Header Background day #16
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
492.6 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark, rasoulsss, A. M. D. R. Z. H and 103 people reacted
نقل‌قول
zzareb2
(@zzareb2)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 160
 

سلام ممنون بابت فصل - می خونم و میام نظر میدم.
امید سرمایه زیاد می گیری ها 🙂 نکنه اون 3000 امتیاز که دادی رو می خوای سریع برگردونیش به امتیازاتت


   
AmbrellA, Hacker and Batman reacted
پاسخنقل‌قول
sunnyboy1988
(@sunnyboy1988)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 42
 

ممنون از کادوی تولدت امید جان امروز تولد من هست ولی خیلی کوتاهه داستانت تا میای لذت ببری تموم میشه موفق باشی:53::8:


   
AmbrellA, Hacker and Batman reacted
پاسخنقل‌قول
zzareb2
(@zzareb2)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 160
 

سلام دوباره
الان هنری خودش رو منتقل کرد؟! یا نه چون اینم جزیی از پازل فرمانروا بود و سیستم دفاعی معبد جابجاش کرد!
از اونجا که مد دریا به جنگل میرسه و ممکنه دشمنی از دریا بیاد تو جنگل - طبیعیه که در اون زمان نگهبان قرار بدن در اون جا ولی خیلی غیر منطقی هستش، دورگه ها که جلوی پری های دریایی فوق العاده ضعف دارن رو برای اینکار در نظر بگیرن! خیلی راحت یک پری قوی میاد و همه رو مسخ می کنه و قبل اطلاع نیروهای اصلی دفاعی شهر می تونن ارتششون رو سازماندهی کنن در اونجا.


   
AmbrellA, Hacker and Batman reacted
پاسخنقل‌قول
Atish pare
(@daniyal)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 391
 

خب ..... راستش من باید ی چیزی رو بگم .0_0 ..واسه خودم هم عجیبه ولی این فصل اصلا جذاب نبود -_- ....ببخشید انقد رکم ....خیلی مبهم بود ..توی داستان خیلی پرش داشت ...چرا ادامه فصل قبل نبود ؟ اصلا چه اتفاقی افتاد ؟ چرا یهو پرش کرد رفت لبه دریا ... چرا انقد مبهم .... اصلا از این پرش ها خوشم نمی یاد ...کلا گیج میشم ... و اصلا کلا حس و هوای هیجانی هنری پرید .. 🙁 نمی دونم شاید اینم ی نوع نوشتن باشع ...ولی به نظرم توی فصل قبل ک هیجان به اوج خودش رسیده بود ..توی این فصل باید ی جوری این هیجان رو تبدیل به ی حس قدرت و تحسین برای هنری میکردید ...میدونم باید هنری زجر بکشه ولی ی خورده قدرت نمایی هم بد نبود ...البته ک داستان خودتون هست( فکر میکنم نقد محسوب نشع ..ولی خب نظر شخصیم بود ...و خب انتظار بیشتری داشتم ) :0137:....در هر صورت منتظر فصل بعدی هستم :(s1203):
و ممنون بابت فصل :g:


   
AmbrellA, Hacker and Batman reacted
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@philosophy)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 115
 

سلام چرا تعداد صفحات انقدر کم بود؟ و این فصل خیلی مبهم بود هم جریان سپر دفاعی مبهم بود هم ماجرا باز شدن درگاه یکم خام بود این فصل


   
AmbrellA, Hacker and Batman reacted
پاسخنقل‌قول
misare
(@misare)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 117
 

بنظر من این فصل نشون میده که بازی سرنوشت از حالا اغاز میشه مطمعنن هنری خودشم از چیزایی اطلاع داره وگرنه بمحض بهوش اومدن به شهر برمیگشت اما اون میخواد جایی بره که قاعدتا بقیه نباید مطلع بشن باید منتظر فصول بعدی بشیم تا ببینیم چی میشه


   
rasoulsss, Batman, AmbrellA and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

sunnyboy1988;43661:
ممنون از کادوی تولدت امید جان امروز تولد من هست ولی خیلی کوتاهه داستانت تا میای لذت ببری تموم میشه موفق باشی:53::8:

اول از همه تولدت رو تبریک میگم ایشاا... سال خوبی داشته باشی و هرسال زندگیت پر م فقیت باشه اگر خدا بخواد بتونم ادامه میدم فصل دادنو
قول 3 فصل داده بودم تو تعطیلات خدارو شکر محقق شد.
اگر حمایت شما دوستان باشه بازم فصل داریم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

dara;43671:
بنظر من این فصل نشون میده که بازی سرنوشت از حالا اغاز میشه مطمعنن هنری خودشم از چیزایی اطلاع داره وگرنه بمحض بهوش اومدن به شهر برمیگشت اما اون میخواد جایی بره که قاعدتا بقیه نباید مطلع بشن باید منتظر فصول بعدی بشیم تا ببینیم چی میشه

سلام ممنون که نظر میدی اره بابا هنریو دست کم نگیرید الان دیگه میتونه رو پا خودش وایسه و تکرو باشه خودش ادامه بده

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

A~Dreamwalker;43657:
سلام
بالاخره فصل جدید اومد
فصل جدید عالی بود و مثل همیشه من رو برای فصل های بعد هایپ کرد
این چند وقت خیلی خوب شده داری سریع فصل می دی
فقط یه نکته ای رو متوجه نشدم پیرمردی رو که حورا دید همون برادر اول بود؟؟؟؟؟؟چون گفت بنده منو بیار پیشم
و اگر درست یادم باشه قبلا گفتی نشان هنری با بقیه نشان ها فرق می کنه و اون پایبند به هیچ قردادی نیست پس چرا اون پیرمرد هنری رو میخواد
و اگر میخواد چرا همون موقع که نشان رو روی هنری قرار داد هنری رو با خودش نبرد؟
ممنون میشم جواب بدی
موفق باشی

سلام مرسی از اینکه پست میزاری زیر دورگه.
خب درباره نشان هنری نشان های برده ها اصلا قدرت کنترل ندارن که اجبار کنن. فقط نشانه هستن. نشان هنری رو جزئیات یکم فرق دلره اما صرفا اونم یه نشانه که کسی میزاره رو چیزی که بگه این مال منه. اینکه میتونست ببره نبرد و اون کی بود تو سیاهیه نمیتونم بگم فقط بگم نشان تعهد نمیاره اون پاکسازی ذهن و سرکوب ذهنی برده توسط معبد اون رو فرمان پذیر میکنه

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

ساحره;43666:
خب ..... راستش من باید ی چیزی رو بگم .0_0 ..واسه خودم هم عجیبه ولی این فصل اصلا جذاب نبود -_- ....ببخشید انقد رکم ....خیلی مبهم بود ..توی داستان خیلی پرش داشت ...چرا ادامه فصل قبل نبود ؟ اصلا چه اتفاقی افتاد ؟ چرا یهو پرش کرد رفت لبه دریا ... چرا انقد مبهم .... اصلا از این پرش ها خوشم نمی یاد ...کلا گیج میشم ... و اصلا کلا حس و هوای هیجانی هنری پرید .. 🙁 نمی دونم شاید اینم ی نوع نوشتن باشع ...ولی به نظرم توی فصل قبل ک هیجان به اوج خودش رسیده بود ..توی این فصل باید ی جوری این هیجان رو تبدیل به ی حس قدرت و تحسین برای هنری میکردید ...میدونم باید هنری زجر بکشه ولی ی خورده قدرت نمایی هم بد نبود ...البته ک داستان خودتون هست( فکر میکنم نقد محسوب نشع ..ولی خب نظر شخصیم بود ...و خب انتظار بیشتری داشتم ) :0137:....در هر صورت منتظر فصل بعدی هستم :(s1203):
و ممنون بابت فصل :g:

سلام
خب پرش ها شاسد دوستان رو کمی الان گیج کنه اما لازمه که مطالبی در کنار جریان حرکت هنری باشه و گفته بشه. هنوز کسی متوجه نکته ای که توی فصل بود نشده خخخ خب در مورد قدرت گرفتن هنری وقتی معبد جلوی یه خدا مثل دراکلو میتونه بگیره بعد هنری این وسط میتونه چیکار کنه؟ قدرت چطوری نشون بده؟ خودش رو از یه معبد جادویی که اندازه یه کدهه قوی تر نشون بده شاید بعدا ولی الان براش زوده.
در مورد جذابیت شما تصور سفر هنری و یه پری دریایی رو بکن و حضور یه دورگه کنارش و اینکه میخوان برن دریای اخر الزمان میدونید کجاست؟ خخخخ یکی از مراحل سطح بالای مسابقات هزاره که هنوز بیش از ده نفر نتونستن بهش پا بزارن دو تا دشمن کنار هگ فراریون در مسابقات

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

zareb;43660:
سلام ممنون بابت فصل - می خونم و میام نظر میدم.
امید سرمایه زیاد می گیری ها 🙂 نکنه اون 3000 امتیاز که دادی رو می خوای سریع برگردونیش به امتیازاتت

سلام
خخخ 3 هزار امتیاز نبود ده هزار تا بود دیگه بالاخره زندگی خرج داره خخخ منتظر نظرت هستم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

zareb;43662:
سلام دوباره
الان هنری خودش رو منتقل کرد؟! یا نه چون اینم جزیی از پازل فرمانروا بود و سیستم دفاعی معبد جابجاش کرد!
از اونجا که مد دریا به جنگل میرسه و ممکنه دشمنی از دریا بیاد تو جنگل - طبیعیه که در اون زمان نگهبان قرار بدن در اون جا ولی خیلی غیر منطقی هستش، دورگه ها که جلوی پری های دریایی فوق العاده ضعف دارن رو برای اینکار در نظر بگیرن! خیلی راحت یک پری قوی میاد و همه رو مسخ می کنه و قبل اطلاع نیروهای اصلی دفاعی شهر می تونن ارتششون رو سازماندهی کنن در اونجا.

نکته ظریفی بود هنری خودش رفت معبد منتقلش کرد با یکی به سمت دریا کشیدش؟ کدوم یکی؟ و چرا دریا؟
و بله حق با شماست سوتی دادم میخولستم یه نیروی ضعیف رو نشون بدم فقط دورگه ها به ذهنم رسید قطعا گذاشتن دورگه ها کوار دریا برای نگهباتی اشتلاهه مرسی که گفتطن یاداشت کردم تا در باز نویسی بعده ها اصلاحش کنم
لازم تشکر


   
الهه آب, Hacker, zzareb2 and 2 people reacted
پاسخنقل‌قول
aminkh
(@aminkh)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 47
 

سلام آقا امید
بریم سراغ فصل
اوایل فصل که درباره ی اون دختره داشتی توضیح میدادی همون پریه واقعا داشتم کفری میشدم (ببخشید زود قضاوت کردم خخخخ) ولی خب بعدش فصل پیشرفت داشت طبق گفته ی بعضی از رفقا فصل هیجان نداشت که حرف درستی بود ولی خب به یه سری نکات قابل ملاحظه ای اشاره کرد مثل اینکه هنری زمانی که منتقل شد یا جادویی منتقل شد که مربوط به اعماق بود یه نوع جادوی دریا که پری وقتی اون رو دید فکر کرد اومدن دنبالش ولی هنری رو منتقل کرد خب الان یه سوال میشه یکم درباره انواع دروازه ها انتقال توضیح بدی که اصلا چجوری ماهیتشون شناخته میشه و اینکه برای اجرای جادوی آب حتما باید آب وجود داشته باشه یا نه مثلاً اگر اون موقع مد نبود هنری به یه مکان دیگه انتقال داده میشد یا اون مکان از قبل تعیین شد؟ و دروازه ای داریم که مثلاً از جنس آتش باشه ؟ اگه هست برای ظاهر شدن نیاز به آتیش داره؟ یه مسئله دیگه اینکه زمانی که حورا هنری رو پیدا کرد دستش شکسته بود ولی وقتی هنری داشت حورا رو ساکت میکرد از دو دستش استفاده کرد (مشتی که زد تو شکمش) پس بهبود پیدا کرد پس هنوز قدرت های سابقش رو داره مثل بهبود پیدا کردن پس این نشون میده که فعال شدن منبع جادوش (که هنوز مشخص نیست) تاثیری روی این موضوع نداشته . یه چیز دیگه درباره لوح اونم اینکه لوح طبق گفته های ضانین مطابق نشان ها به طور کلی چیز های که برای ساکنین شهر ادورا تهدید محسوب میشن رو شناسایی و دفع می کنه و معمولا هم شیاطین رو تشخیص می‌داده حالا به واسطه جادویی که هنری داشته اجرا می‌کرده اون رو تهدیدی حساب کرده که حتی شاید در حد یه شیطان �� بوده که اونو تهدید دیده حالا یه سوال امکان داره که یه شیطان بدن یه انسان ، دورگه یا جن رو تسخیر کنه ؟ مثل یه انگل یا مثل یه خادم که به میزبان خدمت کنه یا ازش استفاده کنه همچین چیزی امکان داره؟ و یه چیز هم درباره سرنوشت ، ضانین وقتی گفت تاس سرنوشت به حرکت در اومده یعنی یه چیزایی رو از قبل می دونسته یه نشونه هایی که باعث یه سلسله اتفاقات میشه که تو این سلسله اتفاقات کسی که قراره پدرش در بیاد هنریه���� حالا یه چیز دیگه کس دیگه ای بجز برادر سوم توانایی آینده نگری رو داره؟ یعنی ضانین یا اون کسی که درباره آینده بهش گفته (اگه فرض کنیم برادر سوم نبوده) توانایی آینده نگری داشته؟ یا مثلاً خود فرمانروا بوده و یه سری سلسله برنامه های رو از قبل برنامه ریزی کرده که به حدی دقیق هستش که آنقدر از وقوعش مطمئن هستش ضانین؟ یه مسئله درباره بئاتریس که گفته شد دختر خونی فرمانروا تا جایی که من یادم میاد بئاتریس رو به فرزندی قبول کرده بود فرمانروا یا من اشتباه میکنم ؟ اگه به فرزندی قبول کرده بود پس ضانین از این موضوع خبر نداره پس توانایی غیب بینی یکی از توانایی های ضانین نیست یکی دیگه بهش رسونده . راستی یه فرضی هم هست که امکان درست بودنش به نظر خودم خیلی کمه اونم درباره اینکه ضانین شاید تنهایی هزار ساله باشه �������� چون درباره سنش که از شهر و معبد هم بزرگ تره یه چیزایی گفته شد گفتم شاید باشه . اینم از آخری ببخشید زیاد شد چرا هنری می خواد یه مدت مخفی بمونه؟ اصلا هنری از کجا درباره جایی می‌دونه که یه پری دریایی هم نمی دونه یا احتمالش رو صفر می دونه اصلا هنری می وقت کرده که این همه اطلاعات کسب کنه این که بیچاره همش تو جنگ و ماموریت بوده

بازم ممنون به خاطر داستان فوق العادت ان که سالم و سلامت باشی


   
الهه آب, rasoulsss, Batman and 3 people reacted
پاسخنقل‌قول
vavada
(@vavada)
New Member
عضو شده: 4 سال قبل
ارسال‌: 1
 

Vavada Casino (Вавада Казино) https://vavada777.xyz/ официальный сайт играть онлайн на деньги


   
پاسخنقل‌قول
Atish pare
(@daniyal)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 391
 

ی چیزی ذهنم و درگیر کرده ؟!
ممکنه کسی ک هنری رو به بیرون از معبد منتقل کرده ارباب ناشناسش( همون کسی ک نشان بردگی گذاشته واسه هنری) بوده باشع ؟ چون اول اینکه اربابه فک نکنم بخواد بردش همینجوری از بین بره ( چون اینجوری نشانه گذاریش الکی بوده ...) دوم اینکه هنری خودش نمی تونسته توی اون وضعیت منتقل بشه به بیرون معبد ..حتی در حالت عادیش ک سالم باشه هم نمی تونسته چون معبد میتونسته جلوی خدایان رو بگیره چ برسه به هنری .. پس باید یکی هنری رو منتقل کرده باشع ..و نزدیک ترین احتمال اربابشه ..چون اون پریع تا به نشان هنری دست زد ارباب هنری بش گفت ک برده منو بیار ؟!
و ی چیز دیگه ؟ اگه فرضیه اول درست باشع ...میتونیم بگیم ک ارباب ناشناس هنری مربوط میشع به دنیای زیر اب؟ و ممنکه یکی از اربابان دریا ( یا شایدم اسمش ی چیز دیگه بود ؟ :))) خخخ یادم نمی یاد درست ) بوده باشع .. اگه هم اربابی .چیزی نباشع ..میتونیم بگیم یکی از موجوداتی هست ک توی دنیای زیر ابه ؟ چون طبق چیز هایی ک پریه گفت طلسم انتقال از نوع دریایی بوده ؟
و ی چیزی دیگه هم ک اثبات میکنه ارباب هنر یمتعلق به سرزمین زیر دریاست اینه ک زاک وقتی هنری رو وقتی بهوش اومد دید یاد اون فری افتاد ک باهش جنگید و دستش رو از دست داد ؟!


   
Athena97, الهه آب, rasoulsss and 5 people reacted
پاسخنقل‌قول
zzareb2
(@zzareb2)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 160
 

یه سوال دیگه - الان مگه نزدیک شروع مسابقات نبود؟! پس هنری چی نمی خواد شرکت کنه؟!


   
الهه آب, rasoulsss, Hacker and 2 people reacted
پاسخنقل‌قول
sormeilymaryam5678902
(@sormeilymaryam5678902)
Active Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 5
 

سلام خسته نباشید با این کتابت از نظر من عالیه . امیدوارم همین ور پر قدرت پیش بره و چاپم بشه واقعا خوشحالم که همچین تفکر خلاقی داری


   
الهه آب and Batman reacted
پاسخنقل‌قول
sunnyboy1988
(@sunnyboy1988)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 42
 

آقا ی سوال هنری راجع به دریای آخرالزمان از کجا میدونست؟


   
پاسخنقل‌قول
Atish pare
(@daniyal)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 391
 

فردا شب فصل داریم ایا ؟:vv1:فصل داریم دیگه ؟:wh1:داریم مگه نههه ؟؟؟؟؟:kho1:

راستیییی فردا شب تولد منم هست :0229:وای فک کن ! ی فصل توپ دورگه ؟! ما منتظریما اقا امید :0137:


   
الهه آب, sunnyboy1988, rasoulsss and 3 people reacted
پاسخنقل‌قول
Athena97
(@athena97)
Trusted Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 64
 

بعد از مدت ها اومدم چند فصل اومده عالیه اما حیف امتیاز هام رو از دست دادم منفی خوردم :20::20:


   
الهه آب and Batman reacted
پاسخنقل‌قول
صفحه 206 / 210
اشتراک: