Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
493 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark, rasoulsss, A. M. D. R. Z. H and 103 people reacted
نقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

DARK LORD;40849:
سلام اون فصل های سفر به شمال ارباب معبد موقع در اوردن قلب معبد به ایتاش درباره پدرش ،میگه پدرت از من قدرتمند تر بود.
بعد فرار ارتش از شمال و موقع صحبت های مزوس و برادر اول،مزوس میگه اون موقع برادر اول و ارباب معبد قدرت یکسانی داشتن
خب چطوریه؟نظرت عوض شده؟اشتباه جزئیه؟

سلام
صفحه و موقعیتش رو میگی برم چک کنم ببینم حرف حسابشون چیه؟ 🙂


   
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 454
 

AmbrellA;40852:
سلام
صفحه و موقعیتش رو میگی برم چک کنم ببینم حرف حسابشون چیه؟ 🙂

سلام
فصل ۴۷.اخر صفحه ۲۰
فصل ۳۴.اول صفحه ۱۳

البته امیدوارم من برداشت اشتباه از متن نکرده باشم


   
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

DARK LORD;40854:
سلام
فصل ۴۷.اخر صفحه ۲۰
فصل ۳۴.اول صفحه ۱۳

البته امیدوارم من برداشت اشتباه از متن نکرده باشم

سلام
مرسی بابت پیدا کردم این ایراد چکش کردم و از اون قسمت که مزوس میگفت اون رو اصلاح کردم
بازم مرسیی و ایول به حافظه ات.

یه فصل جایزت فردا شب برات اپلودش میکنم


   
الهه آب, Dark lord, Batman and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
IBEe
 IBEe
(@eebi)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 179
 

از همین الان شدیدن منتظرم


   
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  
فصل 52 از کتاب دوم دورگه بر روی سایت اپلود شد
منتظر نظرات شما هستم

#امیدمرادپور

   
الهه آب, zzareb2, Batman and 2 people reacted
پاسخنقل‌قول
Ryan2
(@ryan2)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 80
 

خوب خوب خوب بالخره فصل دادی مردیم تو این دو ماهی از بی فصلی
اول بگم تو صفحه ۵ خط هشتم کلمه زدن اضافه هستش
جیک هم داره جادو یاد میگیره:دی البته مثل اینکه اولین کارش بعد از یاد گرفتن جادو پاک کردن حافظه سرخدمتکاره:3: (همه ما لازمه این جادو یاد بگیریم خیلی تو زندگی زوزمره بدرد میخوره)
نفر سوم که پدر جیک میگفت پشتیبان انسان هاهست فکر کنم او هنری باشه
و فکر کنم بعد از جنگ هزاره جیکوب و هنری قراره تو معبد روبهرو بشن وای از همین الان چه اشتیاقی دارم ادامشو بخونم:دی
اون رهگذره که تو بدن هنریه فکر کنم اژدهای مادر باشه و پیشگویی هم در مورد اژدهای مادر و تصرفش توسط برادر اول باشه
برگردیم به زاک قراره رفتارش با هنری متفاوت بشه یا برای ظاهر سازی باهاش عادی رفتار میکنه؟؟
مرد مو سفیده آخر فصل اومده فکر کنم اون برادر سوم پدر ایتاش باشه بعدا یه فصل جانبی بزن داستان آشنایی با همسرشو بگو:10:
خوب مثل اینکه آرک نبرد هزاره کم کم داره شروع میشه تنم داره از هیجان به لرزه در میاد امید وارم کلی سوپرایز برامون داشته باشی و نبرد و به خوبی توصیف کنی
مشتاقانه منتظر ادامه ماجرا هستم


   
Batman, Hacker, الهه آب and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
zzareb2
(@zzareb2)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 160
 

سلام . ممنون بابت فصل
نفر سوم به نظرم ملکه هستش.


   
Batman, الهه آب, AmbrellA and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
,,, aref,,,
(@aref)
Trusted Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 40
 

اسپویل!!! گفتی بئاریس فرزند یه اصیل زادس فکر کنم دختر برادر اول باشه :87:

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

چون حتما دختر برادر سوم نیست و بقیه برادرا زیاد اسمی ازشون نیست و گفتی یه راز درباره ازدواج ملکه هست و فکر کنم این باشه که ملکه قبلا ازدواج کرده و هنری پسر پادشاه نیست


   
Batman, Hacker, الهه آب and 2 people reacted
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 454
 

چجحخه;40873:
اسپویل!!! گفتی بئاریس فرزند یه اصیل زادس فکر کنم دختر برادر اول باشه :87:

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

چون حتما دختر برادر سوم نیست و بقیه برادرا زیاد اسمی ازشون نیست و گفتی یه راز درباره ازدواج ملکه هست و فکر کنم این باشه که ملکه قبلا ازدواج کرده و هنری پسر پادشاه نیست

اسپویل
سلام دوست عزیز
گمان میکنم اشتباه نگارشی رخ داده باشه و منظور ملکه روح(رهگزر) بئاتریس و فرزند یک اصیل زاده را زده
یعنی توانایی زدن بئاتریس و ایتاش را داره.نه اینکه بئاتریس فرزند یک اصیل زاده باشه.
احتمالش خیلی کمه این نکته مهم اینجوری فاش بشه ک خانواده بئاتریس کیه.بنظرم من اشتباه نگارشی هست

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

AmbrellA;40870:

فصل 52 از کتاب دوم دورگه بر روی سایت اپلود شد
منتظر نظرات شما هستم

#امیدمرادپور

سلام
فصل سنگینی واس من بود.درک کردن و فهمیدن اطلاعات و نکاتش حداقل واس من سخته.
تو صبحت های ملکه و رهگذر یجورایی بعضی صحبت های واسم مهبمـو گنگ بود که چه کسی اونا را به زبون میاره.
همچنین بعضی اشکالات نگارشی هم دیده میشه که باید اصلاح بشه
تشکر

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

Ryan2;40871:
خوب خوب خوب بالخره فصل دادی مردیم تو این دو ماهی از بی فصلی
اول بگم تو صفحه ۵ خط هشتم کلمه زدن اضافه هستش
جیک هم داره جادو یاد میگیره:دی البته مثل اینکه اولین کارش بعد از یاد گرفتن جادو پاک کردن حافظه سرخدمتکاره:3: (همه ما لازمه این جادو یاد بگیریم خیلی تو زندگی زوزمره بدرد میخوره)
نفر سوم که پدر جیک میگفت پشتیبان انسان هاهست فکر کنم او هنری باشه
و فکر کنم بعد از جنگ هزاره جیکوب و هنری قراره تو معبد روبهرو بشن وای از همین الان چه اشتیاقی دارم ادامشو بخونم:دی
اون رهگذره که تو بدن هنریه فکر کنم اژدهای مادر باشه و پیشگویی هم در مورد اژدهای مادر و تصرفش توسط برادر اول باشه
برگردیم به زاک قراره رفتارش با هنری متفاوت بشه یا برای ظاهر سازی باهاش عادی رفتار میکنه؟؟
مرد مو سفیده آخر فصل اومده فکر کنم اون برادر سوم پدر ایتاش باشه بعدا یه فصل جانبی بزن داستان آشنایی با همسرشو بگو:10:
خوب مثل اینکه آرک نبرد هزاره کم کم داره شروع میشه تنم داره از هیجان به لرزه در میاد امید وارم کلی سوپرایز برامون داشته باشی و نبرد و به خوبی توصیف کنی
مشتاقانه منتظر ادامه ماجرا هستم

سلام دوست عزیز بهت پیشنهاد میکنم دفعه های بعد اگ قصد نظر گزاشتن بعد اپلود فصل رو داری(یعنی زمانی همه فصل را نخوندن)ترجیحا تا ۱۲یا ۲۴ ساعت بعد از اپلود فصل اول نظرت خطر اسپویل رو اضافه کنی.موفق باشی


   
Batman, الهه آب, Hacker and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
الهه آب
(@fateme12)
Honorable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 248
 

صفحه ۹ وقتی میگه جاودان منظورش سنون هست ؟ فکر میکنم چند خط اول پیشگویی درباره هنری باشه چون توی جلد اول وقتی بعد از مبارزه هنری درمان میشد اصیل زاده ها شروع پیشگویی رو حس کردن یا شاید قسمت «کشته ای که بیرون از دایره تقدیر به مرگ به دست نزدیکانش محکوم است ، دوباره بیدار میشود .» میتونه مربوط به اژدهای سفید باشه که الان قلبش توی بدن هنری هست.
یه جمله پیشگویی رو جا انداخته بودی . توی جلد اول بعد از قسمت «ان زمان که زندگی از مرگ متولد شود» ، بار دیگر خواهد مرد هم بود .
توی جلد اول فامیلی جیک اندرسون بود .
منظور از یه نفر دیگه قطعا ملکه هست . چون بجز جیک و ریکا فقط ملکه هست که انسانه و توی دنیای اجنه حضور داره .
اون هنری بود که میلسون رو مادر صدا کرد ؟ یعنی فهمیده میلسون مادرشه ؟ پس چرا توی صفحه ۲۴ توی ذهنش ملکه خطابش میکنه ؟
فکر میکنم مرد موسفید برادر اول باشه . چون هم موهاش سفیده و هم اون بودش که هزار سال تنها بوده و کسی رو نداشته ، و موقعی که میفهمه برادر سوم ازدواج کرده و بچه داره چهره افسرده ای به خودش میگیره .


   
پاسخنقل‌قول
ZAHRA*J
(@zahraj)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 544
 

الهه آب;40877:
.
فکر میکنم مرد موسفید برادر اول باشه . چون هم موهاش سفیده و هم اون بودش که هزار سال تنها بوده و کسی رو نداشته ، و موقعی که میفهمه برادر سوم ازدواج کرده و بچه داره چهره افسرده ای به خودش میگیره .

ولی من فکر می کنم مرد مو سفید اون مردی بود که دروازه رو باز کرد:13:


   
پاسخنقل‌قول
Batman
(@batman)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 94
 

سلام.سه پارت جالب توجه بود.قصد رهگذر از گفتن پیشگویی چی بود همینو بردار سوم احتمالا میدونست و میتونه به ملکه بگه.اینکه رهگذر کیه خیلی کنجکاو بر انگیز شده.قدرت دیدن ایندش مثل برادر سوم باشه شایدم بالاتر.گفتگوی ملکه با رهگذر بعضی جاها نامفهوم میشد.جیک هم تونست به رابطین بپیونده.اونی که داره با هنری در پارت سوم صحبت میکرد احتمالا برادر اول باشه.داستان جالبی رو تعریف کرد.منظورش از هیولا باید اژدهای مادر باشه که اینقدر ازش متنفر بود.یعنی میشه هنری فرزندخوانده برادر اول بشه.البته بعد از مسابقات هزاره.


   
پاسخنقل‌قول
ZAHRA*J
(@zahraj)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 544
 

Tereyon;40884:
سلام.سه پارت جالب توجه بود.قصد رهگذر از گفتن پیشگویی چی بود همینو بردار سوم احتمالا میدونست و میتونه به ملکه بگه.اینکه رهگذر کیه خیلی کنجکاو بر انگیز شده.قدرت دیدن ایندش مثل برادر سوم باشه شایدم بالاتر.گفتگوی ملکه با رهگذر بعضی جاها نامفهوم میشد.جیک هم تونست به رابطین بپیونده.اونی که داره با هنری در پارت سوم صحبت میکرد احتمالا برادر اول باشه.داستان جالبی رو تعریف کرد.منظورش از هیولا باید اژدهای مادر باشه که اینقدر ازش متنفر بود.یعنی میشه هنری فرزندخوانده برادر اول بشه.البته بعد از مسابقات هزاره.

چ پیشگوییی جذاااابیییی:13::13::13::13::13::13: یعنی امید خان دلش میاد با هنری همچین کاری بکنه؟:13::13::13::13:


   
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 454
 

الهه آب;40877:
صفحه ۹ وقتی میگه جاودان منظورش سنون هست ؟ فکر میکنم چند خط اول پیشگویی درباره هنری باشه چون توی جلد اول وقتی بعد از مبارزه هنری درمان میشد اصیل زاده ها شروع پیشگویی رو حس کردن یا شاید قسمت «کشته ای که بیرون از دایره تقدیر به مرگ به دست نزدیکانش محکوم است ، دوباره بیدار میشود .» میتونه مربوط به اژدهای سفید باشه که الان قلبش توی بدن هنری هست.
یه جمله پیشگویی رو جا انداخته بودی . توی جلد اول بعد از قسمت «ان زمان که زندگی از مرگ متولد شود» ، بار دیگر خواهد مرد هم بود .
توی جلد اول فامیلی جیک اندرسون بود .
منظور از یه نفر دیگه قطعا ملکه هست . چون بجز جیک و ریکا فقط ملکه هست که انسانه و توی دنیای اجنه حضور داره .
اون هنری بود که میلسون رو مادر صدا کرد ؟ یعنی فهمیده میلسون مادرشه ؟ پس چرا توی صفحه ۲۴ توی ذهنش ملکه خطابش میکنه ؟
فکر میکنم مرد موسفید برادر اول باشه . چون هم موهاش سفیده و هم اون بودش که هزار سال تنها بوده و کسی رو نداشته ، و موقعی که میفهمه برادر سوم ازدواج کرده و بچه داره چهره افسرده ای به خودش میگیره .

سلام بله جاودان همون سنونه.
من گمان میکنم :راجب مادر صدا کردن یا کار رهگزر بود یا فقط لفظ مادر رو استفاده کرد و خطاب به ملیسون نبود.همینطوری ک موقعی ملکه هنری از روح شیطانی ازاد کرد مادرشو صدا زد و اونجا ملکه به اغوشش کشید.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

راجب برادر اول جزو حدسیات من هست ولی چنتا اشکال دارم تو این قضیه میخام ببینم نظر شما دوستان چیه
۱-برادر اول بعد جذب روح اژدهای مادر جوان شد .پس نباید موی سفید داشته باشه.گرچه احتمالا بتونه تغییر قیافه بده
۲-چرا اون باید قلب اژدها رو داشته باشه؟یعنی قلب اژدهای مادر رو داره؟
چند فصل قبل گفت هنری به زودی میمیره بخاطر قلب اژدها.نظرش تو این فصل زیاد به حرفاش به مزوس نمیخونه
۳-این مورد خیلی منو به شک انداخته ک غرور برادر اول کجاست.خیلی راحت با هنری برخورد میکرد حتی اونجوری ک انتظار داشتم با حرف های هنری واکنش نشون نداد
۴-برای دیدن اقوام اومده.یعنی دیدین ایتاش؟ .میتونه از اون بر غلبه بر برادر سوم استفاده کنه.برادر سوم اگ اینده و این لحظه رو دیده باید یجوری جلوشو بگیره.فعلا تا اینجا خبری نیست و اگرم دنبال ایتاش اومده بود چرا وقتشو با صحبت کردن با هنری تلف میکنه.اصلا از کجا فهمیده ایتاش اینجاست

پ.ن:ممنون میشم دوستان اگ نظری راجب اشکالات من دارن بگن


   
پاسخنقل‌قول
Ryan2
(@ryan2)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 80
 

خوب من فکر میکنم برادر سومه ۱_چون بگفته ایتاش مو های پدرش سفیده ۲_برای دیدن اقوامش اومده(ایتاش)۳_ گفت تنهایی رو انتخاب کرده و سختی زیادی تحمل کرده فکر کنم اشاره داره به قتل اژدهای مادر و اتفاقات بعدش ۴_تو متن گفت دوباره باکسی آشنا شده و زود از دست دادتش آشناییش با مادر ایتاش و مرگشو میگه (برادر اول همنانطور که همتون میدونید خیلی مغرور بوده فکر نکنم کسی تو زندیگیش قبلا بوده باشه)


   
الهه آب, Batman, zzareb2 and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
صفحه 182 / 210
اشتراک: