|
میکائیل خیلی شرمنده و ناراحت پیش خداوند آمد و گفت خداوندا این چه جادویی است که ابلیس بر این انگشتر قرار داده که هر کار می کنم نمی توانم آن را نابود کنم دفعه پیش آن جغد شوم آن را برداشت و برد و در دریا انداخت حال خود انگشتر ناپدید گشت انگار که انگشتر زنده است دیگر نمی دانم چه کنم .خداوند می فرماید : نگران نباش میکائیل رهبر فرشتگان انگشتر خود باز میگردد . میکائیل تعظیمی به خداوند کرد و از درگاه الهی خارج شد و به انجمن فرشتگان مقرب رفت و بر روی صندلی نشست و سربازی را که جلوی درب بود صدا کرد سرباز آمد میکائیل به اوگفت : همه ی فرشتگان مقرب را برای جلسه ای مهم احضار کن . سرباز تعظیم کرد واز انجا خارج شد وتمام بهشت هشتم را پرواز کرد و تمام فرشتگان مقرب را به جلسه دعوت کرد . همه ی فرشتگان به جلسه آمدند و بر روی صندلی های خود بر دور میز نشستند . میکائیل شروع به صحبت کردن با آنها کرد و نظراتشان را جویا شد . جبرییل به میکائیل گفت : نمیدانم این چه مدلی است ما هر چه می خواهیم این تاریکی را نابود کنیم نمی شود با یک مشکل مواجع می شوم همه این ها هم به خاطر قدرت زیاد آن انگشتر است . ابرافییل هم سخنان جبرییل را تأیید کرد . میخاییل گفت : ما از همین الان باید دست به کار شویم و به دنبال ان انگشتر در تمام جهان بگردیم شاید دوباره به جهنم رفته باشد و شاد در برزخ و زمین وحتی شاید هنوز در بهشت باشد کسی چه می داند. عزراییل گفت : میکائیل بزرگ اجازه مرخصی می دهید یک انسان مهمی را باید تا چند ثانیه دیگر قبض روح کنم . میکائیل پایان جلسه را اعلام کرد ولی جلسه به جلو پیش نرفت و فقط توانستند سخنان یک دیگرنکته برداری کنند. همه چیز روال همیشگی خود را طی می کرد ولی هنوز دغدغه ی همه ی فرشتگان پیدا کردن انگشتر بود انگشتری که اگر دوباره به دست کسی می رسید که پلید باشد تاریکی دوباره آغاز خواهد شد و نا امیدی تمام جهان را در بر می گرفت
|
به نام خدا
نقدی بر جلد دوی افسانه ی اولین رانده شده
طغیانگر آتش
در ابتدا باید بگویم که سر تاپیک درد های نویسندگان نقد نوشتن من دچار یکسری تحولات شد و اینجانب تصمیم گرفتم که ر نقدم علاوه بر چیز های معمولی که دارم قسمت اصلاحیه را اضافه کنم.یعنی در هر بخش یکسری پیشنهاد به نویسنده میدهم که اگر خواست عمل کند و اگر خواست هم نکند.
خوب نمیخوام زیاد مقدمه بروم ولی موضوع این است که آقا میلاد تقریبا جزو معدود نویسندگانی هست که به کلمه ی جلد اولی که اصولا بر سر در داستانشان میزنند پایبند مانده اند.همانطور که میدانید داستان های زیادی هستند که با کلمه ی جلد اول شروع کرده اند و نتوانسته اند آن را به پایان برسانند.
ولی میلاد نه تنها جلد یک را به پایان رسانده است بلکه جلد دو را هم نوشته و تمام کرده است که این خودش خیلی حرف است.
گرافیک و تایپ:
از نظر گرافیک و کاور نمیشه زیاد نظر خاصی داد،چون تقریبا این کتاب کاور ندارد(حداقل نو اون چیزی که من به اسم کاور میشناسم.) ولی از نظر کار تایپ جای بحث زیاد دارد.
از نظر صفحه آرایی ما با یک صفحه آرایی خیلی ساده مواجه هستیم که خودش کمی از لذت خواندن داستان میکاهد.نمیخواهم بگویم خیلی بد است ولی خوب ببینید مثلا چطوری صفحه آرایی میخکوب کننده ی سینا در جلد دوم سفیر کبیر(همون فصل اولی که داده)چقدر خواننده رو وادار به خواندن میکند؟
از نظر تایپ هم باید بگویم که داستان زیاد تایپ خوبی ندارد.بیشتر جاها همه چیز به هم چسبیده است و تقریبا نکات تایپی رعایت نشده است.غلط های املاییش هم از کتاب قبلی کمتر شده است ولی باز هم تعدادی غلط املایی دارد.
من پیشنهاد میکنم که میلاد عزیز به اینجا یه سر بزند
https://www.pioneer-life.ir/thread3200.html
12/25
نثر و پیرنگ:
خوب نثری که در این داستان استفاده شده باز هم از داستان قبلی بهتر و جدی تر است و بیشتر فضای داستان را مملوس میکند و با آن سازگری دارد.البته باز هم اشتباه هست که فکر کنم در انتخاب یکی دوتا از کلمات بد عمل کرده ای که باعث شده از جذابیت و همگرایی نثر و داستانت بکاهد،که الان به دلیل اینکه حضور ذهن ندارم نمیشه برات مثال بزنم.
در مورد پیرنگت.
داستان پیرنگ نسبتا منسجم و منطقیی دارد،حوادث از علت و معلول های نسبتا معقولی برخوردار هستند البته داستان بهنظرم کمی در گفتن حوادث عجله داشت که کمی بد است ولی خیلی هم توی ذوق نمیزند.این خوبیش.
نکته منفی ماجرا دوتاس:
1-عدم کشش که میتونم بگم ناشی از اینه که پیرنگت زیاد حوادث غافلگیر کننده یا سوالاتی که خواننده را به دنبال خود بکشاند یا اکشن زیاد خوبی ندارد.
2-ایدت کمی از نظر منطقی مشکل دارد.شیطان هی حمله میکنه،شکست میخوره و دوباره حمله میکنه.چیز زیادی جدیدی ارائه ندادی.التبه در مورد شخصیت شیطان کمی توی شخصیت پردازی میگویم.
التبه در انتها بگم که داستان یک اتفاق چالب داشت و اون هم شخصیت متاترون بود،که با وجود کمی کمبود پرداخت کارهای جالبی انجام میداد.
من توصیه میکنم که نویسنده در داستان نویسی اش یک کاراکتر اصلی را بیس کار قرار دهد و ماجراهای داستان را پیرامون وی بچرخاند.
15/25
توصیفات و شخصیت پردازی:
متاسفانه این داستان از نظر توصیف تقریبا زیر خط فقر قرار دارد.توصیف های زیادی در داستان دیده میشود و همین تقریبا به داستان آسیب میزند.البته تعدادی توصیف وجود دارد ولی به نظرم کافی نیستند و خوب بهشان پرداخته نشده است.
از نظر شخصیت پردازی هم داستان با یک سدی به نام ژانر و نحوه ی روایت مواجه است.
این داستان چون یک ژانر سیلماریلیونی(داستانی مشابه در یونیورس ارباب حلقه ها) نسبتا دارد زیاد نمیتواند به شخصیت پردازی بپرداز و از طرفی چون تقریبا راویش دانای کل است همین هم باعث این میشود که داستان نیاز خاصی به شخصیت پردازی نداشته باشد و در نتیجه در چنین ژانری نیاز به شخصیت پردازی توسط تیپ سازی حل میشود.
تیپ سازی چیست؟
تقریبا شخصیت پردازی در یک کلمه را میگویند تیپ سازی.(تقریبا تعریف خودمه)
آدمای لوتی،شوالیه ی عدالت خواه،زنان زیبا و خوش روی و......... .
ولی خوب این داستان از نظر تیپ سازی در سطح خارقالعاده ای عمل نمیکند وتقریبا در همان سطح معمولی تیپ سازی باقی میماند.البته در بعضی از جاهای ضعف هم دارد،مثلا ما زیاد با شیطان همذات پنداری نمیکنیم.که چرا هی به بهشت حمله میکند،شکست میخورد و بر میگردد؟(گرچه همین شیطان تقرییبا به منطق روایی ضربه میزند،چونزیاد منطق خوبی پشتش نیست.)
توصیه ی من این است که نویسنده مانند بالا از یک کاراکتر بیس استفاده کند و این کاراکتر را علاوه بر تیپ سازی شخصیت سازی نیز بکند.
در مورد توصیف هم به نظرم تعدادش را زیاد کند بهتر است.
20/25
اکشن:
داستان با توجه به ژانر و نیاز های ژانریی که دارد مجبور است اکشن داشته باشد.که به نظرم یکی از نیاز های این ژانر اکشن های بزرگ است.مانند ارباب حلقه ها.
داستان ایده های خوبی در اکشن دارد ولی مانند قبل زیاد خوب نتوانسته است به آنها بپردازد.که به نظرم یکی از عواملش این است که تقریبا سریع اکشن را تمام میکند و زیاد کشش نمیدهد و پیچیده اش نمیکند.البته ضعف دیگری که نیز دارد این است که در بعضی از اوقات این ایده ها بچه گانه به نظر میرسند،مانند شلاقی از جنس گل و گیاه.
من توصیه ی خاصی ندارم جز اینکه توصیه میکنم فصل نبرد پنج سپاه هابیت را بخوانند(درست گفتم؟اسم فصلش همین بود؟)به نظرم بهشان کمک میکند.
20/25
امتیاز و نظر کلی:
این داستان نسبت به داستان قبل پیشرفت های زیادی در بیشتر زمینه ها کرده است ولی خوب باز هم در مجموع آنقدر خوب نیست که من بگویم محشر است.
77/100
به نام خدا
نقدی بر جلد دوی افسانه ی اولین رانده شده
طغیانگر آتش
در ابتدا باید بگویم که سر تاپیک درد های نویسندگان نقد نوشتن من دچار یکسری تحولات شد و اینجانب تصمیم گرفتم که ر نقدم علاوه بر چیز های معمولی که دارم قسمت اصلاحیه را اضافه کنم.یعنی در هر بخش یکسری پیشنهاد به نویسنده میدهم که اگر خواست عمل کند و اگر خواست هم نکند.
خوب نمیخوام زیاد مقدمه بروم ولی موضوع این است که آقا میلاد تقریبا جزو معدود نویسندگانی هست که به کلمه ی جلد اولی که اصولا بر سر در داستانشان میزنند پایبند مانده اند.همانطور که میدانید داستان های زیادی هستند که با کلمه ی جلد اول شروع کرده اند و نتوانسته اند آن را به پایان برسانند.
ولی میلاد نه تنها جلد یک را به پایان رسانده است بلکه جلد دو را هم نوشته و تمام کرده است که این خودش خیلی حرف است.
گرافیک و تایپ:
از نظر گرافیک و کاور نمیشه زیاد نظر خاصی داد،چون تقریبا این کتاب کاور ندارد(حداقل نو اون چیزی که من به اسم کاور میشناسم.) ولی از نظر کار تایپ جای بحث زیاد دارد.
از نظر صفحه آرایی ما با یک صفحه آرایی خیلی ساده مواجه هستیم که خودش کمی از لذت خواندن داستان میکاهد.نمیخواهم بگویم خیلی بد است ولی خوب ببینید مثلا چطوری صفحه آرایی میخکوب کننده ی سینا در جلد دوم سفیر کبیر(همون فصل اولی که داده)چقدر خواننده رو وادار به خواندن میکند؟
از نظر تایپ هم باید بگویم که داستان زیاد تایپ خوبی ندارد.بیشتر جاها همه چیز به هم چسبیده است و تقریبا نکات تایپی رعایت نشده است.غلط های املاییش هم از کتاب قبلی کمتر شده است ولی باز هم تعدادی غلط املایی دارد.
من پیشنهاد میکنم که میلاد عزیز به اینجا یه سر بزند
https://www.pioneer-life.ir/thread3200.html
12/25
نثر و پیرنگ:
خوب نثری که در این داستان استفاده شده باز هم از داستان قبلی بهتر و جدی تر است و بیشتر فضای داستان را مملوس میکند و با آن سازگری دارد.البته باز هم اشتباه هست که فکر کنم در انتخاب یکی دوتا از کلمات بد عمل کرده ای که باعث شده از جذابیت و همگرایی نثر و داستانت بکاهد،که الان به دلیل اینکه حضور ذهن ندارم نمیشه برات مثال بزنم.
در مورد پیرنگت.
داستان پیرنگ نسبتا منسجم و منطقیی دارد،حوادث از علت و معلول های نسبتا معقولی برخوردار هستند البته داستان بهنظرم کمی در گفتن حوادث عجله داشت که کمی بد است ولی خیلی هم توی ذوق نمیزند.این خوبیش.
نکته منفی ماجرا دوتاس:
1-عدم کشش که میتونم بگم ناشی از اینه که پیرنگت زیاد حوادث غافلگیر کننده یا سوالاتی که خواننده را به دنبال خود بکشاند یا اکشن زیاد خوبی ندارد.
2-ایدت کمی از نظر منطقی مشکل دارد.شیطان هی حمله میکنه،شکست میخوره و دوباره حمله میکنه.چیز زیادی جدیدی ارائه ندادی.التبه در مورد شخصیت شیطان کمی توی شخصیت پردازی میگویم.
التبه در انتها بگم که داستان یک اتفاق چالب داشت و اون هم شخصیت متاترون بود،که با وجود کمی کمبود پرداخت کارهای جالبی انجام میداد.
من توصیه میکنم که نویسنده در داستان نویسی اش یک کاراکتر اصلی را بیس کار قرار دهد و ماجراهای داستان را پیرامون وی بچرخاند.
15/25
توصیفات و شخصیت پردازی:
متاسفانه این داستان از نظر توصیف تقریبا زیر خط فقر قرار دارد.توصیف های زیادی در داستان دیده میشود و همین تقریبا به داستان آسیب میزند.البته تعدادی توصیف وجود دارد ولی به نظرم کافی نیستند و خوب بهشان پرداخته نشده است.
از نظر شخصیت پردازی هم داستان با یک سدی به نام ژانر و نحوه ی روایت مواجه است.
این داستان چون یک ژانر سیلماریلیونی(داستانی مشابه در یونیورس ارباب حلقه ها) نسبتا دارد زیاد نمیتواند به شخصیت پردازی بپرداز و از طرفی چون تقریبا راویش دانای کل است همین هم باعث این میشود که داستان نیاز خاصی به شخصیت پردازی نداشته باشد و در نتیجه در چنین ژانری نیاز به شخصیت پردازی توسط تیپ سازی حل میشود.
تیپ سازی چیست؟
تقریبا شخصیت پردازی در یک کلمه را میگویند تیپ سازی.(تقریبا تعریف خودمه)
آدمای لوتی،شوالیه ی عدالت خواه،زنان زیبا و خوش روی و......... .
ولی خوب این داستان از نظر تیپ سازی در سطح خارقالعاده ای عمل نمیکند وتقریبا در همان سطح معمولی تیپ سازی باقی میماند.البته در بعضی از جاهای ضعف هم دارد،مثلا ما زیاد با شیطان همذات پنداری نمیکنیم.که چرا هی به بهشت حمله میکند،شکست میخورد و بر میگردد؟(گرچه همین شیطان تقرییبا به منطق روایی ضربه میزند،چونزیاد منطق خوبی پشتش نیست.)
توصیه ی من این است که نویسنده مانند بالا از یک کاراکتر بیس استفاده کند و این کاراکتر را علاوه بر تیپ سازی شخصیت سازی نیز بکند.
در مورد توصیف هم به نظرم تعدادش را زیاد کند بهتر است.
20/25
اکشن:
داستان با توجه به ژانر و نیاز های ژانریی که دارد مجبور است اکشن داشته باشد.که به نظرم یکی از نیاز های این ژانر اکشن های بزرگ است.مانند ارباب حلقه ها.
داستان ایده های خوبی در اکشن دارد ولی مانند قبل زیاد خوب نتوانسته است به آنها بپردازد.که به نظرم یکی از عواملش این است که تقریبا سریع اکشن را تمام میکند و زیاد کشش نمیدهد و پیچیده اش نمیکند.البته ضعف دیگری که نیز دارد این است که در بعضی از اوقات این ایده ها بچه گانه به نظر میرسند،مانند شلاقی از جنس گل و گیاه.
من توصیه ی خاصی ندارم جز اینکه توصیه میکنم فصل نبرد پنج سپاه هابیت را بخوانند(درست گفتم؟اسم فصلش همین بود؟)به نظرم بهشان کمک میکند.
20/25
امتیاز و نظر کلی:
این داستان نسبت به داستان قبل پیشرفت های زیادی در بیشتر زمینه ها کرده است ولی خوب باز هم در مجموع آنقدر خوب نیست که من بگویم محشر است.
77/100
ممنون امیر عزیز بابت آسفالت کردنم :67:
خب از اونجایی که عضو کار های اولیم بود سعی کردم به بهترین شکل ممکن بنویسم ولی بازم مشکلاتی رو داشتم که گفتی ! البته قبلا بقیه دوستان هم گفته بودند !
کاور نداشت می خواستم به خودت بگم زحمتش رو بکشی ولی روم نشد بگم ! :40:
بابت امتیاز هایی که دادی هم ممنون . :53:
عید گشته ات هم مبارک . :69:
یا علی
لینک جلد دوم داستان خرابه اگه کسی داره یه لطف کنه همینجا یا تو خصوصی برا من بفرسته
ممنون