Header Background day #16
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
492.6 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark, rasoulsss, A. M. D. R. Z. H and 103 people reacted
نقل‌قول
mosadonya2
(@mosadonya2)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 46
 

هنری به وسیله رهگذر می تونه جادو کنه و جادو کردنش توی چادر چیز عجیبی نیست.


   
herokhosro2, Batman, الهه آب and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
الهه آب
(@fateme12)
Honorable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 248
 

اگر ازبین هنری که توی چادر بود و اونیکه داشت بطرف کلبه میرفت قرار باشه یکیشون هنری واقعی باشه ، فکر کنم اونی که توی چادر بود واقعی بوده ، چون اول فصل نوشته شده هنری به طرف چادر های اردوگاه حرکت کرد ، پس اینکه هنری توی چادر واقعی باشه بنظرم منطقی تر میاد .جادو کردنش هم چیز عجیبی نیست ، اونطور که ارباب معبد گفت هنری هنوز جادو توی بدنش داره و چند بار هم توی شمال از جادوش استفاده کرد ، مثل موقعی که ارباب معبد آیتاش و گرگ تنها رو به معبد برد . و هنری توی این مدت رهگذر رو پیشش داشته ، امکان داره اون بهش بعضی از جادو هارو یاد داده باشه .
البته اول فصل نوشت که آیتاش روی زمین افتاد ، بنظرم اونموقع که آیتاش داشته روی زمین گریه میکرده ، هنری رفته پیش آنا و بعد که آنا چاقو رو توی بدنش فرو کرد هنری به طرف کلبه حرکت کرد و آیتاش که تونسته بوده خودش رو کنترل کنه به طرف کلبه حرکت کرده تا هنری رو برای بار آخر ببینه .
و من فکر نمیکنم آنا مرده باشه چون چاقویی که هنری بهش داد تزئینی بوده و اینجور چاقو ها معمولا کند هستند و فقط برای خوشگلی هستند .


   
paradise, Hacker, Dark lord and 2 people reacted
پاسخنقل‌قول
herokhosro2
(@herokhosro2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 68
 

یک جسم هر چقدرم تزئینی باشه وقتی داخل قلب فرو بره شخص میمیره... توی داستانم گفت داخل قلبش فرو کرده...
من تو این فکرم که اگه شخص داخل چادر خود هنری بوده، بعد از اینکه از آیتاش فاصله گرفته چرا باید بیاد داخل چادر و با آنا تجدید پیمان کنه و ازش بخواد تصمیمشو بگیره. اصلا بعد فاصله گرفتن از آیتاش وضعیت روحی مناسبی داشته که بخواد بیاد پیش آنا؟ اصلا توی اون وضعیت یادش میوفته که برده ای هم به اسم آنا داره؟ اگه آره انگیزه ش چی بوده که انقدر مهم بوده که توی اون شرایط بیاد پیشش؟


   
پاسخنقل‌قول
grrimm.com2
(@grrimm-com2)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 7
 

سلام وباعرض تشکر لطفازمان گذاشتن فصل هاروکمترکنید


   
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

امیررضا;39945:
سلام وباعرض تشکر لطفازمان گذاشتن فصل هاروکمترکنید

سلام
متاسفانه مشغله زندگی اجازه ان کار رو به ادم نمیده. قبلا هر هفته ارسال داشتیم بدون وقفه ولی الان به خاطر مشغله بد جور گرفتار شدم و ساعت هایی که میتونم بنویسم به کمترین حد خودش رسیده شاید در طول روز یک ساعت


   
Hacker, Dark lord, الهه آب and 3 people reacted
پاسخنقل‌قول
الهه آب
(@fateme12)
Honorable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 248
 

khosrohkh;39941:
یک جسم هر چقدرم تزئینی باشه وقتی داخل قلب فرو بره شخص میمیره... توی داستانم گفت داخل قلبش فرو کرده...
من تو این فکرم که اگه شخص داخل چادر خود هنری بوده، بعد از اینکه از آیتاش فاصله گرفته چرا باید بیاد داخل چادر و با آنا تجدید پیمان کنه و ازش بخواد تصمیمشو بگیره. اصلا بعد فاصله گرفتن از آیتاش وضعیت روحی مناسبی داشته که بخواد بیاد پیش آنا؟ اصلا توی اون وضعیت یادش میوفته که برده ای هم به اسم آنا داره؟ اگه آره انگیزه ش چی بوده که انقدر مهم بوده که توی اون شرایط بیاد پیشش؟

قلب هم خوب حفاظ داره الکی که نیست ، امکان داره چاقو اصلا به قلبش نخورده باشه ، فقط به طرف قلبش نشانه گرفته چاقورو و فرو کرده به سینش . احتمال داره اونقدری زور نداشته باشه که بخواد چاقویی که هنری بهش داده رو به قلبش برسونه . شاید فقط بیهوش شده باشه .
شاید میخواسته یه هواس پرتی برای خودش درست کنه که آیتاش و ملاقاتش با اون رو فراموش کنه ، شاید برای همین بوده که اومده پیش آنا .


   
Hacker, Batman, AmbrellA and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 454
 

یادمه تو کارتون یا همون انیمیشن سندباد ۲۰۰۷ موقعی میخاستن سند باد را با شمشیر سرشو بزنن یهو پودر شد شمشیر.حالا دلیلش مهم نیست .من همچین تصوری دارم از این چاقو خوردن آنا.با استفاده از جادو اتفاق غیر ممکنی بنظر نمیاد


   
پاسخنقل‌قول
eregon2
(@eregon2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 83
 

با سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده عزیز
خواهشی از خدمتتون داشتم اگه امکانش هستش نسخه ایپاب کتاب اول و دوم رو تا جایی که نوشته شده بزارید


   
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  
پنجاهمین فصل از کتاب دوم دورگه بر روی سایت اپلود شد
منتظر نظرات شما هستم.
(برچسب اسپویل فراموش نشود در 24 ساعت اول)

   
Athena97, eregon2, Batman and 3 people reacted
پاسخنقل‌قول
arashsohrabi1972
(@arashsohrabi1972)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 232
 

زدم دانلود بعد خوندن نظر میدم


   
پاسخنقل‌قول
Batman
(@batman)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 94
 

پارت اول احتمالا میره برای جلد سوم.ملکه درخواست عجیبی از انا می خواست ولی نباید بهش میگفت.کاش به جواب هنری به ملکه رو در مورد فرزند خواندگی می پرداختی .این فصل داره جدیدی رو برای فصلهای اینده پیش میگیره.موفق باشی


   
پاسخنقل‌قول
Ahmade
(@ahmade)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 13
 

اسپویل
عجب نصف حدسم درست بود در مورد پارت قبل
این پارت حالمو بد کرد بدبختی عجیبی حس کردم این که هنری چه قدر موجود بدبختیه اون از دختری که ولش کرد اون از مادری که تمام سال های عمرش ولش کرده اون از مادرخونده ای که فرقی با مادرش نداره اون از خواهری که بدتر از همشونه از تمام جهات هنری موجود بدبختیه از دوستایی که بهش با دستور ملکه خیانت کردن ظلمی که در مورد این پسر شده خیلی زیاده ظلمی که از طرف مادرش و خواهرش بهش میشه امیدوارم زمانی که فهمید کیه و زمانی که برای قضاوت دیگران میخواست تصمیم بگیره همه اونایی که بهش ظلم کردن رو مجازات کنه مجازاتی که از هر عذابی بدتر باشه
این فصلم مثل همه فصلا عالی
فکر کنم خیلی احساساتی شدم:102:

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

سر برادر سوم رو هم بزنه و یه تئوری جالب به ذهنم اومد میشه مثلا یه قیم جادویی باشه که هنری برای انتقام از مادر و خواهرش و کلا هر کی بهش بدی کرده بخوره بعد بره با برادر اول متحد بشه:21::63::19:

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

سر برادر سوم رو هم بزنه و یه تئوری جالب به ذهنم اومد میشه مثلا یه قیم جادویی باشه که هنری برای انتقام از مادر و خواهرش و کلا هر کی بهش بدی کرده بخوره بعد بره با برادر اول متحد بشه:21::63::19:


   
Athena97, الهه آب, Batman and 2 people reacted
پاسخنقل‌قول
IBEe
 IBEe
(@eebi)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 179
 

داستان واقعا عالی بود و جذاب
جیک هم که به داستان برگشت و اونم یه معما با خودش داره
میلسون هم واقعا در جادو خوبه
دلم هم برا ایتاش سوخت

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

بیشتر این فصل به جیک اختصاص داده شده بود و رابطه اونو با اجنه شفاف سازی کرده بودن.
یه سوال برام بوجود اومد در این فصل
برا چی انسانها باید یه راه بی دردسر میخوان پیدا کنن و به دنیایی بیان که همه ازشون متنفرن و قبلنا اونارو برده خودشون کردن


   
Batman and AmbrellA reacted
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

EEBI;39970:
داستان واقعا عالی بود و جذاب
جیک هم که به داستان برگشت و اونم یه معما با خودش داره
میلسون هم واقعا در جادو خوبه
دلم هم برا ایتاش سوخت

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

بیشتر این فصل به جیک اختصاص داده شده بود و رابطه اونو با اجنه شفاف سازی کرده بودن.
یه سوال برام بوجود اومد در این فصل
برا چی انسانها باید یه راه بی دردسر میخوان پیدا کنن و به دنیایی بیان که همه ازشون متنفرن و قبلنا اونارو برده خودشون کردن

وجود افسانه چشمه اب حیات ککافی نیس؟
یا کنجکاوی که توی یه سرزمین جدید زندگی کنن همیشه اگر چیزی رو از دست بچه ای دور نگه داری بیشتر تشنه بدست اوردنش میشه.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

EEBI;39970:
داستان واقعا عالی بود و جذاب
جیک هم که به داستان برگشت و اونم یه معما با خودش داره
میلسون هم واقعا در جادو خوبه
دلم هم برا ایتاش سوخت

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

بیشتر این فصل به جیک اختصاص داده شده بود و رابطه اونو با اجنه شفاف سازی کرده بودن.
یه سوال برام بوجود اومد در این فصل
برا چی انسانها باید یه راه بی دردسر میخوان پیدا کنن و به دنیایی بیان که همه ازشون متنفرن و قبلنا اونارو برده خودشون کردن

وجود افسانه چشمه اب حیات ککافی نیس؟
یا کنجکاوی که توی یه سرزمین جدید زندگی کنن همیشه اگر چیزی رو از دست بچه ای دور نگه داری بیشتر تشنه بدست اوردنش میشه.


   
IBEe, الهه آب, Batman and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
herokhosro2
(@herokhosro2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 68
 

چرا این فصل اینقدر معرکه بود!!!!
کلی حال کردم دمت گرم
واقعا قلمت روون و خوب شده!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

Ahmade;39969:
اسپویل
عجب نصف حدسم درست بود در مورد پارت قبل
این پارت حالمو بد کرد بدبختی عجیبی حس کردم این که هنری چه قدر موجود بدبختیه اون از دختری که ولش کرد اون از مادری که تمام سال های عمرش ولش کرده اون از مادرخونده ای که فرقی با مادرش نداره اون از خواهری که بدتر از همشونه از تمام جهات هنری موجود بدبختیه از دوستایی که بهش با دستور ملکه خیانت کردن ظلمی که در مورد این پسر شده خیلی زیاده ظلمی که از طرف مادرش و خواهرش بهش میشه امیدوارم زمانی که فهمید کیه و زمانی که برای قضاوت دیگران میخواست تصمیم بگیره همه اونایی که بهش ظلم کردن رو مجازات کنه مجازاتی که از هر عذابی بدتر باشه
این فصلم مثل همه فصلا عالی
فکر کنم خیلی احساساتی شدم:102:

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

سر برادر سوم رو هم بزنه و یه تئوری جالب به ذهنم اومد میشه مثلا یه قیم جادویی باشه که هنری برای انتقام از مادر و خواهرش و کلا هر کی بهش بدی کرده بخوره بعد بره با برادر اول متحد بشه:21::63::19:

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

سر برادر سوم رو هم بزنه و یه تئوری جالب به ذهنم اومد میشه مثلا یه قیم جادویی باشه که هنری برای انتقام از مادر و خواهرش و کلا هر کی بهش بدی کرده بخوره بعد بره با برادر اول متحد بشه:21::63::19:

بر خلاف شما من تا این حد حس نکردم هنری موجود بدبختیه
کلی قدرتمنده و سرشناس هم شده و چند تا هم متحد قدرتمند داره
اگه داستان قرار بوده هنری رو بدبخت نشون بده به نظرم اصلا نویسنده نتونسته خوب این موضوع رو نشون بده (معذرت امید)
ظلم هم اگه بهش شده بخاطر جاه طلبی یا منافع شخصی ملکه و بئاتریس و آیتاش نبوده و رفتار بدی هم باهاش نداشتن.
رفتار بدی هم باهاش نداشتن، با احترام و حتی دلسوزانه باهاش رفتار کردن. آیتاش هم از دید هنری یهو غیبش زد. هنری که اینقدر عاشقش بود و بهش ایمان داشت با خودش فکر نکرده که شاید مشکلی براش پیش اومده یا دلیلی وجود داشته؟


   
paradise, Athena97, الهه آب and 2 people reacted
پاسخنقل‌قول
صفحه 171 / 210
اشتراک: