Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

دانشنامه «سفیر کبیر» - معرفی شخصیت‌ها و مکان‌ها

12 ارسال‌
1 کاربران
108 Reactions
9,599 نمایش‌
ahmaad
(@ahmaad)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 765
شروع کننده موضوع  

سلام به همه

تقریبا همه ی بچه های بوک پیج با "سفیر کبیر" و قلم سینا آشنان. داستانی که بعضیمون، جلد اول رو بارها خوندیم و تقریبا یک صده هست که منتظر جلد دومیم:45: (تا 1400 با سینا...)
ولی خیلی ها هنوز جلد اول رو درک نکردن و توی جزئی ترین تا کلی ترین موضوعات اشتباه میکنن؛ خب تقصیر قلم جذاب سینا و 2000 صفحه ایه که توی یک جلد جمع آوری شده.
برای همین تصمیم گرفته شد با همکاری شما دانشنامه ای از اطلاعات شخصیت ها و مکان های داستان سفیر گردآوری بشه تا برای درکِ جلد دوم تو درو دیوار نزنیم. (هر کس گفت جلد دومی در کار نیست با جف پا بلاکش کنید!)

شماره نام (شخصیت ها) پست شماره نام (اشیاء ، جادوها و دنیاها) پست
مورد 1 *مجموعه‌کتاب‌های سفیر کبیر* پست مورد 1 *عصاهای ممنوعه* پست
مورد 2 *آلفرد واینر (آلفرد پیترسون)* پست مورد 2
مورد 3 *خشایار رادمهر* پست مورد 3
مورد 4 *الندر*
پست مورد 4
مورد 5 *فرمانروایان کهن* پست مورد 5
مورد 6 *گیومرتا* پست مورد 6
مورد 7 *ملکه سیاه* پست مورد 7
مورد 8 *خننتا پرارین* پست مورد 8
مورد 9 *آلفرد واینر (کاهن اعظم)* پست مورد 9
مورد 10 *نگهبانان جادو*
پست مورد 10


------------------------

ویرایش reza379: دوستان هر بحثی راجع به اطلاعاتی که اینجا گذاشته می‌شه دارین، توی این تاپیک مطرحش کنین:
«بحث‌های حاشیه‌ای تاپیک دانشنامه سفیر کبیر»


ویرایش ahmaad: این قسمت، اسم اعضایی که توی تکمیل دانشنامه (تاپیک بالا) شرکت دارن و امتیازی که بدست میارن نوشته میشه.

شماره کاربر امتیاز
1 DARK LORD 450
2 ساحره 25
3 نیمه شب 5



   
Athena97, paradise, fariba.2016 and 16 people reacted
نقل‌قول
ahmaad
(@ahmaad)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 765
شروع کننده موضوع  

*مجموعه کتاب های "سفیر کبیر"*

1_ جلد اول، "قدرت ذهن"

تالارگفتمان 1

قدرت ذهن،
جلدِ اول مجموعه کتاب های "سفیر کبیر" هست.
داستانِ قدرت ذهن، حولِ محوره شخصیت اصلی داستان، آلفرد واینر (یا همون آلفرد پیترسون) هست و داستان از زبان آلفرد و مرور خاطراتش دنبال میشه.

جلد اولِ سفیر کبیر با بیشتر از دو هزار صفحه به پایان رسیده.

---------------------------------------------------

2_جلد دوم، "آوای مرگ"

تالارگفتمان 2

آوای مرگ،
جلدِ دومِ کتاب های سفیر کبیر که تا الان تنها فصل اولش آمادست.
بر خلاف جلد اول، آوای مرگ از زبان شخصیت های دیگه عنوان شده.
(فصل اول از زبان تیامت نوشته شده)


   
ftm.sh, elham.pupa, Athena97 and 9 people reacted
پاسخنقل‌قول
ahmaad
(@ahmaad)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 765
شروع کننده موضوع  
*آلفرد واینر (آلفرد پیترسون)*

آلفرد واینر شخصیت اصلی رمان قدرت ذهن ست که داستان از زبانش گفته میشه.
آلفرد پسر "آدامز واینر" و "سامنتا مورس" ست ولی دیگران به فامیل همسر دوم مادرش، پیترسون میشناسن.



مقام ها:
آلفرد با جذب قدرت شبیه ساز ها از گوی تعادل به مقام سفیر و بعد ها در مجمع سفیران با پشت سر گذاشتن آزمون ها به مقام سفیر کبیر رسید.
بعد ها و به واسطه بروز نشانه هایی، توسط افراد دیگر به عنوان الندر شناخته شد و طبق گفته نزدیکان، وقتی به سن هجده سالگی رسید رسما به عنوان الندر بعدی شناخته شده و قدرت هاش رو بدست میاره.



نژاد:
جد بزرگ آلفرد هزاران سال قبل از تاریخِ داستان، در دوره ی نوزادی، توسط نژاد خشایار (ذهن پردازان) پیدا شد و به دلیل بروز نشانه های ذهن پردازان، توانست با خواهر خشایار ازدواج کند اما طبق گفته ی خشایار، بعد از کشته شدنش، متوجه شد فرزند خواهرش نشانه های قدرت مکندگان قدرت را هم داراست. همینطور اواخر جلدِ یک، آلفرد توسط خشایار متوجه میشه از طرف مادرش (سامانتا) وارث نژاد شبیه ساز هست.

به علاوه در طول هزاره های مختلف چون خشایار می خواست بچه های بدنیا اومده از نسل خواهرش قوی تر و دارای ویژگی های برتری بشن , باعث وصلتشون با نژادهای خاص میشد و میشه گفت آلفرد از نسل ده ها و شاید بیشتر موجود باشه ولی اون چه که تو داستان ذکر شده و ما مسلماً مطمئنیم در موردش اینه که آلفرد ویژگی های 4 نسل رو مستقیم داره:
1- مکنده قدرت
2- ذهن پردازان (به دلیل نژاد شبیه ساز، به عنوان ذهن پرداز شناخته نمیشه)
3- اجنه از طرف مادربزرگ پدریش
4- شبیه ساز از طرف مادرش

*در اصل آلفرد وارث دو نژاد اصلیه مکنده ی قدرت و شبیه ساز هست.*


بعضی قدرت ها و خصوصیات جادویی:
_ به خاطر نژاد مکنده ی قدرت، آلفرد ذاتا تواناییه جذب بیش از حدِ قدرت جادویی از جو و بدن افراد مختلف و اجرای جادوهای سنگین، اجرای نفرین های قوم مکندگان و جذب ارواح و قدرت گرفتن از اونها، تبدیل بدنش به رشته های هفت رنگ و اجرای جادو با آنها و... رو داراست. به علاوه قابلیت فراخوانی ارواح موجودات اطراف و کند کردن شدید گذر زمان (به مدت کوتاه) برای موجودات زنده رو داره.
_ به دلیل نژاد شبیه ساز، دارای ذهنی تو در تو و قویست و توانایی اجرای جادوهای پیشرفته ذهنی و تبدیل بدنش به مهی رقیق را دارد.

_ یکی از قابلیت های اصلی، استفاده از جادوی مخصوص به خود (جادوی جاندار) است که تقریبا هیچکس توانایی تشخیص آن را ندارد.
همچنین دارای قابلیت جادو از طریق ذهن و بدون استفاده از کلمات است.

_ به دلیل مقام ها، توانایی اجرای جادو به زبان مقدس (زبان طبیعت) و به دلیل توانایی های ذاتی، قدرت استفاده از زبانی دیگر را دارد (اسم زبان گفته نشده).
همینطور توانست جادوی افشاگر را که به قصد نابودی به او حمله کرده بود جذب و با جادوی جاندار ترکیب کند.

_ با استفاده از دانش خرقه اوراتو، جذب قدرت گوی اشک و با استفاده از عصای هادس، میتونه از کلمات مرگ استفاده کنه و حتی نگهبانان جادو رو نابود کنه.

خانواده و فامیل:

آدامز واینر (پدر)، سامانتا مورس (مادر)، آلفرد واینر (پدربزرگ_ پدرِ آدامز)، مهرانا راشنو (مادربزرگ_ مادرِ آدامز)، ماریتا مورس (مادربزرگ_ مادرِ سامانتا)، مت مورس (دایی)، مارتین مورس (دایی)، سونیا مورس (خاله)، هنری مورس (پسر دایی_ پسر مارتین)، ویلیام و مکس و سوزان مک ویلیام (پسر خاله ها و دختر خاله)، الکس و ریتا مورس (پسر دایی و دختر دایی_ بچه های مت)، خشایار رادمهر، مهراد راشنو (دایی پدری)، پیترسون (پدرخوانده).

آلفرد از نسل گیومرتا و ملکه سیاه و وارث نگرم و احتمالا ویتا دو فرمانروای کهن هم هست.




اطلاعات حاشیه ای:

آلفرد صاحب عصای تارتاروس (هادس) ، خرقه سخنگوی اوراتو و همچنین تاج مَاُریس (رنگین کمان یا تعادل) ساخته شده از گوی های اوپارال و همینطور صاحب گوی اشک هست.

توضیحات شخصیت ها:
خشایار:
... اینکه شاهزاده ای از دنیای سیاه حاضر باشد به خدمت تو در بیاید تنها یک دلیل می تواند داشته باشد . اینکه سیاهی درون تو آنقدر قدرتمند است که او را مجذوب تو کرده است. اینکه تو مکنده ای، می تواند بخشی از این حقیقت را توجیه کند. ولی ...... سیاهی درون تو متفاوت است. تو نه در دسته جادوگران سیاه هستی و نه سفید.


   
elham.pupa, Athena97, fariba.2016 and 10 people reacted
پاسخنقل‌قول
ahmaad
(@ahmaad)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 765
شروع کننده موضوع  
*خشایار رادمهر*

خشایار رادمهر یکی از شخصیت های اصلی و تاثیر گذارِ جلد اول سفیر کبیر شناخته میشه که از نژاد ذهن پردازِ و حدود هفت هزار سال سن داره.

مقام ها:
خشایار رسما به عنوان نگهبان زمان و رئیس دوره ای مجمع سفیران شناخته میشه و به صورت غیر رسمی وظیفه ی حمایت و پشتیبانی از نسل واینر ها رو برای چند هزار سال به دوش میکشه.
همینطور تا هجده سالگیه آلفرد، مسئولیتِ مقامِ سفیرِ زمین رو پذیرفت.

بعضی قدرت ها و خصوصیات جادویی:
به عنوان ذهن پرداز، توانایی استفاده از قدرت های نژادش رو داره و به دلیل مقامی که داره میتونه در زمان سفر کنه.
همینطور قدرتمندترین پیشگوست و به عنوان نگهبان زمان، صاحب عصای سفید (عصای سیمرغ) هست که می تونه دالان های زمان رو کنترل و سیمرغ سفید رو احضار کنه.
در کنار همه ی این ها، به گفته ی خودش وارث تِمپس هست.


اطلاعات حاشیه ای:
خشایار استادِ پدربزرگِ آلفرد پیترسون (آلفرد واینر) و پیشگوی فارس (خننتا) و همینطور استادِ خوده آلفرد هم هست.

توضیحات شخصیت ها:

مگراب: من پانصد ساله که اون رو می شناسم، اون قدرتمندتر از اون چیزی که می تونی فکرش رو بکنی، قدرت و مرتبه اون آنقدر بالا هست که نگهبانان جادو از اون دستور می گیرن.
-----------

خشایار: نگهبانان جادو برای نظارت روی سفرا نیاز به جلب حمایت من دارند.
-----------

آلفرد:
خشایار را دیدم که دستش را روی رشته هایی که مهراد را درون خود به دام انداخته بودند، گذاشت و بالافاصله احساس کردم که روند جذب قدرت معکوس شد. میخواستم مقاومت کنم اما نیرویی که در حد و توان من نبود مانع از این کارم میشد.


   
Athena97, fariba.2016, Akramaz662 and 6 people reacted
پاسخنقل‌قول
ahmaad
(@ahmaad)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 765
شروع کننده موضوع  
*الندر*

الندر، حاکم دنیاهای موازی، قانون گذار ابعاد، محافظ قوانین کهن و فرمانروای موجودات سفید شناخته میشه. (موجودات سیاه اون رو به عنوان فرمانروا نپذیرفتن)
همینطور الندر به عنوان پرنده ای با دو نیمه قدرت سیاه و سفید شناخته میشه که به حاکم دنیاهای موازی (که اون هم اسمش الندر هست) خدمت میکرده ولی در اصل منظور از الندر حاکم دنیاهای موازی هستش.

بعضی قدرت ها و خصوصیات جادویی:
الندر دارای دو نیمه ی قدرت جادویی سیاه و سفید بود و میتونست از رشته های هفت رنگ استفاده کنه.

خانواده و فامیل:
الندر با پرنسسی از دنیای سیاه ازدواج کرد و با استفاده از طلسم باروری، صاحب دو بچه شد.
پسرش گیومرتا (بنیانگذار قوم مکندگان)
دخترش ملقب به ملکه سیاه (بنیانگذار قوم ذهن پردازها)

اطلاعات حاشیه ای:
عصای سیمرغ، تاج تعادل و خرقه اوراتو در اختیارش بود.
آلفرد واینر (پیترسون)، وارث مقام الندر هستش.

توضیحات شخصیت ها:

آلفرد: الندر دیگه چیه؟
مورداک: یک پرنده افسانه ای که طبق متون کهن؛ نه طرف خوبی بوده و نه طرف بدی و تنها یک بار آن هم در زمان ناپدید شدن خنجر، دیده شده، روزگاری به نشان قدرت شهرت داشته...
-------------
آتش سبز:
فرمانروای موجودات سفید و صاحب پرنده افسانه ای که به الندر شهرت داشت. عده ای عقیده داشتند، الندر و فرمانروا یک روح در دو بدن بودند.
-------------
آلفرد:
سال ها پیش گمان می کردم، الندر تنها لقبی است که موجوداتی نظیر وانیا و آبراکسيس من را با آن مورد خطاب قرار میدهند؛ اما طرح روی لباسم که نقشی از یک پرنده هفت رنگ بود من را به این فکر واداشته بود که الندر پرنده ای هفت رنگ است. هر چند افکارم بیراه نرفته بودند و چیزهایی که آتش در این زمان می گفت، نه افکارم را به طور کامل نقض می کردند و نه حرفهای دیگران را، اما من احساس خوبی نسبت به این لقب نداشتم.
-------------
آلفرد:
حرفهای قبلی آتش به یادم آمد. او به من گفته بود فرمانروای موجودات سفید، صاحب پرنده ای افسانه ای به نام الندر بوده است. از طرفی چند روز پیش تئودور در مورد نقش پرنده هفت رنگ برایم گفته بود. او از خشایار نقل کرده بود که الندر پرنده ای است نیمه سیاه و نیمه سفید.
-------------
تیامت: ... اما در اصل این فرد قانون گذار و محافظ اصلی قوانین کهن است که به خاطر بچه دار شدن، تاوان سختی پس داده.
آلفرد: تو از کجا آنقدر مطمئنی؟!
تیامت: همسر این فرد یکی از نیاکان مادری ام بوده که به تنها زن حکمران و خالق دنیای سیاهی شهرت داشته. او همان کسی ست که قدرتش به قاتل مادرم رسیده.


   
fariba.2016, Akramaz662, JL_D and 6 people reacted
پاسخنقل‌قول
ahmaad
(@ahmaad)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 765
شروع کننده موضوع  
*فرمانروایان کهن*

در زمان های کهن و چندین هزار سال قبل از تاریخِ اتفاقات داستان و قبل از اینکه انسان ها توانایی جادو داشته باشن، سیزده فرمانروا وجود داشتن که هر کدوم به شکلی به جادو حکومت میکردن.

در طول داستان تا حدودی با چند فرمانروا آشنا میشیم:

«منتِس» ، اولین فرمانروای کهن و صاحب عصای اوهام و فرمانروای دنیای اوهام و خیال.
«نگرم» ، هفتمین فرمانروای کهن و خالق عصای هادس.
«مُرتم» ، حاکم نیستی و تباهی و پر قدرت ترین در میان سیزده حاکم که به مرگ شهرت داشت و خالق عصای شفق.
«فِیتال» ، (کُشنده جادو) و یکی از سیزده فرمانروای افسانه ای دوران کهن. دارای قابلیت از بین بردن جادو برای تمام موجودات.
«تِمپس» ، (احتمالا حاکم بر دالان های زمان)
«ویتا»

اطلاعات حاشیه ای:
فیتال نگهبان بعد سوم در دنیای مردگان هست.
طبق گفته خرقه، نگهبانان جادو از نوادگان فرمانروایان کهن هستن.


توضیحات شخصیت ها:

خشایار:
در زمان های کهن، قبل از اینکه جادو مانند امروز رواج داشته باشه و حتی هزاران سال قبل تر از آن، زمانیکه ما انسانها قادر به جادوگری نبودیم، جادو به شکلی متفاوت با درک ما و خارج از توان ما وجود داشته. شاید اسمش جادو نبوده، اما من فکر کنم جادو تنها واژه ای هست که ما قادر به فهمش در این زمان هستیم. در آن دوران سیزده فرمانروا وجود داشتند که هر یک به شکلی بر جادو حکم می راندند که فِیتال یکی از آنها بوده این ها اطلاعاتی هست که فيتال به من داده، اما می دونم که حقیقت رو گفته. در این میان من به جز «فِيتال» تنها یکی دیگه از این فرمانرواها رو میشناسم اما نمی تونم در این مورد صحبت کنم.
--------

خشایار:
... مقام «فِيتال» هم از تمام موجودات جادویی در حال حاضر بالاتره، هر چند که الان محدود شده، اما اگر اراده کنه، هیچ جادوگری دیگه قدرت جادویی نخواهد داشت.
-------

خشایار:
این موجود (فیتال) در اصل خالق اژدهایانه. به نوعی او قدرت خودش رو درون موجوداتی نظیر اژدهایان دمیده. البته این مسأله ای نیست که حتی اژدهایان امروز آن را بدونند.
-------

آلفرد (در اولین مواجه با فیتال):
موجودی بالدار اما آنقدر بزرگ که سایه هولناکش نه تنها بر کلبه ما که بر روی دریاچه هم سایه انداخته بود و صدای بال زدن و نعره های بلندش درون گوشم میپیچید. چیزی شبیه اژدها بود؛ اما اژدها نبود. به اندازه یک کوه بزرگ بود. بال های بزرگش آنقدر وسیع و طولانی بودند که در خواب هم نمی توانستم، چنین عظمتی را تصور کنم. وقتی از کنار کلبه به بدن بزرگ قهوه ای رنگش، نگاه کرده بودم، با تمام وجود احساس می کردم که این موجود باستانی، عمری به درازای این دنیا دارد.

آلفرد (در اولین مواجه با فیتال):
... درون صدایش قدرتی موج میزد که همه اطرافش را تا شعاعی که از دیدم خارج بود، تحت تأثیر قرار می داد. آنقدر قدرتمند بود که اندک رمقی که در پاهایم برای ایستادن وجود داشت را هم از من ربود و من ناتوان روی زمین افتادم. لرزه ای بر اندامم افتاده بود. ترس همچون سرمایی سوزناک در وجودم ریشه دواند و من ناتوان تر از هر زمان به مرگی دور از انتظار و دردناک می اندیشیدم.
---------

خشایار:
اولین پیشگو که در اصل فرزند منتِس اولین فرمانروای کهن بود...
-------

خشایار:
... اما یک نژاد دیگر هم هست که تقریبا فراموش شده، اما هنوز هم تک و توک وجود دارند و با اولین فرمانروای کهن منتس، فرمانروای دنیای اوهام و خیال ارتباط خونی دارند. خننتا که از نسل همان فرد است که قابلیت های کاوشگرها درش بیدار شده بود.


   
fariba.2016, Akramaz662, Dark lord and 4 people reacted
پاسخنقل‌قول
ahmaad
(@ahmaad)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 765
شروع کننده موضوع  
*گیومرتا*

گیومرتا، پسر الندر و بنیان گذار قوم مکندگان جادو شناخته میشه.

بعضی قدرت ها و خصوصیات جادویی:
گیومرتا دارای رشته های هفت رنگِ مکندگان بود و علاوه بر قدرتِ اون ها تا حدودی قابلیت آینده بینی و پیشگویی داشت.
همینطور میتونست از تاج ماریس استفاده کنه (گرچه، تاج اون رو به رسمیت نشناخت)

خانواده و فامیل:
الندر (پدر) _ مادر، پرنسسی از دنیای سیاه _ ملکه سیاه (خواهر)

اطلاعات حاشیه ای:
قبل از مبارزه با خواهرش برای محافظت از تاج، آن را به گوی های اوپارال تبدیل کرد ولی به دلیل نابودی دست راستش در مبارزه، نتونست تاج رو به حالت عادی برگردونه.
گیومرتا نتونست بعد از مرگ الندر، جایگاهش رو تصاحب کنه.
به عنوان خالق کتاب سرخ شناخته میشه.

توضیحات شخصیت ها:

آلفرد:
من شبیه گیومرتا و پدرش بودم؛ اما تاج و لباس برای گیومرتا غیر قابل استفاده بودند، چرا؟


   
fariba.2016, الهه آب, Akramaz662 and 3 people reacted
پاسخنقل‌قول
ahmaad
(@ahmaad)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 765
شروع کننده موضوع  
*ملکه سیاه*

ملکه سیاه، دختر الندر و بنیان گذار قوم ذهن پرداز شناخته میشه.

بعضی قدرت ها و خصوصیات جادویی:
ملکه سیاه، دارای رشته های قدرت سیاه رنگ هست و بر خلافِ گیومرتا، قدرت سیاه مادرش رو به ارث برده.
همینطور دارای قدرت های ذهن پردازان هست.

خانواده و فامیل:
الندر (پدر) _ مادر، پرنسسی از دنیای سیاه _ گیومرتا (برادر)


اطلاعات حاشیه ای:
طبق نوشته های گیومرتا، ملکه سیاه خواهان بدست آوردن تاج ماریس بود ولی الندر عصای سیمرغ رو به دخترش و تاج رو به گیومرتا سپرد و چون عصا برای ملکه سیاه بی استفاده بود، برای بدست آوردن تاج به اون حمله و دست راست گیومرتا رو نابود کرد. همینطور به خاطر از دست دادن تاج، قسم خورد از فرزندان گیومرتا انتقام بگیره.
شیطان به ملکه سیاه خدمت میکنه.
ملکه سیاه دوازده سفیر کبیر رو کشته.
در مبارزه ی بین خشایار و ملکه سیاه، هر دو قدرت برابری داشتن و خشایار با تهدید به قتلِ ملکه سیاه قبل از تولد، موفق شد اون رو به عقب نشینی مجبور کنه.
طبق گفته ی آکشا، ظاهرا ملکه سیاه با موجودی قدرتمند تر از خودش ارتباط داره.


توضیحات شخصیت ها:

گیومرتا:
برای اولین بار در زندگی ام معنی ترس رو می چشیدم، خواهرم به مراتب از من قدرتمندتر بود. او وارث قدرت های مادرم که پرنسسی از دنیای سیاه به شمار می رفت، بود.
---------

گیومرتا:
... تمام تلاش هایم برای پیدا کردن ردی از او بیهوده بود تا اینکه بعد از چهل سال و اندی دوباره خواهرم برگشت. اما اینبار با قدرتی که در تصور هیچ کس حتی من نمی گنجید برگشت؛ و تنها به یک دلیل. تاج. مطمئن بودم که در مقابلش شکست خواهم خورد...
---------

آکشا:
... تا به حال موجودی به این سیاهی ندیده بودم، ظاهر زنانه و فریبنده ای دارد. واقعا هم قدرتمنده و به شما اطمینان میدم که تمام افسانه هایی که در مورد قدرتش گفته شده صحت دارد.
---------

آکشا:
من نمی تونم ذره ای از قدرت های شما و یا دانش شما رو جذب کنم، من این توانایی ندارم. همانطور که توانایی ندارم قدرت های ملکه سیاه یا خیلی از موجودات دیگه رو جذب کنم...
---------

خننتا:
زمانی خواهد رسید که ملکه سیاه که زمانی یکی از نیاکان ما محسوب میشد برای نابودی ویسپوبیش و کنترل مردمان من اقدام کند.
---------

خننتا خطاب به آلفرد:
اگر شما یکی از موارد تعیین کننده در آینده باشید، ملکه سیاه نیز همان نقش را خواهد داشت...


   
fariba.2016, الهه آب, Akramaz662 and 8 people reacted
پاسخنقل‌قول
ahmaad
(@ahmaad)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 765
شروع کننده موضوع  
*خننتا پرارین*

خننتا پرارین به عنوان پیشگوی اعظم فارس، یکی از شخصیت های تاثیر گذار جلد اول سفیر کبیر شناخته میشه.

مقام ها:
خننتا پیشگوی اعظم فارس و کاهن بزرگ ایرانِ و به عنوان حاکم دنیای اوهام و خیال هم معروف هست.

نژاد:
خننتا از نژاد کاوشگر و از نسل اولین فرمانروایان کهن (منتس) هست.

بعضی قدرت ها و خصوصیات جادویی:
به عنوان یک کاوشگر دارای قدرت های ذهنی بالاست و توانایی داره به هر دیواره ذهنی قدرتمندی نفوذ کنه.
طبق گفته ی خشایار، قدرت ارواح و ستارگان رو با هم داره.
همینطور صاحب عصای ممنوعه ی اوهام هست.
خننتا به عنوان قدرتمند ترین پیشگوی زمان خودش در تمام ابعاد شناخته میشه.

خانواده و فامیل:
پدربزرگِ مادرِ کاوه

اطلاعات حاشیه ای:
آخرین نواده ی اولین پیشگوست.
خننتا شاگرد خشایار بود و موافقت کرد کریستال عصای ممنوعه خودش رو بشکنه و اون رو در اختیار خشایار قرار بده تا آلفرد با استفاده از اون دیواره مه رو نابود کنه.
بعد از مرگ خننتا، دختر خوانده اش پارامیس جایگاه پیشگوی اعظمُ در اختیار گرفت.

توضیحات شخصیت ها:

خشایار خطاب به آلفرد:
تو الان میتونی جلوی نفوذ من به ذهنت رو براحتی بگیری؛ اما روی زمین هستند افراد قدرتمندی که شاید این کار را برایت آسان نکنند. یکی مثل خننتا...
---------

خشایار:
قدرت و مقام خننتا به قدری بالاست که حتی شیطان سه بار در زمان های مختلف به دیدارش رفته، اما خننتا به خاطر مسائلی از دیدنش امتناع کرده. در طول هفت هزار سال عمرم، هرگز فردی مانند خننتا رو ندیدم. من افراد زیادی رو در طول زندگیم آموزش دادم، اما هیچ کس جز تو و خننتا به هویت واقعی من آگاه نبودند.
--------

آلفرد:
ولی چرا باید خننتا عصاش رو برای این کار بشکنه؟ آن هم عصای اوهام که فکر می کنم عصای قدرتمندی هم بود.
خشایار:
اطمینان داشتم که خننتا در این مورد بخصوص همکاری خواهد کرد. او نه تنها یک پیشگوی قابل و یک انسان دور اندیشه و فرهیخته بود، بلکه شاگرد قابلی هم برای من بود.
-------

آلفرد:
چشمان پیرمرد دیگر آن درخشش طلایی خیره کننده را نداشتند و چون شب سیاه، تاریک و کم فروغ شده بودند. با این حال من نمی توانستم به چشمان او نگاه کنم. احساس می کردم که چشمانش می توانند تمام وجودم را بکاوند و به راحتی به رازهای پنهان من دست پیدا کنند.


   
fariba.2016, الهه آب, Akramaz662 and 5 people reacted
پاسخنقل‌قول
ahmaad
(@ahmaad)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 765
شروع کننده موضوع  
*آلفرد واینر (کاهن اعظم)*

آلفرد واینر، پدرِ آدامز و پدر بزرگ آلفرد واینر (پیترسون) هست.

مقام ها:
به عنوان مقامِ "کاهن اعظم" و رئیس جامعه کاهنین شناخته میشد.

نژاد:
جد بزرگ آلفرد هزاران سال قبل از تاریخِ داستان، در دوره ی نوزادی، توسط نژاد خشایار (ذهن پردازان) پیدا شد و به دلیل بروز نشانه های ذهن پردازان، توانست با خواهر خشایار ازدواج کند اما طبق گفته ی خشایار، بعد از کشته شدنش، متوجه شد فرزند خواهرش نشانه های قدرت مکندگان قدرت را هم داراست به علاوه در طول هزاره های مختلف چون خشایار می خواست بچه های بدنیا اومده از نسل خواهرش قوی تر و دارای ویژگی های برتری بشن , باعث وصلتشون با نژادهای خاص میشد و میشه گفت آلفرد از نسل ده ها و شاید بیشتر موجود باشه. در اصل آلفرد وارث دو نژادِ "مکنده قدرت" و "ذهن پرداز" هست ولی در نهایت هیچ کدوم از قدرت های این دو نژاد در او فعال نشد.

بعضی قدرت ها و خصوصیات جادویی:
نیروی جادویی زیاد و طلسم های ابداعی

خانواده و فامیل:
مهرانا راشنو (همسر) ، آدامز واینر (فرزند) ، سامانتا مورس (عروس) ، آلفرد واینر (نوه) ، خشایار رادمهر، مهراد راشنو (برادر زن)
آلفرد از نسل گیومرتا و ملکه سیاه شناخته میشه.

اطلاعات حاشیه ای:
آلفرد زمانی که به مقام کاهن اعظم رسید درگیر نبردی با دنیای اجنه شد و بر خلاف کاهن های دیگه به سادگی فرستاده های دنیای اجنه رو شکست داد و حتی در نبرد با فرمانروای دنیای اجنه (مهراد- برادر زنش) پیروز شد اما به جای کشتن او، عهد بستن که اجنه هیچوقت مزاحم او و نسلش نشن.
----------
کاهن اعظم در دنیای مردگان با آلفرد ملاقات کرد و در بعد سوم ابتدائیات جادو رو به اون آموزش داد.

توضیحات شخصیت ها:


سامارون :
... از زبان خود ملکه شنیدم که کاهن اعظم در حد یک سفیر قدرتمند بودند.
----------

ریتا:
نبرد بین فرمانروا و کاهن اعظم نزدیک چهار ساعت طول می کشه؛ نبردی طاقت فرسا و نفس گیر که سرانجامی جز شکستِ فرمانروای دنیای اجنه ندارد.
----------

آلفرد واینر (کاهن اعظم):
مهراد، نکنه فکر کردی که حالا که من مردم میتونی بلایی سر نوه ام بیاری. چطوری میتونی بعد از مرگ تو روی خواهرت نگاه کنی، از الان دارم بهت هشدار میدم اگه یه بار دیگه کاری به کار این بچه داشته باشی، قسم می خورم عهدم رو با خواهرت بشکنم و اون موقع این مقام سفیری هم به دادت نمیرسه.
مهراد:
تو، چی خیال کردی ... فکر کردی از تهدیدات می ترسم، یا هنوز فکر کردی من همون مهراد سابقم.
آلفرد:
اما همیشه راه هایی برای برگشتن هست و من هم چند راه بلدم که بتونم برگردم.


   
fariba.2016, الهه آب, Dark lord and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
ahmaad
(@ahmaad)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 765
شروع کننده موضوع  

*نگهبانان جادو*


به هفت تن از جادوگران مقدس، برگزیده از هفت نژاد باستانی که هر یک، قدرتی باستانی را تحت سیطره خود دارند، نگهبانان جادو می گویند. آنها با هفت نشان بر روی سینه هایشان زاده می شوند.

نژاد:
طبق گفته ی خرقه، نگهبانان جادو نواده های فرمانروایان کهن هستن.

اطلاعات حاشیه ای:
برای تائید صلاحیت، سفرا رو زیر نظر میگیرن.
-----------------
برای زیر نظر گرفتن سفرا نیاز به تائید خشایار دارن.
-----------------
کلاغ سفید، نشان اولین نگهبان است، رگالاس، او را آخرین نگهبان ارشد هم صدا می زدند. او در بین نگهبانان قدرتمندترین و تمامی عناصر، زیر سلطه اش هستند. او نگهبان اصلی گذرگاههای سطوح ماورایی با دنیای فیزیکی و فانی بود. در کتب قدیمی به او لقب فرشته مقرب هم داده بودند.
-----------------
رگالاس هم رتبه ی خشایار هست و قدرت ذهنی بالایی داره.
-----------------
محل خواب رگلاس دنیای نفرین زده هاست.
-----------------
رگالاس با موافقت خشایار، قدرت های آلفردُ محدود کرد.

توضیحات شخصیت ها:

خشایار:
برات توضیح دادم که در میان ابعاد افراد و موجوداتی زندگی می کنند که قادرند از سد هر نوع دیواره ذهنی عبور کنند، نمونه اش پیشگوی اعظم ایران. اما آن که من را نگران می کرد رگآلآس بود. یکی از دلایل تغییر ساختار غبار ذهن، وجود چنین موجودی بود. من می دانستم او زمانی برای رسیدگی به موضوع تو بیدار خواهد شد و من باید مانع می شدم تا او از هویتت، قدرت هات و وسایلی که در اختیار داشتی تا زمان بلوغت مطلع بشه، یا به عبارتی مانع بشم که شیطان و ملکه سیاه مطلع بشند.
----------
خشایار:
اون (رگالاس) هم سطح من و هم مرتبه منه. اگر از من می خواست تا آنچه که می خواد رو بهش نشون بدم یا اینکه ذهنت رو بررسی کنه نمی تونستم درخواستش رو رد کنم.
----------
خشایار:
... ممکنه نگهبانان برای محدود کردنش (آلفرد) اقدام کنند و حتی ممکنه اولین نگهبان قبل از موعد مقرر بیدار بشه.
خرقه:
مهم نیست، چی یا نواده کدام فرمانروا هستند، کوچکترین تعرضی به سرورم تاوانی جز مرگ برای آنها نخواهد داشت. آنها توسط حروف مرگی که روی سینشون حک شده، کشته میشن.


   
پاسخنقل‌قول
ahmaad
(@ahmaad)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 765
شروع کننده موضوع  
*عصاهای ممنوعه*

سیزده عصای متعلق به سیزده فرمانروای کهن رو به عنوان "عصاهای ممنوعه" و بخشی از "میراث کهن" میشناسن.


عصاها و کاربرها :

عصای اوهام:
این عصا به اولین پیشگو که در اصل فرزند "منتس" اولین فرمانروای کهن بوده، تعلق داشت؛ خننتا پیشگوی فارس به عنوان وارث عصا شناخته شده و در نهایت عصا توسط خننتا به دنیای اوهام منتقل شد.

شفق (عصای قاتل):
شفق، سیزدهمین عصای ساخته شده به دست فرمانروا مُرتم، حاکم نیستی و تباهی و پرقدرت ترین در میان سیزده حاکم که به مرگ شهرت داشت.
عصای شفق به صاحب دنیای شیاطین به ارث رسید.

عصای هادس (تارتاروس):
هادس، هفتمین عصا از سیزده عصای ممنوعه که توسط هفتمین فرمانروای کهن "نگرم" ساخته شده تا همتایی باشد برای "شفق" سیزدهمین عصای ممنوعه.
هادس به آلفرد به ارث رسید.

دو عصای ممنوعه دیگر:
ظاهرا!!!! ملکه "آرارا" و ملکه "آرمیتا" وارث دو عصای ممنوعه هستند.

اطلاعات حاشیه ای:

سیزده عصای ممنوعه با پایان عصر حاکمان کهن و به فرمان "تِمپس" در دالان های زمان قرار گرفتند تا هر یک در اختیار شایسته ترین ها از هر نژاد قرار بگیرند.
-----------
آرمیتا در برابر دریافت تکه ای گم شده از عصای خود به آدامز اجازه ورود به بعد سوم را داد.
-----------
آلفرد توسط گوی سیاه که بخشی از عصای اوهام هست، دیواره ذهنی مه رو نابود کرد.

توضیحات شخصیت ها:


خرقه اوراتو:
- این شکل اصلی هادسه؛ هفتمین عصای ممنوعه که زمانی به فرمانروا نگرم تعلق داشت. تنها مکنده ای با رشته های هفت رنگ قادر به کنترلش است. آن زمان که عصا هویت تو را تایید کرد، من قادر به سخن گفتن شدم و آن زمان که تاج ماریس را بر سر گذاری مقامت تایید خواهد شد. هنگامی که کلمات مرگ نمایان شوند، مرگ به سادگی دشمنانت را در بر خواهد گرفت.

----------

آلفرد: در مورد این عصا چه میدونی؟
نامیرا:
- عصای هادس! سلاحی که جزو ۱۳ عصای ممنوعه و جزئی از میراث کهن محسوب می شود و زمانی که قدرت آن آزاد شود همه را نابود می کند.
آلفرد: یعنی این شفق نیست؟
- خیال کردی با این قلب رئوف می توانی عصای قاتل رو در دست بگیری؟ آن عصا به صاحب دنیای شیاطین تعلق دارد.
----------

آلفرد: در مورد هادس یا قدرت هاش چی میدونی؟
ابوالهول:
- طبق اطلاعاتی که دارم هادس برای دوام از وجود نگهدارنده اش تغذیه می کند، مگر اینکه کسی که شایسته خودش باشه رو به عنوان صاحب انتخاب کنه. در اون صورت قدرت های درونش رو در اختیار آن فرد میذاره. البته میگن شرایطش باید مهیا باشه تا هادس به طور کامل بتونه با صاحبش ارتباط برقرار کند. در مورد محلی که ساخته شده، اطلاعات کمی وجود داره اما جد بزرگم اعتقاد داشت، هادس درون آتش جهنم و از درختی که درون آن وجود داشته، ساخته شده که به هیچ طریقی از بین نمیره. کریستال سیاهش هم بخشی از بدن نگرم هست...
----------

خننتا خطاب به آلفرد:
عصای اوهام متعلق به "منتِس" اولین فرمانروای کهن است. شما نیازی به این عصا و قدرت های آن ندارید، نیروی آن تنها سبب دیوانه شدنتان خواهد شد.
----------

آتش سبز خطاب به آلفرد:
از زمانی که "هادس" ساخته شد و توسط سازنده خودش مورد استفاده قرار گرفت تا الان هیچ کسی رو به عنوان ارباب واقعی خودش انتخاب نکرده بود.
----------

آتش سبز خطاب به آلفرد:
- اشتباه نکنید؛ عصای سیمرغ جزو میراث کهن نیست. در واقع فرمانروا از عصای سیمرغ نگهداری می کردند. این خواسته فرمانروا بود که همه اینطور تصور کنند که عصای سیمرغ هم جزئی از میراث کهن بوده؛ در صورتیکه نبوده.


   
پاسخنقل‌قول
اشتراک: