با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.
مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟
با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .
مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:
دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g
لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story
دورگه کتاب دوم |
فصل |
دانلود |
فصل |
دانلود |
فصل 1(تعقییب و گریز) | دانلود | فصل 2(اِدورا) | دانلود |
فصل 3(برخورد) | دانلود | فصل 4(تصمیم) | دانلود |
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) | دانلود | فصل 6(منطقه تاناریس) | دانلود |
فصل 7(راه حل) | دانلود | فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) | دانلود |
فصل 9(در راه ناردا) | دانلود | فصل 10(حس جدید، انتقام...) | دانلود |
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) | دانلود | فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) | دانلود |
فصل 13(ایلا) | دانلود | فصل 14(لورتگا) | دانلود |
فصل 15(دردسر در شمال) | دانلود | فصل 16(تصویری در اینه!) | دانلود |
فصل 17(اولین دیدار) | دانلود | فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) | دانلود |
فصل 19(خیانتکار) | دانلود | فصل 20!(اعتراف) | دانلود |
فصل 21(اولین نبرد واقعی) | دانلود | فصل22(اولین دختر دورگه) | دانلود |
فصل 23(دره ممنوعه) | دانلود | فصل 24(گرگ تنها) | دانلود |
فصل 25(شب برخورد) | دانلود | فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) | دانلود |
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) | دانلود | فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) | دانلود |
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) | دانلود | فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) | دانلود |
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) | دانلود | فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) | دانلود |
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) | دانلود | فصل34 | دانلود |
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) | دانلود | فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) | دانلود |
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) | دانلود | فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) | دانلود |
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) | دانلود | فصل 40(اغاز نبرد) | دانلود |
فصل 41(پایان) | دانلود | فصل 42(او خواهد امد) | دانلود |
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 | دانلود | فصل 44(بازگشت) | دانلود |
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده | دانلود | فصل 46(پایان نبرد بزرگ) | دانلود |
فصل 47(مردی روی شاخه) | دانلود | فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) | دانلود |
فصل 49(هنری...) | دانلود |
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: | دانلود |
فصل51(تسخیر شده) | دانلود | فصل52(هزار سال تنهایی) | دانلود |
فصل53(پایان روئیا) | دانلود | فصل 54(درخت وجود) | دانلود |
فصل 55 (ارباب اعماق) | دانلود | فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) | دانلود |
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوهای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) | دانلود | فصل 58(اخرین دیدار) | دانلود |
فصل 59 (تاس سرنوشت) | دانلود |
ا
وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید |
http://omidmoradpour.rozblog.com |
دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید
توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.
اخبار:27/3/98 سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.
توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.
آخرین و جدیدترین اطلاعیه:
واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی
سلام آقا امید یه سری سوال درباره اژدهاها برام پیش اومد و همچنین جادو
اولا اینکه کلا چند نوع جادو وجود داره تو اون دنیا آیا مثل خیلی از کتابا که اخرش به اینجا میرسه که هر جادویی انرژی هستش و به قدرت تخیل طرف برمیگرده و ربطی به توانایی فردی که مثلا آقا این شخص فقط می تونه قدرت آب داشته باشه یا اینا فقط محدودیتیه که به حاطر اشتباه رفتن راه هستش چون تو خیلی از کتابا آخر معلوم میشه جادو یه چیز واحد بود که مثلا به اشتباهجادو رو به چند قسمت تقسیم کردن یا اینکه واقعا مثلا چند قسمت هستش مثل آتش و آب و خاک و باد و.... حالا اگه هست چجوریه چند قسم داره بعد اینکه گفتین اونایی که از نسل اژدها هستن می تونن از همه ی جادو ها استفاده کنن بعد گفتین دوتا جادو می تونه استفاده کنه اگه اینجوری باشه همون اول هم از دوتا جادو استفاده می کرد پس چرا اون موقع کسی نفهمید؟ بعد یه سوال درباره ی برادر ها اون ها هم از نسل اژدها هستن؟یا نه؟ بعد یه سوال درباره رهگذر اینکه الان دیگه کلا محو شد و مرد؟ یعنی دیگه تموم؟اگه اینجوریه که خیلی حیف شد چون بدون اینکه بفهمیم کیه اومد و رفت ولی قکر کنم اژدهای مادر باشه شایدم یه شخصیت جدید باشه . بعد درباره اون نشان واقعا نشان بردگی بود یا الکس اشتباه گفت چون رهگذر گفته بود که موهبت بهت بخشیده بازم ببخشید زیاد شد و واقعا ممنون که هنوز مینویسی واقعا ممنون
سلام آقا امید یه سری سوال درباره اژدهاها برام پیش اومد و همچنین جادو
اولا اینکه کلا چند نوع جادو وجود داره تو اون دنیا آیا مثل خیلی از کتابا که اخرش به اینجا میرسه که هر جادویی انرژی هستش و به قدرت تخیل طرف برمیگرده و ربطی به توانایی فردی که مثلا آقا این شخص فقط می تونه قدرت آب داشته باشه یا اینا فقط محدودیتیه که به حاطر اشتباه رفتن راه هستش چون تو خیلی از کتابا آخر معلوم میشه جادو یه چیز واحد بود که مثلا به اشتباهجادو رو به چند قسمت تقسیم کردن یا اینکه واقعا مثلا چند قسمت هستش مثل آتش و آب و خاک و باد و.... حالا اگه هست چجوریه چند قسم داره بعد اینکه گفتین اونایی که از نسل اژدها هستن می تونن از همه ی جادو ها استفاده کنن بعد گفتین دوتا جادو می تونه استفاده کنه اگه اینجوری باشه همون اول هم از دوتا جادو استفاده می کرد پس چرا اون موقع کسی نفهمید؟ بعد یه سوال درباره ی برادر ها اون ها هم از نسل اژدها هستن؟یا نه؟ بعد یه سوال درباره رهگذر اینکه الان دیگه کلا محو شد و مرد؟ یعنی دیگه تموم؟اگه اینجوریه که خیلی حیف شد چون بدون اینکه بفهمیم کیه اومد و رفت ولی قکر کنم اژدهای مادر باشه شایدم یه شخصیت جدید باشه . بعد درباره اون نشان واقعا نشان بردگی بود یا الکس اشتباه گفت چون رهگذر گفته بود که موهبت بهت بخشیده بازم ببخشید زیاد شد و واقعا ممنون که هنوز مینویسی واقعا ممنون
سلام علیکم بفرمایید چایی نبات :78:
و خب در مورد جادو و اژدهایان
همینجا بگم منظور از دو جادو استفاده از دو منبع جادو هست.
همینجا پلی بزنم به داستان شیطان گوژ پشت که نوشته اینجانب هست(خخخخ) ساکنین اون دنیا به دو دسته تقسیم میشن
1. شیاطین
2. اهریمنان
این دو دسته از یه منبع جادو استفاده میکنن چون تقریبا از یه خانواده هستن با تمایلات متفاوت.
این دو موجود از جادوی خون استفاده میکنن نه نیروی درونی. یعنی چی؟ یعنی اینکه برای اجرای جادو از خون بدنشون استفاده میکنن و جادو از اون میمکه و شکل میگیره و تا زمانی که خونی در بدن یک شیطان و یا اهریمن باشه میتونه از جادو استفاده کنه البته اینو بگم که اهریمنا و شیاطین با تموم شدن خونشون دیگه اشهد رو میخونن و نفله میشن. این رو هم بگم که شدت قدرت جادویی توی این دنیا به اصیل بودن خون و نزدیک بودن فرد به اربابان بستگی داره. چون خون در طی نسل ها و ازدواج ها ترکیب میشه و قدرت خودش رو از دست میده و ضعیف ترین این طبقه اورک ها رو ساختن که از امیزش شاطین با انسانها با هم درست شدن و تقریبا قدرت جادویی قدرتمند توی این نژاد کم یابه نه که نباشه ولی خیلی کم گیر میاد.
در داستان دورگه هم دو نژاد فعلا داریم:
1.اجنه
2.انسانها
انسانها موجوداتی هستن که مثل علف هرز همه جا رشد کردن توی همه دنیا ها حتی توی دنیای شیطان گوژ پشت طبقه پستی وجود داره که انسان هستن. کسی نمیدونه چرا اینقدر و در تمام دنیاها پخش شدن. و اما در مورد اجنه اجنه رو اژدهای مادر ساخت و از خون خودش در ایجادش استفاده کرد. یعنی تمامی اجنه قابلیت اژدها رو در خودشون دارن اما طبق همون اصل وراثت در هر بار ازدواج خون در بدن رغیقتر میشه و خواص خودش رو کم کم از دست میده (مثل قضیه تو داستان شیطان گوژ پشت) اما خوب شاید بگید اینکه شد همون طبقه اول اما باید این رو یاد اوری کنم که نخیر اجنه یه رویه دیگه هم دارن اژدهای مادر اجنه رو بر اصل شباهت به انسانهاخلق کرده دلیلش رو نمیدونیم چرا اما قلب اجنه و نیروی زندگی که درون قلب فرد جریان داره منبع جادو هست. توی اجنه یه زیر شاخه فرعی داریم که از امیزش اجنه و انسانها شکل گرفته که بهشون دورگه میگن این نفرات به خاطر قضیه وراثت نیروی جادویی کمتری دارن.
همینطور نژادهای دیگه ای وجود داره که در عالم وجود داشته باشه ولی قانونش همه به همین شکله و فقط اژدهایان و فرزندانشون این قدرت رو دارن که بدنشون یاد بگیره از منابع مختلف برای جادو استفاده کنن. و حالا بنا به شرایطی این اتفاق برای هنری رخ داده.
و بله برادران هم از نسل اژدهایان هستن و بنا به قانون وراثت بیشترین سهم رو از خون اژدها در بدنشون دارن و حتی دارن از بیش از دو منبع در بدنشون استفاده میکنن خخخخ ولی نمیگم چه منابعی:19:
سلام علیکم بفرمایید چایی نبات :78:
و خب در مورد جادو و اژدهایان
همینجا بگم منظور از دو جادو استفاده از دو منبع جادو هست.
همینجا پلی بزنم به داستان شیطان گوژ پشت که نوشته اینجانب هست(خخخخ) ساکنین اون دنیا به دو دسته تقسیم میشن
1. شیاطین
2. اهریمنان
این دو دسته از یه منبع جادو استفاده میکنن چون تقریبا از یه خانواده هستن با تمایلات متفاوت.
این دو موجود از جادوی خون استفاده میکنن نه نیروی درونی. یعنی چی؟ یعنی اینکه برای اجرای جادو از خون بدنشون استفاده میکنن و جادو از اون میمکه و شکل میگیره و تا زمانی که خونی در بدن یک شیطان و یا اهریمن باشه میتونه از جادو استفاده کنه البته اینو بگم که اهریمنا و شیاطین با تموم شدن خونشون دیگه اشهد رو میخونن و نفله میشن. این رو هم بگم که شدت قدرت جادویی توی این دنیا به اصیل بودن خون و نزدیک بودن فرد به اربابان بستگی داره. چون خون در طی نسل ها و ازدواج ها ترکیب میشه و قدرت خودش رو از دست میده و ضعیف ترین این طبقه اورک ها رو ساختن که از امیزش شاطین با انسانها با هم درست شدن و تقریبا قدرت جادویی قدرتمند توی این نژاد کم یابه نه که نباشه ولی خیلی کم گیر میاد.
در داستان دورگه هم دو نژاد فعلا داریم:
1.اجنه
2.انسانها
انسانها موجوداتی هستن که مثل علف هرز همه جا رشد کردن توی همه دنیا ها حتی توی دنیای شیطان گوژ پشت طبقه پستی وجود داره که انسان هستن. کسی نمیدونه چرا اینقدر و در تمام دنیاها پخش شدن. و اما در مورد اجنه اجنه رو اژدهای مادر ساخت و از خون خودش در ایجادش استفاده کرد. یعنی تمامی اجنه قابلیت اژدها رو در خودشون دارن اما طبق همون اصل وراثت در هر بار ازدواج خون در بدن رغیقتر میشه و خواص خودش رو کم کم از دست میده (مثل قضیه تو داستان شیطان گوژ پشت) اما خوب شاید بگید اینکه شد همون طبقه اول اما باید این رو یاد اوری کنم که نخیر اجنه یه رویه دیگه هم دارن اژدهای مادر اجنه رو بر اصل شباهت به انسانهاخلق کرده دلیلش رو نمیدونیم چرا اما قلب اجنه و نیروی زندگی که درون قلب فرد جریان داره منبع جادو هست. توی اجنه یه زیر شاخه فرعی داریم که از امیزش اجنه و انسانها شکل گرفته که بهشون دورگه میگن این نفرات به خاطر قضیه وراثت نیروی جادویی کمتری دارن.همینطور نژادهای دیگه ای وجود داره که در عالم وجود داشته باشه ولی قانونش همه به همین شکله و فقط اژدهایان و فرزندانشون این قدرت رو دارن که بدنشون یاد بگیره از منابع مختلف برای جادو استفاده کنن. و حالا بنا به شرایطی این اتفاق برای هنری رخ داده.
و بله برادران هم از نسل اژدهایان هستن و بنا به قانون وراثت بیشترین سهم رو از خون اژدها در بدنشون دارن و حتی دارن از بیش از دو منبع در بدنشون استفاده میکنن خخخخ ولی نمیگم چه منابعی:19:
سلام. نوش جان.
خب الان یه سوال یعنی الان تنظیمات کارخانه ی منبع جادویی اجنه و دورگه ها قلبشون هستش؟ یعنی برادر ها که اولین اجنه ها بودن هم منبع اصلیشون قلبشون هست؟ پس آیتاش هم با یه واسطه به اژدهای مادر میرسه برادرها که بیش از دوتا منبع می تونن استفاده کنن پس آیتاش هم باید بتونه حداقل از دوتا منبع استفاده کنه
بعد این منابع حتما باید در دورن بدن شخص باشه یا منابع جادوی خارجی هم داریم؟ الان یه اژدها از چند منبع میتونه استفاده کنه؟ یه سوال هم درباره منبع جادو الان یه منبع در درون اجنه و دورگه ها وجود داره که این منبع جادو می تونه به هر شکلی در بیاد؟ یعنی می تونه هم آتش باشه هم آب بشه هم خاک و...... بعدشم منبعی که وجود داره و از قدرت زندگی اجنه تغذیه می کنه برای آشکار شدن از اول مشخصه که چه جادویی هستش؟ مثلا منبع جادوی موجود دو قلب الکس منبع جادوی آتش هست یا اینکه شرایط دیگه ای باعث میشه مثل مثلا نژاد چه می دونم طبع شخص یا شرایط محیطی که اون جادوی خالص موجود در منبع به این شکل ظاهر شه
سلام. نوش جان.
خب الان یه سوال یعنی الان تنظیمات کارخانه ی منبع جادویی اجنه و دورگه ها قلبشون هستش؟ یعنی برادر ها که اولین اجنه ها بودن هم منبع اصلیشون قلبشون هست؟ پس آیتاش هم با یه واسطه به اژدهای مادر میرسه برادرها که بیش از دوتا منبع می تونن استفاده کنن پس آیتاش هم باید بتونه حداقل از دوتا منبع استفاده کنه
بعد این منابع حتما باید در دورن بدن شخص باشه یا منابع جادوی خارجی هم داریم؟ الان یه اژدها از چند منبع میتونه استفاده کنه؟ یه سوال هم درباره منبع جادو الان یه منبع در درون اجنه و دورگه ها وجود داره که این منبع جادو می تونه به هر شکلی در بیاد؟ یعنی می تونه هم آتش باشه هم آب بشه هم خاک و...... بعدشم منبعی که وجود داره و از قدرت زندگی اجنه تغذیه می کنه برای آشکار شدن از اول مشخصه که چه جادویی هستش؟ مثلا منبع جادوی موجود دو قلب الکس منبع جادوی آتش هست یا اینکه شرایط دیگه ای باعث میشه مثل مثلا نژاد چه می دونم طبع شخص یا شرایط محیطی که اون جادوی خالص موجود در منبع به این شکل ظاهر شه
خب بله منبع نیروی حیاط فرد قلبشه یادتون میاد کمان ارباب معبدو وقتی هنری باش شلیک کرد تمام نیروی زندگیش رو گرفت و با قرار دادن قلب اژدها و انتقال نیروی حیاط از ایتاش تونستن هنریو بر گردونن. احنه و انسانها از نیروی حیاطشون برای جادو استفاده میکنن.
البته اصیل ها به خاطر نسلشون منبع دوم و سوم رو ندارن به خاطر خون اژدها تونستن منبع دوم و سوم رو یاد بگیرن و اگر بتونن بازم یاد میگیرن. هنریم حالا عمد یا شانسی هواسشون نبود منبع دومی رو یاد گرفته.
ببین ابو خاکو باد و اتش توی دورگه از خودشون جادو ندارن ماهیت دارن و محدودیت اما جادو نه
داخل سلاح اجنه کریستالی وجود داره که با کمک جفت دیگش که توی حلقه دست اجنس شناسایی و نیرو رو از بدن اجنه به سلاحش منتقل میکنه و مثل یه فندک عمل میکنه یه اسپری برف شادیا بگیر به شغلش چطور اتیش میگیره نیروی درونیم وقتییی یه کریستال داخل سلاح میرسه تبدیل میشه.
و بله تیغه اب شکن و اتش به روحیات و خلق و خوی فرد بستگی داره که چی بهتر بهش واکنش نشون بده
خب من یادم رفت نظرم رو بگم راجب فصل 🙂
پاسخ به سوال اخرت ! نخیر اصلا قلمت فرقی نکرده و همون روال رو داره و البته حس کردم داره بهتر هم میشه .
و اینکه راجب فصل . فصل خوبی بود دوست داشتم . جذاب و پر از حفره ! حفره هایی که ذهن خواننده رو سوراخ سوراخ میکنه :)))
البته شاید همین حفره ها باعث جذاب شدن داستان می شن!
خب اولین سوال . چرا در طول داستان از مهر بردگی هنری کسی هرف نزد؟
دوم. ممکنه اون حلقه همون حلقه ایی باشه که بعد از اولین ملاقاتش با بئاترین توی جعبه بود ؟
سوم . اون حلقه میتونه همون حلقه فرمان روا باشه ؟ چون رهگذر گفت صاحبش خودت بودی ..
چهارم . از رهگذر اصلا اطلاعی ندارم 🙁 حتی نمی دونم زنه یا مرد :)))))
پنجم ..ممکنه اون رهگذر همون روح اژدهای مادر باشه ...( که البته فک نکنم . 🙂 ولی خب سواله دیگه )
و اینگه هنری چه مدت پیش اون رهگذر بود ؟ خیلی سریع گذشت و جزئیات زیادی معلوم نبود ...:(
همین ...:)
حسودیمان شد 0____0
یعنی سوالای من جواب نداشت؟؟؟؟
:bc3:
حسودیمان شد 0____0
یعنی سوالای من جواب نداشت؟؟؟؟
:bc3:
خخخ شرمنده هواسم نبود الان جوابو ارسال مینمایم
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
خب من یادم رفت نظرم رو بگم راجب فصل 🙂
پاسخ به سوال اخرت ! نخیر اصلا قلمت فرقی نکرده و همون روال رو داره و البته حس کردم داره بهتر هم میشه .
و اینکه راجب فصل . فصل خوبی بود دوست داشتم . جذاب و پر از حفره ! حفره هایی که ذهن خواننده رو سوراخ سوراخ میکنه :)))
البته شاید همین حفره ها باعث جذاب شدن داستان می شن!
خب اولین سوال . چرا در طول داستان از مهر بردگی هنری کسی هرف نزد؟
دوم. ممکنه اون حلقه همون حلقه ایی باشه که بعد از اولین ملاقاتش با بئاترین توی جعبه بود ؟
سوم . اون حلقه میتونه همون حلقه فرمان روا باشه ؟ چون رهگذر گفت صاحبش خودت بودی ..
چهارم . از رهگذر اصلا اطلاعی ندارم 🙁 حتی نمی دونم زنه یا مرد :)))))
پنجم ..ممکنه اون رهگذر همون روح اژدهای مادر باشه ...( که البته فک نکنم . 🙂 ولی خب سواله دیگه )
و اینگه هنری چه مدت پیش اون رهگذر بود ؟ خیلی سریع گذشت و جزئیات زیادی معلوم نبود ...:(
همین ...:)
سوال اول : چون کل فصل همش توی یه اتاق گذشت و بجز انا و الکس کسی پیشش نبود. زاک هم که از اونجا رفته بود و اخر فصل باز اومد پس دلیلی نبود ازش صحبت کنیم ایشاا... توی فصل بعد.
سوال دوم: نمیدونم شاید خخخ سوال های سر راست رو که نمشه گفت داستان لو میره
سول سوم: 0___0
سوال چهارم: گمونم باید رجوع کنی به فصل های قبل رهگذر قطعا یه زنه.
سوال پنجم: خب بازم اینو چی بگم جوابش یا ارس یا نه بگمش بازم هیجان داستان بل کل کنفیکون میشه
یه چیزی میپرسیدی میتونستم لو بدم
هنری یک ماه پیش رهگذر بود توی اردوگاه. از زمان جنگ یک ماه گذشته بود.
خب بزار یکم سرنخ بدم به نظرتون چشمای هنری چی شدن؟ سفید شدن چرا الان خوب شده؟ میتونه ببینه؟
با تچکر از پاسخ :دی
و چه سرنخ روشنی .... الان کل مطلب رو گرفتم 0______0
اما میدونی ..تا این جای داستان متوجه شدم من هر پیش بینی هم بکنم باز بر عکس میشه -______- و از پاسخ دادن هم که تفره میری :دی
پس تنها شانسمون اینه که فقط خودت فصل بزاری :40: .. و خب شاید یکی از نقاط قوت رمان همین باشه !
راستش خیلی همت و اراده می خواد که داستان رو تا اینجا ادمه دادی . امیدوارم که باز هم همین جور پر قدرت ادامه پیدا کنه . خیلی کار سختیه ! واقعا دمت گرم داره !.اینکه جواب خواننده هات رو میدی و براشون ارزش قاعلی خودش کلی همت میخواد ! همینکه نا امیدمون نمی کنی و همچنان پرقدرت میگی من ادامه میدم . خودش کلی قدر دانی داره ! :41: واقعا ممنونم .
شاید این رمان طولانی ترین رمانی باشه که تا به حال خوندم ... پس...
به امید فصل های جدید ! :48: منتظر هستیم !
با تچکر از پاسخ :دی
و چه سرنخ روشنی .... الان کل مطلب رو گرفتم 0______0
اما میدونی ..تا این جای داستان متوجه شدم من هر پیش بینی هم بکنم باز بر عکس میشه -______- و از پاسخ دادن هم که تفره میری :دی
پس تنها شانسمون اینه که فقط خودت فصل بزاری :40: .. و خب شاید یکی از نقاط قوت رمان همین باشه !
راستش خیلی همت و اراده می خواد که داستان رو تا اینجا ادمه دادی . امیدوارم که باز هم همین جور پر قدرت ادامه پیدا کنه . خیلی کار سختیه ! واقعا دمت گرم داره !.اینکه جواب خواننده هات رو میدی و براشون ارزش قاعلی خودش کلی همت میخواد ! همینکه نا امیدمون نمی کنی و همچنان پرقدرت میگی من ادامه میدم . خودش کلی قدر دانی داره ! :41: واقعا ممنونم .شاید این رمان طولانی ترین رمانی باشه که تا به حال خوندم ... پس...
به امید فصل های جدید ! :48: منتظر هستیم !
خخخ تفره میرم کو من به این تابلویی جواب میدم خخخ
مرسی از نظری که دادی کلی نیرو گرفتن فصل بعدی رو برای شما مینویسم
خب یکراست میرم سراصل مطلب چون تعریفیارو دوستان گفتند اما:
1:اگر هنری الان توانایی کسب کرده که میگی شاید ظاهرا اینطور بنظر بیاد که بخاطر اون قلب اژدها در بدنش باشه اما همونطور که همه ما خبر داریم تغییرات هنری خیلی قبلتر از اونکه قلب اژدها در بدنش بره اتفاق افتاد و البته قبل از اینکه قلب اژدها رو جذب کنه وجود رهگذر رو{وقتی چشم های رهگذر توی جام مشخص شذ} متوجه شدیم پس چه چیزی هنری رو اینقدر خاص کرده که میتونه به قدرت هایی دست پیدا کنه که فقط مختص به افرادی با خون خالص اژدها هست؟
2:در مورد ناردار بودن هنری و اینکه اصلا برچه اساسی هنری ناردار بحساب اومد{که بهترین حدس من بخاطر وجود رهگذر هست} بعد از اینکه داغ بردگی{البته اگر واقعا داغ بردگی باشه چون اون شخص مرموز که این بلا رو سرهنری اورد فک نکنم هدف این رو داشت که هنری رو به کل به عمق نابودی ببره بلکه بنظر یه نشان بود از اینکه در اینده بتونه دوباره با هنری دیدار کنه یا چیزی شبیه به این} رو هنری بدست اورد تغییری توی این مورد پیش میاد؟ البته اگر اون نشان رو نشان بردگی درنظر بگیریم چون یک برده قطعا نه میتونه فرمانروا بشه و نه میتونه به عنوان ناردار اجنه رو تحت کنترل داشته باشه
3:در مورد تمام شدن زمان شخص رهگذر به شکل کاملا ناگهانی یکم توضیح میدی؟ چونکه بنظر نمیومد رهگذر در قید و بند قانونی باشه و به نوعی با اراده عمل میکرد و مسلما یک روح هم نیست چراکه در اونصورت محدودیت ها نمیتونست باعث بشه که ارتباطش با جسم هنری قطع بشه
4:در مورد اموزش هایی که گفتی رهگذر به هنری داده:خب از اونجا که گفتی نهایتا هنری و رهگذر 1 ماه هست که با هم هستن و اینکه مطمئنا در این مدت بشکل خیلی کم و محدودی هنری و رهگذر در ذهن هنری رابطه ای داشتن{حتی اگر بگیم روزانه 6 ساعت شب ها در زمان خواب هنری با هم در ارتباط بودن} خب زمان کافی برای اماده کردن هنری بوده؟و مورد مهم اینه که این ارتباط دقیقا از چه نوع ارتباطیه چونکه اون شخصی که این بلا رو سرهنری اورد هم از حضور رهگذر در وجود هنری کاملا بی اطلاع بودن حتی ملکه گرگ های یخی که با هنری به نوعی ارتباط نزدیکتری داشت{به عنوان ناردار}هم چنین رابطه ای حتی وقتی که در ذهن هنری اون ها با هم صحبت میکردن هم متوجه چیزی نشد
خب یکراست میرم سراصل مطلب چون تعریفیارو دوستان گفتند اما:
1:اگر هنری الان توانایی کسب کرده که میگی شاید ظاهرا اینطور بنظر بیاد که بخاطر اون قلب اژدها در بدنش باشه اما همونطور که همه ما خبر داریم تغییرات هنری خیلی قبلتر از اونکه قلب اژدها در بدنش بره اتفاق افتاد و البته قبل از اینکه قلب اژدها رو جذب کنه وجود رهگذر رو{وقتی چشم های رهگذر توی جام مشخص شذ} متوجه شدیم پس چه چیزی هنری رو اینقدر خاص کرده که میتونه به قدرت هایی دست پیدا کنه که فقط مختص به افرادی با خون خالص اژدها هست؟
2:در مورد ناردار بودن هنری و اینکه اصلا برچه اساسی هنری ناردار بحساب اومد{که بهترین حدس من بخاطر وجود رهگذر هست} بعد از اینکه داغ بردگی{البته اگر واقعا داغ بردگی باشه چون اون شخص مرموز که این بلا رو سرهنری اورد فک نکنم هدف این رو داشت که هنری رو به کل به عمق نابودی ببره بلکه بنظر یه نشان بود از اینکه در اینده بتونه دوباره با هنری دیدار کنه یا چیزی شبیه به این} رو هنری بدست اورد تغییری توی این مورد پیش میاد؟ البته اگر اون نشان رو نشان بردگی درنظر بگیریم چون یک برده قطعا نه میتونه فرمانروا بشه و نه میتونه به عنوان ناردار اجنه رو تحت کنترل داشته باشه
3:در مورد تمام شدن زمان شخص رهگذر به شکل کاملا ناگهانی یکم توضیح میدی؟ چونکه بنظر نمیومد رهگذر در قید و بند قانونی باشه و به نوعی با اراده عمل میکرد و مسلما یک روح هم نیست چراکه در اونصورت محدودیت ها نمیتونست باعث بشه که ارتباطش با جسم هنری قطع بشه
4:در مورد اموزش هایی که گفتی رهگذر به هنری داده:خب از اونجا که گفتی نهایتا هنری و رهگذر 1 ماه هست که با هم هستن و اینکه مطمئنا در این مدت بشکل خیلی کم و محدودی هنری و رهگذر در ذهن هنری رابطه ای داشتن{حتی اگر بگیم روزانه 6 ساعت شب ها در زمان خواب هنری با هم در ارتباط بودن} خب زمان کافی برای اماده کردن هنری بوده؟و مورد مهم اینه که این ارتباط دقیقا از چه نوع ارتباطیه چونکه اون شخصی که این بلا رو سرهنری اورد هم از حضور رهگذر در وجود هنری کاملا بی اطلاع بودن حتی ملکه گرگ های یخی که با هنری به نوعی ارتباط نزدیکتری داشت{به عنوان ناردار}هم چنین رابطه ای حتی وقتی که در ذهن هنری اون ها با هم صحبت میکردن هم متوجه چیزی نشد
سلام
بازم بم سخت گرفتی خخخخ
سوال اول:خون خالص اژدها نگفتیم گفتیم که خون اژدها.
توی ایجاد اجنه اژدهای مادر خون خودش رو استفاده کرده و به این شکل توی تمام نسل اجنه خون اژدها وجود داره. حالا با ازدواج ها در نسل های مختلف در برخی کمتر و در برخی بیشتر شده.
چون 13 برادر نسل اول افرینش اژدها بودن از همه غلظت؟ قلزت؟ قلضت؟ غلضت؟ حالا ذ ز ظ ض خدایی چه خبره! از همه خونشون تمیزتره. اونها به راحتی میتونن به واسطه داشتن این ویژگی از قدرت جذب بیشتری برخوردار باشن. همه میدونیم که برادر بزرگ زمانی با دروازه ای که جستجوگران ایجاد کردن با شیاطین و اهریمنا در ارتباط بودن و اون قدرت رو از اونجا جذب کردن. الان برادر بزرگ حالا خواسته یا ناخواسته اون رو به هنری منتقل کرده شاید بشه بگیم یه فرزند غیر ژنتیکی الان هنری شده پسر برادر بزرگ اوفففف چه باحال!
به همین خاطر برادران شاید ازدواج نکردن نمیخواستن افراد قدرتمند بیشتری توی جامعه رغیب اونها وجود داشته باشه البته این حدس منه باید ببینیم که بعدا چی میفهمیم ازشون.
در مردم عادی به دلیل عبور از نسل های اولیشون غلضت خونشون کمتر شده و این جذب به این سادگی نیست شاید دیده هم نشه این وسط شاید ایتاش از بقیه امکانش بیشتر باشه ولی بقیه خیلی شانسشون کمتره.
سوال دوم: خیلی ریز فکر میکنیا خیلی اقا من این مورد رو جواب نمیدم اشکال که نداره؟
سوال سوم: بله رهگذر در قید و بند کسی نبود هر چند هدفی داشت و برای رسیدن به اون هدف کارهای زیادی انجام داد و در نهایت فهمید که سرنوشت مسیر خودش رو به پیش میبره و اون هم فقط سنگیه که برای لحظاتی ممکنه مسیر جریان و اینده رو تغییر بده اما در نهایت ان چیزی که بخواد بشه میشه. پس با خوشحالی برای همیشه به خواب رفت. پرانتز باز کنم به اون قسمت اولیه جایی که اولین بار درخت رو به همگیتون نشون دادم یادتون میاد چه صحنه ای بود؟ اون موقع یادتون میاد یه نفر دیگه هم اونجا زیر اون درخت خواب بود؟ و یا وقتی اون رهگذر وارد اون فضا شد جسم خوابیده اون رو زیر درخت دید یادتون میاد؟ اون بخش رو هم یه تحلل و برسی بکن یکم شبیه اتفاق الان نیست؟
سوال چهارم: بله هیچ کسی جز هنری از وجود اون شخص خبر نداشتن اون رابطه رو بعدا متوجه خواهید شد بین رهگذر و هنری
بازم به هیجانم اوردی مرسی مثل همیشه عالی بود تحلیلت
فرزند برادر بزرگ!؟ این دیگ حسابی منو سورپرایز کرد
در مورد این موضوع بیشتر توضیح بده
اینکه هنری چطور بشکل ناخواسته صاحب چیزی شده ک متعلق ب برادر بزرگه
و البته شخصیت اون فردی ک اون داغ بردگی رو گذاشت( البته هنوز اعتقاد ندارم ک داغ بردگی باشه چونکه وقتی دوباره خوندمش گویا هنری درحال مرگ بود و این فرد با اشاره به اینکه نمیخواد هنری رو از دست بده این عمل رو انجام داد و یه جورایی وجودش پراز انرژی کرد حالا انرژی خوبی بود یا نه چندان برام قابل تشخیص نیست) بیشترین شباهت رو با برادر دوم داشت چونکه شیک پوش و ارام بود اما از طرف دیگه صحبت هایی ک کرد و هزار سال تنهاییش به سادگی میتونم برادر دوم رو حذف کنم اما با توجه به قدرت هایی که داشت صد در صد مطمئنم یه ارتباطی با حداقل یکی از برادرا داره و بیشترین احتمال مربوط به برادر بزرگه چونکه غیرقابل پیشبینی تر از هرکس دیگس