با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.
مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟
با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .
مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:
دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g
لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story
دورگه کتاب دوم |
فصل |
دانلود |
فصل |
دانلود |
فصل 1(تعقییب و گریز) | دانلود | فصل 2(اِدورا) | دانلود |
فصل 3(برخورد) | دانلود | فصل 4(تصمیم) | دانلود |
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) | دانلود | فصل 6(منطقه تاناریس) | دانلود |
فصل 7(راه حل) | دانلود | فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) | دانلود |
فصل 9(در راه ناردا) | دانلود | فصل 10(حس جدید، انتقام...) | دانلود |
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) | دانلود | فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) | دانلود |
فصل 13(ایلا) | دانلود | فصل 14(لورتگا) | دانلود |
فصل 15(دردسر در شمال) | دانلود | فصل 16(تصویری در اینه!) | دانلود |
فصل 17(اولین دیدار) | دانلود | فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) | دانلود |
فصل 19(خیانتکار) | دانلود | فصل 20!(اعتراف) | دانلود |
فصل 21(اولین نبرد واقعی) | دانلود | فصل22(اولین دختر دورگه) | دانلود |
فصل 23(دره ممنوعه) | دانلود | فصل 24(گرگ تنها) | دانلود |
فصل 25(شب برخورد) | دانلود | فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) | دانلود |
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) | دانلود | فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) | دانلود |
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) | دانلود | فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) | دانلود |
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) | دانلود | فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) | دانلود |
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) | دانلود | فصل34 | دانلود |
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) | دانلود | فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) | دانلود |
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) | دانلود | فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) | دانلود |
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) | دانلود | فصل 40(اغاز نبرد) | دانلود |
فصل 41(پایان) | دانلود | فصل 42(او خواهد امد) | دانلود |
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 | دانلود | فصل 44(بازگشت) | دانلود |
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده | دانلود | فصل 46(پایان نبرد بزرگ) | دانلود |
فصل 47(مردی روی شاخه) | دانلود | فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) | دانلود |
فصل 49(هنری...) | دانلود |
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: | دانلود |
فصل51(تسخیر شده) | دانلود | فصل52(هزار سال تنهایی) | دانلود |
فصل53(پایان روئیا) | دانلود | فصل 54(درخت وجود) | دانلود |
فصل 55 (ارباب اعماق) | دانلود | فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) | دانلود |
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوهای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) | دانلود | فصل 58(اخرین دیدار) | دانلود |
فصل 59 (تاس سرنوشت) | دانلود |
ا
وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید |
http://omidmoradpour.rozblog.com |
دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید
توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.
اخبار:27/3/98 سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.
توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.
آخرین و جدیدترین اطلاعیه:
واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی
ممکنه اجنه ی داخل ایران جادوی هنری رو برگردونن؟
ممکنه اجنه ی داخل ایران جادوی هنری رو برگردونن؟
فک نکنم ربطی داشته باشه :39: توی داستان اومده ک یک نوع اجنه خاص در ایران هستن ..اما راجب قدرتشون ک چیزی نگفته ؟ ..ولی اگه بازم قدرت بیشتری نسبت به اجنه های دیگه دارن بازم دلیل نمیشه ک بتونن جادوی هنری رو برگردونن ؟!
ا اینکه چرا حتی اصیل زاده ها اونجا نمی رفتن؟
جوابش واقعا این نیست که یه نوع دیگه از اجنه اونجا هست
اینم سوال خوبه! چرا نمیرفتن! البته شاید میخواستن برن!
میدونی من فکر میکنم اینکه گفته اجنه ی خاص دلیل نمیشه ک قدرت مند هستن ..چون اگه واقعا انقدر قدرتمند باشن ک اجازه ی ورود دیگر اجنه ها حتی اصیل ها رو نمی دن حتما میبایست داخل اموزش های هنری حرفی ازش زده میشد ... توی رده بندی اجنه ها ک نبودن پس ی جورایی میتونیم نتیجه بگیرم ک اگه واقعا قدرتمند بودن باید ی اسمی ازشون درون رتبه بندی اجنه ها میبود و حالا این حرف پیش میاد ک شاید قدرتشون رومخفی کردن ؟ ولی خب اگه مخفی کرده بودن چطور این بچه ها ک جزء عموم مردم حساب میشن خبر دار شدن ؟ یعنی فقط چون پسر کسایی ان ک از ستون ها محافظت میکنن ؟
توی ایران دوتا ستون هست ؟ اونوقت چرا ؟ و حتی اصیل ها هم نمی تونن وارد شن ؟ شاید ی چیزی هست ک انسان ها دارن ازش محافطت میکنن؟ ی چیز خیلی مهم ؟ ک باعث شده دو تا ستون توی ایران باشه ؟( با فرض اینکه این ستون ها جداکننده ی دو دنیا و ی جورایی محافظ از دنیای انسانها هستن ) و شاید هم چیز مهمه باعث شده ک اصیلی ها هم نتونن وارد ایران شن ؟ 0_0 البته ک اینا فقط حدسیاتن ..باید منتظر بود ببینیم ک فصل بعد قراره چ شوکی بهمون وارد شع ؟! :35:
فک نکنم ربطی داشته باشه :39: توی داستان اومده ک یک نوع اجنه خاص در ایران هستن ..اما راجب قدرتشون ک چیزی نگفته ؟ ..ولی اگه بازم قدرت بیشتری نسبت به اجنه های دیگه دارن بازم دلیل نمیشه ک بتونن جادوی هنری رو برگردونن ؟!میدونی من فکر میکنم اینکه گفته اجنه ی خاص دلیل نمیشه ک قدرت مند هستن ..چون اگه واقعا انقدر قدرتمند باشن ک اجازه ی ورود دیگر اجنه ها حتی اصیل ها رو نمی دن حتما میبایست داخل اموزش های هنری حرفی ازش زده میشد ... توی رده بندی اجنه ها ک نبودن پس ی جورایی میتونیم نتیجه بگیرم ک اگه واقعا قدرتمند بودن باید ی اسمی ازشون درون رتبه بندی اجنه ها میبود و حالا این حرف پیش میاد ک شاید قدرتشون رومخفی کردن ؟ ولی خب اگه مخفی کرده بودن چطور این بچه ها ک جزء عموم مردم حساب میشن خبر دار شدن ؟ یعنی فقط چون پسر کسایی ان ک از ستون ها محافظت میکنن ؟
توی ایران دوتا ستون هست ؟ اونوقت چرا ؟ و حتی اصیل ها هم نمی تونن وارد شن ؟ شاید ی چیزی هست ک انسان ها دارن ازش محافطت میکنن؟ ی چیز خیلی مهم ؟ ک باعث شده دو تا ستون توی ایران باشه ؟( با فرض اینکه این ستون ها جداکننده ی دو دنیا و ی جورایی محافظ از دنیای انسانها هستن ) و شاید هم چیز مهمه باعث شده ک اصیلی ها هم نتونن وارد ایران شن ؟ 0_0 البته ک اینا فقط حدسیاتن ..باید منتظر بود ببینیم ک فصل بعد قراره چ شوکی بهمون وارد شع ؟! :35:
اگه اون بچه ها میدونن پس حتما اجنه ی دیگه مثل زاک و بقیه میدونن ولی شاید خود اجنه میخوان از اونا توی رده بندی استفاده نکنن یا یه کینه ی قدیمی باعث شده اونا رو حساب نکن
و شاید بعد از اون کینه نذاشتن بقیه ی اجنه برن اونجا
سلام
امتیازات داده شد چون قول ۳ هزار رو داده بودم ۲ هزار امتیاز به کاربر شماره ۳ هزار دادم ۲ هزار به 2999 و ۶ هزار به دوست عزیزمون دارک لورک که همیشه در صحنه هستن و کمک میکنن و ذهن دقیق و کنجکاوی دارن خخخ البته بقیه هم دارن ولی ایشون نقد های بسیار سازنده ای داشتن و کمک بزرگی به بنده در جلو بردن درست داستان کردنخخخ جایزه مسابقات هزاره یه چیز سکرته البته توی یکی از فصلا که زاک رفت پیش ملکه و پیشنهاد داد لو دادم ولی جزپیاتی نیاوردم جایی قطعا برای همتون سورپرایز کننده خواهد بود. و خودم به نظرم این بدبخ هنری برده خفنی از اب در اومده حالا با این نشان اگر لو هم بره کی جرات داره بره نزدیکش ثبتش کنه به عنوان برده اینو بگو خخخخ چشم هنری رو دارم دنبال میکنم تو این فصل اخر هفته فصل داریم.
نام گذاری برای اجنه هست و گفتیم جاهایی قبلا این مسابقات برای نژاد های مختلفته و اونها که نام اجنه ای ندارن پس شرکت در این مسابقات صلاحیتی لازم نداره صرفا شجاعت میخواد شروعش.
اون سنگم یه چیز خاصه بعدا در موردش میخونیم.
عید شمام مبارک انشاا... سال خوبی داشته باشید.بله همه اجنه از خون اژدهای مادر ایجاد شدن ولی در ایجاد هفت خاندان اژدهای مادر بخش اندکی از نیرو رو صرف کرده و نژاد ضعیفی خلق کرده البته نسبت به اصیل زاده ها.
مرسی از نظرتون
بله
بله
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
تسلت حلقه بله اما حکومت فرمانروا فک نکنم باید جلو بریم بفهمین هنوز نمیدونیم کی پشت پردس
مرسی چشم حتما همچنین شمام مراقب باشید کرونایی نشید بشینید خونه خودم براتون مینویسم
خب به نظرم اشتباهی یه جایی رو یادت میاد شاید به خاطر طولانی شدن کتابه حلقه به خاطر جریمه کشتن اژدهای مادر نیومد به خاطر تحدیدی بود که دیگر نژادها رو به خظر مینداخت حلقه بعد از مرگ اژدهای مادر و زمان حمله به دیگر نژاد ها برای سلطه با فرستاده اومد. البته این رو هم بگم که همه اجنه ها از نسل اژدهای مادرن چه در ایران چه خارج از اون فقط اتفاقی افتاده که اونها جدا شدن از دیگر شاخه ها.
اینم سوال خوبه! چرا نمیرفتن! البته شاید میخواستن برن!
وقتی داشتم این پست رو میخوندم یکهو این به ذهنم رسید که اون اشخاصی که توی فصل 6 کتاب اول (بانو میلنور و اون مرد قد کوتاهه ) میخواستن از هنری مراقبت کنن ممکنه از همین اجنه ایرانی بوده باشن ؟
احتمالا منظورش اخر هفته خارجی بوده صبر کنین تا یکشنبه
میدونستممممممممم بالاخره میاددددددد :33bced66e00e83a8ae1دمت گرم اغا امیددددددددددددددددددددددددددددددد:bonheur:خسته نباشی دلاور !
.
.
.
بسیاااااااااار فصل توپی بود؟! عجب هیجانی داشت :0230: فقط این وسط هنری بد بخت همیشه باید ی بلایی سرش بیاد :0086: وحشتناک منتظر فصل بعدیم !
فصل 58 از کتاب دورم دورگه بر روی سایت اپلود شد منتظر نظرات شما هستم. لطفا
از خونه بیرون نرید لطفا
سلام
فصل خوبی بود.
اول اینکه بنظرم جالب نیست از لفظ فرمانروا برای پدر شاهزاده استفاده بشه.استفاده از کلمه پادشاه خیلی بهتره چون یه فرمانروا داریم اونم فرمانروای بزرگه.بقیه اگر پادشاه خطاب بشن خیلی بهتره.
نکته دوم اینه در ماموریت شمال کاهنان معبد مقابل آرماندو ایستاند و گفتن چون هنری تحت حمایت معبده حتی میتونن دستورات ملکه را هم باطل کنن اما اینجا مقابل قدرت ملکه عقب نشینی کردن میخاستم بدونم ساختار سیاسی و قدرتی چجوریه و حایگاه معبد چیه و کجاست؟
نکته بعدی اینه بنظر من بهتره نفی رو شاهزاده خطاب نکنیم یعنی چون دختره از لفظ دیگه (مثلا پرسنس) استفاده بشه
تو کتاب اول هنگام جلسه محاکمه ملکه هنگامی یکی از اجنه ملکه رو با نام انسانیش خطاب کرد چندین نفر فکر و احساس میکردن بهشون توهین شده به این روز مهم در زندگیشون
ایا غیر از دورگه ها و ملکه و ریکا بقیه اجنه چنین روزی یا مراسمی(مراسم نامگزاری دارن)؟
فصل عالی بود . نوشته بودید درمورد چیزایی که می بینه - جسد ها و ... - توی این فصل بیشتر میگید ، منتظر اون بودم . این مورد که هنری هر چند فصل یکبار قراره درب و داغون بشه دیگه قابل پیشبینی شده . واسم عجیب بود که سلامتی هنری برای خواهر استوک مهم بود و همینطور اولش که استوک به هنری گفت جناب هنری خیلی تعجب کردم که چرا این جوری صداش میکنه . ملکه به بئاتریس درمورد قلب اژدها چیزی نگفته ؟ امیدوارم سربند هنری نسوخته باشه وگرنه کارش تمومه . و میخواستم عکس العمل هنری رو وقتی متوجه نشان بردگی میشه ببینم . و دوجا به جای آرنولد نوشته بودید آرماندو .
نکته بعدی درباره به رسمیت شناختن هنری توسط ملکه در دقیقا متوجه نشدم چه اتفاقی افتاده که خطا در برخورد با هنری ممکنه تبعید داشته باشه ؟!یعنی چ جایگاهی پیدا کرده؟!
فک نکنم ربطی به نامگزاری داشته باشه
دقیقا من در فصل های گذشته متوجه نشدم هنری با اتحاد ناردا چیکار کرد ولی ظاهرا شاهزاده از اتفاقات بین هنری و ملکه و ایلا بیخبره که فعلا خوبه
با تشکر
سلام
فصل خوبی بود.
اول اینکه بنظرم جالب نیست از لفظ فرمانروا برای پدر شاهزاده استفاده بشه.استفاده از کلمه پادشاه خیلی بهتره چون یه فرمانروا داریم اونم فرمانروای بزرگه.بقیه اگر پادشاه خطاب بشن خیلی بهتره.
نکته دوم اینه در ماموریت شمال کاهنان معبد مقابل آرماندو ایستاند و گفتن چون هنری تحت حمایت معبده حتی میتونن دستورات ملکه را هم باطل کنن اما اینجا مقابل قدرت ملکه عقب نشینی کردن میخاستم بدونم ساختار سیاسی و قدرتی چجوریه و حایگاه معبد چیه و کجاست؟
نکته بعدی اینه بنظر من بهتره نفی رو شاهزاده خطاب نکنیم یعنی چون دختره از لفظ دیگه (مثلا پرسنس) استفاده بشهتو کتاب اول هنگام جلسه محاکمه ملکه هنگامی یکی از اجنه ملکه رو با نام انسانیش خطاب کرد چندین نفر فکر و احساس میکردن بهشون توهین شده به این روز مهم در زندگیشون
ایا غیر از دورگه ها و ملکه و ریکا بقیه اجنه چنین روزی یا مراسمی(مراسم نامگزاری دارن)؟
سلام از نکاتی که گفتی ممنونم حتما سعی میکنم رعایت کنم.
معبد قدرت زیادی داره و نفوذ زیادی رو مردم اما تا زمانی که خطایی از ملکه نبینه طبق دستوراتش عمل میکنه و کاملا زیر نظر ملکس مثل همه جا ولی میتونه هم مثل کتاب اول دادگاهی کنه ملکه رو.
بله همه دورگه ها هم دارن ولی براشون زیاد مهم نیست و مختصر و سریع بروذار میشه که به خاطر نبرد شمال و اون اتفاقات برگزار نشده هم برای الکس هم هنری مراسمشون مونده اسم دوم نشون دهنده به رسمیت شناخته شدن فرد هست تو دنیای اجنه اگر کسی به اسم اول صداشون کنه تو دنیای اجنه یعنی اون رو به عنوان یه جن نمیبینه و از خودش پایینتر میبینه و این دسکم گرفتن توهین هست.
فصل عالی بود . نوشته بودید درمورد چیزایی که می بینه - جسد ها و ... - توی این فصل بیشتر میگید ، منتظر اون بودم . این مورد که هنری هر چند فصل یکبار قراره درب و داغون بشه دیگه قابل پیشبینی شده . واسم عجیب بود که سلامتی هنری برای خواهر استوک مهم بود و همینطور اولش که استوک به هنری گفت جناب هنری خیلی تعجب کردم که چرا این جوری صداش میکنه . ملکه به بئاتریس درمورد قلب اژدها چیزی نگفته ؟ امیدوارم سربند هنری نسوخته باشه وگرنه کارش تمومه . و میخواستم عکس العمل هنری رو وقتی متوجه نشان بردگی میشه ببینم . و دوجا به جای آرنولد نوشته بودید آرماندو .
خواهر کوچکتر به دنبال موفقیت در انجام ماموریت خودشه که پدرش بهش داده وگرنه چرا باید نگران هنری بشه؟
شاهزاده استوک از پیمان ناردار و ملکه تو شمال خبر داره و قطعا تگی این مدت رفته و از ناردار ها اطلاعات کسب کرده الان فهمیده هنری جایگاهش کجاست پس طبیعیه بخواد اون رو به رسمیت بشناسه تا مشکلات کمتری داشته باشه هر چی نباشه ملکه به رسمیت شناخته و به اونم اعتماد کرده و اون رو به اون جلسه دعوت کرده بود به عنوان جانشین پادشاه ادورا و شخص مورد اعتماد ملکه میخواد خودشو خوب جلوه بده جلوی هنری.
گفته در مورد قلب اژدها اما اون از خودش نیرویی نداره و هنری جادوش رو از دست داده و نمیتونسته جادو کنه برای این تعجب کرده.
عععع واقعا ارماندو گفتم؟ اخ اخ دلم براش تنگ شده هق هق
نکته بعدی درباره به رسمیت شناختن هنری توسط ملکه در دقیقا متوجه نشدم چه اتفاقی افتاده که خطا در برخورد با هنری ممکنه تبعید داشته باشه ؟!یعنی چ جایگاهی پیدا کرده؟!
فک نکنم ربطی به نامگزاری داشته باشه
دقیقا من در فصل های گذشته متوجه نشدم هنری با اتحاد ناردا چیکار کرد ولی ظاهرا شاهزاده از اتفاقات بین هنری و ملکه و ایلا بیخبره که فعلا خوبه
با تشکر
به رسمیت شناختن توسط ملکه یعنی اون تحت الحمایه ملکس هر کسی ملکه تایید و حمایت کنه رو کسی میتونه بهش توهین کنه؟ جایگاه سلسله مراتبی نداره اما حمایتی داره. اخ ملکه چه دردسری بکشه از دست این هنری در اینده.
هنری قدرت ناردار و قدرت فرمان 5 قبیله ببخشید 6 قبیله رو دیگه نداره اما حامل نشانه ایلا الان میتونه اون نشان رو به کس دیگه ای بده. شمال و اون فرد نقابدار یادت هست که ایلا همراهش بود؟
اره خوشبختانه شاهزاده نمیدونه.
الان ناردار جدید باید فرمان بده حتی به اجنه
خب خب بازم مثل همیشه ی فصل ناب و جذاب
امید جان هیچ وقت از سورپرایز کردن ما دست بر نمیداری این فصل موضوع اولی که به خصوص برای من خیلی لذت بخش بود ثبات و استواری شخصیتی هنری بود
والا چه معنی دارع دم بع دقیقه لت و پار بشه که با جاروبرقی جمع کنیم:onion055:
خب میرسیم به جادو هنری پس علامتی که نشان بردگی بوده در اصل نشان قدرت هست
ک در مواقع نیاز ازش استفاده میکنع
اما چرا آتش سیاه؟بع طور کلی آتش سیاه معنی نابودی وترس رو برای همه دارع پس هنری به عنوان ناجی اجنه معرفی نمیشه؟؟یعنی احتمالاً وجود هنری دنیای اجنه رو به نابودی میکشع!!!سوال عجیبی هست