Header Background day #15
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
496.4 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark، rasoulsss، A. M. D. R. Z. H و 103 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

hacker20;41965:
سلام با تشکر از امید جان به بلاخره صبوری ادم جواب داد فصل خوبی بود برادر بزرگ با اون کارش سبب شد نیروی درون هنری قوی تر بشه و مانند برادر اول قادر خواهد بود از هر نوع شکل جادو بتواند استفاده کند

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

امید جان اگر یه اطلاع رسانی در مورد روند داستان بکنی که ایا همه نوشتی یا نه یا فصل دیگه ای هم بعدا میدی یا نه خوشحال میشم

سلام
مرسی که پیگیرید با این همه تاخیر
حقیقت امر اینجاست که من به خاطر هیجان بخش مسابقات هزاره اومدم اون بخش نوشتم و الان بین فصل 54 و اخر کتاب یه بخش ننوشته مونده که به خاطر مشغولیت ذهنی من نرسیدم بنویسمش انشاا... یه چیزایی رو روال بیفته اوکی بشه تمومش میکنم این کتاب خیلی گنده شده و باید یه حایی از نوشتن دست کشید.
همینجا به دوستانی که به رمان نویسی علاقه دارن یه توصیه بکنم
کتابتون رو انقدر طولانی نکنید که خودتون ازش خسته بشید و بگید ای کاش این جلد زودتر تموم میشد. باید حد نرمال رو پیش رفت و نه کم نه خیلی زیاد نوشت.
ایشااا... بازم وقت کردم مینویسم و اپلود میکنم امید هنوز تسلیم نشده


   
mohammad_solimanimanesh2، paradise، Hacker و 4 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
grrimm.com2
(@grrimm-com2)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 7
 

سلام وباعرض خسته نباشیدخدمت نویسنده گرامی کتاب دورگه قرارچندفصل باشه


   
الهه آب، Batman و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

امیررضا;41967:
سلام وباعرض خسته نباشیدخدمت نویسنده گرامی کتاب دورگه قرارچندفصل باشه

سلام مرسی
مشخص نیست فعلا مینویسم میبرمش جلو ولی احتمالا بالای 70


   
mohammad_solimanimanesh2، Hacker، الهه آب و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
nasren1232
(@nasren1232)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 185
 

خیلی طول کشید ولی خوب بود


   
Batman، AmbrellA و الهه آب واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Athena97
(@athena97)
Trusted Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 64
 

باورم نمیشه فصل جدید آخ جون منکه رفتم بخونم مرسی برای فصل جدید


   
Hacker، Batman، AmbrellA و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
aminkh
(@aminkh)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 47
 

خداروشکر بالاخره فصل جدید اومد ولی حیف سرمایه نیست خخخخ
ممنون که هنوز متعهد هستین به کتاب


   
King.a.f.k، Hacker، Batman و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
الهه آب
(@fateme12)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 248
 

وای فصل خیلی قشنگی بود ؛ مرسی.
پس بخاطر آموزشی که رهگزر به هنری میداد بود که هنری خیلی میخوابید . همش خواب زیادی هنری برام سوال بود .


   
King.a.f.k، Hacker، Batman و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
mehdisadrpour2
(@mehdisadrpour2)
New Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1
 

خدا رو شکر حداقل امیدوار شدیم مثل سینا ولمون نکردی.:3::3:


   
mohammad_solimanimanesh2، King.a.f.k، الهه آب و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
khakpoor0l29142
(@khakpoor0l29142)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 84
 

عالی بود این فصل ولی هنوز نفهمیدم اون فرد کیه


   
King.a.f.k، الهه آب، Batman و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
King.a.f.k
(@ebi77)
Trusted Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 86
 

عالی بود
رهگذرم فکنم پدرش باشه


   
الهه آب، Batman و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

Aminkh;41975:
خداروشکر بالاخره فصل جدید اومد ولی حیف سرمایه نیست خخخخ
ممنون که هنوز متعهد هستین به کتاب

الان برو دانلود کن موفق باشی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

Abrahim;41980:
عالی بود
رهگذرم فکنم پدرش باشه

یه سوال برام با این پیش اومد رهگذر مگه مرد بود که بشه باباش؟


   
mohammad_solimanimanesh2، الهه آب، Hacker و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Eragon
(@eragoom)
Active Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 12
 

سلام من امتیاز کم دارم چجوری دانلود کنم


   
Batman، الهه آب و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Hacker
(@hacker)
Estimable Member
عضو شده: 4 سال قبل
ارسال‌: 148
 

یه پیام خصوصی به نویسنده بده تا برات لینگ دانلود را بدهد


   
Batman، الهه آب و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Atish pare
(@daniyal)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 391
 

خب من یادم رفت نظرم رو بگم راجب فصل 🙂
پاسخ به سوال اخرت ! نخیر اصلا قلمت فرقی نکرده و همون روال رو داره و البته حس کردم داره بهتر هم میشه .
و اینکه راجب فصل . فصل خوبی بود دوست داشتم . جذاب و پر از حفره ! حفره هایی که ذهن خواننده رو سوراخ سوراخ میکنه :)))
البته شاید همین حفره ها باعث جذاب شدن داستان می شن!
خب اولین سوال . چرا در طول داستان از مهر بردگی هنری کسی هرف نزد؟
دوم. ممکنه اون حلقه همون حلقه ایی باشه که بعد از اولین ملاقاتش با بئاترین توی جعبه بود ؟
سوم . اون حلقه میتونه همون حلقه فرمان روا باشه ؟ چون رهگذر گفت صاحبش خودت بودی ..
چهارم . از رهگذر اصلا اطلاعی ندارم 🙁 حتی نمی دونم زنه یا مرد :)))))
پنجم ..ممکنه اون رهگذر همون روح اژدهای مادر باشه ...( که البته فک نکنم . 🙂 ولی خب سواله دیگه )
و اینگه هنری چه مدت پیش اون رهگذر بود ؟ خیلی سریع گذشت و جزئیات زیادی معلوم نبود ...:(
همین ...:)


   
mohammad_solimanimanesh2، AmbrellA، الهه آب و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Hacker
(@hacker)
Estimable Member
عضو شده: 4 سال قبل
ارسال‌: 148
 

در زن بودن رهگذر شکی نیست اما کی بود می تونه روح اژدهای مادر باشه هر چند جذب بدن برادر اول شد یا می تونه روح فرستاده باشه و.....


   
AmbrellA، Atish pare، Batman و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
صفحه 192 / 210
اشتراک: