تا چیز هست. مثلا عنصرهای نور و آب رو با هم ترکیب کنید یه فلز هم بذارید بغلش یه اسم عجق وجق درست کنید نصف قضیه حله. :دی
برای ادامه فقط کافیه که نثر خوبی داشته باشین، قدرت پیوند دادن چند اتفاق رو به هم داشته باشین و بعد شروع کنید به نوشتن. کار سختی نیست. حتما که نباید از رسم و رسوم خاصی پیروی کنیم.
حتی اگه به مشکل برخوردید و نیازمند ایده بودید فقط کشور خودمون و آمریکا و انگلستان نیست، خاورمیانه هست، کشورهای شرقی هست. اونا هم آداب و رسوم جالبی دارن.
تو هم ارو نگاه میکنی ؟ افرین
با حرفات کاملا موافقم ترس از مسخره کردن واسه خلق موجود من خودم اینطوری نیستم ولی خیلی ها هستند
من همین جا از سمیه جون خواهش می کنم ی. پست درباره اموزش سیاسی نویسی بزارن.بچه ها خیلی رو جادو
زوم کردن.از بقیه بخشا غافل موندن.اموزش جنایی نویسی هم خوبه.تازه اون رو خیلی راحت تر می شه بومی نوشتproti@
دوستان ديدم داريد در مرود افسانه و اسطوره و ... و اطلاعات كم مينويسيد!شما تاريخ نگار نيستيد كه بخواهيد طبق تاريخ پيش بريد،تاريخ خودتون را در گذشته ،حال و يا اينده بنويسيد، اصلاًيه سلسله به وجود بياريد،حتماً كه نبايد وجود داشته باشه!
دقیقا همینطوره.مگر در فانتزی های کشورهای دیگه تاریخ و اسطوره وجود داره؟خودتون خلق کنید
عجبا باز من دو روز نبودم چقدر رفتین جلو شماها
نه به اون وقتی که تاپیک خاک میخوره باید با خاک انداز خاکشو جمع کرد نه به الان
خب من خط به خط جواب بدم؟
دوستان ديدم داريد در مرود افسانه و اسطوره و ... و اطلاعات كم مينويسيد!
شما تاريخ نگار نيستيد كه بخواهيد طبق تاريخ پيش بريد،تاريخ خودتون را در گذشته ،حال و يا اينده بنويسيد، اصلاًيه سلسله به وجود بياريد،حتماً كه نبايد وجود داشته باشه!
همینه:11::36: دقیقا زدی به هدف...قرار نیست ما تاریخ رو بنویسیم و داستانمون رو لای تاریخ جا بدیم .قراره خودمون تاریخ خلق کنیم. کی گفته که فانتزی باید ریشه واقعی داشته باشه اخه؟
موافقم. تناوب تاریخی یکی از زیباترین راه ها برای بومی نوشتنه.
میشه تاریخ رو هم خلق کرد
نمونش؟ کمیک محبوب والکینگ دد که سریالش هم محبوبیت خوبی داره.از یه روز خوب وسط سال 2007 شروع میشه دنیا میترکه مریضی شایع میشه زامبی ها میان وسط حالا از اینجا نویسنده خودش خلق میکنه دنیای جدید رو
حرفت رو قبول دارم من خودم اطلاعاتی که از کتابایی که خوندم بدست اوردم ده برابر چیزیه که از تو اینترنت گیرم اومده
شما شاهنامه ابومنصوری رو هم بخون ارزش داره
البته برای فانتزی ماجراهای سمک عیار هم نکات خارق العاده ای داره در اصل کتاب
مشکل شماره دو اینه که بعضی هامون اصلا نمیتونیم تصور کنیم که داخل تهران مثلا محفل های مخفیانه وجود داره و یا مثلا یک اردوگاه واسه نیمه خدا ها داخل جنگل های شماله . برامون سخته که همچین چیز هایی رو داخل شهر و کشور خودمون تصور کنیم اما مثلا تصور همین ها داخل نیویورک خیلی اسونه . چرا ؟
چون در داستانهای خارجی ساخته شده و ما فقط باید تصور کنیم من نمیدونم چرا مثلا میتونیم ایستگاه نه و سه چهارم رو تو لندن قبول کنیم اما تو تهران نه؟
مشکل شماره سه : خود درگیری مضمن در رابطه با اینکه به کسی برنخوره . منظورم اینه که مثلا ایده ای داری که خون اشام ها توسط یکی از کشیش های مسیحی درست شده اند و نگران اینی که به اونا بر بخوره ! چون به هرحال داری بومی مینویسی و ممکنه به هموطنان مسیحی بربخوره . یا مثلا سازمانی رو زیر سوال ببری مثلا بگی دولت داره یک ازمایشات مخفی رو انجام میده که اخرش زامبی ها بوجود میان و کلی چیز دیگه . و نگران اینی که بهشون بربخوره و اینا . خب من راه حلی ندارم به جز اینکه داخل پرانتز بگی من منظوری ندارم و به کسی برنخوره و اینا همش تخیله لطفا حساس نشوید .
حمید جان اینا خوددرگیری نیست متاسفانه برخلاف تمام کشورهای دنیا در ایران به این مسائل به طور مسخره ای گیر میدن خب ملت دلشون نمیخواد سر از کهریزک و رجایی شهر در بیارن
مشکل شماره چهار : ادرس ها و مکان ها . مثلا خودم دارم توی تهران مینویسم داستانم رو ولی هیچ ادرسی از تهران بلد نیستم به جز چند تایی ولی خب اسم خیابون ها و چی و چی و چی رو که نمیدونم چون اونجا زندگی نمیکنم که . اما همین ادرس ها ارزش های داستان رو میبره بالا و داستان جذاب تر میشه و تصویر بهتری در ذهن خوانننده بوجود میاد . اما خب در یک کشور خارجی بخوای بنویسی داستان رو خیلی لازم نیست که ادرس و اینا بیاری چون بیشتر خواننده ها هم نیویورک نرفتن (رفتی ؟) در این مورد بهتر است تحقیق کنید و یک نقشه از شهر تهیه کنید .
من سعی کردم اینکار رو بکنم باتوجه به اینکه یه هیجده نوزده سالی اسمم بچه تهران بود یه چیزایی از تهران میدونم اما وقتی نوشتم مهرنوش جان یه نکاتی رو بهم گفت که دقت نکرده بودم مثلا اینکه من در چهار سال اخیر تهران نرفتم و یه سری تغییرات رو در نظر ندارم توی داستانم که البته خب هدف من مو به مو نویسی نبود استفاده از مکان بومی بود اما خب بازم باید قابل لمس باشه فضا
همین دیگه، اکثر نویسنده های داستانای فانتزی ما جوونن، اونایی که می خوان داستانشون چاپ بشه جدا خب براش کار می کنن خرج می کنن و اینا! ولی یکی مثل من که هنوز در حد یه مبتدیه و 90 درصد نویسندها مونم همین جورن، نمیره کتاب بخره، اونایی کتابابیی که قیمتشون خداتومنه که یه داستان بنویسه! پس نتیجه میشه همینه که هست داستانای بومی کم میشن!
ببین مسئله اینه که خود ما هم کتاب نمیخریم.قبول کن .من یه زمانی سری هری پاتر رو خریدم کلا چهل هزارتومن دوازده سیزده جلد کتاب بود.الان با این رقم یک جلد کتاب بهم میدن با یه نصف کتاب:45:خب من الان بزرگ شدم شاغلم و شرایطم فرق میکنه اما مسئله اینه که تا وقتی ترجمه تو اینترنت و کتابهای بدون سانسور و کامل توی نت هست نمیرم کتاب بخرم چرا؟ چون همین یه ماه نشده یه جلد کتاب خریدم چنان کلمات رو عوض کرده بودن که به شعور من توهین شد حالا برای سه جلدی دیگه ای که مدتهاس میخوام بخرم و احتمال وحشتناکی میدم منفجرش کرده باشن دلم میلرزه که پول بدم .چرا؟ چون مثلا یه جای کتاب به جای اینکه بگه او را در آغوش کشید گفت به او ابراز محبت کرد. ....یعنی دلم میخواد صفحه رو بیارم یه پاراگراف کامل کلمات بی سروته رو بهم چسبوندن داستان رو عوض کردن برای چند تا جمله معمولی....سانسور مملکتیه
حالا کافیه یه موجود ماوراالطبیعه خلق کنید. بن تن که دیدید حتما؟ با این که بچگونه ست ایده های جالبی داره. arrow هم ایده های خیلی جذابی داره.
هانیه جان برای داستانهای سوپرقهرمانی و هیرو محور مثل ارو یا بت من زمینه ها ساخته شده .مثلا بعیده کسی اهل فانتزی و کتابهای کمیک باشه و گاتهام رو نشنیده باشه.میدونی منظورم چیه؟ نویسندگان کمیک ها فرق دارن اما همه کار هم رو ادامه میدن یکی میره تو استارلینگ سیتی ارو رو میسازه یکی میره تو گاتهام بت من اون یکی میره تو سنترال سی تی فلش رو خلق میکنه و سوپر من هم که اصولا اسطوره دوران ما بوده و هست.فانتزی نویسان به هم متصل هستن کنار هم ادامه میدن.مثلا اگر شما سریال ارو رو دیده باشی مجبور میشی بری فلش رو ببینی از یه چیزایی سر در بیاری چون یه جاهایی این قهرمانها به کمک هم میرن.یا مثلا گروهی از انجمن ادمکش ها هستن که به رهبری راس الغول زندگی میکنن این گروه ساخته شده کی بوده نمیدونم اما توی دنیای بت من وجود داره و یه جورایی بروس جوان رو اموزش میده.توی ارو نقش داره و توی کمیک های دیگه هم همینطور.درحالی که این داستانها شاید در فاصله سی سال با هم نوشته شده اما هرکدوم مکمل هم دیگه هستن
حالا حساب کنین سوپرمن ۱۹۳۸ خلق شده و بت من فقط یک سال بعدش. درحالی که کماندار سبز یا همون آرو نوامبر ۱۹۴۱ نوشته شده و فلش در ۱۹۴۰ زمان زیادی فاصله نیست اما هرکدام زنجیره رو کامل کردن و ادامه دادن
چیزی که باید بدونین اینه که بعضی از این کمیک ها همچنان دارن نوشته میشن یعنی مثلا نوامبر 1941 یک نفر شروع کرده فلش رو بنویسه بعد نفرات بعدی کارش رو ادامه دادن.یعنی حتی همین الان هم کمیک های جدیدی از این شخصیتها نوشته میشه و اصلا کار یک نفر نیست. دنیای کمیک توسط نویسندگان و علاقه مندان ادامه داده میشه.
درست مثل کاری که بعد از تالکین انجام شد و نتیجش دنیای وارکرافته اتحاد نویسندگان علاقه مند
من همین جا از سمیه جون خواهش می کنم ی. پست درباره اموزش سیاسی نویسی بزارن.بچه ها خیلی رو جادو
زوم کردن.از بقیه بخشا غافل موندن.اموزش جنایی نویسی هم خوبه.تازه اون رو خیلی راحت تر می شه بومی نوشتproti@
رانوس جان من چیزی رو میزنم که خودم ازش به حدکافی اطلاعات داشته باشم در زمینه سیاست من چیزی به معنای زیر صفر هستم پس هرکی مرد میدونه بیاد تاپیکش رو بزنه استقبال میکنیم
حالا که حرف از کمیک شد
سمیه من اونجا گفتم ولی فکر نکنم کسی پیدا بشه خودت یقه یکی که علاقه داشته باشه رو بگیر بیار کف دست من تا باهم کار کنیم و یه کمیکی بدیم بیرون و اگه خوب شد و استقبال شد ادامه بدیم
قبل از هر چیز فن مارول نباشه چون من فن دی سی هستم و دیگه ......
راستی چرا به من میگی حمید ؟ من اسمم حمید نیست که محمده
هانیه جان برای داستانهای سوپرقهرمانی و هیرو محور مثل ارو یا بت من زمینه ها ساخته شده .مثلا بعیده کسی اهل فانتزی و کتابهای کمیک باشه و گاتهام رو نشنیده باشه.میدونی منظورم چیه؟ نویسندگان کمیک ها فرق دارن اما همه کار هم رو ادامه میدن یکی میره تو استارلینگ سیتی ارو رو میسازه یکی میره تو گاتهام بت من اون یکی میره تو سنترال سی تی فلش رو خلق میکنه و سوپر من هم که اصولا اسطوره دوران ما بوده و هست.فانتزی نویسان به هم متصل هستن کنار هم ادامه میدن.مثلا اگر شما سریال ارو رو دیده باشی مجبور میشی بری فلش رو ببینی از یه چیزایی سر در بیاری چون یه جاهایی این قهرمانها به کمک هم میرن.یا مثلا گروهی از انجمن ادمکش ها هستن که به رهبری راس الغول زندگی میکنن این گروه ساخته شده کی بوده نمیدونم اما توی دنیای بت من وجود داره و یه جورایی بروس جوان رو اموزش میده.توی ارو نقش داره و توی کمیک های دیگه هم همینطور.درحالی که این داستانها شاید در فاصله سی سال با هم نوشته شده اما هرکدوم مکمل هم دیگه هستن
حالا حساب کنین سوپرمن ۱۹۳۸ خلق شده و بت من فقط یک سال بعدش. درحالی که کماندار سبز یا همون آرو نوامبر ۱۹۴۱ نوشته شده و فلش در ۱۹۴۰ زمان زیادی فاصله نیست اما هرکدام زنجیره رو کامل کردن و ادامه دادن
چیزی که باید بدونین اینه که بعضی از این کمیک ها همچنان دارن نوشته میشن یعنی مثلا نوامبر 1941 یک نفر شروع کرده فلش رو بنویسه بعد نفرات بعدی کارش رو ادامه دادن.یعنی حتی همین الان هم کمیک های جدیدی از این شخصیتها نوشته میشه و اصلا کار یک نفر نیست. دنیای کمیک توسط نویسندگان و علاقه مندان ادامه داده میشه.درست مثل کاری که بعد از تالکین انجام شد و نتیجش دنیای وارکرافته اتحاد نویسندگان علاقه مند
بازم برمی گرده به این که یکی باید شروع کنه تا بقیه دنباله روی اون ها بشن.
البته خیلی ها هستن که تو فضای بومی داستان فانتزی خلق کردن اما باز اون ها هم از تاریخ استفاده کردن یا از افسانه های خارجی. البته مشکلی هم نداره اما یکی باید شروع کنه خودش دنیای جدیدی خلق کنه.
البته این چیزی که من گفتم فقط ایده گرفتن از کارهای دیگه بود. این که چطوری این شخصیت ها به ذهن اون ها رسیده می تونه کمک کنه به این که چطوری شخصیت ها به ذهنمون برسن.
مثلا کتابی که جدیدا خوندم (آخرین شاگرد) خیلی چیزاش از افسانه ها الهام گرفتن. مثلا از اسم جادوگر استفاده کرده ولی جادوگراش کاملا متفاوتن از جمله طلسماش. یا موجوداتش درسته که شیاطینن ولی شیاطینی نیستن که ما معمولا باهاشون مواجه می شیم. فرق دارن.
می شه از افسانه های ایرانی استفاده کرد اما محتویاتش رو تغییر داد.
مشکل دیگه ای که وجود داره اینه که نویسنده های ما ایرانی ها خیلی واقع گرا هستن و از رئالیسم پیروی می کنن که خب یه جورهایی از فرانسه پیروی می کنه و همینه که نه انتشاراتی ها مایل به چاپ رمان های فانتزی هستن و نه نویسنده ای سراغش رو می گیره. البته تعداد مخاطب هم موثره. هر کی دست من یه کتاب فانتزی می بینه می گه خسته نشدی از بس از اینا خوندی؟ احساس می کنن که این ژانر یه ژانریه که به درد سن نوجوان می خوره و بعد از مقطعی کاملا به درد نخوره یا کلا مثل فکر مامان من اصلا به درد نمی خوره و فقط آدم رو پرخاشگر می کنه :دی
و هزار تا نمونه برای اینکه داستان رئال بنویسیم وجود داره. هزار تا کتاب برای راهنمایی هست اما خیلی سخت کتابی می شه پیدا کرد که راجع به داستان نویسی فانتزی کمک کنه.
همه ی این ها برمی گرده به فرهنگ و تمدن. و اینو باید دست به دامان نویسنده های زبردست بشیم که این فرهنگ رو تو سرزمین ما راه بندازن.
تک تک ما توی این تاپیک باید نهایت تلاشمون رو بکنیم که بلکه یه خورده این چیزها عادی تر شد. من اگه روزی بتونم داستان فانتزی چاپ کنم و امیدوارم که بتونم حتما این کارو می کنم.
بازم برمی گرده به این که یکی باید شروع کنه تا بقیه دنباله روی اون ها بشن.
البته خیلی ها هستن که تو فضای بومی داستان فانتزی خلق کردن اما باز اون ها هم از تاریخ استفاده کردن یا از افسانه های خارجی. البته مشکلی هم نداره اما یکی باید شروع کنه خودش دنیای جدیدی خلق کنه.
البته این چیزی که من گفتم فقط ایده گرفتن از کارهای دیگه بود. این که چطوری این شخصیت ها به ذهن اون ها رسیده می تونه کمک کنه به این که چطوری شخصیت ها به ذهنمون برسن.
مثلا کتابی که جدیدا خوندم (آخرین شاگرد) خیلی چیزاش از افسانه ها الهام گرفتن. مثلا از اسم جادوگر استفاده کرده ولی جادوگراش کاملا متفاوتن از جمله طلسماش. یا موجوداتش درسته که شیاطینن ولی شیاطینی نیستن که ما معمولا باهاشون مواجه می شیم. فرق دارن.
می شه از افسانه های ایرانی استفاده کرد اما محتویاتش رو تغییر داد.مشکل دیگه ای که وجود داره اینه که نویسنده های ما ایرانی ها خیلی واقع گرا هستن و از رئالیسم پیروی می کنن که خب یه جورهایی از فرانسه پیروی می کنه و همینه که نه انتشاراتی ها مایل به چاپ رمان های فانتزی هستن و نه نویسنده ای سراغش رو می گیره. البته تعداد مخاطب هم موثره. هر کی دست من یه کتاب فانتزی می بینه می گه خسته نشدی از بس از اینا خوندی؟ احساس می کنن که این ژانر یه ژانریه که به درد سن نوجوان می خوره و بعد از مقطعی کاملا به درد نخوره یا کلا مثل فکر مامان من اصلا به درد نمی خوره و فقط آدم رو پرخاشگر می کنه :دی
و هزار تا نمونه برای اینکه داستان رئال بنویسیم وجود داره. هزار تا کتاب برای راهنمایی هست اما خیلی سخت کتابی می شه پیدا کرد که راجع به داستان نویسی فانتزی کمک کنه.
همه ی این ها برمی گرده به فرهنگ و تمدن. و اینو باید دست به دامان نویسنده های زبردست بشیم که این فرهنگ رو تو سرزمین ما راه بندازن.تک تک ما توی این تاپیک باید نهایت تلاشمون رو بکنیم که بلکه یه خورده این چیزها عادی تر شد. من اگه روزی بتونم داستان فانتزی چاپ کنم و امیدوارم که بتونم حتما این کارو می کنم.
خب من که خودم دنیا خلق کردم از اردا هم الهام گرفته بودم ولی چیزی فراتر از اون خلق کردم و با افسانه های ایران قاطیش کردم (داخل رستاخیز ) از خیلی از افسانه های ایران استفاده کردم. کوه قاف سیمرغ و جریانات
و اینکه صد در صد شک نداشته باش یعنی من که شک ندارم روزی میرسه که کتاب های ما بوک پیجی ها و کلا بر بچ نته که کتاب فروشی های سراسر دنیا رو تسخیر میکنه ( البته نه الان 30 سال صبر کنید)
و بله ما میتونیم
با کمک هم البته
سمیه اصلا یه تاپیک بزن که ما نویسنده ها اطلاعات و تجربیاتمون رو به اشتراک بزاریم و در مورد خیلی چیزا بحث کنیم
بنظرم کارامد هستش
حالا که حرف از کمیک شد
سمیه من اونجا گفتم ولی فکر نکنم کسی پیدا بشه خودت یقه یکی که علاقه داشته باشه رو بگیر بیار کف دست من تا باهم کار کنیم و یه کمیکی بدیم بیرون و اگه خوب شد و استقبال شد ادامه بدیم
قبل از هر چیز فن مارول نباشه چون من فن دی سی هستم و دیگه ......
راستی چرا به من میگی حمید ؟ من اسمم حمید نیست که محمده
محمد من همیشه تو رو با حمید سوزن قاطی میکنم
ببین میتونی تاپیک بزنی دعوت کنی از علاقه مندان
بازم برمی گرده به این که یکی باید شروع کنه تا بقیه دنباله روی اون ها بشن.
مسئله اینه که ما عادت داریم بشینیم یکی دیگه شروع کنه
اگه اونقدری که فن هری پاتری تو این کشور نوشته شد تلاش میکردیم برای کتاب فانتزی ایران الان درصدر فانتزی دنیا بودیم:21:
البته این چیزی که من گفتم فقط ایده گرفتن از کارهای دیگه بود. این که چطوری این شخصیت ها به ذهن اون ها رسیده می تونه کمک کنه به این که چطوری شخصیت ها به ذهنمون برسن.
هانیه جان بعضی جاها واقعا سخته.شخصا در شخصیت پردازی خیلی افتضاحم میدونم کی باید چطور باشه اما نمیتونم کمی مرموز و مخفیانه بنویسم شخصیتهام تقریبا همیشه رو هستن این مشکل فکر کنم با مطالعه و تمرین قابل حل باشه
فرانسه پیروی می کنه و همینه که نه انتشاراتی ها مایل به چاپ رمان های فانتزی هستن و نه نویسنده ای سراغش رو می گیره. البته تعداد مخاطب هم موثره. هر کی دست من یه کتاب فانتزی می بینه می گه خسته نشدی از بس از اینا خوندی؟ احساس می کنن که این ژانر یه ژانریه که به درد سن نوجوان می خوره و بعد از مقطعی کاملا به درد نخوره یا کلا مثل فکر مامان من اصلا به درد نمی خوره و فقط آدم رو پرخاشگر می کنه بوک پیج|انجمن دوستداران کتاب
اره خب من یه چند مورد با اینجور افراد برخورد کردم یه دوجلد کتاب دادم دستشون گفتم برو بخون بیا نظر بده طرف الان تو همین سایتهای فانتزی ول میچرخه کتاب دانلود میکنه:دی:دی:دی:دی:دی:دی یعنی با بعضی از این افراد باید اینطور برخورد کرد چون واقعا کتابخونی که فانتزی رو امتحان نکرده باشه نصف عمرش برفناس.در کشورهای دیگه فانتزی به عنوان یک ژانر جا افتاده اما متاسفانه در کشور ما همه فانتزی رو در رده کتابهای کودک قرار میدن که شخصا توصیه میکنم چند مورد از فانتزی های خیلی خوب رو تو کتابخونت داشته باش و به این جور افراد پیشنهادی قرض بده.اگه کتاب خوبی باشه جواب میده:36:بنده هنوز نفرینهای مادر فرد مذبور دنبالمه:65:
تک تک ما توی این تاپیک باید نهایت تلاشمون رو بکنیم که بلکه یه خورده این چیزها عادی تر شد. من اگه روزی بتونم داستان فانتزی چاپ کنم و امیدوارم که بتونم حتما این کارو می کنم.
من فکر میکنم یه کار گروهی خوب میتونه کمک کننده باشه
و اینکه صد در صد شک نداشته باش یعنی من که شک ندارم روزی میرسه که کتاب های ما بوک پیجی ها و کلا بر بچ نته که کتاب فروشی های سراسر دنیا رو تسخیر میکنه ( البته نه الان 30 سال صبر کنید)
خب بی زحمت یکی وقتی کتاب من چاپ شد بیاره بزاره سر قبرم:2:2::2::2:
فاتحه فراموش نشود:23::65:
بابا به خدا الان هم راه داره ببینید اگر ما خودمون تلاش کنیم و اگر ما خودمون حامی فانتزی باشیم( هر صد سال یه بار یه جلد کتاب بخرید از ناشرا) خودش کمک بزرگی به فانتزی در ایرانه.مخصوصا کتابهای خوب نویسندگان ایرانی.یه کتاب از ارمان ارین رو خوندم واقعا پسندیدمش آشوذنگهه واقعا کتاب فانتزی خوبی بود .برای خریدنش به فیس بوک خود اقای ارین رفتم و بلاخره موفق شدم ادرس کتابفروشی مرتبط رو در مشهد پیدا کنم چون در کتابفروشی مرکزی مشهد اصلا کتاب نبود.شاید کتاب برای سن من نبود اما هدف فقط حمایت از یک کار خوب بود و بس
سمیه اصلا یه تاپیک بزن که ما نویسنده ها اطلاعات و تجربیاتمون رو به اشتراک بزاریم و در مورد خیلی چیزا بحث کنیم
بنظرم کارامد هستش
دقیقا این تاپیکهای کارگاه داستان نویسی رو دیدی شما؟:47::47::47::47::102::102::102::102::102::102::102:چون فکر کنم هدف من از اون بخش همین بود اما نصف ملت نویسنده زورشون میاد فعالیت بکنن یه چیز دیگه هم که هست اون روز یه سری ایده داشتیم با د وستان نویسنده صحبت میکردیم بعد یکی از دوستان اومده میگه من ایده م رو اینجا نمیگم ممکنه ایده م رو کف برین:22: اعتماد شرط اول کار هست که ایشون به حق یا ناحق نداشت.نمیشه گفت ناحق چون این کشور که کپی رایت درش صاحب نداره اما اگر قرار به کاری باشه همکاری لازمه
اگرپایه همکاریش هستید بخش خصوصی میزنم براش دست جمعی یه فعالیت رو شروع کنیم
اگرپایه همکاریش هستید بخش خصوصی میزنم براش دست جمعی یه فعالیت رو شروع کنیم
من پایه م. چه برای کار گروهی چه برای درمیون گذاشتن تجربیات. :دی به نظرم فکر خوبیه.
من پایه م. چه برای کار گروهی چه برای درمیون گذاشتن تجربیات. :دی به نظرم فکر خوبیه.
یه نفر؟
حضرات همین؟جدا؟ریلی؟
آ قا من هرجا اعلام آمادگی میکنم دوروز بعد میترکه
به خاطر خودتونه
وگرنه منم هستم:دی
منم هستم.برای مبادله تجربیات و کار گروهی .حالا یه سوال می خوایم رمان گروهی بنویسیم یا چی?