با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.
مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟
با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .
مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:
دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g
لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story
دورگه کتاب دوم |
فصل |
دانلود |
فصل |
دانلود |
فصل 1(تعقییب و گریز) | دانلود | فصل 2(اِدورا) | دانلود |
فصل 3(برخورد) | دانلود | فصل 4(تصمیم) | دانلود |
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) | دانلود | فصل 6(منطقه تاناریس) | دانلود |
فصل 7(راه حل) | دانلود | فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) | دانلود |
فصل 9(در راه ناردا) | دانلود | فصل 10(حس جدید، انتقام...) | دانلود |
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) | دانلود | فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) | دانلود |
فصل 13(ایلا) | دانلود | فصل 14(لورتگا) | دانلود |
فصل 15(دردسر در شمال) | دانلود | فصل 16(تصویری در اینه!) | دانلود |
فصل 17(اولین دیدار) | دانلود | فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) | دانلود |
فصل 19(خیانتکار) | دانلود | فصل 20!(اعتراف) | دانلود |
فصل 21(اولین نبرد واقعی) | دانلود | فصل22(اولین دختر دورگه) | دانلود |
فصل 23(دره ممنوعه) | دانلود | فصل 24(گرگ تنها) | دانلود |
فصل 25(شب برخورد) | دانلود | فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) | دانلود |
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) | دانلود | فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) | دانلود |
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) | دانلود | فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) | دانلود |
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) | دانلود | فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) | دانلود |
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) | دانلود | فصل34 | دانلود |
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) | دانلود | فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) | دانلود |
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) | دانلود | فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) | دانلود |
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) | دانلود | فصل 40(اغاز نبرد) | دانلود |
فصل 41(پایان) | دانلود | فصل 42(او خواهد امد) | دانلود |
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 | دانلود | فصل 44(بازگشت) | دانلود |
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده | دانلود | فصل 46(پایان نبرد بزرگ) | دانلود |
فصل 47(مردی روی شاخه) | دانلود | فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) | دانلود |
فصل 49(هنری...) | دانلود |
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: | دانلود |
فصل51(تسخیر شده) | دانلود | فصل52(هزار سال تنهایی) | دانلود |
فصل53(پایان روئیا) | دانلود | فصل 54(درخت وجود) | دانلود |
فصل 55 (ارباب اعماق) | دانلود | فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) | دانلود |
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوهای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) | دانلود | فصل 58(اخرین دیدار) | دانلود |
فصل 59 (تاس سرنوشت) | دانلود |
ا
وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید |
http://omidmoradpour.rozblog.com |
دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید
توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.
اخبار:27/3/98 سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.
توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.
آخرین و جدیدترین اطلاعیه:
واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی
مگه توی فصل ۳۸ ملکه نگفت که استفاده دوباره از طلسم تغیر شکل عواقب جبران ناپزیری داره ؟ پس چرا اینجا از این طلسم دوباره استفاده کرد ؟
خوب دیگه آناهم درمورد اینکه هنری فرزند فرمانروا هست فهمید ، اگر همینجوری پیش بره احتمالا به زمانی میرسیم که همه دنیای اجنه میفهمن هنری کیه ولی خودش هنوز خبر نداره .
اصلا فکرشم نمیکردم پدر جیک هم یه رابط باشه . جیک چرا بعد از اینکه پدرش گفت :« امیدوارم بعد ازاینکه توی دنیای اجنه باهاشون رودرو میشی بازم بتونی دیونه بازی در بیاری .» انقدر خوشحال شد ؟ بخاطر اینکه میتونه به دنیای جدیدی بره و ماجراجویی داشته باشه خوشحال بود یااینکه میتونه هنری رو اونجا ببینه ؟
اسپویل#
کسی که پیس آنا بود هنری بود؟ یا ملکه بود و به چهره هنری تغییر قیافه داده بود؟ حدس میزنم چاقو رو خود ملکه به آنا داده تا امتحانش کنه
برای سوزی چه اتفاقی میفته اون مثل جیک تا حایی که الآن دیدیم به نظر قدرتی نداره یا ما ندیدیم
شرایط انتخاب رابط ها چیه؟
رابط ها از اول قدرت بهشون به ارث میرسه یا همه انسان ها قدرتو دارن؟
مگه توی فصل ۳۸ ملکه نگفت که استفاده دوباره از طلسم تغیر شکل عواقب جبران ناپزیری داره ؟ پس چرا اینجا از این طلسم دوباره استفاده کرد ؟
خوب دیگه آناهم درمورد اینکه هنری فرزند فرمانروا هست فهمید ، اگر همینجوری پیش بره احتمالا به زمانی میرسیم که همه دنیای اجنه میفهمن هنری کیه ولی خودش هنوز خبر نداره .
اصلا فکرشم نمیکردم پدر جیک هم یه رابط باشه . جیک چرا بعد از اینکه پدرش گفت :« امیدوارم بعد ازاینکه توی دنیای اجنه باهاشون رودرو میشی بازم بتونی دیونه بازی در بیاری .» انقدر خوشحال شد ؟ بخاطر اینکه میتونه به دنیای جدیدی بره و ماجراجویی داشته باشه خوشحال بود یااینکه میتونه هنری رو اونجا ببینه ؟
سلام میشه این ادرس دقیقاین حرف را بدین. کدوم صفحه از فصل ۳۸ این حرف زده شد.تشکر
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
در ضمن فک نکنم پدرش رابط باشه .چون از رابط شدن احتمالی جیک اینقدر خوشحال نمیشد
خب توی این فصل فقط اشاره شد که هنری به درخواست ملکه جواب رد داده اما نمیدونیم دقیقا چه اتفاقی افتاد.
آنا هم به لیست افراد ملکه پیوست اما خوب کار ملکه می تونه تأثیر عکس داشته باشه و بیشتر آیتاش رو دیوونه کنه.
از الآن دارم حدس می زنم که کی هنری و جک همدیگرو میبینن خب اگه جک برای آموزش رابط شدن به معبد بره این اتفاق می تونه اونجا بیفته.
خب تکلیف سوزان مشخصه یا با جک برای رابط بودن همراه میشه(البته من نمی دونم رابط ها دقیقا چطوری انتخاب میشن)یا به احتمال زیاد حافظش پاک میشه و برگدونده میشه.
سلام
راجب این موقعیت جیک به شخصه زیاد غافلگیر نشدم.حدسیاتی او اویل داشتم که اون سوزان ربطی به ارتش انسانی داشته باشند.گرچه بنظر میاد سوزان قضیش متفاوت باشه. اون زمان فک میکردم جیک و سوزان رهبران ارتش باشن یا بشن.
هیچ وقت فکر نمیکردم بین کشته شدن اژدهای مادر و اومدن فرستاده چنین زمان طولانی فاصله باشه.الان که ارتباط جامعه اجنه و انسان ها را میبنیم واقعا به این موضوع پی میبرم ک فرمانروایی اجنه و داشتن حلقه واقعا برازنده فرمانروا بوده.حتی فرستاده هم بخاطر نژادش یعنی انسان بودن نمیتونسته چنین روابط و حکومتی را بسازه.که انسان ها و اجنه چنین روابط نسبتا صلح آمیزی داشته باشن.(فقط این وسط اصیل زاده ها همیشه کار را خراب میکنن)
فرمانروا واقعا جن بزرگی بوده و بخوبی حکومت کرده و کارهای بزرگی انجام داده.
یکی از سوالاتم یا کنجکاوی هام اینه ارتش افسانه ای انسان با چی سلاحی میجنگیدین و چه قابلیت هایی داشتن؟
یک سوال کلی هس که رابط ها چه کسایی از انسان ها هستن؟چه کسایی انتخاب میشن و چرا ؟ایا همه انسان ها جادو دارند؟و چه کسی یا کسانی رابط ها را انتخاب میکنند؟
منتظر جواب این سوالات در فصول اینده هستم
در مورد مرلین هم واسم جالب بودوکه یه رابط بوده .حتی میشه هری پاتر و دار دستش هم وارد این ارتش انسانی بشن که حداقل واس من جالب میشه.
در مورد انا و ملکه زیاد به نبودن هنری فکر نمیکردم ولی زیادم واسم غافلگیری بحساب نیومد.
یک چیزی که من از این فصل فهمیدم(و احتمالا بقیه دوستان)اینکه هنری باید تنها بار این سختی ها را به دوش بکشه و فقط مشکل ایتاش نیست و نبوده.
شاید اگر نظر منو بپرسن این تنهایی را تحت تاثیر تنهایی اراگون در وراثت بدونم.
حالا اینکه چرا باید تنها باشه حدسیاتی بسیار ضعیف واس خودم دارم ولی خب چون توسط اطلاعات پشتبانی نمیشن زیادی بهشون امید ندارم.
این حرفا بر این اساس میزنم که اولا زیاد با قدرت جادویی ملکه اشنایی ندارم و دوم با طلسمی که انجام داد:
فک نکنم کار ملکه درست بود که هویت اونا اشکار کنه.اولا اینکه هنری درخواست ملکه را رد کرد پس تفاوتی در جایگاهش ایجاد نمیشه پس بعد از اموزش به معبد میره.ممکنه اونجا کسایی باشن که بتونن روی طلسم های ملکه اثر بزارن.من میترسم از اینکه هویت هنری اشکار بشه.جدا از معبد احتمالش کمه که با افراد قدرتمند برخورد کنن(اصیل زاده ها که بعیده)ولی هنری هیچ وقت شانس نداشته.حتی رهگزر ممکنه به هویتش پی ببره.
نگرانی شدید ملکه را درک نمیکنم.مگر اینکه برادر سوم هم واقعا از کاری های ایتاش نگران هست هر چند اون از اینده خبر داره و میدونه چی میشه.
چطوریه که ایتاش با قول قراری که با پدرش داره باز ممکنه این قدر به هنری نزدیک بشه.همچین با عمل و رفتار شدید هنری
موافقم تا حالا تصورم از آرماندو که تازه خیلیم آلفای بزرگی بود یک آدم زرد رنگ سه متری بود
اصن اگه پنج متر باشه دستش به هنری که جن کامل نیست و جثه انسانی داره میرسه که مثلا گاهی دستشو بذاره رو شونش؟
(توی فصلای گذشته فکر میکنم اینکارو کرده بود)
یا مثلا اصلا صلاحش توی دستای هنری جا میشه؟ یادمه تو اولین برخوردشون (هنری و إرماندو) هنری گرز آرماندو رو استفاده کرد و یک تنه درختو پودر کرد. چطوری تو دستش جا شده؟
سلام میشه این ادرس دقیقاین حرف را بدین. کدوم صفحه از فصل ۳۸ این حرف زده شد.تشکر- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
در ضمن فک نکنم پدرش رابط باشه .چون از رابط شدن احتمالی جیک اینقدر خوشحال نمیشد
صفحه ۱۴ این جمله رو میگه .
از رابط شدن جیک خوشحال نمیشه ، بخاطر اینکه جیک برای آموزش به دنیای اجنه میره خوشحال میشه . تا اونجایی که من از داستان فهمیدم تا قبل از این رابط ها توی دنیای انسان ها آموزش میدیدن و بعد از اون اجنه ای که از طرف فرمانروا به دنیای انسان ها میومدن بهشون معموریت هایی میدادن تا توی دنیای انسان ها انجام بدن . اما اینبار رابط ها قراره به دنیای اجنه برای آموزش برن .
مگه توی فصل ۳۸ ملکه نگفت که استفاده دوباره از طلسم تغیر شکل عواقب جبران ناپزیری داره ؟ پس چرا اینجا از این طلسم دوباره استفاده کرد ؟
خوب دیگه آناهم درمورد اینکه هنری فرزند فرمانروا هست فهمید ، اگر همینجوری پیش بره احتمالا به زمانی میرسیم که همه دنیای اجنه میفهمن هنری کیه ولی خودش هنوز خبر نداره .
اصلا فکرشم نمیکردم پدر جیک هم یه رابط باشه . جیک چرا بعد از اینکه پدرش گفت :« امیدوارم بعد ازاینکه توی دنیای اجنه باهاشون رودرو میشی بازم بتونی دیونه بازی در بیاری .» انقدر خوشحال شد ؟ بخاطر اینکه میتونه به دنیای جدیدی بره و ماجراجویی داشته باشه خوشحال بود یااینکه میتونه هنری رو اونجا ببینه ؟
سلام
توی کتاب اول درمورد یک طلسم تغییر شکل استفاده کردیم که اون یه مورد خاص بود یه طلسم تغییر شکل بش نگیم بهتره شاید طلسم مخفی ساز برای اینکه میلسون بتونه بچش رو برا اولین بار ببینه و اون شب و هر سه نفر ریکا بئاتریس و ملکه کنارش بودن. اون طلسم به خاطر ماهیت مخفی کردن شخصیت و اینکه به صورت جادویی تصاویر و صحبت هایی که از فرد انجام می شد رو از ذهن فرد مورد نظر پاک می کرد تاثیر مخربی داشت و استفاده ازش خیلی سخته اما تغییر شکل الان ملکه تنها شبییه یه سراب بود یه وهم که طلسم که روی یه نفر اجرا میشه و تصور میکنه اون یه فرد دیگس نه روی خود ملکه و ایرادی از نظر جادویی نداره ولی مخفی سازی طلسم قبلی رو نداره و البته ایمن هستش.
پدر جیک رابط نیست میشه گفت که نه اون فرمانده جناه راست ارتش انسانیه خودش که توی فصل گفتش به زبون خودش و این شخصیت قطعا نمییتونه به راحتی وارد دنیای اجنه بشه و جیک هم به خاطر تصورات واهی که از دنیای فانتزی داره از رفتن به دنیای اجنه خوشحاله چون مثل هنری عشق فانتزیه ولی وقتی رفت و واقعیت های دنیا و سختی ها و روبرویی با مرگ رو حس کرد بعد به حرف پدرش میرسه که ببینم بازم میتونی بخندی بالا پایین بپری و اینکه قطعا از هنری هنوز تصویر واضحی ندارکه اونقدر بهش اشتیاق داشته باشه صرفا میدونه یه دوست بوده به اسم هنری ولی خوشحالیش بیشتر به خاطر موفقیت و رفتن به دنیای فانتزیه
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
اسپویل#
کسی که پیس آنا بود هنری بود؟ یا ملکه بود و به چهره هنری تغییر قیافه داده بود؟ حدس میزنم چاقو رو خود ملکه به آنا داده تا امتحانش کنه
برای سوزی چه اتفاقی میفته اون مثل جیک تا حایی که الآن دیدیم به نظر قدرتی نداره یا ما ندیدیم
شرایط انتخاب رابط ها چیه؟
رابط ها از اول قدرت بهشون به ارث میرسه یا همه انسان ها قدرتو دارن؟
اونی که پیش آنا بود قطعا ملکه بوده از اول و میخواسته اون رو تست کنه چون هیچ پسری اونقدر باحال نیست که اونطوری موهای دختره رو بشوره و صورتش رو دستمال بکشه و تازه جادوهایی که اونجا استفاده شد اصلا ماهیتشون به هنری نمیخورد هنری فقط فعلا چنتا جادوی خفن جلوی گردن کلفتا زده اونقدر اوستا نشده. همه انا روی هم ثابت میکنه که اون فرد از اول ملکه بوده نه هنری.
سوزی هم برنامه هایی براش دارم مثل همینکه میگفتین دائم دوستای انسانی هنری رو فراموش کردی و اونها رو حذف نکن و از اینا اونم به وقتش نقش خودش رو بازی میکنه.
توی ادامه داستان سیر حرکتی جیک میاد و مراحلی که طی میشه تا انتخاب بشه رو با هم میبینیم و یاد میگیریم در بارشون اونطور نمینویسم که یک ماه بعد جیک انتتخاب شد با هم جلو میریم و همه با هم شرایط و نحوه انتخابش رو میبینیم.
رابط ها انسان های ساده نیستن از ابتدای دوران همیشه موجودات جادویی با انسانها رابطه داشتن یا انسانها توی شرایط و مکانهایی زندگی کردن که رشته جادویی روی نژادشون کم کم تاثیر گذاشته و درونشون چشمه جادو رشد کرده برای انسانهای ساده این درصد و چشمه بسیار کمه و نمیتونن این مسیر رو برن مثل پدر جیک اما افرادی مثل ملکه ثونیا مرلین و اینها هر کدون پیشینه و شرایطی داشتن که چشمه جادویی درشون رشد کرده و میتونن شرایطش رو بدست بیارن
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
خب توی این فصل فقط اشاره شد که هنری به درخواست ملکه جواب رد داده اما نمیدونیم دقیقا چه اتفاقی افتاد.
آنا هم به لیست افراد ملکه پیوست اما خوب کار ملکه می تونه تأثیر عکس داشته باشه و بیشتر آیتاش رو دیوونه کنه.
از الآن دارم حدس می زنم که کی هنری و جک همدیگرو میبینن خب اگه جک برای آموزش رابط شدن به معبد بره این اتفاق می تونه اونجا بیفته.
خب تکلیف سوزان مشخصه یا با جک برای رابط بودن همراه میشه(البته من نمی دونم رابط ها دقیقا چطوری انتخاب میشن)یا به احتمال زیاد حافظش پاک میشه و برگدونده میشه.
میشه گفت آنا هم تبدیل به مهره ای برای بازی در این صفحه شطرنج شد باید ببینیم میتونه نقشش رو خوب بازی کنه یا نه.
هوم فقط باید ببینیم هنری به معبد میرسه تو این کتاب یا نه چون مسابقات هزاره در پیشه و هنری هم باید بره و نمیتونه واسته و در مورد بازیابی حافظه به نظرم به این شکل که شبییهش کنیم به استفاده از یه جادو یا ابزار جادویی و یهو کل حافظه برگرده از این شکل استفاده کردنش خوشم نمیاد روش های زیادی میشه استفاده کرد که بهترم باشه
موافقم تا حالا تصورم از آرماندو که تازه خیلیم آلفای بزرگی بود یک آدم زرد رنگ سه متری بود
اصن اگه پنج متر باشه دستش به هنری که جن کامل نیست و جثه انسانی داره میرسه که مثلا گاهی دستشو بذاره رو شونش؟
(توی فصلای گذشته فکر میکنم اینکارو کرده بود)یا مثلا اصلا صلاحش توی دستای هنری جا میشه؟ یادمه تو اولین برخوردشون (هنری و إرماندو) هنری گرز آرماندو رو استفاده کرد و یک تنه درختو پودر کرد. چطوری تو دستش جا شده؟
چندجا توی رمان میکه که نودل ها سه برابر انسان های معمولی هستن که میشه همون پنج متر تقریبا .
همونجوری که شما دست روی شونه بچه های فامیلتون که تا زانو هست میزارید ، آرماندو هم دست روی شونه هنری میزاره .
شما یه لیوان رو راحت توی دستاتون میگیرید ، مشکلی هم ندارید ، بعد این لیوان رو بدید به یه بچه اون هم میتونه لیوان رو توی دستش بگیره ، فقط برای اینکه دستش کاملا دور لیوان رو بگیره و مطمعا بشه ازدستش نمیوفته مجبوره لیوان رو با دو دست بگیره و توی اونجا هم گفته شده هنری بادو دست گرز رو دستش گرفته .
سلامراجب این موقعیت جیک به شخصه زیاد غافلگیر نشدم.حدسیاتی او اویل داشتم که اون سوزان ربطی به ارتش انسانی داشته باشند.گرچه بنظر میاد سوزان قضیش متفاوت باشه. اون زمان فک میکردم جیک و سوزان رهبران ارتش باشن یا بشن.
هیچ وقت فکر نمیکردم بین کشته شدن اژدهای مادر و اومدن فرستاده چنین زمان طولانی فاصله باشه.الان که ارتباط جامعه اجنه و انسان ها را میبنیم واقعا به این موضوع پی میبرم ک فرمانروایی اجنه و داشتن حلقه واقعا برازنده فرمانروا بوده.حتی فرستاده هم بخاطر نژادش یعنی انسان بودن نمیتونسته چنین روابط و حکومتی را بسازه.که انسان ها و اجنه چنین روابط نسبتا صلح آمیزی داشته باشن.(فقط این وسط اصیل زاده ها همیشه کار را خراب میکنن)
فرمانروا واقعا جن بزرگی بوده و بخوبی حکومت کرده و کارهای بزرگی انجام داده.یکی از سوالاتم یا کنجکاوی هام اینه ارتش افسانه ای انسان با چی سلاحی میجنگیدین و چه قابلیت هایی داشتن؟
یک سوال کلی هس که رابط ها چه کسایی از انسان ها هستن؟چه کسایی انتخاب میشن و چرا ؟ایا همه انسان ها جادو دارند؟و چه کسی یا کسانی رابط ها را انتخاب میکنند؟
منتظر جواب این سوالات در فصول اینده هستمدر مورد مرلین هم واسم جالب بودوکه یه رابط بوده .حتی میشه هری پاتر و دار دستش هم وارد این ارتش انسانی بشن که حداقل واس من جالب میشه.
در مورد انا و ملکه زیاد به نبودن هنری فکر نمیکردم ولی زیادم واسم غافلگیری بحساب نیومد.
یک چیزی که من از این فصل فهمیدم(و احتمالا بقیه دوستان)اینکه هنری باید تنها بار این سختی ها را به دوش بکشه و فقط مشکل ایتاش نیست و نبوده.
شاید اگر نظر منو بپرسن این تنهایی را تحت تاثیر تنهایی اراگون در وراثت بدونم.
حالا اینکه چرا باید تنها باشه حدسیاتی بسیار ضعیف واس خودم دارم ولی خب چون توسط اطلاعات پشتبانی نمیشن زیادی بهشون امید ندارم.این حرفا بر این اساس میزنم که اولا زیاد با قدرت جادویی ملکه اشنایی ندارم و دوم با طلسمی که انجام داد:
فک نکنم کار ملکه درست بود که هویت اونا اشکار کنه.اولا اینکه هنری درخواست ملکه را رد کرد پس تفاوتی در جایگاهش ایجاد نمیشه پس بعد از اموزش به معبد میره.ممکنه اونجا کسایی باشن که بتونن روی طلسم های ملکه اثر بزارن.من میترسم از اینکه هویت هنری اشکار بشه.جدا از معبد احتمالش کمه که با افراد قدرتمند برخورد کنن(اصیل زاده ها که بعیده)ولی هنری هیچ وقت شانس نداشته.حتی رهگزر ممکنه به هویتش پی ببره.نگرانی شدید ملکه را درک نمیکنم.مگر اینکه برادر سوم هم واقعا از کاری های ایتاش نگران هست هر چند اون از اینده خبر داره و میدونه چی میشه.
چطوریه که ایتاش با قول قراری که با پدرش داره باز ممکنه این قدر به هنری نزدیک بشه.همچین با عمل و رفتار شدید هنری
سلام و حالا پاسخ به دقیق ترین نکته بین داستان که هر پاسخ اشتباه از سمت من میتونه یه راز از داستان رو برای این دوستمون وا بنماید (قدم گذاشتن در میدان مین خخخخ)
در مورد سلاح انسانی در دوران مرلین سلاح رایج استفاده از تیر و کمان و شمشیر و نیزه بوده همینطور سوار نظام سنگینی که همراهشون داشتن(ادمخوار ها از اسب میترسن خخخخ لو دادن داستان^_^)
البته کسایی هم قطعا درشون بودم که از جادو استفاده میکردن مثل مرلین و دیگر جادوگران اون دوران.
سوال دومت رو در مورد رابط ها و چگونگی انتخاب و شرایط انتخابش توی سوال روسلا پاسخ دادم دوباره تایپش نمیکنم که به دیگر کارها برسیم.
خخخ مرلین به دورش میخوره ولی هری پاتر و نحوه و اجرای جادوهاشون اصلا به دورگه نمیخوره یکم جدید و سوسولین. هوممم
خخخ اتفاقا دلیل تنهایی هنری و دوریش از ایتاش یه چیز منطقی هست. و خواسته برادر سومه که از ماجرا خبر داره یه چیز دیگه اینکه دوستان گفتن که انا نباید در مرود ماهیت هنری میفهمید خب دستور برادر سوم بوده مگه یادتون نیست ملکه گفت امید وارم مثل دفعه قبل درست بگی اونجا که ملکه ارتشش رو سه روز کنار کوه نگه داشت به خاطر دستور برادر سوم الانم به دستور برادر سوم به انا گفت و نمیدونه چه تاثیری روی اینده داره اینها همش به اعتمادی هست که به اون فرد داره و طبق اینده بینی اون جلو میره.
خخخ اراگون و وراثت رو درسته من عاشقشم ولی امممم شاید هم درست بگی خودم که اینطور به نظرم نمیاد.
در مورد ایتاش و حضورش کنار هنری این رو فکر کنم گفتم که با تولد اون برادر سوم تونست راهی برای پش برد نقشه هاش پیدا کنه همینطور گفتم و شاید نگفتم که بعدا دوباره میگم اینده ایتاش مستقیما قابل دیدن نیست و.....
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
سلاااام
دیشب خوندم فصلو
جالب بود
یجا گفتی نودل الفا 5 متره!!!
یکم زیادی نبود؟
با بقیه قابل مقایسه نیستن اصلا
اممم نه نودل معمولی سه متره نودل الفا 5 متره خخخ هالکین برا خودشون.خخخ
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
موافقم تا حالا تصورم از آرماندو که تازه خیلیم آلفای بزرگی بود یک آدم زرد رنگ سه متری بود
اصن اگه پنج متر باشه دستش به هنری که جن کامل نیست و جثه انسانی داره میرسه که مثلا گاهی دستشو بذاره رو شونش؟
(توی فصلای گذشته فکر میکنم اینکارو کرده بود)یا مثلا اصلا صلاحش توی دستای هنری جا میشه؟ یادمه تو اولین برخوردشون (هنری و إرماندو) هنری گرز آرماندو رو استفاده کرد و یک تنه درختو پودر کرد. چطوری تو دستش جا شده؟
طفلک ارماندو زردک گرفته خخخ باور میکنی بعد این مدت من جزئیات برخی کاراکترام رو فراموش کردم الان گفتی زرد یادم اومد که چهره زرد و مثل شن صحرا با رگه هایی ترک خورده تشبیهشون کرده بودم مرسی ولی کوچیک نکن بچه های منو نودلای من گردن کلفتای دنیان خخخ
خب من همین الان زورم برسه یه تیر برقم میگیرم تو دستم هنری زورش میرسه لازم نیس دستاشو دور دستش ببنده!
و اممم شاید بعدا یه چند سانت متری تخفیف هم دادم :دی ولی نه زیاد:33:
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
چندجا توی رمان میکه که نودل ها سه برابر انسان های معمولی هستن که میشه همون پنج متر تقریبا .
همونجوری که شما دست روی شونه بچه های فامیلتون که تا زانو هست میزارید ، آرماندو هم دست روی شونه هنری میزاره .
شما یه لیوان رو راحت توی دستاتون میگیرید ، مشکلی هم ندارید ، بعد این لیوان رو بدید به یه بچه اون هم میتونه لیوان رو توی دستش بگیره ، فقط برای اینکه دستش کاملا دور لیوان رو بگیره و مطمعا بشه ازدستش نمیوفته مجبوره لیوان رو با دو دست بگیره و توی اونجا هم گفته شده هنری بادو دست گرز رو دستش گرفته .
عا بارکلا این توضیح درستشه!
رابط ها انسان های ساده نیستن از ابتدای دوران همیشه موجودات جادویی با انسانها رابطه داشتن یا انسانها توی شرایط و مکانهایی زندگی کردن که رشته جادویی روی نژادشون کم کم تاثیر گذاشته و درونشون چشمه جادو رشد کرده برای انسانهای ساده این درصد و چشمه بسیار کمه و نمیتونن این مسیر رو برن مثل پدر جیک اما افرادی مثل ملکه ثونیا مرلین و اینها هر کدون پیشینه و شرایطی داشتن که چشمه جادویی درشون رشد کرده و میتونن شرایطش رو بدست بیارن
امکان داره توانایی های جیک بخاطر نزدیکی به هنری فعال شده باشه ؟ اگر اینجوری باشه امکان داره بخاطر اینکه قدرت هاش پیش کسی مثل هنری فعال شده بتونه یکی مثل ریکا یا حتی قوی تر از اون بشه .
و کنجکاو شدم بدونم اون دارویی که برادر سوم داده بود ملکه که بدتش به آنا چی بود و چیکار میکرد . توی فصل آینده مشخص میشه اینمورد ؟
وقتی اون قسمت که گفتید آدمخوار ها از اسب میترسن رو خوندم یاد کاراموز رنجر افتادم . اونجاهم ارگال ها از اسب میترسیدن .
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
اهووووم
نودلای الفا 5 مترن!
موندم بیگرو که با معیار الفا هاهم غولی بوده واسه خودش
چند متره:41::21::65:
اینطور که گفته شده یک سرو گردن از الفاها بلند تره که با حسابی که من کردم بیگرو باید پنج مترو شست ، هفتاد سانت باشه .
امکان داره توانایی های جیک بخاطر نزدیکی به هنری فعال شده باشه ؟ اگر اینجوری باشه امکان داره بخاطر اینکه قدرت هاش پیش کسی مثل هنری فعال شده بتونه یکی مثل ریکا یا حتی قوی تر از اون بشه .و کنجکاو شدم بدونم اون دارویی که برادر سوم داده بود ملکه که بدتش به آنا چی بود و چیکار میکرد . توی فصل آینده مشخص میشه اینمورد ؟
وقتی اون قسمت که گفتید آدمخوار ها از اسب میترسن رو خوندم یاد کاراموز رنجر افتادم . اونجاهم ارگال ها از اسب میترسیدن .
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
اینطور که گفته شده یک سرو گردن از الفاها بلند تره که با حسابی که من کردم بیگرو باید پنج مترو شست ، هفتاد سانت باشه .
نکته بینی شما قابل تحسینه.همینطور اطلاعاتون از فصول گزشته.خوشحالم اینجور کسی اینجا فعالیت داره.واس بقیه هم مفیده.حداقل خودم.
چون ارماندو که دورگه هست از یه نودل الفا معمولی بزرگتره ولی بازم به بیگرو نمیرسه. نظرمن واس بیگرو یکم بیشتره
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
در مورد جیک هنری دقیقا منظورت چیه.موقع که انسان بودن هنری ظاهرا چیز خاصی نداشته و الان با هم نزدیک نیستن که بخاد تاثیر بگیره.متوجه نمیشم دقیقا منظورتون چیه
نظر شخصی من اینه کسی ریکا نمیشه.جیک زمانی میتونه با ریکا رقابت کنه که حداقل صاحب گنجینه ای چیزی بشه و خب برا اون خیلی زوده الان
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
سلام و حالا پاسخ به دقیق ترین نکته بین داستان که هر پاسخ اشتباه از سمت من میتونه یه راز از داستان رو برای این دوستمون وا بنماید (قدم گذاشتن در میدان مین خخخخ)
در مورد سلاح انسانی در دوران مرلین سلاح رایج استفاده از تیر و کمان و شمشیر و نیزه بوده همینطور سوار نظام سنگینی که همراهشون داشتن(ادمخوار ها از اسب میترسن خخخخ لو دادن داستان^_^)
البته کسایی هم قطعا درشون بودم که از جادو استفاده میکردن مثل مرلین و دیگر جادوگران اون دوران.
سوال دومت رو در مورد رابط ها و چگونگی انتخاب و شرایط انتخابش توی سوال روسلا پاسخ دادم دوباره تایپش نمیکنم که به دیگر کارها برسیم.
خخخ مرلین به دورش میخوره ولی هری پاتر و نحوه و اجرای جادوهاشون اصلا به دورگه نمیخوره یکم جدید و سوسولین. هوممم
خخخ اتفاقا دلیل تنهایی هنری و دوریش از ایتاش یه چیز منطقی هست. و خواسته برادر سومه که از ماجرا خبر داره یه چیز دیگه اینکه دوستان گفتن که انا نباید در مرود ماهیت هنری میفهمید خب دستور برادر سوم بوده مگه یادتون نیست ملکه گفت امید وارم مثل دفعه قبل درست بگی اونجا که ملکه ارتشش رو سه روز کنار کوه نگه داشت به خاطر دستور برادر سوم الانم به دستور برادر سوم به انا گفت و نمیدونه چه تاثیری روی اینده داره اینها همش به اعتمادی هست که به اون فرد داره و طبق اینده بینی اون جلو میره.
خخخ اراگون و وراثت رو درسته من عاشقشم ولی امممم شاید هم درست بگی خودم که اینطور به نظرم نمیاد.
در مورد ایتاش و حضورش کنار هنری این رو فکر کنم گفتم که با تولد اون برادر سوم تونست راهی برای پش برد نقشه هاش پیدا کنه همینطور گفتم و شاید نگفتم که بعدا دوباره میگم اینده ایتاش مستقیما قابل دیدن نیست و.....- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
اممم نه نودل معمولی سه متره نودل الفا 5 متره خخخ هالکین برا خودشون.خخخ
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
طفلک ارماندو زردک گرفته خخخ باور میکنی بعد این مدت من جزئیات برخی کاراکترام رو فراموش کردم الان گفتی زرد یادم اومد که چهره زرد و مثل شن صحرا با رگه هایی ترک خورده تشبیهشون کرده بودم مرسی ولی کوچیک نکن بچه های منو نودلای من گردن کلفتای دنیان خخخ
خب من همین الان زورم برسه یه تیر برقم میگیرم تو دستم هنری زورش میرسه لازم نیس دستاشو دور دستش ببنده!
و اممم شاید بعدا یه چند سانت متری تخفیف هم دادم :دی ولی نه زیاد:33:- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
عا بارکلا این توضیح درستشه!
مرسی از جوابت.واسم اطلاعات خوبی بود.مخصوصا خط های اخر.یجایی بکار میان
درباره تیر کمان واسم جاله که اجنه مشکلی نداشتن اینم احتمال بخاطر موقع وخیم اون زمان بود.
درباره هری پاتر اگ قرار باشه جادوگری توی ارتش انسانی باشه میشه از شخصیت های فیلم هری پاتر هم استفاده کرد.البته میشه مثل فن فیکشن جادوهاشو را ارتقا داد.در کل بنظرم اگ زمانی لشکر انسانی جادوگر خاست استفاده از این شخصیت ها میتوجه جالب باشه و همه اشنایی دارن باهشون
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
راستی حرف تغییر شکل شد.تو کتاب اول زمانی شوگا اومده پیش ثونیا برای بردن هنری میدونست اون ریکا هست؟
با به شکلی انسانیش نمیشناخت؟یا ثونیا هم از جادو استفاده کرده بود؟