داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

بابا چی شد فصل مردیم از خماری

امید جان داداش یکشنبه شد تایپت تموم نشد
همه چشم انتظارن

نقل قول از نویسنده:
دوستان شرمنده از اینکه نشد به قولم عمل کنم دچار یه مشکل پیش بینی نشده حاد شدم که کل سیستم زندگی و برنامه ریزی هام رو به هم ریخته ایشاا... وقتی حل شد جبران میکنم

ایشاالله زود حل میشه

DARK LORD;39156:
نقل قول از نویسنده:
دوستان شرمنده از اینکه نشد به قولم عمل کنم دچار یه مشکل پیش بینی نشده حاد شدم که کل سیستم زندگی و برنامه ریزی هام رو به هم ریخته ایشاا... وقتی حل شد جبران میکنم

ایشاالله مشکلاتت زود حل بشه ما منتظر فصل های جدیدت میمونیم:1:

سلام به همه.
اول از همه بگم که انشاالله مشکلات همه بچه ها حل بشه.

یه سوال از آقا امید دارم؛ اونم اینکه تا پایان داستان چند فصل مونده؟
قبلا یادمه گفته بودی برای عید این جلد تموم میشه و اول تابستون میری برای جلد بعدی.

من هنوز چند فصل آخر رو نخوندم و منتظرم ببینم کی تموم میشه که همه رو پشت سر هم بخونم.

amir;39169:
سلام به همه.
اول از همه بگم که انشاالله مشکلات همه بچه ها حل بشه.

یه سوال از آقا امید دارم؛ اونم اینکه تا پایان داستان چند فصل مونده؟
قبلا یادمه گفته بودی برای عید این جلد تموم میشه و اول تابستون میری برای جلد بعدی.

من هنوز چند فصل آخر رو نخوندم و منتظرم ببینم کی تموم میشه که همه رو پشت سر هم بخونم.

سلام
واقعا بگم خودمم نمیدونم کم بی راه نگفتم اتفاقاتی که توی داستان برنامه ریزی کرده بودم طبق برنامه داره جلو میره اما این وسط انقدر کشش ماجرا ها زیاد شده که نمیدونم بین این اتفاق و اتفاق بعدی ممکنه یه فصل باشه یا 3 فصل هدفم این بود که تا عید تمومش کنم که می شد هم اما وقتی نبرد بزرگ شروع شد دیگه نتونستم ولش کنم این سفر به شمال خیلی کشش از خودش نشون داد و دلم نیومد ولش کنم اما میتونم بگم ده درصد اخر داستان مونده که باید با یه جمع بندی کوچیک کتاب دووم رو ببندم و سعیم رو میکنم که با دقت زیاد هم این کار رو بکنم که پایان هیجان انگیزی از اب در بیاد.

AmbrellA;39170:
سلام
واقعا بگم خودمم نمیدونم کم بی راه نگفتم اتفاقاتی که توی داستان برنامه ریزی کرده بودم طبق برنامه داره جلو میره اما این وسط انقدر کشش ماجرا ها زیاد شده که نمیدونم بین این اتفاق و اتفاق بعدی ممکنه یه فصل باشه یا 3 فصل هدفم این بود که تا عید تمومش کنم که می شد هم اما وقتی نبرد بزرگ شروع شد دیگه نتونستم ولش کنم این سفر به شمال خیلی کشش از خودش نشون داد و دلم نیومد ولش کنم اما میتونم بگم ده درصد اخر داستان مونده که باید با یه جمع بندی کوچیک کتاب دووم رو ببندم و سعیم رو میکنم که با دقت زیاد هم این کار رو بکنم که پایان هیجان انگیزی از اب در بیاد.

سلام اقا امید, خب جای اینکه تعدادفصلها طولانی بشن تعداد صفحات رو طولانی کنی بهتره ها,,حتما نیاز نیس زمانیکه داری فصل رو مینویسی به یه قسمت هیجانی که رسیدی فصل رو تموم کنی,ب اون قسمت ک رسیدی ادامه بده و توی ی حرکت مهم دیگه فصل رو تموم کن,این مدلی حداقل تعدادصفحات هم طولانیتر میشه و میتونی توی چندفصل کنترل شده این جلدرو پایان بدی,اینجوری یه صفایی هم ب مخاطبها میدی:(s1204):
خدا خیرت بده حتما روش فک کن, پیشنهاد خیلی خوبیه هاااااا,, اول سال جدید دعای خیرمخاطبهات هم بدرقه ی زندگیت میشه, :vv1:

سلام
امیدوارم مشکلات همه به خیر و خوشی حل شود . از خواندن این داستان جالب و پر کشش تا اینجا بی نهایت لذت بردم و مطمئن هستم کشور ما با داشتن چنین استعدادهایی در زمینه داستان نویسی در آینده حرفهای زیادی برای گفتن خواهد داشت .

M,baran;39172:
سلام اقا امید, خب جای اینکه تعدادفصلها طولانی بشن تعداد صفحات رو طولانی کنی بهتره ها,,حتما نیاز نیس زمانیکه داری فصل رو مینویسی به یه قسمت هیجانی که رسیدی فصل رو تموم کنی,ب اون قسمت ک رسیدی ادامه بده و توی ی حرکت مهم دیگه فصل رو تموم کن,این مدلی حداقل تعدادصفحات هم طولانیتر میشه و میتونی توی چندفصل کنترل شده این جلدرو پایان بدی,اینجوری یه صفایی هم ب مخاطبها میدی:(s1204):
خدا خیرت بده حتما روش فک کن, پیشنهاد خیلی خوبیه هاااااا,, اول سال جدید دعای خیرمخاطبهات هم بدرقه ی زندگیت میشه, :vv1:

من هم با نظر شما موافقم اضافه کردن به صفحه ها خیلی خوبه تا فصل های طولانی بخصوص که قراره از فصل 43به بعد قراره امتیازی بشه

danyal;39142:
بابا چی شد فصل مردیم از خماری

اون جمله معروف که میگه "شاید این جمعه بیابد ؛ شاید." جاش دقیقا همینجاست :onion055:

امیدوارم زود مشکلت حل بشه موفق باشی

سلام وباعرض تشکربابت رمان زیباوجالب شما می خواستم بدونم فصل بعدی کی قرارمیگیره درسایت

همچنان منتظریییییییییییمممممممممممم هاااااااااااااا امید جان داداش