|
فرار از سرنوشت نیازمند اراده ای پولادین است. گاه نیازهایی وجود دارند که مانند بندی نامرئی فرد را وادار میکنند تا به سوی ناشناخته ها قدم بردارد. میدانم که راهی که انتخاب کرده ام تنها به یک نقطه ختم خواهد شد. اما دیگر اهمیتی ندارد. اندوهی که بر شانه هایم سنگینی میکند باعث ضعفم نخواهد شد.بلکه اراده ام را برای آنچه که میخواهم تقویت خواهد کرد.آتشی که در درونم شعله ور است به سادگی خاموش نمیشود.من در مسیر رسیدن به آنچه که میخواهم تنها هستم.تنها تر از هر زمان دیگری و اینک نوبت من است تا سرنوشت را به بازی بگیرم. |
فصل اول تا پنجم | ( نسخه ویرایش شده - دانلود آزاد)لینک دانلود |
فصل ششم
فصل ششم کلمه عبور: bookpage
فصل هفتم
فصل هفتم کلمه عبور BookPage
فصل هشتم
فصل هشتم کلمه عبور: bookpage
فصل نهم
فصل نه .کلمه عبور: bookpage
فصل دهم
فصل ده
فصل یازدهم
فصل یازده
فصل دوازده
فصل دوازده
توجه: من نظر همه بچه ها رو خوندم؛ منتهی دو سه باری که جواب می خواستم بدم ولی به دلیل چند تا مشکل کل جواب هام پرید و چون جدیدا من آدم بی حوصله ای شدم دیگه حس نوشتن نداشتم ولی سعی می کنم تا آخر هفته جواب بدم. این دم عیدی بقدری شلوغ شده سرم که دقیقه نود فصل میدم مهرنوش پس اگه کم و کاستی دیدید مشکل از سمت من هست که وقت لازم رو ندارم. ممنون
فصل سیزدهم: |
اقا سینا خواهشن فصل جدید رو بذار
دوستان در نظر داشته باشید که نویسنده احتمالا متاحل و سر کار میره و زندگی سخت و مشکلات اقتصادی این روزهای مملکت باعث شده تلاش ها ده برابر بشه شاید از پس مشکلات بر بیان و واقعا واقعا میگم شرایط زندگی یه فرد که وارد زندگی شده و زیر فشار هست رو درک کنید. ییه فرد متاحل و بزرگسال سر کاره یه شیفت یا دوشیفت بعدم باید به خونه و زندگی برسه و اگر وقت کنه یه ساعت استراحت کنه و این ها رو که کنار بزاریم اگر وقت پیدا بشه بتونه چند صفحه بنویسه چون تو این کشور که نویسندگی شغل محصوب نمیشه که طرف بتونه خرج زندگیش رو بده که تمام وقت اینجا به شما دوستان جوابگو باشن. همینکه میان و نوشته هاشون رو میزارن اینجا باید خیلی هم قدرشون رو بدونیم که از وقت زن و بچش و زندگیش میزنه و مینویسه شما بودین این کارو میکردین به خاطر هیچ؟
عزیز تا با اصل گفته هات موافقم اما چیزی که میگی یه جاهاییش غیر منطقیه
قبول سینا شاید وقت نکرده داستان رو بنویسه یا وقت نشده داستان ادیت شه یا هر مشکلی پیش اومده
ارایه داستان رو تا حدودی متوقف کرده اما بحث این نیست که بگم سینا باید حتما فصل بده یا مجبوره به همه ی کامنتا جواب بده چون هیچ مسولیتی اون رو مجبور به این کار نمیکنه
وسیله اصلی ارتباطی یه نویسنده با خواننده هاش همون نوشته هاشه و نه چیز بیشتر
اما مشکل اینجاست که فقط سینا نیست که تو زندگی مشغله داره بقیه هم زنده اند پس بطبع یه سری مشکلات حالا کوچیک یا بزرگ هست که باهاش سرو کله بزنن
و همشون بدون شک به این داستان علاقه مندن حالا چه اونایی که کامنت میدن چه اونایی که فقط دانلود میکنن و وقتی اینجوری تو بی خبری قرار می گیرن طبیعیه که در برخورد با مسایل خودشون
همیشه یه قسمت گوشه ذهنشون هست که میگه سینا کجاست یا چی شده(حداقل برای من اینطوریه)
تمام خواسته منم اینه که نه حتما سینا فقط یه نفر از مسولین سایت که باهاش در ارتباطه تو یه خط بگه =>> به عنوان مثال ما سالمیم سینا هم حالش خوبه مشکلی پیش نیومده ولی به دلایلی داستان یه تاخیر دو ماهه داره
همین و نه هیچ توضیح بیشتری چون زندگی شخصی یه نفر مال خودشه
و عزیز یه نکته منم میدونم که نمیشه انتظار زیادی داشت چون از این داستان حداقل فعلا پولی در نمیاد نمیتونم بگم و نمیگم سینا تو باید حتما بنویسی یا باید زندگی رو بیخیال شی برای ما داستان بدی :13: چون اشتباهه
ولی انتظار دارم حداقل تکلیف خودم رو به عنوان یه خواننده و دنبال کننده بدونم
خوب
خوب
خوب
موهبت برزخی، دوازدهتا فصل شده! داستانی که هیجان انگیزه، خیلی هم هیجان انگیزه، با قلمی که حالا کمی سبکتر شده و دنبال کردنش سادهتر (به لطف توصیفهای جمع و جورتر) داستانی که شاید، قصهی یه هیولا باشه که میخواد بره بین هیولاها و انتظار داره کسی از اون هیولاها نشناسدش. و قراره اونقدر این هیولا قوی بشه که بتونه خودش رو به عنوان یه هیولا تثبیت کنه! و داستان با این کشمکش بین شخصیتا، قدرتطلبی شخصیت اصلی، روی یه سیم نازک قراره ادامه پیدا کنه! هرچند این سیم خیلی هم نازک نیست. داستان موهبت برزخی هیجان انگیزه و پر از ایده های قشنگ، ایدههایی که تو سفیر کبیر هم بودند و شاید چیزی که هنوز گیراییش رو حفظ کرده این تفاوت لحن این داستان با اون داستان باشه. و این قصهی قدرتمند شدن، این قصهی تواناییهای بالا که میخواد مخفی بشه، که قرار نیست تا زمانی که شخصیت اصلی مطمئن نشده از لاکش بیرون بیاد، جذاب هست، پرکشش هست، هیجانانگیز هست، اما تکراری هم هست، و آدم از خودش میپرسه خوب اون تغییر کجا قراره اتفاق بیافته، کجا قراره ما غافلگیر بشیم که با یه کار تکراری قابل پیشبینی طرف نیستیم، کی قراره نویسنده پاش رو از اون حاشیهی امنی که دور ایدههاش هست فراتر بذاره. کی قراره بازی شروع بشه.
و داستان، این داستان تقریباً همه چیز داره، نمایشدادن شخصیتهاش، توصیفهای نهچندان بد، هیجان، گرههای داستانی، معماهایی که خواننده رو به سمت داستان بکشه و...
اما این داستان درام درستی نداره، درامی که ببینیم اش شخصیتش چطوریه، خودش رو چطوری ابراز میکنه، عقاید انسانیش به چه سمتیه، یه بحث ساده درباره اینکه که: چرا؟
بله تو کل داستان میگه میخواد از خانوادهاش محافظت کنه، میخواد اونقدر قوی بشه که خاندانش دیگه خوار نباشه و...، ولی همه اینا فقط گفته میشه، و اینقدر تنها گفته میشه که ما نمیفهمیمش، شخصا نمیفهمم.
و این فقط مربوط به شخصیت اصلی هم نیست، هر کنشی داخل داستان انگار میخواد به یه اتفاق برسه، یه اتفاقی که قراره هیجانانگیز باشه، قراره یه شخصیت قوی رو معرفی یا اش هویتش تا پای لو رفتن بره، یا یه گنجینه لو بره، یا یه اتفاقی بیافته و یه راز برملا بشه، و این باعث شده داستان به جای یه روند پیوسته داخل هر فصل که این اتفاقات ابزاری برای شکل دادن به کلیت داستان باشن، هر فصل خودش یه خورده داستان باشه، خودش یه داستان کوتاه باشه. و همه اینا باعث میشه ما قشنگ راه رفتن نویسنده تو داستان و ردپاش رو ببینیم، مثل اینکه تابع دلتای دیراک داریم، یه مرتبه یه تکینگی تو داستان ایجاد میشه، یه مرتبه ما میبینیم که داستان اینجاش اینطور پیچ میشه، این اتفاق میافته اون اتفاق میافته ولی در هر صورت داستان با یه چاشنی اون چیزی که باید میشه، انگار قرار نیست داستان اجازه داشته باشه حرکت کنه، شخصیتا اجازه داشته باشن خودشون شکل بگیرن، خودشون حرکت کنن!
این به دیالوگها هم صدمه میزنه!
در نهایت این داستان میتونه کار خوش ساخت قشنگ باشه، یه اثر مهندسی شدهی دقیق که شاید قدم به قدمش مشخصه، با شخصیتایی که مسیر و زبان و جایگاهشون مشخصه! مثل یه ماشین خودکار دقیق که تو 2222 ساختنش، ولی به اندازه سفیر کبیر شورانگیز نیست، جاطلباته نیست، حرف جدید نداره.
عزیز تا با اصل گفته هات موافقم اما چیزی که میگی یه جاهاییش غیر منطقیه
قبول سینا شاید وقت نکرده داستان رو بنویسه یا وقت نشده داستان ادیت شه یا هر مشکلی پیش اومده
ارایه داستان رو تا حدودی متوقف کرده اما بحث این نیست که بگم سینا باید حتما فصل بده یا مجبوره به همه ی کامنتا جواب بده چون هیچ مسولیتی اون رو مجبور به این کار نمیکنه
وسیله اصلی ارتباطی یه نویسنده با خواننده هاش همون نوشته هاشه و نه چیز بیشتر
اما مشکل اینجاست که فقط سینا نیست که تو زندگی مشغله داره بقیه هم زنده اند پس بطبع یه سری مشکلات حالا کوچیک یا بزرگ هست که باهاش سرو کله بزنن
و همشون بدون شک به این داستان علاقه مندن حالا چه اونایی که کامنت میدن چه اونایی که فقط دانلود میکنن و وقتی اینجوری تو بی خبری قرار می گیرن طبیعیه که در برخورد با مسایل خودشون
همیشه یه قسمت گوشه ذهنشون هست که میگه سینا کجاست یا چی شده(حداقل برای من اینطوریه)
تمام خواسته منم اینه که نه حتما سینا فقط یه نفر از مسولین سایت که باهاش در ارتباطه تو یه خط بگه =>> به عنوان مثال ما سالمیم سینا هم حالش خوبه مشکلی پیش نیومده ولی به دلایلی داستان یه تاخیر دو ماهه داره
همین و نه هیچ توضیح بیشتری چون زندگی شخصی یه نفر مال خودشه
و عزیز یه نکته منم میدونم که نمیشه انتظار زیادی داشت چون از این داستان حداقل فعلا پولی در نمیاد نمیتونم بگم و نمیگم سینا تو باید حتما بنویسی یا باید زندگی رو بیخیال شی برای ما داستان بدی :13: چون اشتباهه
ولی انتظار دارم حداقل تکلیف خودم رو به عنوان یه خواننده و دنبال کننده بدونم
در تایید فرمایش شما، پاسخ به @AmbrellA@ی عزیز و تکمیل عرض قبلی خودم: همین سطح کم انتظار اطلاعرسانی هم که من خوانندهی نوعی دارم علتش اینه که تاریخ ارائهی فصل از پیش اعلام شده و بنا بوده طبق این برنامه عمل شه و این در مخاطب انتظار ایجاد میکنه... اگر برنامهای وجود داره و اطلاعرسانیای صورت گرفته، مخاطب/خواننده حق داره انتظار یه آپدیت توی وضعیت اطلاعرسانی بعد از یه هفته داشته باشه وگرنه فرمایش هر دو شما دوستان عزیز متین و منطقیه.
اینجور که معلومه باید کم کم قید موهبت رو بزنیم. درسته نویسنده شاید مشکل داشته باشه ولی این انتظار از مدیر ها میره که یه اطلاع رسانی بکنن.
این تاخیر داره به ما توهین میشه چون نه خودش نه یکی از مدیران توضیح نمیده علت تاخیر رو
موجودات خزنده ای مثل شما رو باید عقیم کرد تا ژنتون توی این سیاره پخش نشه.
سایت رایگان داستان رایگان طلبکارم هستین؟ دی:
بی چشم و رویی حدی داره پسرک
سینا کجا موندی عزیز من
نوروز که تموم شد
عزیز تا با اصل گفته هات موافقم اما چیزی که میگی یه جاهاییش غیر منطقیه
قبول سینا شاید وقت نکرده داستان رو بنویسه یا وقت نشده داستان ادیت شه یا هر مشکلی پیش اومده
ارایه داستان رو تا حدودی متوقف کرده اما بحث این نیست که بگم سینا باید حتما فصل بده یا مجبوره به همه ی کامنتا جواب بده چون هیچ مسولیتی اون رو مجبور به این کار نمیکنه
وسیله اصلی ارتباطی یه نویسنده با خواننده هاش همون نوشته هاشه و نه چیز بیشتر
اما مشکل اینجاست که فقط سینا نیست که تو زندگی مشغله داره بقیه هم زنده اند پس بطبع یه سری مشکلات حالا کوچیک یا بزرگ هست که باهاش سرو کله بزنن
و همشون بدون شک به این داستان علاقه مندن حالا چه اونایی که کامنت میدن چه اونایی که فقط دانلود میکنن و وقتی اینجوری تو بی خبری قرار می گیرن طبیعیه که در برخورد با مسایل خودشون
همیشه یه قسمت گوشه ذهنشون هست که میگه سینا کجاست یا چی شده(حداقل برای من اینطوریه)
تمام خواسته منم اینه که نه حتما سینا فقط یه نفر از مسولین سایت که باهاش در ارتباطه تو یه خط بگه =>> به عنوان مثال ما سالمیم سینا هم حالش خوبه مشکلی پیش نیومده ولی به دلایلی داستان یه تاخیر دو ماهه داره
همین و نه هیچ توضیح بیشتری چون زندگی شخصی یه نفر مال خودشه
و عزیز یه نکته منم میدونم که نمیشه انتظار زیادی داشت چون از این داستان حداقل فعلا پولی در نمیاد نمیتونم بگم و نمیگم سینا تو باید حتما بنویسی یا باید زندگی رو بیخیال شی برای ما داستان بدی :13: چون اشتباهه
ولی انتظار دارم حداقل تکلیف خودم رو به عنوان یه خواننده و دنبال کننده بدونم
با این جملت نمیتونم کنار بیام به هیچ وجه چون خودمم دارم مینویسم تحت فشار با اینکه مجردم دهنم اسفالت شده زیر بار زندگی
""اما مشکل اینجاست که فقط سینا نیست که تو زندگی مشغله داره بقیه هم زنده اند پس بطبع یه سری مشکلات حالا کوچیک یا بزرگ هست که باهاش سرو کله بزنن
و همشون بدون شک به این داستان علاقه مندن حالا چه اونایی که کامنت میدن چه اونایی که فقط دانلود میکنن و وقتی اینجوری تو بی خبری قرار می گیرن طبیعیه که در برخورد با مسایل خودشون""
برادر من کتابی که میخونی شما سر و ته تو نیم ساعت میخونیش میره پی کارش ولی نوشتن یه فصل قابل قبول علاوه بر اینکه یه هفته ذهن ادم رو درگیر میکنه که بعدش چی بشه و به کجا برسونمش و شخصیت چطور رفتار کنه چی بشه بگه چی نکه این کار به این اسونی نیست تایپ نیس که از روی داستان سینا برات تایپ کنه و بزاره اینجا باید روی هر بخشش فکر بشه کار بشه شما به عنوان خواننده خودت رو هیچ وجه جای نویسنده نزار چون اندازه یک صدم اونم درگیری کار نمیشی چون نویسنده داستان رو میسازه از هیچ ولی شما از روی یه متن فقط میخونی و تصورش میکنی دنیایی که اماده جلوته.
احتمالا مجردی وقتی متاهل شدی فک کنم به اندازه کافی سختی های زندگی رو بچشی زن و بچه ازت انتظار دارن دیگه مثل قدیم پای نت نمیتونی بشینی خونه اقوام مهمون و مهمونیای فامیلی دیگه نمیتونی بری تو اتاقت درو ببندی وقتی مهمون اومد دیگه صاب خونه ای باید مسئولیت بپذیری اینکه این وسط سینا داره یه وقت برای نوشتن پییدا میکنه به نظرم یه فشار مافوق ذهنیت من به خودش میاره داره از وقتی که باید کنار زن و بچش باشه میزنه.
لطفا یکم درک بیشتر.
شاید مدیران هم اطلاع درستی از وضعیتش نداشته باشن به همین خاطر چیزی نمیگن.
من خودم وقتی دورگه رو مینویسم اگر خسته باشم و تحت فشار کلا داستان میپوکه از دستم در میره اونایی که دنبالشم میکنن فک کنم کاملا متوجه شدن. اگر انتظار یه داستان با کیفیت مطلوب داری صبر کن. اگر صبرت کمه بی خیال داستان شو تا تموم بشه داستان بعد ییه باره بخونش
با این جملت نمیتونم کنار بیام به هیچ وجه چون خودمم دارم مینویسم تحت فشار با اینکه مجردم دهنم اسفالت شده زیر بار زندگی
""اما مشکل اینجاست که فقط سینا نیست که تو زندگی مشغله داره بقیه هم زنده اند پس بطبع یه سری مشکلات حالا کوچیک یا بزرگ هست که باهاش سرو کله بزنن
و همشون بدون شک به این داستان علاقه مندن حالا چه اونایی که کامنت میدن چه اونایی که فقط دانلود میکنن و وقتی اینجوری تو بی خبری قرار می گیرن طبیعیه که در برخورد با مسایل خودشون""
برادر من کتابی که میخونی شما سر و ته تو نیم ساعت میخونیش میره پی کارش ولی نوشتن یه فصل قابل قبول علاوه بر اینکه یه هفته ذهن ادم رو درگیر میکنه که بعدش چی بشه و به کجا برسونمش و شخصیت چطور رفتار کنه چی بشه بگه چی نکه این کار به این اسونی نیست تایپ نیس که از روی داستان سینا برات تایپ کنه و بزاره اینجا باید روی هر بخشش فکر بشه کار بشه شما به عنوان خواننده خودت رو هیچ وجه جای نویسنده نزار چون اندازه یک صدم اونم درگیری کار نمیشی چون نویسنده داستان رو میسازه از هیچ ولی شما از روی یه متن فقط میخونی و تصورش میکنی دنیایی که اماده جلوته.
احتمالا مجردی وقتی متاهل شدی فک کنم به اندازه کافی سختی های زندگی رو بچشی زن و بچه ازت انتظار دارن دیگه مثل قدیم پای نت نمیتونی بشینی خونه اقوام مهمون و مهمونیای فامیلی دیگه نمیتونی بری تو اتاقت درو ببندی وقتی مهمون اومد دیگه صاب خونه ای باید مسئولیت بپذیری اینکه این وسط سینا داره یه وقت برای نوشتن پییدا میکنه به نظرم یه فشار مافوق ذهنیت من به خودش میاره داره از وقتی که باید کنار زن و بچش باشه میزنه.
لطفا یکم درک بیشتر.
شاید مدیران هم اطلاع درستی از وضعیتش نداشته باشن به همین خاطر چیزی نمیگن.
من خودم وقتی دورگه رو مینویسم اگر خسته باشم و تحت فشار کلا داستان میپوکه از دستم در میره اونایی که دنبالشم میکنن فک کنم کاملا متوجه شدن. اگر انتظار یه داستان با کیفیت مطلوب داری صبر کن. اگر صبرت کمه بی خیال داستان شو تا تموم بشه داستان بعد ییه باره بخونش
اقا من نمیگم فکر نکرده داستان بزاره در مورد صبر کردنم از فصل 54 سفیر به بعد بودم بعد از اونم نزدیک دو سالم وایسادم برای موهبت ( بی صبر نیستم) حرف من این نیست زرتی فصل میخوام
میگم (مثلا=فرضی) یه صفحه داستان 10 ساعت نوشتنش و ادیت کردنش وقت میگیره. 2 دقیقه میشه گفت صفحه اماده نیست به خصوص وقتی همه اینقدر ذوق داریم برای ادامه داستانش و باز مهم تر سیل اخیر و یه سری کامنتایی که دیده میشه خودش بیشتر نگرانی میاره
برای زندگی هم همین قدر بگم که به صورت نرمال هفته ای 40 ساعت کار میکنم و دانشجو ارشدم متاهل نیستم ولی بی دردسرم نیستم فقط این چند روز عیده که یکم وقتم خالی تره میتونم دم به دم کامنت بزارم و نظرامو بگم
و عزیز نوشتن اسون نیست قبول ذهن نیاز به امادگی داره و گاهی هر چقدرم زور بزنی هیچی به ذهنت نمیاد و ادیت یه داستان طوری که انتهای جملات یکسان بشه حجو گرفته شه حالا میخواد کادرم داشته باشه علامت گذاری های نگارشی و .... همه وقت گیره خود انتخاب فونت درست یه مکافاته ولی بازم توجیه بی خبر نگه داشتن نمیشه (بیشتر بجه های اصلیه سایت مثل نویسنده ها و ادیتور ها و مدیرا با هم در ارتباطن از بین این اکیپ حداقل 8 نفری یکی نمیتونه یه جمله کوتاه بگه؟ به عنوان مثال خودت نمیتونی در حد یه جمله بگی داستان به وقفه یه ماهه دو ماهه خورده یا به مدت نا معلوم متوقف شده ؟)
امیدوارم حرفای منو نشونه بی احترامی نبینی فقط انتظاراتیه که دارم نه چیز بیشتری (و فکر هم نمیکنم حرفم کاملا بی ربط باشه )
این تاخیر داره به ما توهین میشه چون نه خودش نه یکی از مدیران توضیح نمیده علت تاخیر رو
بهتره کمی بیشتر روی صبرتون کار کنید. علت تاخیر رو کسی نمیدونه دسترسی مدیران سایت به نویسنده تنها از طریق پیام های خصوصی سایت و ایمیله و قطعا وقتی در سایت آنلاین نشدن یعنی مدیران هم به ایشون دسترسی ندارن
اقای سینا اشکال نداره من منتظرم تا هر وقت که ادامش رو گذاشتید اگه زود بذارید که عالیهههههه:8::8:
اگه حالا بهر دلیل نتونستید دیر گذاشتید ما همون موقع میخونیم تعطیلاته خوبی داشته باشید:8::53::11:
شاید آقا سینا می خواد فصل ۱۳ رو ۱۳ ام بده.��������
شاید این شنبه بیاید .... اقا سینا :20: :102::102:
۱۳ شد . :20::102:
داداش من اگه نمیخوای ادامه داستان و بنویسی حداقل ی ندا بده الکی منتظر نباشیم .13.