Header Background day #09
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
495.9 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark، rasoulsss، A. M. D. R. Z. H و 103 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
rasoulsss
(@rasoulsss)
New Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1
 

با سلام
فصل جدید کی میاد


   
A~Dreamwalker و الهه آب واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
aminkh
(@aminkh)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 47
 

سلام آقا امید فصل جدید رو ول کن خودت کجایی چرا جواب بچه ها رو نمیدی �� امیدوارم مشکلی برا پیش نیومده باشه


   
Batman، A~Dreamwalker، الهه آب و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
MHZED
(@mhzed)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 68
 

سلام
رمان های کمی را دیده ام که بتوانند با این تعداد فصلهای زیاد پیوستگی داستان را تا حد نسبتا خوبی حفظ کنند و هر بار خواننده را منتظر ادامه داستان نگه دارند . منتظر فصل های جدید داستان هستم .


   
الهه آب و Batman واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Atish pare
(@daniyal)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 391
 

سلام آقا امید.... خوبید؟ امید وارم ک سلامت باشید 🙂 خبری از فصل جدید نیست:(


   
الهه آب واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
amyr924122
(@amyr924122)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 153
 

ساحره;43833:
سلام آقا امید.... خوبید؟ امید وارم ک سلامت باشید 🙂 خبری از فصل جدید نیست:(

گفته بود پنجشنبه قراره بذاره


   
الهه آب و sunnyboy1988 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
misare
(@misare)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 117
 

اقا امید سلامت باشی دلمون برای خوندن ادامه داستان زیبات تنگ شده


   
الهه آب واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Athena97
(@athena97)
Trusted Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 64
 

آخیش تونستم امتیاز های منفی ام رو ور دارم الان میتونم دانلود کنم اما انگار امروز فصل داریم درسته یا نه؟


   
الهه آب و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

سلام دوستان گل عزیز و دوس داشتنی خودم
4 اردیبهشت مراسم ازدواجمه با اینکه کرونا زده کل برنامه هامون رو به هم ریخته اما زندگی جریان داره و باید کارهامون رو پیش ببریم خوشحال میشدم همتون رو دعوت میکردم اما اگر تجمع زیادی و جشن بشه هممون رو تو گونی راهی دربند میکنن خخخخ
ببخشید که یه مدته سوال دوستان رو جواب ندادم یا فصلی ندادم درگیر خریدا و برنامه ریزی های قبل مراسمم هستم و نمیتونم زیاد خدمت برسم امید وارم همچنان من رو مورد لطف خودتون قرار بدید و در روزهای بعد مارو همراهی کنید.


   
Dark lord، Batman، Atish pare و 4 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
zzareb2
(@zzareb2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 160
 

به به انشالله همیشه یه خوشی.
برو دنبال کارات داداش.
چند وقت پیش که بچه ها تو گرونی ازدواج می کردن ، می گفتیم چه دلی و جراتی دارین - حالا تو ، هم تو گرونی و هم گرونا داری ازدواج می کنی 🙂
دیگه خیلی مردی:53:


   
Batman، Atish pare، AmbrellA و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

zareb;43862:
به به انشالله همیشه یه خوشی.
برو دنبال کارات داداش.
چند وقت پیش که بچه ها تو گرونی ازدواج می کردن ، می گفتیم چه دلی و جراتی دارین - حالا تو ، هم تو گرونی و هم گرونا داری ازدواج می کنی 🙂
دیگه خیلی مردی:53:

سلام
مرسی عزیز و اگر بگم خانمم از پرستارای بخش کرونای بیمارستانه چی؟ خخخخخ


   
الهه آب، Dark lord، Hacker و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Atish pare
(@daniyal)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 391
 

AmbrellA;43861:
سلام دوستان گل عزیز و دوس داشتنی خودم
4 اردیبهشت مراسم ازدواجمه با اینکه کرونا زده کل برنامه هامون رو به هم ریخته اما زندگی جریان داره و باید کارهامون رو پیش ببریم خوشحال میشدم همتون رو دعوت میکردم اما اگر تجمع زیادی و جشن بشه هممون رو تو گونی راهی دربند میکنن خخخخ
ببخشید که یه مدته سوال دوستان رو جواب ندادم یا فصلی ندادم درگیر خریدا و برنامه ریزی های قبل مراسمم هستم و نمیتونم زیاد خدمت برسم امید وارم همچنان من رو مورد لطف خودتون قرار بدید و در روزهای بعد مارو همراهی کنید.

واییییییییی عروووووسییییییی ^o^
بادا بادا مبارک باداااااا ایشالله مبارک بادا. ای جاننننن! من عروسی خعلی دوسسس مبارک باشه آغا امیییید. پیوندتان مبارررررک. ایشالا ب پای هم پیر شید... ایشالله نوه هاتون و ببینیم... ی خسته نباشید ویژه هم ب همسرتون! پرستارها توی این وضعیت خعلی زحمت می کشن... امید وارم همیشه سلامت باشن!
و اینکه شیرینی عروسی رو هم باید بدیدا شاباس بش میگن دیگه؟....ی فصل توپ دورگه بعد از مراسم عروسی تون. ^o^
بازم تبریک آغا امید... با آرزوی موفقیت(^o^)


   
hasanhasanizade2، الهه آب، Dark lord و 3 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
nazzi
(@nazii)
Active Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 9
 

سلامممم
اخ جون عروسی :69:تبریک میگم:41::41::36:بقول این دوستمون ایشالله نوه تون رو ببینین:1:فقط اقا داماد شاپاش شاپاش خسیس نباش:دی شیرینی ماها یادت نرع


   
الهه آب و Batman واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Hacker
(@hacker)
Estimable Member
عضو شده: 4 سال قبل
ارسال‌: 148
 

AmbrellA;43864:
سلام
مرسی عزیز و اگر بگم خانمم از پرستارای بخش کرونای بیمارستانه چی؟ خخخخخ

سلام . خدا همسرتان را از بیماری و بلا ملا حفظ شون کند که دارند جان خودشون را برای حفظ جون دیگری فدا میکنند:6:


   
Batman واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
misare
(@misare)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 117
 

موفق باشی اقا امید زندگیتونو با شادی شروع کنی حتی در این دوران سخت منم اگه خدا بخواد 19 عقدمه
بهرحال عروسی که نمیونیم بیایم از همینجا برات ارزوی خوشبختی میکنیم
توهم اگه وقت کردی بعنوان شیرینی عروسیت یه فصل جدید و پرپیمون بده


   
الهه آب، zzareb2 و Batman واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
sunnyboy1988
(@sunnyboy1988)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 42
 

سلام پیوندتون مبارک همیشه به سلامتی و شادی در کنار هم:8:


   
الهه آب واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
صفحه 207 / 210
اشتراک: