مقدمه: | دانلود |
فصل اول | دانلود |
فصل دوم | دانلود |
فصل سوم«ویراست شده» | دانلود |
فصل چهارم«منتشر شد» | دانلود |
فصل پنجم | دانلود |
فصل ششم | دانلود |
فصل هفتم | دانلود |
فصل هشتم | دانلود |
درود دوستان .همونطور که گفته بودم این داستان مستقل نواده اژدها هست و هر وقت وقت داشته باشم فصل هارو مینویسم.
برای دانلود فصول کلیک کنید.
فصل قشنگی بود . فقط این جک مگه توی خونه عموش بیهوش نشد و داداشه با سربازا به قصر نرفتن ؟ پس چطور شد این جک یهو موقعی که تله گذاشته بودن همراه برادره و عموهه بود ؟
سلام و درود بر شما. خیلی ممنون که فصل جدید رو خوندین.
حرف شما صحیحه و از سوالایی هست که انتظارشونو داشتم بپرسید. خب راستش اگر بخوام اینجا توضیح بدم که نمیشه ولی تو فصل هفتم و هشتم یه توضیحاتی ارایه میدم .
بازم متشکرم.
سلام یادم رفت نظر بدم
فصل قشنگی بود. اما فک کنم اگه نقد کنم بیشتر خوشت بیاد:21:
۱. شاید از قصد بوده و میخوای بعدا توضیح بدی اما میتونستی لحظه ی گرفته شدن جک رو توضیح بدی ولی احتمال میدم یه دلیلی چیزی باشه که نگفتی.
در مورد قلمت که هی داره بهتر و بهتر میشه اما بازم جای پیشرفت هنوز هست.
مثلا تو زندان باید احساسات جک رو بیشتر توضیح میدادی.
حالا اگه گیج بود توضیح میدادی که هنوز گیجه.
اگه عصبانی لود که احتمالا همین باشه باید بیشتر عصبانیتش رو توضیح میدادی. زمانی که داره اتفاقات رو یادآوری میکنه خب احساساتم میگفتی خیلی بهتر میشد.
۲. فضای داستان رو انگار یادت رفت توصیف کنی.
۳. همین چند صفحه رو میتونستی با توصیفات بیشتر طولانی تر و قشنگ تر بکنی و بیشتر روش مانور بدی. البته این مشکلات واسه خودمم هست ولی آدم راحت میتونه از بقیه غلط غولوط بگیره.:21:
راستی حالا اینارو ولش. فصل بعدو کی میزاری::54:::21:
من فقط نصف مقدمه رو تا الان خوندم (من کلا این جوری نمیتونم نقد کنم و نظر بدم راجبه داستان ؛ من بخش بخش و صفحه به صفحه میخونم و نظر میدم (واسه همینه که داخل سایت کمتر چیزی میگم ؛ و بیشتر داخل تلگرام حرف میزنم با بچه ها برای داستان) و به همه اونایی هم که تا الان صحبت کردم راجب داستانشون گفتم که من از داستان تعریف نمیکنم ؛ اون تعریف رو بقیه هم میتونن انجام بدن ؛ من فقط نقاط ضعف رو میگم)
اولین چیز این که فصل ها خیلی خیلی کوتاه هستن.
خیلی سریع اتفاقات رو میبری جلو و توصیف نمیکنی ؛ همون نصف مقدمه ای که من خوندم رو میشد به راحت 20 - 30 صفحه نوشت براش ولی تو داخل چند صفحه خلاصش کردی ؛ باید روی قلمت هم یه کم کار کنی ؛ روش نوشتنت بد نیست ولی بعضی جاها متن میگه که من یه اماتور هستم و دارم یاد میگیرم ، همچنین همونجور که گفتم باید روی فضا سازی ؛ توصیفات کار کنی ؛ مثلا میتونستی برای قسمت هایی از موهای شخصیت های اصلی که رنگ متفاوت دارن توضیح بدی ؛ که چه میزان هستن ؛ حتی میتونیستی تفاوتی داخلشون ایجاد کنی (یکی به میزانی کمی رنگ متفاوت داشته باشه ؛ یکی بیشتر) میتونستی از دلیل این که این جور نوزاد ها رو میکشتن بگی ؛ میتونستی یه خرافه رو بگی که بر اساس اون مردم به این باور رسیده بودن یا میتونستی یه چن تا نمونه بگی که افرادی با این مشخصات باعث جنگ ؛ قتل عام ؛ به بردگی کشیدن مردم ؛ و.... شدن و مردم به این باور رسیدن که هر کس این خصلت ظاهری رو داشته باشه ؛ باعث بدبختی مردم میشه و.....
میتونستی زندگی این دو تا شخصیت رو با دور تند توصیف کنی (رفتن فالان جا ؛ کار پیدا کردن ؛ از فلان دختر که شغل پدرش فلان بوده خوششون اومده یا داخل بازار یا محل کار یا داخل شهر یا هر جای دیگه اون دختر رو دیدن ؛ جواب رد گرفتن ؛ پدر دختره گفته تا به مقام یا شهرتی نرسی اجازه نمیدم و این حرف باعث شده عزم رو جزم کنن و تلاش رو زیاد کنن و به جایی برسه یا میتونی دختر مورد عالقه رو بکشی و برای گرفتن انتقام شخصیت باید به قدرت و نفوذ بالای دست پیدا کنه و... ؛ بعد این ؛ داخل زمینه توانایی هاشون و در زمینه کار و ارتباطشون با مردم و شهرتی که میدا کردن رو میگفتی و.....)
گفتم که من نمیتونم کل فصل رو بخونم و بعد نقد کنم (بقیه ممکنه این کار رو کنن ولی من به شخصه این جور نیستم) این رو هم الان گفتم چون فک کردم باید حداقل یه چیزی برای داستانت گفته باشم که به کارت باید.
پیروز و موفق باشی:53:
سلام
ببخشید که یه مدتی پیدام نبود.
ایم فصل ششم رو خودنم، یکم رفت رو مخم. چون من اساسا از قسمتای زندانی و گروگانگیزی و این ماجراها خوشم میاد 🙂
بعدم که اون دختره رو وادر ماجرا کردی که نور علی نور شد. اما مشکل همیشگیت اذیت می کرد:«صحنه سازی» نه تنها صحنه سازی بلکه دیالوگای بخش آخر تو ذوق می زد.
فصل ششم واقعا کشش طولانی تر شدن رو داشت و می تونست یه برگ برنده باشه واست. میتونستی یه نکاتیو درباره دختره یه ججورِ مبهمی فاش کنی که تعلیق و سوال ایجاد بشه. یا اینکه می تونستی این وسط یکمی شخصیت پردازیو اینای جک و دختره رو بهتر کنی. تا حالا نکات زیادی از شخصیت جک فاش نشده
همینپنکته:چون گفتی تعریف خوشت نمیاد نکات مثبتو نگفتما. وگرنه نکته خوب زیاد داشت:) )
پانویس:الان خلاصه داستانتو خوندم و اینو ویرایش کردم:خلاصه داستان خیلی ناجور هویت دختره رو لو داد. می تونستی به جاش بگی : با اسیر شدن ........ فلان شد(یه توصیف دیگه واسش به کار میبردی. مثلا جواهری از دراکولاها(مثلا))
سلام عرض میکنم . متاسفانه بدلیل امتحانات یه ذره تو فصل دهی تعویق ایجاد میشه و ممکنه هر چند هفته یکبار فصل جدید رو ببینید. فصل هفتم نوشته شده و به زودی قرارش میدم فصل هشتم رو هم انشاالله یا اواسط اردیبهشت میزارم و یا اگر جور نشد پس از اینکه امتحانام تموم شد هشت و نه و ده رو با هم میزارم.
مرسی از دوستانی که داستان رو دنبال میکنند و نظر میدن.
با تشکر
سلام عرض میکنم . متاسفانه بدلیل امتحانات یه ذره تو فصل دهی تعویق ایجاد میشه و ممکنه هر چند هفته یکبار فصل جدید رو ببینید. فصل هفتم نوشته شده و به زودی قرارش میدم فصل هشتم رو هم انشاالله یا اواسط اردیبهشت میزارم و یا اگر جور نشد پس از اینکه امتحانام تموم شد هشت و نه و ده رو با هم میزارم.
مرسی از دوستانی که داستان رو دنبال میکنند و نظر میدن.با تشکر
خیلی ممنون که انقدر به امتحانات و درس خوندن ما امیت میدی.
راستی، توروخدا اون خلاصه رو عوض کن. واقعا رفته رو مخم.
چرا جک از دختره نمیپرسه کیه ؟
خوب شد وزیرارو میخوان اعدام کنن ، حقشونه . اونم که فرار کرد مهم نیست ، اصلا بهتر که فرار کرد ، جک بعدا به صورت دردناک تری میکشتش .
سلامیه نکته ای بگم؟ خیلی گیج شدم. هر جمله رو باید دوبار می خوندم تا بفهمم و تو ذهنم دنبالش کنم. داستان خیلی باعث پاتی وار شده بود و از یه جا به جای دیگه می پرید در کل...
اول نکات مثبت: قسمت دیدار آدولف و وقتی خوب بود و به شخصیت پردازی آدولف هم خوب رسیدگی کردی. قسمت نظری که جک راجع به دختره داشتم خوب بود چون آدم احساس می کرد واقعا انسانها و وجود داره جک. فقط ایکاش توضیح میدانی سختیتی تو زندانشو و اینکه چه اتفاقی افتاد در طول زندانی بودنش و اینکه احساسات جکو بهتر توصیف می کردی.
راستی... فردریک کی بوت؟ من این یادم رفته بود
ببین یه مشکلی ک داره داستان آینه که شخصیتها می پرن وسط و کمکم آدم یادش میره کی به کیه. حتی منی که اسم همه شخصیتهای هری پاتر و گروه شون و همه فردای بازی تاج و تخت و حفظم قاطی می کنم. اصن امکان داره وسط هری پاتر بگی اههههه این فلانی دیگه کیه؟ نه. چون شخصیتها نمی پرن وسط
بعد...انگار وقفه بین دو فصل باعث شد بین افکارتم وقفه ایجاد بشه و اصلا پشت سر هم نباشد.
دیگه همین...
فقط یه نکته: از شخصیت پردازی کیتی به شدت خوشم اومد. آگه جای تو بودم یه کاری می کردم اگه کسی به جز آدولف بهش بانوی شب نگه عصبانی بشه:)
نکته: این پانویسا خیلی رو مخه
منتظریم