با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.
مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟
با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .
مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:
دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g
لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story
دورگه کتاب دوم |
فصل |
دانلود |
فصل |
دانلود |
فصل 1(تعقییب و گریز) | دانلود | فصل 2(اِدورا) | دانلود |
فصل 3(برخورد) | دانلود | فصل 4(تصمیم) | دانلود |
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) | دانلود | فصل 6(منطقه تاناریس) | دانلود |
فصل 7(راه حل) | دانلود | فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) | دانلود |
فصل 9(در راه ناردا) | دانلود | فصل 10(حس جدید، انتقام...) | دانلود |
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) | دانلود | فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) | دانلود |
فصل 13(ایلا) | دانلود | فصل 14(لورتگا) | دانلود |
فصل 15(دردسر در شمال) | دانلود | فصل 16(تصویری در اینه!) | دانلود |
فصل 17(اولین دیدار) | دانلود | فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) | دانلود |
فصل 19(خیانتکار) | دانلود | فصل 20!(اعتراف) | دانلود |
فصل 21(اولین نبرد واقعی) | دانلود | فصل22(اولین دختر دورگه) | دانلود |
فصل 23(دره ممنوعه) | دانلود | فصل 24(گرگ تنها) | دانلود |
فصل 25(شب برخورد) | دانلود | فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) | دانلود |
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) | دانلود | فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) | دانلود |
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) | دانلود | فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) | دانلود |
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) | دانلود | فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) | دانلود |
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) | دانلود | فصل34 | دانلود |
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) | دانلود | فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) | دانلود |
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) | دانلود | فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) | دانلود |
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) | دانلود | فصل 40(اغاز نبرد) | دانلود |
فصل 41(پایان) | دانلود | فصل 42(او خواهد امد) | دانلود |
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 | دانلود | فصل 44(بازگشت) | دانلود |
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده | دانلود | فصل 46(پایان نبرد بزرگ) | دانلود |
فصل 47(مردی روی شاخه) | دانلود | فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) | دانلود |
فصل 49(هنری...) | دانلود |
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: | دانلود |
فصل51(تسخیر شده) | دانلود | فصل52(هزار سال تنهایی) | دانلود |
فصل53(پایان روئیا) | دانلود | فصل 54(درخت وجود) | دانلود |
فصل 55 (ارباب اعماق) | دانلود | فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) | دانلود |
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوهای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) | دانلود | فصل 58(اخرین دیدار) | دانلود |
فصل 59 (تاس سرنوشت) | دانلود |
ا
وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید |
http://omidmoradpour.rozblog.com |
دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید
توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.
اخبار:27/3/98 سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.
توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.
آخرین و جدیدترین اطلاعیه:
واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی
فصل عالی بود..مرسی نویسنده..بیچاره هنری تا یه حرکت میزنه این نویسنده نیستو نابودش میکنه اصلا کمر بسته این بدبختو خارو خفیف کنه!چرا بهش گفت بی خاصیت ناراحت شدم:bl6: یعنی این طرف کی میتونه باشه که ملکه احساس آشنایی داشت?کسی حدسی نداره?بیگرو چه خفن کتک خورد .15. تازه حالم کرد خخخخ وای خخخخ :21:
امیدوارم هنری یه حال اساسی ازین برادر بزرگ بگیره ..شاید این خفنه که آخر اومد خود هنریه ?تغییر قیافه داده!مثلا از زمان برگردان استفاده کرده که خودشو بقیرو نجات بده..نمیشه?مث هری پاتر که همچین حرکتی تو کتاب سوم زده بود..نمیشه نه ?:12f1dcb03b9bb8e8cc7
دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
به کسایی که نیستن هم اطلاع بدید
سلام
خطر اسپویل
این فصل واقعا معما های زیادی را اضافه کرد
در مورد تصمیم هنری خیلی کنجکاوم
جالبیش اینجاس با تولد ایتاش مسیر جدیدی تو آینده به وجود اومده و نه هنری.این نشون دهنده اینه که نقش بسیار پرنگی در کنار هنری داره.
مزوس کتابی را در مورد مردمانی در شمال میخونه.اگر منظور جستجوگران هستند که هیچ. اما اگ نیست ممکنه نقاب دار از این نوع باشه.
درباره جاودانه بودنشون هم ممکنه اثر عصاره حیات باشه
بالاخره فهمیدیم جایزه مسابقه مورد نظر زاک چیه یا همون هدفش.تیغه برادر سوم.گرچه کسی از اجنه نمیدونه متعلق به چه کسی هست.
منکه ربط بین درخشش انگشتر برادر سوم و انگشتر مزوس و چطور فهمیدن حضور برادر سومو نفهمیدم.
بالاخره معلوم شد شنل پوش کی بود.بخاطر قدرت حتی این چنین جنگی راه انداخته شده و هم نوعان خودشو به طور مستقیم و غیر مستقیم را نابود میکنه. واقعا یه بیرحم تمام عیاره.هر چند هنوز نفهمیدم هدف واقعیش چیه.
بیگرو با انگشتر جادو کرد!!!!!
نقش بازی کردن برادر اول واقعا بی نظیره.توی نبرد با میت
بالاخره هنری تبدیل به اون چیزی شد که سعی میکرند جلوشو بگیرند
از دستان اون مرد هوتش مشخصه .اما ممکنه پدرش هم اینطوری باشه و اون کسی که با هنری صحبت میکنه فرمانروا باشه.و این اولین سخنان فرمانروا بعد فصل های بسیاره.
خیلی چیزا ها از ذهن هنری پاک شده.کابوس های در دنیای انسان ها و ...
بالاخره هنری و اون اژدها یکی شدن.یک پیوند واقعی.فرای اون چیزی که فصل های قبل اتفاق افتاده بود.
درسته هنری برای اجنه معمولی از قبیل جلدا، گورینو، رلر و... قوی بنظر میاد ولی حتی با این پیوند هم در برابر سیزدهمین برادر حتی دقیقه دوام نخواهد اورد چه برسه به حریفان اصلیش.
#########
شاید برای خیلی دوستان عجیب باشه که هنری هنوز اینه.اما یه نکته مهم هست .اصیل زادگان بیش از هفت هزار سال پیش اژدهای مادر را کشتند(همین هفت هزار خودش کلیه دیگه قبلش را اصلا در نظر نگیریم).سنشون را نمیدونم مخصوصا برادران ارشد.هنری فقط ۱۶،۱۷سالشه.نصف سن ایتاش.یکساله وارد دنیایی اجنه شده.هنوز خیلی خامه.هیچ دانش خاصی نداره.(شاید هنری در حد اندازه های پدرش هم نباشه.درسته پدرش یه اجنه معمولی اومد اما با توجه به کتابخونه اون دانش بسیار بالایی داشته)فقط برای مبارزه با سلاح اموزش دیده.هیچ چیز از جادو و اسرار اون و اسرار اجنه و گزشته نمیدونه.این کتاب پنچ جلد داره.ما هنوز جلد اولیم.شاید قدرتاش ادم خوار ها را پودر کنه اما نقاب دار و اصیل زاده ها ده ها برابر اون قوی هستن. برای رشد و قوی شدن زمان لازمه پله به پله.
و چیزی که من حدس میزنم از صحبت های برادر سوم و از کارای نویسنده هنری حالا حالا باید سختی و درد بکشه تا بتونه با بقیه قدرت های دنیایی اجنه تعامل داشته باشه.
پ.ن:این فقط یه دیدگاه شخصی به داستان هس
#######
حدسیات و دلایل من درباره اومدن نقاب دار
۱- پیوند هنری و اژدها
۲-در خطر گرفتن کل اجنه و ارتش
۳- اتفاقاتی افتاده که باعث دخالت جبهه مثبت داستان از نظر خودم(رهگذر، ایلا،برادر سوم، نقاب دار،...)
۴- به نوعی و توسط کسی احضار شده باشه و یا مسولیت خاصی داره که وقت اون رسیده دخالت کنه
درباره نشان نارداری اون:
ممکنه هنری به خاطر برخی اعمالش از مفام نارداری خلع شده باشه.همانطوری که قرن ها پیش ارباب معبد بخاطر تسلیم شدن به اژدهای مادر خلع شد.
اتحاد ناردا جادویی نیست اما پیمانی جادویی برای ناردار ایجاد میشه
۲-ممکنه از گزشته و در زمان سفر کرده باشه
۳-ممکنه برای کمک و اموزش اومده باشه اما چرا نشان نارداری داره؟حدس میزنم حقایقی از اتحاد که برای ما مشخص نیست دلیل نشان باشه
اما قدرت و اطلاعات اون:
ممکنه با برادر بزرگ رهگذر و ایلا در تماس بوده و اطلاعاتی داره.
با توجه به قدرتش احتمال داشتن دانش باستانی را داره و همچنین قدرت و نیروی درونی بالا.و داشتن وسایل جادویی قدرتمند
بیشترین کنجکاوی و معمای داستان از نظر من اینکه هنری چرا و چه تصمیمی باید بگیرید که با اومدن این نقاب دار هم در تعامل هست
درباره احساس اشنا بودن نقاب دار:
ممکنه از بزرگان هفت خاندان یا حتی پدر بئاتریس باشه.اگ نمیگفت نودل نیستم و حادو نمیمرد میگفتم پدر بیگرو اومده. حتی ممکنه از شمال سرزمین اومده باشه
البته این حدسیات به احتمال ۹۰درصد غلط هستن ولی خب فعلا چیز بیشتری به ذهنم نمیاد
اما یه نظر دارم.من گمان نمیکنم حتما شما باید کسی را دیده باشید که احساس اشنایی بهتون دست بده.شبیه بودن به یکی از افراد یا داشتن صورت و شکل قیافه نزدیک به دیگران هم ممکنه احساس اشنایی به ادم دست بده.مثل چشمان یکسان.
ممکنه در خواب و کتابی دیده شده باشه.
واقعا کاش این شاهزاده هم کشته میشد .واقعا مرگش لذت بخشه.
یکم بریم تو فاز هری پاتر:
اگ هنری تو کاخ فرمانروایی و به عنوان فرزند فرمانروا بزرگ شده بود شاید دست کمی از این شاهزاده نداشت
پ.ن:تمامی اینا ذهنیت و حدس ها و نظرات خاص و دیدگاه های شخصیه
با تشکر
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
فصل عالی بود..مرسی نویسنده..بیچاره هنری تا یه حرکت میزنه این نویسنده نیستو نابودش میکنه اصلا کمر بسته این بدبختو خارو خفیف کنه!چرا بهش گفت بی خاصیت ناراحت شدم:bl6: یعنی این طرف کی میتونه باشه که ملکه احساس آشنایی داشت?کسی حدسی نداره?بیگرو چه خفن کتک خورد .15. تازه حالم کرد خخخخ وای خخخخ :21:
چون واقعا هنوز خامه و تصمیمات صحیحی نمیگیره.اما ا توجه به سنش و موقعیت واس من دور از انتظار هم نیست.ممکنه همه اونا نقاب دار اصیل زاده ها و... در این شرایط و این سن تصمیمات بدتری میگرفتند
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
امیدوارم هنری یه حال اساسی ازین برادر بزرگ بگیره ..شاید این خفنه که آخر اومد خود هنریه ?تغییر قیافه داده!مثلا از زمان برگردان استفاده کرده که خودشو بقیرو نجات بده..نمیشه?مث هری پاتر که همچین حرکتی تو کتاب سوم زده بود..نمیشه نه ?:12f1dcb03b9bb8e8cc7
فک کنم دیگه زیادی تخیل زدی.اگ دقت کنی دوتاشو تو یه زمان تو داستان بودند.اما هنری فعلا با برادر سیزده هم نمیتونه روبرو بشه چه به برادر اول که بسیار بسیار قدرتمنده
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
سلام بله یکی از حدسیات قوی من اینه خودشه.ولی خب کسی از اجنه نمیدونه این تیغه برا برادر سومه
اما اینکه با استفاده از این تیغه چه بلایی سر قدرت های فعلی هنری میاد و چه قدرت هایی را ممکنه کسب کنه .برای من بسیار جالب و دارای هیجانه
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
به کسایی که نیستن هم اطلاع بدید
پیشنهاد میدم به صفحه اول منتقل بشه و صحبت های قبلی صفحه اول تصحیح بشه و همچنین زیر اون متن انجام پروژه هم لینک تاپیک امتیاز منفی گزاشته بشه که هم صفر کردن هست و هم کسب امتیاز.و مسیر انجام پروژه مشخص بشه.
پ.ن:حالا اگ هیچ کدوم هم انجام نشه چون صفحه اول شلوغ میشه همون صحبت فرستادن لینک فصل حداقل پاک بشه
البته همه اینا پیشنهاده
سلامخطر اسپویل
این فصل واقعا معما های زیادی را اضافه کرد
در مورد تصمیم هنری خیلی کنجکاوم
جالبیش اینجاس با تولد ایتاش مسیر جدیدی تو آینده به وجود اومده و نه هنری.این نشون دهنده اینه که نقش بسیار پرنگی در کنار هنری داره.مزوس کتابی را در مورد مردمانی در شمال میخونه.اگر منظور جستجوگران هستند که هیچ. اما اگ نیست ممکنه نقاب دار از این نوع باشه.
درباره جاودانه بودنشون هم ممکنه اثر عصاره حیات باشه-
-
-
به صفحه اول منتقل بشه و صحبت های قبلی صفحه اول تصحیح بشه و همچنین زیر اون متن انجام پروژه هم لینک تاپیک امتیاز منفی گزاشته بشه که هم صفر کردن هست و هم کسب امتیاز.و مسیر انجام پروژه مشخص بشه.
پ.ن:حالا اگ هیچ کدوم هم انجام نشه چون صفحه اول شلوغ میشه همون صحبت فرستادن لینک فصل حداقل پاک بشهالبته همه اینا پیشنهاده
خخ از نوشته هات انرژی گرفتم از این همه دقت و تحلیل برم ببینم میتونم یه فصل برای اخر هفته جور کنم یا نه
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
من که دیگه تخیل نمیزنم..نظرم نمیدم.33.
خخخخخ اتفاقا نظر های پر انرژی و جذابی میدی خب البته تخیل هر نفری خاص خودشه من مال خودمه شما مال خودته و darklord هم برای خودشه خیلی طبیعیه که در باره نظرات هم صحبت کنم در باره تخیل هامون که به نظر من این خیلی هم خوب و طبییعیه.
جدی نگیر همین داداش رو من روزی 500 دفعه تخیلاتش رو زیر سوال میبرم چه جور ولی اونقدر به کارش ادامه داده که الان تقریبا میشه گفت شبیه من داره فکر میکنه و تخیل میزنه
شما هم به کارت ادامه بده و کوتاه نیا تخیل هر کسی خاص خودشه و به همونقدر میتونه به واقعیت نزدیک باشه حتی نظری که الان دادی شاید واقعیت رو تو گفته باشی و بقیه در اشتباه باشن این رو در نظر بگیر که بقیه هم دارن مثل تو فقط در بارش تخیل میزنن و هیچ کسی در مورد اینکه من میخوام با این کاراکتر چیکار کنم و از کجا اومده نمیدونه.
به کارت ادامه بده نظرات پر انرژی و لب خندونت رو خیلی دوس دارم.
موفق باشی
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
امید انجا رو نگاه کن :th_092_: زل بزن ..آرره.. فصلا رو زودتر بده صفحاتو بیشتر کن آفرین..
خیلی عالی بود این تیکه:24:
بلهههههه بلهههههه نگاه می کنمممممم نگااااه نگاااه این هفتههههه فصللللل رو میدمممممم
خخخخخ مرسی خوشحالم که خوش اومد
این فصل خیلی هیجان انگیز بود اونم با ورود شخصیتهای جدیدی که وارد شدن.این فصل متعلق به این فرد ناشناس درعین حال اشنا بود.یه چیزدیگه که منو اذیت کرده اینه که اون گردنبندی که ارباب معبد به هنری داد تو اتشی که ایجاد کرد چی شد ...از گردن هنری افتاد یانه.شمشیری که همیشه به کمرش میبنده کجارفت...مثل اینکه بئاتریس با اینکه شاهزاده پریهارو گرفته بود بازارتششون هم همراه نشدن...چرا هنری اینقدر واکنش نشون داد مگه رهگذر بهش نگفته بود این اتفاق میفته...خیلی جالبه که رهگذر میدونست روز سوم ایتاش میره..درحالیکه این برادر سوم اومد که ببرش...انگار که اینده بینیش از برادر سوم بیشتره...اکثر حدس وگمانهارو دوستان گفتن .فقط اینکه هنری هنوز هیچ تاثیری توی ای موج بزرگ حوادث نداشت.
این نفر جدید هر جدای از شخصیت به طور حتم هنری رو به شاگردی میگیره
شاید یکی از اژدها ها باشه چون بعد از تکامل و یکی شدن هنری وارد داستان شد و اون همه قدرت از ادم عادی بر نمیاد
احتمالش هم هست یکی از دوستان فرمانروا باشه و به انگشتری که ابتدای داستان جذب هنری شد ربط داشته باشه
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
در جلد یک منظورمه