داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

nima01;38605:
کاملا باهات موافقم

واکنش های هنری خیلی بی منطق و بچه گونه ست باتوجه به این همه سختی که کشیده نباید برای هرچیزه کوجیکی اینجوری واکنش نشون بده

مورهم در مورد توصیف بیش از حد جادو ها به طوری که کل فصل 43 در مورد اجرای یک جادو بود و هیچ جدابیت دیگه ای نداشت

در حین اجرای جادو چرا آدمخوار ها و برادر اول هیچ واکنشی نشون نمیدادن؟

امیدوارم این نقد ها رو به عنوان پیشرفت کارت بپذیری و ناراحت نشی چون ما به خاطر بهتر شدن روند داستان و از روی علاقه این نکات رو بهت میگیم

موفق باشی

اگر فصل ۴۲ را با دقت خونده باشید متوجه میشید که اصیل زاده ها و بیشتر آدمخوار ها بیرون از اون گنبدی بودند که مرده درست کرده بود و اون گنبد اونقدر قدرتمند بوده که جلوی عبور هرچیزی رو میگرفته .

هرچی بیشتر فکر میکنم بیشتر به این نتیجه میرسم که رهگذر همون اژدهای مادره و مرده هم همون هنری هستش .

سلام....سال جدید رو به همه مخصوصا اقا امید تبریک میگم
فصل 43 هم مثل تمامی فصل ها عاااالی بود
خسته نباشی دوست عزیز.....منتظر فصل های بعدی هستم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

ببخشید.....فقط میشه بگین چطور میشه عیدی رو دریافت کرد؟؟؟
ممنون میشم کمک کنین

Mojtaba7409;38610:
سلام....سال جدید رو به همه مخصوصا اقا امید تبریک میگم
فصل 43 هم مثل تمامی فصل ها عاااالی بود
خسته نباشی دوست عزیز.....منتظر فصل های بعدی هستم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

ببخشید.....فقط میشه بگین چطور میشه عیدی رو دریافت کرد؟؟؟
ممنون میشم کمک کنین

انگار عیدی فقط برای روز اول بوده و دیگه عیدی نمیدن .

خب بعد از چندین فصل یه دید دیگه از شخصیت دیگه بهمون دادی.حیف ناب زاک نبود که میتونست برای فرماندهی نیروها ازش استفاده بکنن.....مگه دیگه کی یدونه هنری فرزند فرمانرواست..حدسم اینکه ناردار جدید باید از معتمدین فرمانروا باشه که ملکه اظهار اشنایی میکنه...دربارهی انتخاب هنری باید زمان بیشتری میذاشی که بدونیم هنری این وسط داره چیکار میکنه...اون جمله اخریم فکر کنم زاک بود که گفتش چون می خواست ملکه رو ببینه..حق با باقی دوستان بود که وقت زیادی رو جادوی دروازه گذاشتی..میتونستی از وضعیت ارتش بگی..با این حال این دو فصل نکات جالب توجهی داشتن

هومن;38600:
آقا امید، داداش من افتادم رو دنده لج!همه میگن داستانت عالیه و....آره منم میگم داستانت خوبه ولی می خوام بی رحمانه لهش کنم!!!@!!!!!!!ما ایرانی ها تخصصمون تو نقد کردن آثاره :)))
همون طور که قبلا گفتم داستانت رو اکت های احساسی زیاد خوب کار نمیکنه.منظورم اینه که حالت های احساسی افراد و شخصیت ها کلیشه ای هستن؛مثل کتاب نایت ساید که این نقد به روند داستانیش وارده؛مثلا از این جمله ی "همه از تعجب چشماشون گرد شده بود"به کَرّات در داستانت استفاده میکنی،در صورتی که اگر کمی توی حالت اشراف ریز بشی معمولا اون ها حتی اگر تا حد مرگ تحت تاثیر هم قرار گرفته باشن تو صورت و چهره شون نشون نمیدن و البته این که میتونی به جای چشماشون گرد شده بود از اصطلاحات دیگه ای هم استفاده کنی.مثل متعجب شدن،تحت تاثیر قرار گرفتن،مبهوت شدن و...این طوری نثر داستانت خیلی جالب تر میشه و از حالت یکنواخت و کلیشه ایش در میاد
قضیه دوم!در مورد هنری؛باز هم دیوونه هست!من به شخصه کسی رو که نتونه احساساتشو کنترل کنه به عنوان فرمانروام قبول ندارم؛چه برسه به این که این قدر از نظر روحی ضعیف باشه که با یک روز نبود آیتاش تا این حد عنان کار از دستش در بره!اگر بخوام واقع گرایانه به داستان نگاه کنم هنری تا این جا نه هوش سرشاری از خودش نشون داده؛نه سیاستمداره و نه....تو بهترین شرایط یه بزن بهادر خیلی خوبه!نگاه کنین؛تو تمام صحنه هایی که قرار بود خواننده به حقانیت و شایستگی هنری به عنوان ناردار و یا جانشین فرمانروا پی ببره،فقط کشت و کشتار داشتیم.به نظرم بهتره کمی هم رو جنبه های دیگه شخصیت هنری کار کنی.
قضیه سوم:یک شُبهه؟
بیگرو مگه لال نشده بود؟پس چطوری یه دفعه با ملکه و تو فصل های قبلی با بقیه حرف زد؟شاید اشتباه کرده باشم!
قضیه چهارم:این شاید نظر خیلی شخصی باشه! به نظرم تو توصیف جادو ها زیاده روی میکنی؛مخصوصا تو باز کردن دروازه که تتابع اضافات به حد اعلای خودش رسیده بود.به نظرم اگر به جای توصیفات زیاد در مورد جادو ها و نحوه ی عملکردشون (حداقل برای من جذابیتی نداره که تونست سنگ رابط رو به استوانه پیوند بده یا نه!میشد با توصیفات کم تری به قدرتمند بودنش اشاره کرد)بیشتر به توصیف شخصیت های داستانت بپردازی .
شاید اسپویل:احتمالا اون سیاه پوش هنری باشه که برگشته به گذشته و اگر نه اگر قرار باشه آیلا مدام یه ناردار منصوب کنه دیگه نمیشه کنترلش کرد؛من جای هنری بودم سرشو زیر آب میکردم!
خوب ممنون که وقت گذاشتی خوندیش؛تا بعد.....

nima01;38605:
کاملا باهات موافقم

واکنش های هنری خیلی بی منطق و بچه گونه ست باتوجه به این همه سختی که کشیده نباید برای هرچیزه کوجیکی اینجوری واکنش نشون بده

مورد دوم هم در مورد توصیف بیش از حد جادو ها به طوری که کل فصل 43 در مورد اجرای یک جادو بود و هیچ جدابیت دیگه ای نداشت

در حین اجرای جادو چرا آدمخوار ها و برادر اول هیچ واکنشی نشون نمیدادن؟

امیدوارم این نقد ها رو به عنوان پیشرفت کارت بپذیری و ناراحت نشی چون ما به خاطر بهتر شدن روند داستان و از روی علاقه این نکات رو بهت میگیم

موفق باشی

سلام
مرسی از نقدتون باور کنید از هزار صفحه عالی و فوقالعاده بیشتر برام ارزش داشت
تلاش میکنم توی بخشای بعدی مد نظر قرارشون بدم اینکه یکم جمله بندی ها تکراری شده شاید به خاطر اینکه مد 3 4 ساله اصلا دیگه کتاب نخوندم هر چی جملات جالب بوده از ذهنم رفته و فقط شرح داستان رو میتونم بنویسم و نثر ضعیف شده و داغون به همین خاطر یکم فصل دهی رو عقب میندازم تا چنتا کتاب رو دوباره بخونم به نظر خودمم ایین مشکلات به داستان شدیدا وارده انشاا... بتونم اصلاحش کنم
پس از الان تا اخر عید و شاید فروردین فصل دهی متوقف میشه.
امید وارم منتظر دورگه بمونید و فراموشش نکنید.

سلام این دریافت عیدی چیه قضیه اش چرا وقتی میزنم اتفاقی نمیفته

Ahmade;38625:
سلام این دریافت عیدی چیه قضیه اش چرا وقتی میزنم اتفاقی نمیفته

سلام
زمان استفاده ازش تموم شده

سلام فصل 42 عالی بود عیدی هم خیلی خوب بود
به نظرم این نقابدار باید یه نفر باشه که قبلا مرده بوده و احتمالا داخل مقدمه کتاب دوم از همین شخص گفته میشه یعنی باید یکی از ناردار های قدیمی باشه که از دنیا رفته بود به نظرم اینطور میاد واحتمالا نسبت نزدیکی با هنری داره
با تشکر از نویسنده عزیز و گرامی

AmbrellA;38626:
سلام
زمان استفاده ازش تموم شده

سلام نمیشه دوباره تمدیدش کنید من زیاد وقت ندارم برای بدست اوردن امتیاز ممنون

به نظر منم هنری نیست :662c45b0092db3a79dd ولی شاید بعدا یکی از شخصیت های اصلی بشه "3"

AmbrellA;38621:
سلام
مرسی از نقدتون باور کنید از هزار صفحهو فوقالعاده بیشتر برام ارزش داشت
تلاش میکنم توی بخشای بعدی مد نظر قرارشون بدم اینکه یکم جمله بندی ها تکراری شده شاید به خاطر اینکه مد 3 4 ساله اصلا دیگه کتاب نخوندم هر چی جملات جالب بوده از ذهنم رفته و فقط شرح داستان رو میتونم بنویسم و نثر ضعیف شده و داغون به همین خاطر یکم فصل دهی رو عقب میندازم تا چنتا کتاب رو دوباره بخونم به نظر خودمم ایین مشکلات به داستان شدیدا وارده انشاا... بتونم اصلاحش کنم
پس از الان تا اخر عید و شاید فروردین فصل دهی متوقف میشه.
امید وارم منتظر دورگه بمونید و فراموشش نکنید.

نمیشه وقتی که این کتاب رو تموم کردید این کار رو بکنید ؟ من طاقت نمی یارم اگر بخواد این همه مدت فصل جدید بهم نرسه ، اونهم وقتی فصل قبلی جای به اون حساسی تموم شده . طبق گفته خودتون چیز زیادی از این کتاب نمونده ، این کتاب رو تموم کنید بعدش این کار رو انجام بدید .

Ahmade;38631:
سلام نمیشه دوباره تمدیدش کنید من زیاد وقت ندارم برای بدست اوردن امتیاز ممنون

والا این دیگه از سیاست های مدیریته دست من یا نفرات دیگه اینجا نیست

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

AtaRoD;38632:
به نظر منم هنری نیست :662c45b0092db3a79dd ولی شاید بعدا یکی از شخصیت های اصلی بشه "3"

خسته نشی یه وقت پهلوون خخخخخخ

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

الهه آب;38638:
نمیشه وقتی که این کتاب رو تموم کردید این کار رو بکنید ؟ من طاقت نمی یارم اگر بخواد این همه مدت فصل جدید بهم نرسه ، اونهم وقتی فصل قبلی جای به اون حساسی تموم شده . طبق گفته خودتون چیز زیادی از این کتاب نمونده ، این کتاب رو تموم کنید بعدش این کار رو انجام بدید .

عیده و منم در طول سال همش یا نوشتم یا طراحی سایت کردم یا سر کار بودم تقریبا میشه گفت دهنم اسفالت شده. شاید این چند روز زمان خوبی باشه که استراحت کنم و چنتا کتابم تو استراحتم بخونم وگرنه بعدا که دیگه تا سال بعد زمان اسراحت به ان خوبی پیدا نمیشه.
زیاد طولش نمیدم با فصلای پرو پیمون بر میگردم

امیدوارم بازم فصل جدید سریع بیاد .
این مدت اینقد سرم شلوغ بوده تا میام تو سایت میبینم نوشته دورگه فصل جدید گذاشته ذوق میکنم.
امیدوارم موفق باشی.

داری خیلی جنک رو کش میدی الان نزدیک ۴یا۵فصلش درمورد جنکه

اشکال نداره تو فصل بده هرچی توضیح بیشتر بدی بهتر:41: